www.montazer.ir
شنبه 30 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 12042
زمان انتشار: 28 اکتبر 2020
سه عامل رقت قلب در کلام نبی اکرم (ص)

قلب، جلسه 57، 1391/02/09

سه عامل رقت قلب در کلام نبی اکرم (ص)

جلسه گذشته روایتی از وجود مقدس نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خواندیم:«عَوِّدُوا قُلوبَكُمُ الرِّقَّةَ، وأكثِرُوا مِن التَّفَكُّرِ والبُكاءِ مِن خَشيَةِ اللّه[1] = دلهاى خود را به رقّت عادت دهيد و زياد بينديشيد و از خوف خدا بسيار بگرييد.»

بخش اول این روایت را که گفته شده «دل های تان را عادت بدهید به نرمی»، توضیح دادیم. یک سری نکات را در سبک زندگی بیان کردیم و گفتیم نوع برنامه‌ریزی‌ها باید به گونه‌ای باشد که دل انسان به قساوت نیفتد. یعنی دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها کنترل شود. بحث حلال و حرام رعایت شود و حتماً لقمه باید حلال و طیب باشد. نوع مطالعات و ورودی‌های قلب را طوری باید قرار داد که همیشه این دل نرم بماند.

خشکی، چه خشکی ظاهری و چه باطنی، آسیب زاست. یعنی روح هم اگر به خشکی بگراید، تبعات بد و مرده ­گی‌های زیادی برای انسان ایجاد می‌کند و باعث می‌شود انسان از حیات حقیقی و حیات حقه خود که حیات اصلی او می‌باشد، فاصله بگیرد. وقتی که این طور شد، انسان دچار غم، غصه، افسردگی، اضطراب، زودرنجی، عصبانیت، حسادت می‌شود. ملاک یک روح سالم، شادی و آرامش است. روح نرم، شاد و آرام است. اگر ما از شادی و آرامش فاصله می‌گیریم، به این معناست که در ما یک مقداری قساوت و سختی نفوذ کرده است.

تفکر زیاد، باعث نرمی دل می‌شود

در قسمت دوم روایت، «وَ أکثِرُوا مِنَ التَّفَکُر» می‌فرماید: زیاد تفکر کنید. مقوله فکر، مقوله‌ی مهمی است که قبلاً در بحث «مهندسی فکر و مهندسی آرزوها» راجع به آن صحبت کرده ایم. در واقع ۴ بحث «دشمن شناسی، وسوسه، مهندسی فکر و مهندسی آرزوها» در قساوت و نرمی دل مؤثرند. عزیزان می‌توانند سی دی های این مباحث را تهیه کرده و استفاده کنند.

«وَ البُکاءُ مِن خَشیَۀِ الله= گریه از ترس خدا». اساساً گریه ­ای که انسان با خدا و برای خدا می‌کند، نرم ­کننده دل است.

گوش دادن به موعظه دل را نرم می‌کند

شنیدن موعظه نیز در نرمی دل، بی‌تأثیر نیست. بعضی ها فقط می‌خواهند شهوت علمی شان را ارضا کنند و برای همین فقط دنبال کسب اطلاعات هستند و این باعث قساوت دل شان می‌شود.

اما بعضی‌ها فقط دنبال کسب اطلاعات نیستند، بلکه می‌خواهند دل شان را پرورش دهند و قدرت بگیرند/ اینها  صرفاً به دنبال دانایی نیستند، بلکه دارایی هم برایشان مهم است. زیرا آنها می‌خواهند به شادی و آرامش برسند. انسان دائماً به تکرار و موعظه و به خوردن شلاق‌های موعظه نیاز دارد تا نرم بشود. خداوند در قرآن موعظه می‌کند و موعظه را برای ما لازم دانسته است. بخشی از عذاب‌های جهنم و جاهای جهنم اختصاص به آدم‌های متکبری دارد که از موعظه خوش‌شان نمی‌آید.

تکرار باعث نرمش دل می‌شود

شما هنگام نرمش و ورزش، یک حرکت را چندین بار تکرار می‌کنید. روح هم دائماً با تکرار به نرمی مطلوب می‌رسد. در قرآن این همه تکرارِ آیات داریم. نماز را هر روز تکرار می‌کنیم. در همه این تکرارها تجلی‌هایی از قرآن و نماز کسب می‌کنیم که واقعاً تکراری نیستند. بلکه هر بار یک معنا و مفهوم تازه‌ای دارند.

