مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
از بحث حیات قلب که بگذریم، مسئلهی دیگری که در مورد قلب مطرح میشود، مسئلهی «آبادانی دل و خرمی دل» است. یعنی« دل معمور و آباد» که در قرآن از آن به «بیت معمور» تعبیر شده است.
ابتدا به توضیح کلمه آباد و آبادانی میپردازیم تا روشن شود که منظور از آبادانی چیست. مثلاً میگوییم منزل فلان شخص به واسطه تلاشها و همت و اخلاص و ایمان ایشان یک خانه آباد است. یعنی دائماً در آن کارهای خیر، خوب، معنوی، بهشتی صورت میگیرد و یک خانه مرده بی مصرف نیست. یک خانه کم مصرف که فقط در آن استفاده های شخصی یا حیوانی بشود نیست. یک خانه آباد است که هزاران نفر از آن استفاده میکنند.
یا وقتی گفته میشود فلان مسجد معمور است، یعنی مردم به این مسجد میرسند و آن را تمیز نگه میدارند. نماز جماعت در آن برقرار میشود و از آن خوب استفاده میشود. این مسجد دائماً در حال فعالیت است. برنامههای متنوع زیادی دارد. اما بعضی از مساجد شاید در طول شبانه روز فقط موقع نماز چند دقیقه ای باز میشوند که آن هم یا امام جماعت ندارد یا اگر امام جماعت دارد کامل نمیآید. نماز صبح ندارد یا نماز صبح دارد نماز ظهر و عصر ندارد یا جمعیتی که میآیند یک صف هم تشکیل نمیشود. میگوییم این مسجد آباد نیست. بین یک شهر آباد، با یک شهر متروکه هم فرق هست.
عالِم هم اینطوری است. گاهی شخصی مجتهد و عالم است و خیلی معلومات دارد و همه میتوانند از او استفاده بکنند. اما بعضی وقتها میبینید که بعضی از علما هستند با اینکه آدمهای بزرگ و قابل استفادهای هستند، اما هیچ کس به سراغ آنها نمیرود و به تعبیر قرآن «بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ» میشوند، یعنی چاهی که کسی از آن آب بر نمیدارد.
دل آباد هم اینگونه است. یعنی دل پرشور و هیجان، شاد، آرام، پر بهجت و سرور و پر رفت و آمد که خوبان دائماً در این دل رفت و آمد بکنند، بهشتیها بیایند و بروند. خدا بیاید، اهل بیت بیایند، انبیاء بیایند، اولیاء، شهدا، صدیقین، صالحین بیایند. در این خانه قرآن رفت و آمد داشته باشد. ملائکۀ الله در رفت و آمد باشند. چنین دلی کاملاً آباد میشود. قبلاً هم گفتیم، دل همان قبر ماست. قبر ما دل ماست. هر کس میخواهد بداند قبرش چه شکلی است؟ در قبر تنهایی زیاد میکشد یا نه؟ در قبرش چه کسانی میآیند؟ آیا فرشتهها، بهشتیها میآیند یا نه؟ از الان به دل خودش نگاه کند و ببیند در طول روز دلش چطوری است؟ در طول روز خیالش چگونه است؟ در خیال او چه کسانی رفت و آمد میکنند؟ مهمانیهای قبر ما همان چیزی است که ما الان داریم در دوران روزمان میگذرانیم.
برخی اعمال که باعث آبادانی دل میشوند
شما با خواندن زیارت های روزهای هفته، ائمه (علیهمالسلام) را در دل تان مهمان میکنید. مثلاً با خواندن زیارت روز شنبه حضرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را مهمان میکنید به خانه ی دل تان و با پیغمبر نجوایی دارید. این خودش موجب آبادانی دل است. اینطور نیست که مهمان بیاید و برود، بلکه وقتی میآید، یک آثاری با خودش میگذارد که گاهی تا ساعتها این آثار در دل انسان میماند.
