مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یکی از عوامل دخول انسان در جهنم ظلم است. قیامت ۵۰ موقف دارد. یکی از آنها موقف «ظلم» است. منظور از ظلم، همان حقالناس ها و بدهکاریهایی است که انسان به گردنش دارد.
ظلم نقطه مقابل عدل است. عدل یعنی انسان هر چیزی را در جای خودش قرار بدهد: «وَضعُ الشَیءِ فی مَوضِعِه». یا هر ذی حقی را به حقش برساند: «إِعْطَاءِ كُلِ ذِی حَقٍ حَقَّهُ». دایره ی عدل دایره ی بسیار وسیعی است. یعنی تمام ارتباطات انسان اعم از ارتباط با غیر و خودش را شامل میشود. در ارتباط با غیر از الله است که انسان به خداوند تبارک و تعالی هم ظلم میکند. نه اینکه حق خدا را ندهد. چون خداوند که نیازی به بندگانش ندارد. بندگانش هم نمیتوانند ضرری به او بزنند و حتی معصیت عباد هم ضرری به خدا نمیزند. اما خداوند تبارک و تعالی به عنوان خالق ما، اله ما، رب ما و مالک ما، به گردن ما حقوقی دارد که باید ادا شود. مثل اینکه انسان باید اطاعت الهی کند، اعتقاد درست به خدا داشته باشد. برای همین است که قرآن شرک را ظلم عظیم می نامد:«إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ= محققا شرک، ظلم عظیمی است». این ظلم چنین است که انسان دچار شرک باشد و خداوند تبارک و تعالی که تنها مؤثر در نظام خلقت است را نادیده بگیرد و امیدش به غیر خداوند تبارک و تعالی باشد و به سراغ غیر خدا برود، و دیگران و غیر از خدا را مؤثر در زندگیاش بداند.
ریاکاری یک ظلم است. ریاکاری یعنی انسان دیگران را منشأ عزت و آبروی خودش بداند. میخواهد اعمالش را به دیگران نشان بدهد. میخواهد در دل مردم جا کند. شهرتطلبی یک ظلم است. این مربوط به حق الله است که انسان باید در نظام اعتقادی با خداوند رو راست باشد. آنطوری که خدا هست را بشناسد. نه آنطوری که ما تصور و توّهم میکنیم.
شرافت هر علمی به موضوعش است
الله تبارک و تعالی در ذات و اسماء و صفات، حریمهایی دارد که انسان باید نسبت به آنها معرفت پیدا کند. خیلی عجیب است و کم پیدا میشود که موضوع معرفت آدمها، الله باشد. یعنی سراغ توحید به معنای واقعی بروند و الله را به معنای واقعی بشناسند. بعضی افراد به مخلوقات خدا علاقه دارند. اما به کسی که این مخلوقات را به وجود آورده، علاقهای ندارند. به شناخت ظهورات خدا حتی پایینترین درجه ظهورات خدا، مثل ماده در فیزیک، شیمی، جانورشناسی، گیاه شناسی، میکروبشناسی، انگلشناسی، بدنشناسی اینها را علاقه دارند. حتی دوست دارند سراغ مصنوعات بشری بروند. رشته هایی مثل هنر، سفالگری، قالی بافی، پارچهبافی، دوزندگی، کامپیوتر، برق، الکترونیک، اینها محصول کار بشر است. برای فهم اینها حاضر هستند وقت بگذارند و هزینه کنند، ولی درباره کسی که اینها را به وجود آورده و منشأ تمام علوم است، خیلی کم علاقمندی نشان می دهند. موضوع علم هر کسی، شرافت علم او را نشان میدهد. یعنی معروف است که می گویند: ارزش هر علمی به شرافت آن علم بر می گردد. در همین خصوص بود که پیامبر ص فرمود: العلم علمان: علم الابدان و علم الارواح= علم دو نوع است: علم بدنها و علم روح ها». پس شرافت هر علمی به موضوعش است. علم هم شرافت انسانی است. یعنی این که انسان چه علمی در سینهاش هست و با چه علمی از دنیا وارد نظام برزخی میشود و با چه معرفتی از رحم دنیا وارد نظام برزخی میشود، تعیین کننده نوع زندگی ابدی او خواهد بود. پس این بسیار مؤثر است که بدانی موضوع دانش تو چیست؟
عالم برزخ، عالم «اتحاد عالم و معلوم» است
چون عالم برزخ عالمی است که بین «عالم» و «معلوم» اتحاد وجود دارد، یکی از بزرگترین حسرت و عذاب های کسی که باطن خود را نساخته باشد، این است که می بیند، نفس انسانی اش هست، اما آن را با توهمات باطل همراه کرده است.
انسان در عالم برزخ، با باطن و دانشهایش، با خیالش، با وهمش، با عقلش و فوق عقلش به خدا عرضه میشود. کسی که در دنیا که زمان ساختن باطن است، عالمی از خیالات و توهمات فاسد و به درد نخور برای خودش درست کرده و باطن انسانی خود را تغییر داده است، او وقتی میخواهد وارد نظام برزخی بشود، خیلی حسرت می خورد. چون خود انسانی اش هم هست، اما گرفتار عوالم توهمات و خیالات باطل شده است.
یعنی در آن عالم، انسان با دانش خودش یکی میشود. یعنی شکل دانش خودش میشود. اینطور نیست که انسان یک چیزی باشد و دانش انسان چیز دیگری بشود. یعنی در آن جا دیگر امکان ندارد بتوانیم بگوییم این آدم خوبی است، اما دانشش بد است. خیر، این طور نیست؛ بلکه در آنجا انسان با دانش خودش اتحاد برقرار میکند. یعنی «عقل و عاقل و معقول» یک چیز میشوند. شما هر چه که داری و به هر چه که فکر یا خیال یا توهم میکنی، همان هستی. چون اینها باطن توست. حقیقت تو همین میشود. پس انسان در آنجا لحظه های بسیار خطرناکی دارد. آن لحظهای که به خدا عرضه میشود، یعنی خودش است و خدا، خیلی صحنه خطیر و وحشتناک است. ولی برای خیلی از آدم ها هم بسیار باشکوه است. شکوهش به این است که می گوید: من و خدا دوتایی میخواهیم چند دقیقه با هم روبرو بشویم و خدا میخواهد به من یک نگاهی بیندازد و ببیند من با خودم و امانت الهی در دنیا چه کار کرده ام؟ چه چیزی آورده ام؟ چگونه برگشته ام؟ چگونه زندگی کرده ام؟ اینجاست که انسان می فهمد خیالاتش در دنیا چقدر مهم بوده است.
انسان در طول شبانهروز به چه چیزهایی فکر میکند و چه خیالاتی؟ تمام تصویرها، عکسها و چیزهایی که در این جا میبینی و می شنوی و با توهمات و تخیلاتت به آنها مشغول هستی، در آنجا با تو یکی میشوند.
توهم غیر از تخیل است. انسان یک مقدار ادراکاتش خیالی است و بخش دیگری از ادراکاتش وهمی است. یک مقدار عقلی و یک مقدار فوق عقلی است. میبینیم کسی تا آخر عمرش وقت گذاشته و روی خیالات و توهماتش کار میکند و عمرش را صرف همین ها می کند. وقتی میخواهد از اینجا برود، حاصل این توهمات و خیالات فاسد را میخواهد کجا ببرد؟ در آنجا معلوم می شود که عمرش را بیهوده گذرانده و حتی کسانی که نهایتاً عمرشان را صرف علوم کرده اند نیز، خسران خود را می بینند.
اما سعادتمند کسی است که وقتی وارد نظام برزخی میشود و به خداوند تبارک و تعالی عرضه میشود، دانش و معرفت او توحید و لوازم توحید باشد.
اللهشناسی یک سعادت و شرافت و مقام عظیم است. اما خیلی ها اصلاً علاقهای ندارند خدا را موضوع دانش شان قرار بدهند.
اگر می خواهی علم و دانشت زیاد شود، ارتباط با صاحب علم شرط است
این ظلم به خداست که او ما را آفریده و همه چیز ما، وجود ما، صفات ما، هستی ما را به ما داده و ما را در این دنیا پشتیبانی میکند، بعد وقتی که راجع به الله از ما سؤال کنند، از هزاران اسمی که دارد، یکی اش را هم نمیتوانیم بفهمیم یا توضیح بدهیم. درحالیکه فقط برای همین خلق شده ایم، یعنی ما آفریده شده ایم تا شبیه خدا بشویم.
ما برای چه آفریده شده ایم و برای چه به این دنیا آمده ایم؟ میبینیم که خیلی ها علاقمند نیستند این را بفهمند. همین ظلم به خداست. این ظلم در شناخت و صفات خداوند است.
ما آدم های عجول و بیحوصله و کمظرفیت و حساسی هستیم. اصلاً شباهتی بین ما و خدا نیست. اینها ظلم است. از این بالاتر این است که خداوند خودش را به ما داده و ما رغبتی به زندگی با او، عشقبازی با او، خلوت کردن با او، حرف زدن با او، درددل کردن با او، نشست و برخاست کردن با او را نداریم. اما وقتی به آن عالم منتقل شویم، همه حتی کفار می خواهند با خدا حرف بزنند. اما به آنها گفته می شود: قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ= بروید در جهنم گم شوید و با من حرف نزنید». یعنی یکی از عذاب های آنجا این است که خدا به کسانی اجازه نمی دهد با الله تبارک و تعالی گفتگو کنند. می فرماید: یک عمر به تو فرصت گفتگو دادم و تو حاضر به صحبت با من نشدی، حالا آمده ای با من گفتگو کنی؟ برو گم شو. اخْسَئُوا یعنی گم شو. اما چه کسی از این رغبتها میکند که با خدا در این عالم صحبت کند؟ یک عدۀ کمی پیدا میشوند که چنین سلیقهها و امیالی دارند.
بعضی ها فکر میکنند برای کسب دانش باید مطالعه زیادی کنند. این اشتباه خیلی بزرگی است. مطالعه فقط یک زمینه است که برای ما ایجاد میکند. دانشی که انسان میخواهد بگیرد و معرفتی که میخواهد بگیرد، در هر رشته، فرقی نمیکند، با ارتباط با صاحب علم است که علم به دست میآید. اگر کسی میخواهد در فیزیک یا شیمی یا زیستشناسی یا پزشکی کار بکند، فقط این نیست که برود در دانشگاه درس بخواند؛ بلکه اگر بنشیند تمرکز بکند و با خود خدا حرف بزند، قطعا در مراودات و ارتباطات و انس، دانش زیادی در آن رشتهای که میخواهد در آن صاحب علم بشود، خدا به او میدهد.
ما فکر میکنیم باید صبح تا شب سرمان در کتاب باشد تا دانش را خدا به ما برساند و این اشتباه بسیار بزرگی است. حالا از ظلم به خدا بگذریم. خدا در این بحث های ما هم مظلوم است، الان من یک ربع صحبت کردم این هم ظلم به خداست.
شیرینترین ساعت زندگی انسان ساعتی است که انسان به خدا فکر میکند، راجع به خدا میشنود، راجع به خدا حرف میزند. این خیلی مهم است. خدا کند ذائقه ما یک ذائقه توحیدی و الهی بشود و لذتمان در این باشد.
این را امتحان کنید در روزهایی که دلتان میگیرد و کلافه هستید و حوصله ندارید، بزنید شبکه قرآن، بگو میخواهم بنشینم با تمرکز فقط قرآن گوش کنم. بعضی از قرائتها هم انصافاً تا بهشت ما را میبرد. قرآن انسان را از تصمیمات بد، از افکار بد و منفی باز میدارد. چون خدا شما را به این بهشت دعوت میکند.
وقتی انسان بخواهد تصمیم بدی بگیرد، دیگر نمیگیرد. وقتی میخواهد یک کینه در دلش بیاید، اصلاً اجازه نمیدهد یک کینه در دلش بیاید. خودش را خیلی بزرگتر از این حرفها میبیند. وقتی میخواهد درباره یک نفر بدجنسی کند، اصلاً شرمش میآید که راجع به او بدجنسی کند.
بی توجهی به دستورات انبیاء، ظلم به انبیاء است
مصادیق ظلم به انبیاء، ظلم به اولیاء الهی، ظلم به ائمه، ظلم به امامزادهها خیلی زیاد است. ظلم به انبیاء این است که انسان دستورات انبیاء را زیر پا بگذارد و توجه نکند که پاکترین، نزدیکترین موجودات به خداوند و شریفترین انسان، و در عین حال، غریبترین و مظلومترین انسان در روی زمین است. اینقدر انبیاء الهی غریب و مظلوم بودند که قرآن میگوید: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ= و پیامبران را به ناحق می کشند».
در تاریخ، انسان های برجسته، زیبا و نورانی مثل انبیاء آمده اند. نحوه ارتباط انسان با نبی چیست؟ این پیغمبری که خدا برای ما فرستاده، در حد خودمان میگوییم، این پیامبری که گُل سرسبد انبیاء و عظیمترین مخلوق خداوند است و بعد از خدا ما موجودی به شرافت رسول الله نداریم.
دانش پیغمبر دانشی نیست که مثل ما یک چیزی را بردارند در موردش قلمفرسایی کنند. حالا نظرات ما هم اعتبار و ارزشی نداشته باشد، ولی او قاعده و فرمول به تو میدهد. ما چه چیزی بلد هستیم؟ حالا انشاءالله جامعه اسلامی تشکیل بشود، اوضاع خیلی متفاوت خواهد شد. ما فعلاً جامعهمان جامعه مسلمانی است. یعنی اذان داریم، نماز داریم، روزه میگیریم، یک عده حجاب را رعایت میکنند، ذبحمان شرعی است، حالا معاملات که بماند، به ندرت معاملات شرعی پیدا میشود، اما به این جامعه به طور کلی جامعه مسلمانی میگویند.
برتری قرآن بر سایر کتاب ها مثل برتری پیامبر بر سایر انبیاء است
علم قرآن، علم روز زمان امام زمان (علیه السلام) است. هر کس میخواهد در دولت حق، علمش به روز باشد و عقب افتاده نباشد، باید وقت بگذارد و قرآن بخواند و آن را یاد بگیرد. قرآن هم از جمله شخصیتهایی است که به آن ظلم زیاد میشود. چون قرآن در روز قیامت به شکل موجود زنده محشور میشود و میگوید خدایا! این بندگان تو اصلاً به من توجهی نکردند. خدایا اینها من را ضایع کردند. در زندگی شان، در مطالعات شان، در معارف شان، در مباحث شان، مرا ضایع کردند. نه از شنیدن صدای من خوش شان میآمد، نه با سورههای من دوست داشتند انس بگیرند، نه با خود من ارتباط داشتند، هیچ برای من وقتی نداشتند.
قرآن شافع مشفع است، یعنی شافعی است که اگر شفاعت کند، شفاعتش قبول است و نفرینکنندهای است که اگر نفرین کند، نفرینش عملی می شود.
پیامبر در رابطه با عظمت قرآن فرمود: «فَضْلُ الْقُرْآنِ عَلَى سَائِرِ الْكَلَامِ كَفَضْلِ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ= برتری قرآن بر سایر کلمات، مثل برتری خود خداست بر خلقش». امروز به کسی بگویی الان چه رشتهای میخوانی؟ اگر بگوید تفسیر، میگوید مخش عیب برداشته. برو حقوق بخوان، برو پزشکی بخوان، برو مهندسی بخوان، برو کامپیوتر بخوان.
در دنیای امروز ظالمترین، بیشعورترین، بیعلمترین، فاسدترین آدم ها جای ائمه نشسته اند، جای پیغمبر نشسته اند، و تمدنهایی را ایجاد کرده اند براساس همان شخصیت خودشان. همین تمدنی که خیلی از مسلمانان ما خیلی کشته و مرده آن هستند و دوست دارند در زندگی شان شبیه آنها بشوند. در لباس، شوهرداری، زنداری، بچهداری، تغذیه، عاشق این تمدن هستند. تمدن مدرنیته، تمدن غرب، این تمدن را چه کسانی ساختند که این همه مسلمان شیفته آن تمدن هستند؟ اینها مظاهر بزرگ ظلم هستند.
دانش بشری باید ارتقاء پیدا کند. امام سجاد (علیه السلام) ۷ صحیفه دارد. کدامش الان برای اداره جامعه منبع علمی است؟ قوانین در قوه مقننه، در قوه قضائیه، در قوه مجریه، چقدر مبتنی بر صحیفه و نهجالبلاغه است؟ به قول استاد ما میفرمود: حتی در حوزههای ما، حوزههای شیعه اینقدر رشد نداشته اند که نهجالبلاغه کتاب درسی بشود.
نظام خلقت براساس این دانش هاست که در دعاهای اهل بیت (علیهم السلام) ریخته شده است. ولی آیا الان اینها کتاب علمی و درسی است؟ چرا از آنها دانش را استخراج نمیکنیم؟
اینها حجم بالای ظلم هایی هستند که منشأ ظلم های دیگر میشوند. فعلاً یک مقدار با مظاهر و مصادیق ظلم آشنا بشویم که ببینیم ظلم ها دایرهاش چقدر وسیع است. این فعلا راجع به خداوند و الهیات و انبیاء و صدیقین بود تا کم کم به ظلم به مردم و به خودمان برسیم که بعدا در این خصوص سخن خواهیم گفت.
قا/218
جهنم/ظلم
کلیدواژه ها:
آثار استاد