مثلاً شما یک موقع، یک کتاب را چندین بار می‌خوانید و ممکن است هر بار یک برداشت جدیدی داشته باشید. یا چندین بار زیارت مشهد یا به مکه بروید، ولی در هر دفعه با دفعه قبل یا بعد، لذت خاص یا حالت خاصی داشته باشید. تغییری در مکه و مشهد و یا در عنایت خدا و امام رضا ایجاد نشده، بلکه تغییر در ورودی‌های ما ایجاد شده و نوع گیرایی‌های‌تان فرق کرده، نوع حالت‌های قلبی فرق کرده است. بنابراین، ما همیشه احتیاج به تکرار داریم، چون در واقع هیچ وقت حالت‌های ما یکسان نیست. درست است که شما همان مطلب را می‌شنوید یا می‌خوانید، اما چون حالت‌های ما دائماً در حال تغییر است، پس نوع تأثیرگذاری‌ها هم گوناگون می‌شود. برای همین شما یک فیلم را که نگاه می‌کنید، یک موقع یک نوع برداشت می‌کنید، و در زمانی دیگر، نوع دیگری برداشت می‌کنید. آنهایی که در سنی هستند که حالت‌های تخیلی و توهمی دارند، وقتی یک فیلم یا سریال را می‌بینند و یا داستانی را می‌خوانند، یک نوع احساس دارند و بعداً که عقلانیت‌شان قوی می‌شود و روح خاصی پیدا می‌کنند و همان فیلم و سریال را می‌بینند، به نظرشان خیلی مسخره می‌آید. علتش این است که درست است که اصل مطلب دارد تکرار می‌شود، اما روح کاملاً تغییر کرده و متفاوت شده است.

مثلاً شما گاهی قرآن می‌شنوید و گریه می‌کنید. گاهی قرآن می‌شنوید و حالتان هیچ تغییری نمی‌کند. همان سوره و همان آیه است. همان نوا و همان قرائت است، ولی باز می‌بینید که برداشت‌ها کاملاً متفاوت است.

کسی که هیچ وقت صابون و کرم خودش را فراموش نمی‌کند و همیشه همراهش هست، اگر هم همراهش نباشد آن را می‌خرد که یک موقعی پوستش یا بدنش خشکی نزند. به همین ترتبیب، ما باید حتماً مواد نرم ­کننده برای دلمان داشته باشیم که دائماً دل ما نرم باشد. نوع ارتباطات و سبک زندگی‌مان باید به گونه ­ای باشد که بتوانیم این دل را نرم نگه داریم و گرنه حتی دل‌های خیلی خیلی نرم و عالی و نورانی، اگر مداومت نداشته باشند و به طور مداوم غذا نخورند و موعظه مداوم نشوند، قسی می‌شوند. چون روح مثل بدن می‌ماند. اینطور نیست که شما بگویید، پوستم خوب و بدنم نرم است و همیشه هم نرم می‌ماند. همیشه پوست خوب نمی‌ماند و باید با تکرار و ورزش، بدن را همیشه نرم نگه داشت و با مراقبت و استفاده مداوم از کرم و نرم کننده ها، پوست را نرم نگه داشت.

خیلی‌ها هستند که آدم‌های اهل نماز شب، اهل معنویت، اهل ذکر، اهل نورایت های بالا، اهل خواب‌های خوب و رؤیت‌های زیبا هستند، ولی متأسفانه یک دفعه، نوع تصمیم­ گیری‌های زندگی شان باعث می‌شود که تغذیه­ شان کم و یا قطع شود و بدون حساب و کتاب فضای‌شان را عوض بکنند، بدون اینکه غذای‌شان را با خودشان ببرند.