توصیه کردم صبحها که اذان میگویند و از خواب بلند میشوید حتماً با فرشته هایتان چند کلمه ای سلام و علیک و احوالپرسی بکنید. مغرب که میشود با فرشته های جدید که میآیند سلام و احوالپرسی داشته باشید. به آنها هدیه بدهید. از آنها بخواهید که آنها هم به شما دعا بکنند و آنها هم قطعاً به شما هدایایی خواهند داد. شما وقتی که به زیارت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و زیارت حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) و زیارت سایر امامزاده ها میروید، دلتان آباد میشود. انسان وقتی که وارد این حرمها میشود، به واسطه زیارت ایشان خدا به دل شما میآید. بعد تک تک انبیاء به شما سر میزنند. شما به اینها سلام میدهید و اینها قطعاً دارند میشنوند و حتماً هم جواب شما را میدهند و این سلام و علیک و احوالپرسیها فقط مسأله دنیا نیست، بلکه برای آخرت شماست. واقعاً این سلام و احوالپرسیها برای آن موقع اتفاق میافتد و ما به همین تعدادی که به زیارت آنها رفتیم، آنها به دیدار ما میآیند.
قدیمیهای ما خدا رحمت شان کند، حال باصفایی داشتند. بعد از نماز رسمهای قشنگی داشتند. بعد از اینکه روحانی صحبت میکرد، برای امام زمان دعا میکردند. در آخر هم همه بلند میشدند و میگفتند: «السلام علیک یا أبا عبدالله. السلام علیک یابن رسول الله» و بعد برمیگردند سمت مشهد یک سلامی به امام رضا میدهند و برمیگردند رو به قبله یک سلامی به آقا امام زمان (علیهالسلام) میدهند. بعضیها این حس را هم ندارند. آنقدر دلهایشان مرده و آنقدر بی رمق است، آنقدر این دل خراب است که اصلاً نمیتواند 50 آیه قرآن را در روز بخواند. آنقدر دلش بی حال است که حوصله بهشت را ندارد. حوصله انبیاء و حوصله خدا را ندارد. آن دلی که حوصله خدا و ملائکۀ الله را ندارد، حوصله چهارده معصوم را ندارد، حوصله شهدا را ندارد، آباد نیست. یک دل خراب است. شهدا رفیقهای آخرتی ما هستند. امام فرمود: شهدا ذخائر عالم بقا هستند. هر یک از آنها برای آنطرف ما یک پشتیبان بسیار بسیار قدرتمند است.
دل آباد چه نوع دلی است؟
دل آباد یک دل شاد و آرام است. دلی است که در آن مار و عقرب و نیش وجود ندارد. غصه ندارد. حسادت ندارد. خودخوری ندارد. زودرنجی و حساسیت ندارد. دل آباد دلی است که در آن تکبر نیست. با چشم و هم چشمی ناآرام نمیشود. پس هر کس هر کاری کرده، چه بد کرده و چه خوب، در هر صورت نصیب شما خیر است. اتفاقاً ذخیره آخرتی ما بیشتر خوبیهایی نیست که دیگران در حق ما میکنند. بیشترین ذخیره آخرتی یک نفر برای شب اول قبر و برای آخرتش به بعد، بدیهایی است که دیگران در حقش کردهاند و او تحمل کرده و به جای اینکه غصه بخورد، به حساب خدا گذاشته است. در زیارت ائمه میگوییم: شما سختی کشیدید، ولی همه را به حساب خدا گذاشتید. این زیرکی است. آدم زیرک و عاقل کسی است که وقتی یک نفر به او بدی میکند، زود از خود طرف غرامت نمیگیرد. از صاحب این آدم یعنی از خدا غرامت میگیرد. میگوید، خدایا بنده ات من را اذیت کرد. آدم زیرک کسی است که خودش را پای خدا حساب میکند. خدا هم جواب میدهد. پس چرا ما با بنده ها درگیر شویم؟ چنین دلی آباد است.
