مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
زیارت عاشورا کاملا شفاف است. یک مکتب کامل عرفانی، انسانی، از پایین ترین درجه تا بینهایت درجه، همه چیز را دارد و مسیر را بطور کاملا شفاف، مشخص کرده است.
در سجده آخر زیارت عاشور می خوانیم: «أن یثبت لی قدم الصدق عندک مع الحسین و أصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین». «مهج» آن خونی است که در باطن قلب است؛ آن خونی که قلب پمپاژ می کند. آنها آن خون دلشان را برای امام حسین ریختند. جان و هستی شان را برای امام حسین دادند و راست گفتند. یک نشانه ی صدق را در جامعه کبیره و در زیارت عاشورا می خوانیم:«بأبی أنت و امی، بأبی انتم و امی و نفسی و مالی و اسرتی». اگر کسی توانست اینطور بگوید، این راست است؛ اما و ما هنوز به اینجا نرسیده ایم.
تا می توانید، به زیارت عاشورا التزام داشته باشند. زیارت عاشورا را اصلاً ترک نکنید. با احساس، با انگیزه و با شور و با دل بخوانید. هر وقت می خواهید زیارت عاشورا بخوانید بگویید، من الان مقابل امام حسین نشسته ام. چشم امام حسین توی چشم های من است. من می خواهم با او حرف بزنم. اصلاً مقام زیارت عاشورا خیلی حساس و خاص است. خدایا تو کمک کن من به او راست بگویم. بعد شروع کن بخواندن. اگر بتوانی یک جمله، دو جمله هم راست بگویی، خدا را شکرکن. بگو ای امام حسین! من بقیه اش را به نیت ورود خواندم. دو تا جمله اش را از دل خودم إنشاء کردم. اگر چند روز بعد، یک هفته یا دو هفته یا یک ماه بعد، توانستم سه تا جمله را راست بگویم و خودم فهمیدم که راست بود، باز هم خدا را شکر کنیم. انسان در زیارت عاشورا همین گونه سیر و سلوک می کند. می آید تا به جایی می رسد که بتواند بگوید من همه زیارت عاشورا را راست خواندم و در تمام زیارت عاشورا صادق بودم. هر کس می خواهد از یکنواختی زندگی به در آید، باید زیارت عاشورا بخواند. هرکس می خواهد زندگیش پر هیجان، پر شور، جذاب، شیرین بگذرد، زیارت عاشورا بخواند.
زیارت عاشورا تنها مسیری است که مطمئن هستی که درست می روی
آدم گاهی تلاش می کند که به مدارج دنیایی برسد؛ مدارج علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بعد می فهمد تمام عمر در حق خودش ظلم کرده و همه چیز را خراب کرده. فقط یک جا هست که وقتی شما برایش تلاش می کنی، مطمئنی که داری درست می روی و چیزی گیرت می آید و برای ابدیتت می ماند. آن هم سیر در زیارت عاشورا است. سلوک در این آیین نامه و این منشور جاوید زندگی است.
شما تا وقتی که دغدغه امام حسین و در واقع امام زمان را دارید؛ تا وقتی که مهدوی هستید و می خواهید مهدوی باشید؛ تا وقتی که تلاش می کنید به صورت جدی در چادر امام زمان (علیه اسلام) باشید و خودتان را به امام زمان و چادر و اردوگاه حضرت برسانید و اگر هم به چادر نمی رسید، به لشکرگاه حضرت نزدیک می شوید، خیلی چیز گیرتان می آید و زندگیتان زندگی حقیقی است؛ در غیر این صورت، دارید سر خودتان را کلاه می گذارید و خودتان را سر کار می گذارید.
وقت را نباید تلف کرد. شور زندگی، هدف زندگی، نشاط زندگی، شادی دل انسان، معنا دار بودن زندگی انسان، فقط با زیارت عاشورا است وگرنه اصلاً نمی ارزد آدم زندگی کند. چون زندگیش به ضررش تمام می شود. فقط کسانی زندگی شان معنادار است که آرمان سیدالشهداء که رسیدن به حکومت جهانی امام زمان (علیه السلام) است را داشته باشند. اگرکسی این آرمان را نداشته باشد و با آن پیوند نخورد و به صدق نرسد، در جهنم زندگی می کند. اصلاً به مقام انسانی و حیات طیبه نمی رسد. به هر درجه ای هم برسی، باز هم باخته ای. هر موفقیتی به دست بیاوری شکست است. هر امتیازی به دست بیاوری، منفی است، حتی اگر دیگران بگویند مثبت است و تعریف و تمجید هم بکنند، بدان که باطل است و وقتت تلف شده و باخته ای. در موقع وفات که تولد شما به عالم برزخ است کم می آوری و می فهمی اصلاً خوب زندگی نکردی؛ می فهمی استعدادهای جاودانه خودت را تلف کرده ای؛ می فهمی با ابدیت خودت بد معامله کرده ای و باخته ای.
برگرفته از مباحث استاد شجاعی، مبحث «قدم صدق» جلسه 5
کلیدواژه ها:
آثار استاد