نفس وحشیِ که دل را قسی می‌کند، با یاد مرگ رام کنید

حضرت امیر (علیه‌السلام) فرمودند:«و ذَلِّلْهُ بذِكرِ المَوتِ [2]= دلت را خوار کن با یاد مرگ». خوارش کن یعنی نگذار تیز شود. چون وقتی دل از حالت ذلت و رام بودن در می‌آید، وحشی می‌شود و به جان خود آدم می‌افتد و دیگر آدم را ول نمی‌کند. از آدم توقع‌های زیادی می‌کند که همه ­اش جهنمی است. یکسره دیدنی‌های زیاد از تو می‌خواهد، شنیدنی‌های زیاد و متنوع از تو می‌خواهد، خوردنی‌های زیاد از تو می‌خواهد، تفریح‌های بیش از حد لازم می‌خواهد، خرج کردن‌های بیش از حد لازم می‌خواهد. طرف می‌بینی با 100 هزار تومان مشکلش حل می‌شود، ولی چون نفسش وحشی شده، یک دفعه می‌بینی به جای 100 هزار تومان، 500 هزار تومان خرید می‌کند. نفس سرکش، انسان را وادار می‌کند که دائماً به سوی دنیازدگی و مصرف‌های بالاتر برود. نفس تند و تیز و وحشی که سوار آدم است، یک دفعه به آدم دستورات عجیب و غریب می‌دهد. این نفس، آرام و نرم نیست و چموش است.

نفس وقتی وحشی می‌شود، به جان علم مان هم می‌افتد، به جان عقل‌مان و فوق عقل‌مان هم می‌افتد، یعنی دائماً سهم بالایی ها را می‌خورد و یک وقت می‌بینید در طول روز 5 دقیقه هم به نیاز بخش های بالایی وجودت نمی‌رسی و اصلا نمی توانی غذای معنوی بخوری. 17 رکعت نماز خواندی، اما یک دقیقه هم تمرکز نداشتی. چون نفس وحشی است و اصلاً نمی‌گذارد. یعنی وقتی غذا و خوابش را هم می‌دهی، باز سر نماز می‌خواهد غذا بخورد. دوباره سر نماز حواست به بخش‌های پایینی است. این برای آن است که نفس وحشی شده و سر نماز هم 5 دقیقه بخش فوق عقل را رها نمی‌کند که لااقل این بخش تغذیه بکند. ما یکسره داریم، بخش پایینی و طبیعت و حیوانیت را تغذیه می‌کنیم. دو دقیقه می‌خواهیم با خدا راحت باشیم و نماز بخوانیم، می‌بینیم که نمی‌گذارد. بعد می‌بینی که این بخش غذا کم می‌آورد و تغذیه به او نمی‌رسد. بعد به مرور زمان، دچار خشکی شده و ضعیف می‌شود. یعنی ذلیل بخش حیوانی می‌شود.

کسانی که کارشناس خرید و اقتصاد هستند، می‌گویند وقتی کسی می‌خواهد به بازار برود و مواد خوراکی بخرد، اول در خانه خودش خوراکی بخورد و سیر باشد. زیرا وقتی شما بازار می‌روی و گرسنه ­ات هست، چون میلت زیاد است، زیاد خرید می‌کنی. اما وقتی شخص گرسنه نباشد، نوع خریدش تعادل پیدا می‌کند. یعنی آن نفست را یک ذره رام کن، بعد برو خرید بکن. از این رو جهاد و مبارزه با نفس، مهم و کاربردی است.

برای حضرت علی (علیه‌السلام) دوتا لباس آوردند. یکی از این لباس‌ها خیلی زیبا و خوش‌آیند بود. حضرت آن لباس زیباتر را به غلامش قنبر داد. دیدند حضرت جامه‌ای به تن دارد که خیلی وصله خورده است.[3] پرسیدند: آقا چرا این لباس وصله دار تن تان است؟ فرمود: پوشیدن این لباس، دل را فروتن می‌کند و نفس را خوار و رام می‌کند.

با صدقه دادن از فقرِ آخرت جلوگیری کنیم

بعضی‌ها هر چه دارند، از پول و ثروت، همین‌جا مصرف می‌کنند. اصلاً به کم قانع نیستند. همه سهم‌شان را در دنیا مصرف می‌کنند و شب اول قبر، گدای آخرت می‌شوند و التماس این و آن را می‌کنند که کسی به آنها کمکی بکند. خدا که در دنیا به شما داده بود، می‌توانستی آخرتت را آباد بکنی. مادرمان فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) فرمود: من از دنیای شما سه چیز را انتخاب کرد. یکی از آن سه چیز، انفاق در راه خداست. یکی از لذت‌های مادر ما فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) این بوده که هر چه دارایی داشت، به آخرت و ابدیت می‌فرستاد.