اینکه در روایات به ما سفارش شده، هر بلایی و مریضی آمد، به حساب خدا بگذار. اگر درد است به حساب خدا بگذار. اگر کسی حرف تلخ میزند، به حساب خدا بگذار. کنار چنین خدای مهربانی، غصه خوردن کار بیخودی است و جز عذاب و فشار قبر و مار و عقرب و اژدها چیزی نصیب انسان نمیشود. بلاها و مریضی ها همه درجات آخرتی دارند. ما برای حیات جاودانه و ابدی، احتیاج به ذخیره داریم. در برزخ و شب اول قبر احتیاج به ذخیره داریم و گرنه کارهای خیر اصلاً نیازهای ما را نمیپوشاند و بقیه ابدیت را به گدایی میافتیم. چون آنجا حیات جاودانه و وسیع هست و انتها ندارد. صدها میلیارد سال که بگذرد، مثل این است که تازه شروع شده است. پس یک دل آباد، بلاها و سختیها را به حساب خدا میگذارد.
حیات ابدی یعنی میلیاردها میلیارد سال که بگذرد، تازه انگار یک ساعت از آن گذشته و این حیات به این وسعت آذوقه نیاز دارد. قرآن میفرماید: «تَزَوَّدُوا=توشه جمع کنید». ما به توشه خیلی احتیاج داریم. چون حیاتمان حیات ابدی است. این حیات جاودانه را باید بسازیم.
دل را با چی آباد کنیم؟
برای آباد کردن دلمان باید وقت بگذاریم و آن را با هر چیزی که در بهشت دوست داریم داشته باشیم، آباد کنیم. هر چیزی که در بهشت میخواهیم باشد، همین الان هم هست. الان هم در دنیا خدا به ما داده و دنیا واقعاً بهشت است برای کسی که میخواهد با خدا دوست باشد و میخواهد آخرتش را آباد بکند. دنیا یک بهشت بسیار ارزشمند است. خدای متعال عوامل آبادانی دل و عوامل بهشتی شدن در دنیا را به ما داده. باید از اینها استفاده بکنیم و دلمان را شاد و آباد کنیم. مار و عقربها، تکبرها، نخوتها، رقابتها، چشم و هم چشمیها، حسادتها، خودکم بینیها، حقارتها را از دلمان بیرون بریزیم. آن چیزی که واقعاً در درگاه خدا حقارت است را کنار بگذاریم. نه آنهایی که در دنیا حقارت است. اگر کسی که طلاق داد، طلاق گرفت، شوهر کرد، شوهر نکرد، همسر خوب گیرش آمد، گیرش نیامد، بچه دار شد یا بچه دار نشد، خانه دار بود یا نبود، مستأجر بود، فقیر بود یا ثروتمند، اینها هیچ کدام ملاک نیست. ببینیم ملاکها چیست، ذلت حقیقی چیست، عزت حقیقی چیست، خدا چه چیزی را ذلت میداند، چه چیزی را عزت میداند؟
فقر واقعی چیست؟
فقر واقعی این است که یک صبح تا شب بر من بگذرد و خدا یک سر در دل من نیاید. اگر خدا نیاید و به دل آدم سر نزند، اگر چهارده معصوم نیایند، اگر انبیاء نیایند، اگر شهدا نیایند، اگر صدیقین و صالحین نیایند، اگر قرآن به دلمان رفت و آمد نداشته باشد، این دل فقیر است.
