مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
راجع به عشق میگویند، چه میشود که یک دفعه آدم عاشق میشود و گرفتار و بدبخت همان عشق میشود و معشوق هم تحویلش نمیگیرد؟ عاشق مدام میرود و ناز میکشد و التماس میکند و اظهار محبت میکند؛ اما از سوی معشوق محبتی نمی بیند.
خدا میگوید: عشق، توبیخ آدمهایی است که معشوق حقیقی شان را فراموش میکنند. به همین دلیل، گدای عشق دیگران میشوند. این جزای آن است که خدا را فراموش کرده است.
وقتی که تو معشوق اصلی را فراموش میکنی، خدا به یک نفر مثل خودت مبتلایت میکند. به یک آدم بدبخت و ضعیف مثل خودت که مدام تو را بدواند و له ات بکند و تحویلت نگیرد. مثلا ۶ ماه یا یک سال با تو باشد، بعد بگوید: پشیمان شدم، ببخشید. من دیگر نمیتوانم با تو باشم.
گاهی خدا تو را به فرزندت مبتلا میکند. ۲۰ سال جان بکنی و بزرگش بکنی، بعد برود خارج از کشور و آنجا ازدواج کند و به تو خبر هم ندهد. گاهی به یک شوهر نمک نشناس، به یک زن نمک نشناس، به یک پدر نمک نشناس، به یک مادر نمک نشناس مبتلایت میکند. گاهی به آدم هایی مبتلایت می کند که له ات میکنند.
پس عشق زمینی بد است؟ نه؛ خیلی هم خوب است. گفتیم، حضرت فرمود: کسی آدمتر است که نسبت به همسر و فرزندانش عاشقتر است. پس اینها چطوری با هم جمع میشود؟ میگوید، تو عاشق هستی، اما گدا نیستی. مهر میتوانی بورزی و به شدت هم دوستشان داشته باشی؛ ولی اصلاً گدا نیستی. یک شب رباب و سکینه کنار امام حسین علیهالسلام نبودند، حضرت میگوید: چه شب درازی است امشب که رباب و سکینه پیش من نیستند. انگار که این شب هرگز نمیخواهد صبح شود، این همه عاطفه دارد، ولی اصلاً گدا نیست. چون از یک کانون دیگر دارد جذب عشق میکند.
برگرفته از مباحث استاد شجاعی با عنوان «قلب»
کلیدواژه ها:
آثار استاد