ولی ما اینطور نیستیم. ما هر چه داریم، همه را برای دنیا مصرف می‌کنیم. در حالی که دریافت­ کننده آخرت، خودمان هستیم. من در آن جا در تنهایی هم هستم و هیچ کس کنارم نیست. ما اگر صدقه می‌دهیم در واقع به خودمان صدقه می‌دهیم. همیشه یکی از زشت­ ترین و شرم­ آورترین رفتارها این است که وقتی می‌خواهیم صدقه بدهیم، دنبال پول خرد می‌گردیم که به امام زمان رد بکنیم. بخش‌های اضافه و چرک را می‌دهیم. آن بخش مهم را به امام زمان هدیه نمی‌کنیم. چون نه او را می‌بینیم و نه قبولش داریم و نه او را به عنوان پدر و امام پذیرفته‌ایم. یعنی برای آخرت که خودمان دریافت­ کننده­ اش هستیم، حاضر نیستیم مبلغی را بپردازیم.

فردی می گفت: بنده خدایی را خواب دیدم که می‌گفت: اگر شما می‌دانستید که ما چقدر در اینجا محتاج هستیم، آن استخوانی را که جلوی سگ می‌انداختید را به نیت ما می‌انداختید که به ما چیزی برسد. انسان آنقدر در آنجا محتاج و گدا می‌شود، آنقدر آنجا التماس می‌کند که کسی برایش یک صلواتی یک فاتحه­ای یک خدابیامرزی بفرستد تا یک‌ذره از عذاب و فشار و ناراحتی­اش کم شود که در اینجا این را درک نمی کند. این بخش حیوانی ما اصلاً رحمی به بخش آخرتی ندارد. این ناخود ما، رحمی به خود ما نمی کند و تا بر سرش نزنی و او را سر جایش ننشانی، حق را رعایت نمی‌کند. وقتی که خود ما قرار است در آخرت برداشت بکنیم، پس بهترین ها را بفرستیم. مادر ما فاطمه زهرا و پدرمان امیرالمؤمنین بهترین‌ها و بیشترین‌های خود را به آخرت می‌فرستادند.

یک بنده خدایی وصیت کرده بود که اموالش را بعد از خودش در راه خدا بدهند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همه این اموال را در راه خدا داد و آخرش ته انبار، یک خرمای خشکیده و پوسیده پیدا کرد و گفت: اگر این خرمای خشکیده را خودش با دست خودش می‌داد، بهتر از کل این اموال بود که وصیت کرد و در راه خدا داد. پس بهتر است که تا زنده هستیم، با دست خودمان بفرستیم. تا این اتفاق نیافتد، ما «اسم های الهی» کسب نمی‌کنیم و به خدا نزدیک نمی‌شویم.

روش های مختلف مبارزه با نفس

ذلیل کردن نفس، مبارزه کردن با آن و ایستادن جلوی زیاده­ خواهی‌هایش خیلی مهم است. نفس انسان باج ­گیر است. باید جلویش قد علم کنی. قد علم کردن هم دعوا دارد. نمی‌توانی مفتی به او بگویی: تو برو کنار. نفس با تو می‌جنگد. باید بر سرش بزنی، باید با آن بجنگی. خون و خونریزی دارد تا آرام شود و دست از سرت بردارد.

خوب است که گاهی آدم آگاهانه به لباسش وصله ­ای بزند. حالا اگر لباس رو را نمی‌تواند، لباس کهنه ای زیر لباس رویی اش بپوشد. چون حضرت می‌فرماید: لباس کهنه، بخش حیوانی را خوار می‌کند و در نتیجه قلب را نرم و دل را صاف می‌کند. یعنی آدم باید خاکی باشد. شنیده اید که می‌گویند فلانی خاکی است؟ خاکی بودن خیلی خوب است. یک لقب امیرالمومنین ع ابوتراب بود. ما از خاک که فاصله می‌گیریم، روح‌مان فاسد می‌شود. یک موقع‌هایی بگوییم یک بار هم که شده، امروز می‌خواهم نان خالی بخورم. نگذاریم این نفس وحشی شود. گاهی بگوییم: امشب غذای همه، نان و پنیر و گوجه است. بچه ­ها را هم همینطور باید شاکر بار بیاوریم. اگر این کار را نکنیم، به بچه ­ها هم خیانت کرده‌ایم. این بچه فردا نمی‌تواند آخرت­سازی کند. این بچه فردا نمی‌تواند حرکت‌های بزرگ، پروازهای بُرد بلند را انجام بدهد. اگر هم پرواز انجام بدهد، همه­ اش بُرد کوتاه است. نه به بُرد متوسط می‌رسد و نه به بُرد بلند. خودمان هم همینطور، از بس خود را به انواع خواسته ­های طبیعی عادت داده ایم، اصلاً بُردهای متوسط نداریم، چه برسد به بُردهای بلند.

آرامش دل با یاد مرگ میسر می شود

فرمود:«بِذِکرِ المَوت». یعنی با یاد مردن و مرگ است که نفس خیلی آرام می‌شود. مرگ را زیاد جلوی چشمش بیاورید. حتماً انسان باید به قبرستان سر بزند و روی این قبرهای خالی‌ بنشیند. بزرگان ما ساعت‌ها در قبر می‌خوابیدند تا این نفس آرام شود و مرتب سفارش می‌کردند که آخر جایت همین جاست. آخر تنها هستی و یک کفن بیشتر برنمی‌داری.
«مرگ ­باوری» خیلی خوب است. انسان باید روزی چند بار، مردن را یاد کند. این یاد باعث شیرین شدن زندگی می‌شود. بعضی‌ها از یاد مرگ می‌ترسند و فکر می‌کنند با یاد مرگ، زندگی تلخ می‌شود. نه، مرگ زندگی را واقعاً شیرین می‌کند. یاد مرگ، سختگیری، حسادت، زودرنجی، عصبانیت و ... را از بین می‌برد و باعث می‌شود انسان تکبر نداشته باشد. باعث می‌شود از کسی قهر نکند. با فامیل راحت بتواند بسازد. با همسرش سختگیری و تلخی نکند.

حضرت می‌فرماید:«ذَلِّلهُ بذکر الموت = نفس را با یاد مرگ ذلیل کن». وقتی نفس را با یاد مرگ خوار و رام کرد، دیگر هوس های بزرگ نمی‌کند و اجازه نمی دهد که نفس سفارش‌های پشت سر هم به تو بدهد. آنهایی که از دنیا رفته اند را به یادش بیاور. جوانتر از خودت را به یادش بیاور. مرحوم نجمه خاتون (سلام‌الله‌علیها) نوه امام مجتبی (علیه‌السلام) 6 هزار ختم قرآن فقط در داخل قبر انجام داده است. از بس این زن کرامت داشت. صورت بچه‌ی  یک یهودی خال­خالی و جوش­دار و مریض شده بود. او را پیش این بانو آوردند. همین که وضو گرفت و چند قطره از آب وضویش را روی صورت او پاشید، صورتش براق و صاف شد.

ما عوام هستیم و زندگی­ مان عوامانه است. ما آدم های عادی هستیم. ولی بالأخره کاری می‌توانیم بکنیم. در روایت داریم که وقتی خیلی غمگین می‌شوید، به قبرستان بروید تا دلتان شاد شود. چون ضیق و گرفتاری‌های آنجا را می‌بینید. وقتی هم خیلی خوشحال هستید، بروید تا متعادل شوید. فرموده‌اند، هر وقت جنازه‌ای تشییع می‌شود، چند قدمی دنبال جنازه بروید. همین 7 قدمی که حداقل مستحب است. بعد تصور کن که جنازه ی خودت را دارند می‌برند و در تابوت التماس کردی که تو را به بیرون برگردانند و حالا تو بیرون آمده ای. حضرت می‌فرماید، ببین حالا می‌خواهی چه کار بکنی؟ زندگی جدیدت را می‌خواهی چطوری شروع کنی؟

اینها خیلی مهم است. این نوع تلقینات دل را نرم می‌کند. ما به نرمی دل، خیلی احتیاج داریم. زبری دل، واقعاً خشونت آور است. چون قبر ما نفس ماست. پس هر وقت دل ما خشن می‌شود، یعنی خود ما خشن شده‌ایم. قبر ما بعداً برای ما گرفتاری می‌آورد. در برزخ، قبر خشک مایه‌ی عذاب انسان می‌شود. قبر خشک، یعنی روزها، شب‌ها، هفته­ ها انسان جیغ می‌زند که من تشنه­ام، یک قطره آب می‌خواهم. ولی قبر خشک است و هیچ خبری نیست. چون آب و خرمی قبر، از از دنیا تأمین می‌شود. هر چه در آن قبر هست، خودت باید از خودت تولید بکنی. کسی که همیشه در دنیا مچاله و افسرده و زودرنج و حساس و عصبی و متکبر است و دلش پر از جهنم رقابت‌ها و چشم ­و هم ­چشمی‌ها  و مقایسه کردن‌ها با این و آن است، این چگونه می‌تواند شادی داشته باشد. پس خشکی، خیلی خطرناک است. خشکی گدایی و فقر و بدبختی می‌آورد. ما تا می توانیم باید دلمان را نرم نگه داریم.

پی نوشت:

[1] . أعلام الدین : 365 /33 .

[2] . امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «اُوصِیكَ بتَقوَى اللّه ِ ـ أی بُنَیَّ ـ و لُزُومِ أمرِهِ، و عِمارَةِ قَلبِكَ بذِكرِهِ، و الاعتِصامِ بحَبلِهِ، و أیُّ سَبَبٍ أوثَقُ مِن سَبَبٍ بَینَكَ و بَینَ اللّه ِ إن أنتَ أخَذتَ بهِ ؟! أحْیِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ، و أمِتْهُ بِالزَّهادَةِ، و قَوِّهِ بِالیَقینِ، و نَوِّرْهُ بِالحِكمَةِ ، و ذَلِّلْهُ بذِكرِ المَوتِ، و قَرِّرْهُ بِالفَناءِ، و بَصِّرْهُ فَجائعَ الدُّنیا... و اعلَمْ یا بُنَیَّ أنّ أحَبَّ ما أنتَ آخِذٌ بهِ إلَیَّ مِن وَصِیَّتی تَقوَى اللّه ِ و الاقتِصارُ على ما فَرَضَهُ اللّه ُ علَیكَ، و الأخذُ بما مَضى علَیهِ الأوَّلونَ مِن آبائكَ، و الصّالِحونَ مِن أهلِ بَیتِكَ = اى فرزندم! تو را سفارش مى كنم به پرواى از خدا و پیروى از فرمان او و آباد كردن دلت با یاد او و چنگ زدن به ریسمان او، و كدام رشته محكمتر از رشته اى است كه میان تو و او باشد اگر بدان چنگ زنى؟ دلت را با اندرز زنده بدار و با بى رغبتى به دنیا بمیرانش و به وسیله یقین نیرویش بخش و با حكمت روشنش گردان و با یاد مرگ زبونش ساز و به فنا و نیستى معترفش گردان و به رنج ها و گرفتارى هاى دنیا بینایش كن. فرزندم! بدان كه بهترین سفارشى كه از من به كار بندى، تقوا داشتن از خداست و بسنده كردن به آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده و به كار بستن آنچه نیاكان تو و نیكان خاندانت بر آن بوده اند.» (نهج البلاغة :

الكتاب 31.)

[3] . وَ رُئِیَ عَلَیْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِیلَ لَهُ فِى ذَلِکَ فَقَالَ :یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ یَقْتَدِى بِهِ الْمُؤْمِنُونَ إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَهَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَهِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ .

و درود خدا بر او : (پیراهن وصله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مى پوشى ؟فرمود : دل با آن فروتن ، و نفس رام مى شود و مؤمنان از آن سرمشق مى گیرند .دنیاى (حرام) و آخرت ، دو دشمن متفاوت ، و دو راه جداى از یکدیگرند ، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد ، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب و انسانى هستند که بین این دو راه مى رود ، هرگاه به یکى نزدیک شود از دیگر دور مى گردد ، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند. (حکمت 103 نهج البلاغه).

ع ل 348

علی زارع (کاربر مهمان)

سلام خداقوت خیلی حکیمانه و لطیف بود امیدوارم همه بتونیم قالبهای لطف و مهربانی بسازیم

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed