مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
تاکید بر ضرورت وجود امام و لزوم شناخت او، بدین معنا است که بدون امام، شناخت حق به دست نمی آید و خداوند عبادت نمی شود.
بحث مان در شرح زیارت جامعه کبیره به فقره «السَّلامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى= سلام بر پیشوایان هدایت» رسید.
در اهمیت و ضرورت امامت گفتیم که انسان بدون امام ساقط است و یک زندگی فلج و کورکورانه دارد که راه به جائی نمیبرد و در نهایت، محصول زندگیاش کسب کمالات جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا عقلی است.
کسی که امام ندارد، زندگیاش جهت، سمت و سو ندارد. مثل کسی که وارد باشگاه میشود، ولی مربی ندارد. او جز بازی کردن، هیچ رشد حقیقی نمیکند. بنابراین، نقش اساسی و محور و الگوی انسان، امام اوست.
امام یعنی کسی که تو از او تبعیت می کنی و فکر و اندیشه اش را می پذیری. امام یعنی کسی که تو می خواهی شبیه او شوی و مسیرش را طی کنی.
قرآن «هر كس» را كه پیروى شود، «امام» مىنامد. فرهنگ قرآنى، همه آنانى را كه در جامعه پیرو دارند، امام مىداند ـ كه این امامان، چنانچه از جانب حق منصوب شده باشند و به هدایت جامعه بپردازند، امامِ حق هستندـ و در معرّفى آنان مىفرماید: «وَ جَعَلْنَـهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[1]= آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت مىكردند». امر امام جعل است. یعنی باید خدا او را معرفی کند و قرار بدهد.
نقطه مقابل امام حق، امام باطل است که مردم را به گمراهى میكشاند. آنها در این دنیا، پیشواى باطل و ضلالت و در قیامت هم پیشواى دوزخیان هستند:«وَ جَعَلْنَـهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[2]= و آنان را پیشوایانى كه به سوى آتش مى خوانند، قرار دادیم».
کار مربی و امام این است که متربی خودش را به سمت مقام و درجات خودشان دعوت کنند. هر کس به تناسب تغذیهای که میکند و شخصیتی که از خود میسازد، قطعاً جذب یکی از این دو امام میشود. پس ما هم امام هدایت داریم و هم امام کفر.
ائمه کفر مردم را به گمراهی و جهنم دعوت میکنند. آنان فرهنگی درست کردند که توانستند یازده امام را شهید کنند. فقط یک امام باقی مانده است که او هم در اثر فرهنگ خشن و جنایتکاران فعلاً غایب است و نمیتواند ظهور کند. زمانی ایشان حاکمیت خواهند داشت که ما شرایط لازم را برای تمدن و حکومت ایشان فراهم کرده باشیم.
آن تمدن، ایجاد کردنی است و ما هستیم که باید مقدمات آن را فراهم کنیم. این هم وظیفه است. پس باید تلاش کنیم و زحمت بکشیم و زمینهاش را فراهم کنیم.
جوامع را می توان از نظر جامعهشناسی به دو دسته تقسیم کرد: یک) جامعه ای که تحت امامت کفر است. هدف این جوامع، دعوت مردم به کمالات جمادی یا گیاهی یا حیوانی است، نه به فلسفه خلقت. نتیجه این که مردم از نظر انسانی سقط و گرفتار جهنم میشوند.
در فرهنگ و جامعه ای که امام حق حاکم بر آن است، انسانهائی تربیت میشوند که شبیه امام حق میشوند و میتوانند اسماء و صفات حق را جذب کنند. این جامعه، جامعه نورانی و حق است و تحت حاکیمت امام حق اداره میشود.
نظام هستی، بدون امام معصوم نظام بی معنایی است
در ضرورت وجود امام باید گفت که اگر امام در جامعه نباشد، جهان فلسفه وجودی خودش را از دست میدهد. حتی خداوند اولین انسان را معصوم و پیامبر میآفریند، آن هم با علم بسیار و سرشار که فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا[3]= و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد». بعد از پیامبران کمتر پیامبری را سراغ داریم که تخصص و علوم حضرت آدم را داشته باشند. خدا انسان جامعی را خلق می کند که هیچ انسانی بعد از او بلاتکلیف نباشد. انسان ها آمده اند برای اینکه رشد کنند و به مقام خلافت برسند. از این رو، امکان ندارد خداوند قبل از اینکه انسان را بیافریند، امامشان را خلق نکند.
خلقت بدون معصوم مثل این میماند که بیمارستانی ساخته شود، بدون پزشک. یا دانشگاهی بنا شود، بدون استاد. بیمارستان و دانشگاه بدون پزشک و استاد فلسفه ندارد. اصلاً ارزش حیاتی ندارد و کار بیعقلی است. پس ضرورت امام هم یک امر بدیهی است که در جامعه لازم است تا هدف خلقت تامین شود. در واقع، خلقت بدون امام معنا ندارد.
آیات و روایات بسیاری در ضرورت امام و امامت وجود دارد که در ادامه به آن اشاره می شود.
امام رضا (علیه السلام) در این خصوص میفرمایند: «وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ "الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً " فَأَمْرُ اَلْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ اَلدِّینِ= در حجة الوداع كه سال آخر عمر پیامبر صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بود، آیه "امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم بر شما تمام شد و راضی شدم به اینکه اسلام دین شما باشد" را نازل فرمود. همانا موضوع امامت از كمال دین است».
تمام دین یعنی چه؟ امام باقر (علیه السلام) خیلی خوب شرح میدهند. ایشان میفرمایند: «كَانَ اَلْفَرِیضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ اَلْفَرِیضَةِ اَلْأُخْرَى، وَ كَانَتِ اَلْوَلاَیَةُ آخِرَ اَلْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اَلْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: یَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: لاَ أُنْزِلُ عَلَیْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِیضَةً، قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ اَلْفَرَائِضِ[5]= فریضه ها یكى پس از دیگرى نازل مى شدند و ولایت، آخرین فریضه بود. پس خداى عز و جل نازل كرد: «امروز، دینتان را برایتان به كمال رساندم و نعمتم را بر شما كامل كردم»، خداوند عز و جل [ در این آیه] مىگوید كه پس از این فریضه (ولایت)، فریضه دیگرى بر شما نازل نمىكنم؛ چرا كه فرائض را برایتان كامل كردهام».
حضرت علی در همین باب می فرمایند: «اَللَّهُمَّ بَلَى لاَ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَجِهِ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اَللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ[6]= صد البته، زمین از وجود كسى كه حجّت خدا را بر پاى دارد ـ خواه آشكار و خواه بیمناك و گمنام خالى نمىمانَد تا حجّتهاى خدا و برهان هاى او از بین نروند»، یعنی زمین هرگز از قائمی که حجت خداوند است، خالی نیست. حالا این امام ظاهر است که شناخته میشود. مثل امیرالمومنین (علیه السلام) یا امام حسن (علیه السلام) یا اینکه ترسانی که پنهان شده است و این همان وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) است. چرا زمین خالی نیست تا اینکه حجت و بینات الهی باطل نشود؟ چون اگر زمین خالی از امام باشد، دین از بین میرود. زمین فلسفه وجودی اش را از دست میدهد. از این رو، از نظر حضرت محال است که خداوند برههای از زمین را بدون حجت قرار داده باشد و خالی نگه دارد.
همچنین در باب ضرورت وجود امام، حضرت رضا (علیه السلام) میفرمایند: «لَمْ تَخْلُ اَلْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اَللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِیهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لاَ تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ مِنْ حُجَّةِ اَللَّهِ فِیهَا وَ لَوْ لاَ ذَلِكَ لَمْ یُعْبَدِ اَللَّهُ= از روزی که خداوند آدم را آفرید، زمین خالی از حجّت نیست که یا ظاهر و مشهور است، یا غایب و نهان و تا روز قیامت از حجّت خدا خالی نخواهد بود. اگر چنین نبود خداوند پرستیده نمیشد». زمین هرگز تا روز قیامت از زمانی که آدم آفریده شده خالی از حجت نبوده و نخواهد بود. حجت الهی همیشه بوده. حالا یا آشکار است که شناخته میشود، یا اگر مردم لیاقت نداشته باشند یا خطری او را تهدید کند، پنهان و مستور است.
امام پاسدار عبادت و عبودیت مردم روی زمین است. اگر امام نباشد، جریان عبودیت در جامعه جاری نمیشود. اگر امام حق نباشد، امام باطل میآید و زیرمجموعه را با خود به جهنم میبرد.
امام و امامت شاخص شخصیت یک جامعه است. توجه به این مسئله، بسیار مهم است. در تمدنهای مختلف آن کسی که در رأس حکومت است، شاخص شخصیت مردم است. قیمت مردم به امام شان است. او تعیین میکند که شخصیت جامعه چقدر میارزد و لیاقت شان چیست.
حفظ انقلاب اسلامی، از نماز واجب تر است
در اینجاست که پی می بریم انقلاب اسلامی چه معجزه عظیمی است که خداوند نصیب این زمان تا ظهور کرده است. جامعه ای که ولی فقیه برآن حاکم باشد، جامعهای سعادتمند است. چون با وجود مشکلات، باز هم زمینه های ترقی و آزادی های فکری فراهم است. در هیچ جای کره زمین، جامعهای این چنینی وجود ندارد که زمینه تربیت انسانی فراهم شده باشد.
ارزش و اهمیت انقلاب اسلامی این است که وقتی پدید آمد، دهها میلیون انسان، راهشان به سوی غیب باز شد. اگر انقلاب اسلامی نبود، اکثر مردم در لجن طبیعت گرایی و کفر و فسق میماندند.
انقلاب اسلامی، انفجار هدایت بود. هیچ وقت ائمه به اندازه این عصر، عاشق، مرید و فدائی و سرباز و سردار نداشته اند. هیچ وقت خدا و ائمه در طول تاریخ، به اندازه این مقطع زمانی شناخته نشدند. هیچ وقت درِ غیب به اندازه این مقطع زمانی باز نشده است. هیچ وقت عشق و معرفت و عبادت به این شکل صورت نگرفته است. این باطن انقلاب اسلامی است که برای ما فراهم شده است.
برای این است که می گوییم امامت، شاخص شخصیت یک جامعه است و ملاک انسانی بودن یا حیوانی بودن یک جامعه، امام آن جامعه است. اگر امام جامعه، امام حق باشد، آن جامعه رستگار میشود. حتی اگر مردم آلودگی داشته باشند. به خاطر وجود امام، آزادی، امکانات، امنیت و محیط مناسب برای پروازهای فطری مثل شهادت و ولی الله شدن فراهم شود. این نقش امام است که می تواند برای ما این قدرتها را فراهم کند تا کسانی که قلب دارند و می خواهند رشد کنند و بالا بروند، بیایند.
در رابطه با جایگاه امامت، امام رضا (علیه السلام) فرمایش مهمی دارند که میفرمایند: «إِنَّ اَلْإِمَامَةَ أُسُّ اَلْإِسْلاَمِ اَلنَّامِی وَ فَرْعُهُ اَلسَّامِی= امامت اساس و ریشه رشدکننده اسلام است و شاخه برافراشته اسلام است».
این تعبیر حضرت، تعبیر بزرگی است که می فرمایند ریشه ی وجودی امام ساکن نیست؛ بلکه یک ریشه ی رو به حرکت و تکامل است.
در فرمایش دیگری از امام باقر (علیه السلام) درباره اهمیت و جایگاه امامت نقل شده که اسلام بر 5 پایه بنا شده است: «نماز و روزه و حج و زکات و ولایت». به هیچ چیز به اندازه ولایت سفارش نشده است. امامت از فروع دین و از همه چیز واجب تر و مهمتر است. چون ریشه است.
حالا به این سوال می توانیم پاسخ بدهیم که چرا حفظ جمهوری اسلامی از نماز واجب تر است؟ چون این نظام، نظام ولایتی است و موانع ظهور را برطرف می کند. اگر این انقلاب نبود، ظهوری اتفاق نمیافتاد. بدون فراهم کردن مقدمات، ظهور محال است.
جامعه کبیره/پیشوایان هدایت (ائمه الهدی»
کلیدواژه ها:
آثار استاد