همه بدبختی های ما این است که ما خودمان را به صورت جاودانه نمیشناسیم. ما خودمان را به صورت انسانی که نه زن است و نه مرد نمیشناسیم. هر وقت به ما میگویند، تو چه کسی هستی؟ میگوییم من یک زن هستم، من یک مرد هستم، همهاش جنسیت و طبیعت و حیوانیتِ در دنیا را معنا میکنیم. سعی کنیم که در دل ما ائمه بروند و بیایند. رفاقت با مساجد باشد و مساجد بیایند و بروند. مسجد در روز قیامت شخصیت حقیقی پیدا میکند. از این رو، وارد شده در هر مسجدی که میروید، دو رکعت نماز تحیت بخوانید. قرآن شخصیت حقیقی دارد، تک تک سورههای قرآن آنجا به صورت شخص هستند. اینها تجارت آخرتی است. اینها فرمولها و قواعد تجارت جاودانه است. آدم باید یاد بگیرد با چه کسانی رفیق شود. تک تک ملائکۀ الله شخصیت دارند. آدم با تمام اینها میتواند رفیق باشد. با شهدا، انبیاء، صدیقین، صالحین، ما باید بی افتیم در قواعد تجارت آخرتی و دل خودمان را شاد نگه داریم. دل خودمان را جاودانه کنیم.
دلی که آباد نیست، با نیم ریشتر زلزله هم فرو میریزد
ساختمان خوب آن است که اگر ده ریشتر زلزله هم آمد، تکان نخورد. خانه ای که با یک ریشتر میریزد و همه در زیر آن کشته میشوند، این خانه به چه درد میخورد؟ دلی که با یک چلوکباب یا با یک قرمه سبزی به هم می ریزد، به چه دردی می خورد؟ باور کنید دل بعضی ها گاهی با سینه و ران مرغ به هم میریزد. این مثل آن خانه ای است که با یک ریشتر خراب میشود. این دل، دل آبادی نیست و صاحب این دل، آدم بدبختی است.
مثلاً بعضی ها سر کجای کله پاچه، سر پفک، سر رنگ نوشابه، سر نان تازه و نان فریزری، سر اینکه کجای ماشین بنشینم، دعوایشان میشود. دلی که با یک عینک بالا میرود و با یک عینک پایین میآید، با یکذره رنگ با یک جفت کفش، اینطرف و آنطرف میشود، چنین آدمی که اینقدر ضعیف است، نیم ریشتر زلزله هم شخصیتش را خرد میکند. گاهی می بینیم کسی آنقدر ضعیف است که با یک سفر خارجی، با یک دیپلم و لیسانس، شخصیتش کاملاً فرو میریزد. این شخصیت، شخصیت محکمی نیست. ساختمان، ساختمان محکمی نیست. یک کاری کنیم قرآن در دلمان بیاید و برود. سوره های قرآن بیایند و بروند. حسینیه ها بیایند و بروند. اینها همه در آنجا شخصیت میشوند. مساجد بیایند و بروند. باید یکسره دل مان را آباد بکنیم و چقدر خدا برای ما گذاشته که دلمان را در این دنیا شاد و آرام کنیم. از همه مهمتر خودش را مفت به ما داده و هیچ کس قدر نمیداند، چهارده معصوم را به ما داده و ما اصلاً قدر نمیدانیم تا با اینها رفاقت کنیم. متأسفانه وقت اینها را نداریم. فقط وقت داریم یک تیشه برداریم و خانه های خودمان را خراب کنیم. خودمان را داریم سنگین میکنیم. یکسره لجن جمع میکنیم.
دیدار اهل خیر، دل را آباد میکند
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:« لِقاءُ أهلِ الخَیر عِمارَۀُ القَلب[1]= دیدار اهل خیر، مایه آبادانى دلهاست.»
حضرت میفرماید: یکی از چیزهایی که دل آدم را آباد میکند، ملاقات با آدمهای اهل خیر است. ملاقات و دیدار با اهل خیر و اهل نیکی، دل آدم را آباد میکند. چون اهل خیر، یعنی اهل شادی و کسی که دائماً از او کارهای خوب سر میزند. چه مادی چه معنوی. یعنی دائماً دارد تجارت آخرتی میکند. یعنی این یکسره دارد از سهم دنیایش به آخرت میفرستد. اینجا یک توضیح مختصر بدهم: آخرت به این شکل است که شما یک حجمی از ارتباطات دنیایی و داراییهای دنیایی دارید، هر چه را که از آن کم میکنید، به آخرت میرود.
کسی که میخواهد خَیِر باشد، از دنیایش خرج میکند یا از آخرتش؟ از دنیایش. یعنی این کثافتها را و مادیات را از خودش جدا میکند و به برزخ میفرستد و اینگونه ماده را تبدیل به مجرد میکند و یکسره حجابها، موانع، پول، آبرو، شهرت، چیزهای دیگرش را برای آخرت هزینه میکند. آدم خَیِر چه مادی و چه معنوی دوست داشتنی است.
یعنی با آدم های اهل خیر دوست باشیم و رفت و آمد و دیدار داشته باشیم. در روایت داریم، دوست آنقدر مهم است که کسانی که در جهنم میافتند، قبل از اینکه بخواهند از فامیل و پدر و مادرشان کمک بگیرند، از دوستانشان کمک میگیرند. غصه جهنمیها نداشتن دوست خوب است. در روایت داریم، قبل از اینکه بخواهید راجع به یک نفر قضاوت کنید، ببینید رفیقهایش چه کسانی هستند؟ بعد میفهمی این چطور شخصیتی است. دوستان پاک، فوق العاده مهم هستند. میگوید یک فرد جهنمی در روز قیامت فقط دنبال یک دوست خوب میگردد. حضرت میفرماید: پیش از آنکه انسان به یاد پدر و مادرش بیفتد، به یاد خانواده اش بیفتد که از آنها کمک بخواهد، یاد دوست میافتد.
خداوند محبت آدمهای نیکوکار را در دل همه قرار میدهد
آیه قرآن است:«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[2]= كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كرده اند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى دهد».
آدم مومن، اصلاً و شخصیتاً یک آدم محبوب و دوست داشتنی است. چون این سابقه دار است و تلاش کرده در طول زندگی اش هر چه که دستش رسیده از خیر، علم، معنویت، شهرت، قدرت، محبت، پول، ثروت، آبرو، همه را فرستاده و به بقیه داده و وقتی آن را میدهی جایش، خدا میآید. اما وقتی بخل میکنی، آسیبهای دنیایی میبینی. اگر شما آبرویت را برای خدا خرج نکنی، در دنیا آبرویت میرود. برای خدا پول خرج نکنی، در دنیا یک دزدی آن را میزند و پولهایت را میبرد. اگر آنجا که باید بخندی، نخندی، غصه در دلت میآید. موقعی که باید به کسی لبخند بزنی و نزنی. کسی را ببوسی و نبوسی، بتوانی کسی را نوازش بکنی و نکنی، به احترام پدر و مادرت بلند نشوی، در جای دیگر باید تقاص پس بدهی. یعنی آن سرمایه ای که به آخرت نمیرود و میماند، گندیدگی پیش میآید و این بوی گند آدم را میکشد. سرمایه دنیا مثل چرک است. شما هر وقت حمام میروی بانشاط تر و سالم تر هستی. اهل خیر، دائماً با خیرات کردن، استحمام میکنند. هر چه که دارند[3] و هر چه که خدا روزیشان کرده از علم، شخصیت، معنویت، آبرو، شهرت، تقوا، پول و ... راحت در اختیار بندگان خدا میگذارند. چون میخواهند شبیه خدا شوند. آدم خیّر، مثل خدا یکسره میدهد و خدا دائماً دارد از او توزیع میشود. هر کس میخواهد شبیه خدا شود، باید کریم، جواد، غفور، رحیم، صبور، ستار، وهاب، اهل عفو، اهل مغفرت و اهل ندید گرفتن اشتباهات و گناهان دیگران باشد.
خانم فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) در دنیا هر چه داشت برای خدا داد. بچه هایش هم همه به مادر رفتند. یک زنِ جوانِ باردارِ تنها، با چهارتا بچه کوچک، جوانی اش را داد و بچه هایش را اصلاً ندید، بچه ای که در شکم داشت را ندید. همه را فدای امام زمانش کرد. حالا من میخواهم شبیه مادرم فاطمه زهرا س شوم و به او ملحق شوم. باید ببینم من در زندگی ام برای امام زمانم چقدر هزینه کرده ام؟ از چه چیزهایی برای امام زمانم گذشته ام و به امام زمان هدیه کرده ام؟ تازه جالب اینجاست که خدا میداند ما آدمهای بدبخت و کوچکی هستیم، برای همین میگوید، اگر از مالت و یا از هر چیز دیگری که دادی، من چند برابر آن را در دنیا به جایش به تو پس میدهم، خیلی غصه نخورید. ولی باز هم ما بخل داریم. میگوید: هر چه بدهید در راه من، تا 700 برابر پرش میکنم و به شما پس می دهم. ولی ما در موقع دادن در راه خدا، همه اش چرتکه میاندازیم و دست و دلمان میلرزد. میگوید: «من اگر چادر سرم کنم، آبرویم میرود. یا اگر بخواهم در مهمانی نماز بخوانم، رویم نمیشود. شب در خانه 17 رکعت را یکجا میخوانم. آخر در مهمانی بد است من بلند شوم نماز بخوانم.» باید به چنین کسی گفت: برای خدا خرج کن و بگذار دیگران مسخره ات کنند. بگذار دیگران بگویند اُمُل و ساده ای. بگذار دیگران بگویند پخمه است. در روایت داریم که در آخرالزمان به آدمهای مؤمن و زیرک میگویند، این آدم پخمه و احمق و ساده است، بگذار بگویند. حرف بقیه برایتان مهم نباشد. کسی که حرف دیگران برایش مهم تر از حرف خدا باشد، خیلی بیشخصیت میشود و خدا در دنیا ذلیلش میکند.
دوستان تان را از اهل خیر انتخاب کنید
با آدمهای اهل خیر رفیق شوید. اهل خیر، دل ما را آباد میکنند. میگوید، تو وقتی که پیش یک آدم اهل خیر و نیکوکار میروی که از نظر مادی و معنوی نیکوکار است، در کنارش شجاعت را یاد میگیری. خرج کردن را یاد میگیری. قدرت دادن را یاد میگیری. فدا شدن برای خدا را یاد میگیری. رفت و آمد با خانواده آسمانی را یاد میگیری. بزرگ شدن، استحمام و پاک شدن را یاد میگیری.
از طرف دیگر می فرمایند: با آدمهای بخیل، ترسو، تنگ نظر، حسود، متکبر و بدبین، اصلاً رفاقت نکنید که کوچکتان میکنند. با آدمهایی که دائماً اضطراب دارند، رفاقت نکنید که تمام آن ترس و اضطراب شان را به شما منتقل میکنند. بعضیها خودشان که خیر ندارند هیچ، نمیگذارند دیگران هم خیر ببرند. زن است و نمیگذارد شوهرش برای کار خیر هزینه کند. شوهر است به زنش میگوید، راضی نیستم در فلان امور هزینهای بکنی. این خیلی بد است که نفس «منّاع للخیرِ» آدم، بر او غلبه کند.
آدمهای آباد، دل آدم را شاد میکنند. آدمهایی که خودشان شاد هستند و اهل بگو و بخند هستند، اینها خیلی به درد میخورند. پیغمبر یک یاری داشت که خیلی شاد بود. اینها هر وقت جمع میشدند، هم پیغمبر را خوب میخنداند و هم اطرافیان را خیلی میخنداند. پیغمبر میگفت، هر کس میخواهد به یک نفر بهشتی نگاه کند، به او نگاه کند. آدمهای متکبر و عبوس، آدمهایی که آنقدر برای خودشان کلاس میگذارند که برای زن و بچه شان هم زورشان میآید و چرتکه میاندازند، برای بوسیدنش چرتکه میاندازند. برای نوازشش چرتکه میاندازند. این آدم، آدم بدبخت و کوچکی است.
پیغمبر در مسجد نشسته اند، کفشهای پیغمبر را برداشته و فروخته و با پول آن خرما خریده و به مسجد آمده به رسول خدا میگوید: یا رسول الله! کفشهای شما را داریم میخوریم. پیغمبر هم کیف میکرد و میخندید. یکی از اصحاب به امام صادق (علیهالسلام) پول داده که میخواهم یک خانه بخرم. حضرت میگوید پولت را بده تا برایت یک خانه بخرم. فردا که آمد و پرسید: آقا کجا برای من خانه گرفتید؟ گفت: یک خانه کنار خودم در بهشت برایت خریدم. گفت: چگونه؟ فرمودند: همه را صدقه دادم. آن صحابه هم تشکر کرد. خانه خوبی گرفته و تضمینی است. عجب رفیقهای خوبی هستند که غصه نمیخورند و ناراحت هم نمیشوند.
شرحی کوتاه درباره آیات اول سوره الرحمن
یک سؤال خیلی مهم مطرح کردیم که: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ[4]= [خداى] رحمان؛ قرآن را یاد داد؛ انسان را آفرید» یعنی چه؟
ترتیب آیات در قرآن به این صورت است که «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ». یعنی خداوند اول قرآن تعلیم کرده و بعد انسانها را خلق کرده است. این قرآن به چه کسی تعلیم شده که بعد از انسانها خلق شدند. همه معارف قرآن در سینه مبارک پیغمبر و وجود مقدس پنج تن (علیهمالسلام) قرار دارد. خلقت اینها قبل از خلقت آدم بوده. پیغمبر فرمود: «أوَّلُ ما خَلَقَ الله نُوری».
روزهای یکشنبه در زیارت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میخوانیم: «یا مُمتَحَنَۀُ اِمتَحَنَکِ الَّذی خَلَقَکِ قَبلَ اَن یَخلُقَکِ= قبل از اینکه خَلقَت بکند، امتحانت کرد» قبل از اینکه به دنیا بیایند امتحان شدند. سیدالشهدا (علیهالسلام) میفرماید: ما هزاران سال قبل از اینکه آدمی خلق بشود، با خدا بودیم. ما قبل از خلق ملائکه کنار خدا بودیم. وقتی خدا ملائکه را خلق کرد، ما به اینها تسبیح یاد دادیم.
«الرَّحْمنُ» اول «عَلَّمَ الْقُرْآن» و بعد «خَلَقَ الْإِنْسانَ» این یعنی چه؟ ائمه به اندازه عمر خدا عمر دارند. «أوَّلُ ما خَلَقَ الله نوری» یعنی اولین جلوه خدا هستند. خدا هم که اول ندارد. پس ائمه فقط امامهای ما نیستند، بلکه امامهای همه عوالمی هستند که خدا خلقشان کرده است.
معصومین (علیهالسلام) خیلی بزرگند. کجاست تا ما معصومین را بشناسیم؟ کجاست تا ما بدانیم فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) مادرمان چه کسی است؟ فاطمه زهرا کسی است که امام حسن عسکری (علیهالسلام) فرمود: ما حجت خدا بر مردم هستیم. اما «جَدَّتُنا فاطِمَه حُجَۀُ الله عَلَینا= جده ی ما فامه حجت خداست بر ما». یعنی یک رتبه بالاتر از ائمه (علیهمالسلام). از این رو میگویند، وقتی مردم کارشان گیر میکند دَرِ خانه ما میآیند، ولی کار ما ائمه گیر کند، سراغ مادرمان فاطمه زهرا میرویم.
ما چقدر باید خدا را شکر کنیم و اشک شوق بریزیم که خداوند چنین بانویی را مادر ما قرار داده است. وجود مقدس حضرت زهرا (سلاماللهعلیه) چه مصائبی را تحمل کرد؟ چنین شخصیتی را نانجیبها اذیت کردند و به غضب آوردند و کتک زدند و کشتند.
آدم اگر نداند چه کسی را آزار دادند و فاطمه زهرا شخصیتاً چه کسی بود، نمیتواند خوب و از ته دل هم عزاداری بکند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد