مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
منبر و جلساتی که مردم دور هم جمع می شوند و معارف و مسائل شرعی و الهی را در آن بیان می کنند، همه تبلیغ دین است. طلاب به عشق خداوند تبارک و تعالی و اهل بیت (علیهم السلام) به حوزه ی علمیه می روند.
از جمله آثار زیارت این است که انسان تصمیم به تربیت شدن می گیرد، چون می خواهد شبیه مزور شده و به او ملحق شود و با او در دنیا و آخرت باشد. آن چه در طول تاریخ اسلام از تبلیغ، پخش و آموزش معارف دینی انجام شده، به برکت عشق به خداوند تبارک و تعالی و اهل بیت (علیهم السلام) و زیارت است.
از صدر اسلام تا الآن، طلبه ها و روحانیت، سخت ترین نوع زندگی را داشته اند. طلاب در فشار سخت اقتصادی و عسرت به سر می برند. یک طلبه هیچ چشم انداز روشن اقتصادی ندارد. در زمان های قدیم متدینین و خانواده های مرفه بچه هایشان را برای تحصیل علوم دینی می فرستادند. آن ها به برکت دین می رفتند و نیاز مادی نداشتند. ولی تنها چیزی که آنها را نگه می داشت، عشق به دین و معارف الهی و اهل بیت (علیهم السلام) بود. این عشق، مقاومت ایجاد می کند. اگر کسی فرصت داشته باشد و زندگی پر زحمت علما را مطالعه کند، می بیند که هیچ کس به اندازه ی آن ها بر گردن مردم حق ندارد و هیچ عاملی به اندازه ی روحانیت در بقا و توسعه ی دین مؤثر نبوده است. برکت روحانیت از برکت زیارت و علاقه به اهل بیت (علیهم السلام) گرفته شده است. معمولاً حوزه های علمیه در کنار حرم های امام زاده ها و ائمه (علیهم السلام) تشکیل شده اند که از نور آن ها منور شوند.
آثار زیارت ائمه (ع)، در زمان حیات و ممات شان یکسان است
تمام آثاری که در زیارت ائمه (علیهم السلام) هنگام حیات شان داریم، مثل بزرگداشت فضیلت ها، الگوگیری، خط گیری و ... در زیارت قبور آن ها هم هست.
خداوند تبارک وتعالی امر کرده اند، که در زمان حیات پیامبر و ائمه (علیهم السلام) به زیارت شان بروید و ایشان را ملاقات کنید. رسم بوده که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با عشق، به زیارت ایشان می رفتند. یعنی وقتی به زیارت پیامبر می رفتند، از در خانه ایشان را می بوسیدند تا خود پیامبر و بر سر آب وضوی پیامبر دعوا می کردند. هم چنین از ایشان لباس، عمامه و ... به عنوان تبرک می گرفتند. در مورد اهل بیت (علیهم السلام) هم همین طور بوده، یعنی مردم با عشق فراوان به زیارت شان می رفتند.
شما شنیده اید که جمعیت مشتاق ایرانی برای استقبال و زیارت امام رضا (علیه السلام) که از مسیر مدینه وارد ایران شده و از نیشابور عبور کردند، حضور داشتند. این در زمان حیات شان بود. اما خداوند تبارک و تعالی به این هم راضی نیست، بلکه فرموده: اگر ایشان از دنیا رفتند، باید به زیارت قبورشان هم بروید. چون تمام آثاری که ما در حیات آنان داریم، در زیارت قبور آنان هم داریم. امام، ممات و حیاتش فرقی ندارد. فرقی نمی کند که امام زنده باشد یا از دنیا رفته باشد. همیشه حی و حاضر است. در زیارت نامه می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ تَشْهَدُ مَقَامِی وَ تَسْمَعُ كَلاَمِی = شهادت مىدهم كه تو شاهد موقعیت من هستى و سخن مرا مىشنوى.» همان طور که حضور خودمان را در محضر امام می فهمیم ، احاطه ی امام را نسبت به خودمان نیز، می فهمیم. این فطری است و همه ی انسان ها این را می فهمند. با مرگ امام، جهان از محضرش خارج نمی شود. همان طور که در زمان حیات احاطه داشته، در زمان ارتحال و نبودن بدن شان در این دنیا، هم چنان این تسلط و احاطه وجود دارد. هیچ کس این احساس را ندارد که به زیارت قبر امامی که مرده است، می رود. بلکه همه احساس شان این است که به زیارت یک امام حی و زنده می رود که می شنود، می فهمد، می بیند، جواب می دهد، تأثیر می گذارد، شفا می دهد و مشکلات را حل می کند.
در میان اهل سنت کتاب های متعددی درباره ی آداب زیارت پیامبر، استشفاء، تبرک و توسل نوشته شده است. اگر از وهابیون که این ها را شرک می دانند بگذریم، عامه ی اهل تسنن و علمای آن ها، فلسفه و فرهنگ زیارت، استشفاء، تبرک و توسل را قبول دارند.
قطع ارتباط با خدا و ائمه(ع)، باعث سقط شدن در رحم دنیا می شود
«صله رحم» موجب برکات فراوان و قطع آن باعث می شود که انسان در رحم دنیا سقط شود. برای همین است که خداوند در قرآن می فرماید:«وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ[1]= آن ها که عهد الهی را پس از محکم کردن میشکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع میکنند، و در روی زمین فساد مینمایند، لعنت و بدی و مجازات سرای آخرت، برای آن هاست.»
خداوند تبارک و تعالی ما را مأمور کرده که در همه ی زمان ها با خدا و اهل بیت (علیهم السلام) ارتباط داشته باشیم. علتش این است که امام یعنی رحم ما و ارتباط با امام یعنی ورود در رحمی که انسان در آن رحم، به سمت آخرت در حرکت است و ابدیتش شکل می گیرد. به محض این که رابطه ی انسان با امام قطع شود، سقط جنین شده است. چون ارتباطش با عامل هدایت کننده به سمت ابدیت، قطع می شود.
عهدی به عهده ی شیعیان و دوستان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) هست که باید به آن وفا کند. یکی از شرایط خوب به عهد وفا کردن، زیارت قبور ائمه (علیهم السلام) است. امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ اَلْأَدَاءِ زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ كَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ [2]= هر امامی را بر گردن هواداران و پیروانش عهد و پیمانی است و از جمله شرایط وفای کامل به عهد و انجام شایسته آن، زیارت قبرهای آنان است. پس هر کس از روی علاقه به زیارت و با پذیرش آن چه آنان علاقهمند به آنند، مزار آنان را زیارت کند، آن پیشوایان در روز قیامت، شفیع آنان خواهند بود.»
افراد سودجو و شهوت ران به اسم عرفان و توحید، می خواهند دست انسان را از اهل بیت، جدا کنند و بگویند: خدا کافی است. عشق خدا، عشق حقیقی است و عشق ائمه مجازی است و شما باید یک سره با خدا صحبت کنید. این توطئه است و باید بدانیم که تحت هیچ عنوانی و در هیچ مرحله ای از مراحل رشد عرفانی، از پیوند و توسل به اهل بیت (علیهم السلام)، بی نیاز نیستیم. ما موظف هستیم به نحو خاصی با اهل بیت (علیهم السلام) و امام زاده ها و قبور آن ها ارتباط داشته باشیم. این مستحبی نیست، بلکه واجب است. چون به پیوند با آن ها امر شده ایم. خود حضرت فرمودند: شما مأمور هستید که با ما پیوند و ارتباط داشته باشید.
اگر با امام، پیوند نداشته باشیم، اساساً ساقط هستیم. در زمان حیات شان مأمور به پیوند با آن ها هستیم و در زمان بعد از ارتحال شان هم مأمور هستیم، ارتباط و اتصال مان را با حضرات حفظ کنیم و ادامه دهیم. این نگاه باید از ما دور شود که زیارت ائمه (علیهم السلام) و امام زاده ها یک جنبه ی مستحبی دارد. این وفای به عهد نیست، بلکه گسستن عهد است. ما موظف هستیم که هر چه بیشتر، با ائمه و اهل بیت و امام زاده ها و قبور آن ها ارتباط داشته باشیم.
معنای شفاعت چیست؟
شفاعت به معنای جفت شدن است. کسی که در دنیا با امامش جفت شود و تصدیق کند آن چه را که امامش تصدیق کرده و رد کند آن چه را که امامش رد کرده، در همین جا شفاعتش صورت می گیرد.
گاهی ما توسلاً و تبرکاً به زیارت می رویم و می گوییم: امام است. آدم مقدسی بوده و ضریح را می بوسیم و می آییم. اما کاری با خود حضرت نداریم و ارتباطی با ایشان برقرار نمی کنیم. چیزهایی که حضرت آن را تصدیق کرده، قبول نداریم و چیزهایی که حضرت قبولش ندارد، می پذیریم. حضرت می فرماید: وقتی به زیارت می روی، باید هم عقیده امام باشید. یعنی آن چه امام نسبت به آن میل و رغبت داشته و تصدیق کرده، تصدیق کنی و آن چه امام قبول نداشته، شما هم قبول نداشته باشید. این شرط زیارت است. اگر شخص چنین وضعیتی داشته باشد و زیارت برود، ائمه (علیهم السلام) حتماً در روز قیامت شفیع او می شوند. هر شفاعتی که در آخرت می شود، معلول شفاعتی است که در دنیا صورت گرفته است. اگر کسی نتواند در اینجا با آنان جفت شود، در آن جا هم جفت شدنش، امکان پذیر نیست. برای همین است که حضرت می فرماید: شما باید در روز قیامت، دست تان را به ما برسانید. اگر قرار است روز قیامت دست مان را به دست حضرت برسانیم، باید این جا دست در دست حضرت بگذاریم و از اول با آن ها رفیق باشیم و پیوند برقرار کنیم.
علت این همه سفارش برای زیارت قبر این است که جدا از آن عشق و علاقه ای که به معیت با حضرت در زمان حیات هست، در زمان مماتش هم هست. یعنی وقتی حضرت نیست، باز هم ما دوست داریم پیش حضرت باشیم و شبیه او شویم و با ایشان معیت داشته باشیم.
اصل زیارت، برای تجدید میثاق و عهد است
از قدیم در همه ی فرهنگ ها بوده که چه در زمان حیات و چه در زمان ممات به زیارت، بروند. زیارت، یک تجدید میثاق وعهد در امامت و ولایت با کسی است که به زیارتش می رویم. این عهد یعنی این که من در راه شما هستم و رجوع و بازگشت به شما خواهم داشت.
در زمان حیات شان وقتی که زنده هستند، به ملاقات شان می رویم. یعنی به ملاقات اصل، ریشه، وطن و پدر حقیقی خودمان می رویم. یعنی آن کسی که قرار است، من مثل او شوم. آن کسی که من در شباهت به او، به آرامش می رسم. وقتی هم که از دنیا می روند و سر قبور آن ها می رویم، تجدید میثاق می کنیم. یعنی همان عهد را تجدید می کنیم.
جملات زیبا و شورانگیزی در زیارت نامه هست. می خوانیم:«بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ = به نام خدا، و برای خدا، و در راه خدا، و برای ملت رسول خدا». با این جملات تمام حرف هایت را می زنی! می گویی: من پای کار هستم و در راه شما هستم و از شما جدا نمی شوم. در زیارت وداع امام حسین (علیه السلام) می گوییم:«و لا جَعَلَ اللّهَ آخِرَ اَلعَهدِ منی لزیارَتکُم = و خدا زیارت شما را آخرین زیارت از سوی من قرار ندهد.» در زیارت امام رضا این طوری می خوانیم:«رَزَقَنِیَ اللَّهُ الْعَوْدَ ثُمَّ الْعَوْدَ ثُمَّ الْعَوْدَ = خدا روزی من کند، بازگشت و سپس بازگشت و سپس بازگشت.»
سر مزار رفتن، یعنی این که باطن ما، با باطن او پیوند دارد و سر عهد و پیمانی که بستیم، هستیم. بنابراین، وقتی حضرت رضا (علیه السلام) می خواهد زیارت اهل قبور را مطرح کند، از عهد شروع می کند. آن عهد، عهدی است که در روز اول بستیم و این آیه قرآن را شاهد می آورد که:« وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى [3]= و آن ها را بر خودشان گواه ساخت، که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بله، ما گواهی دهیم.» یعنی این که باطن من با باطن حضرت، پیوند دارد. حضرت اصل و حقیقت و ریشه ی من است. بین من و او یک پیوند باطنی و حقیقی برقرار است. این را ما باید درک کنیم که حضرات تعدادی شخصیت تاریخی مقدس نبودند که در یک زمان آمده اند و بعد هم از دنیا رفته اند و حالا ما هم آن ها را دوست داریم و به آن ها علاقه داریم. مثل قهرمان ملی یا مثل علاقه ای که به افراد دیگر داریم.
من از نظر بدنی، بچه ی پدر و مادرم هستم؛ اما از نظر شخصیت انسانی و حقیقی، پدر و مادر من اهل بیت (علیهم السلام) هستند. حضرات از نظر نظام خلقتی، ریشه و اصل ما هستند و بیش از پدر و مادر، نسبت به ما اصلیت دارند. من باید بدانم که ریشه ی من پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) و حضرت زهرا (سلام الله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پدر و مادر بدنی ما از نظر ساختار بدنی، ریشه ی ما هستند و بدن ما از آن ها تشکیل شده است. اما روح و نفخه ای که در آن بدن آمده و به آن تعلق گرفته از اهل بیت (علیهم السلام) است. این همان نفخه ی الهی است. از نظر شخصیت انسانی و حقیقی، من مال اهل بیت (علیهم السلام) هستم. برای همین است که ما بدون استثناء، به سمت آن ها کشش داریم و نمی توانیم آن ها را دوست نداشته باشیم. کفار هم همین طور هستند و به ایشان علاقه و کشش دارند و گاهی علاقه شان را نشان می دهند. به خصوص آن هایی که جاهل قاصر هستند.
ما در بین رزمنده ها جوانان زیادی داشتیم که در آمریکا و اروپا مستقر بودند و درس می خواندند و کسی هم با آنها کاری نداشت. ولی خودشان آمدند و جنگ کردند و به مقام شهادت هم رسیدند. این عشق است که افراد را در این راه نگه می دارد. همان طوری که زیارت در زمان حیات و رحلت امام، تجدید عهد و میثاق با امام است، زیارت مزار شهید هم تجدید میثاق با اهداف شهداست. به قول شهید مطهری، گریه بر شهید، شرکت در حماسه ی شهید است[4]. بزرگداشت شهدا، آمدن پیکر شهید در اجتماع و دفن کردن آن در دانشگاه و کوه و جاهای دیگر، اثر خاص خودش را می گذارد و انسان هایی را جذب می کند.
زیارت، به انسان آرامش می دهد
«حُبُ الوَطَنِ مِنَ الایمَان[5] = حب وطن، از ایمان است.» امام و معصوم، وطن من است و من با بازگشت به امام، یعنی پیوند با حقیقت خودم، آرامش پیدا می کنم.
عهد یعنی انسان یک پیوند باطنی با حقیقت خودش برقرار کند. پیوند آن است که طبق قواعدی که خداوند تبارک و تعالی تعریف کرده، هر جزئی به اصل خودش بر گردد. خداوند در قرآن کریم فرموده:«إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ / ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ[6] = البته باز گشت آن ها به سوی ماست. آن گاه حساب شان بر ما خواهد بود.» در آیه ی دیگر می فرماید: «إِلَیْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعًا[7] = بازگشت شما همه، به سوی او خواهد بود ». همچنین در جامعه ی کبیره به حضرات معصومین می گوییم:«همه ی مردم به سوی شما بازگشت پیدا می کنند.» اصل و ریشه ی همه مردم شما هستید. هر کس به تناسب ساختاری که تشکیل داده و به تناسب ساختار وجودی که با شما برای خودش ایجاد کرده و رعایت این امانت، به سوی شما بر می گردد و با شما ملاقات می کند.
علت دیدن حضرت علی (علیه السلام)، هنگام مرگ چیست؟
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند: «مَن یَمُت یَرَنی[8] =هر کس بمیرد مرا می بیند.» علت این که همه ی افراد بدون استثناء کافر یا مسلمان، اولین فرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام)را در هنگام مرگ می بینند، این است که بدانند چقدر شبیه او شده اند.
حقیقت انسان که شبیه امام است، از اصل امام بوده و امام در او دمیده است. وقتی انسان می خواهد از این دنیا برود، حقیقت خودش را می بیند! اما همان امیرالمؤمنینی را می بیند که از عینک وجودی خودش به او نگاه می کند. میزان در روز قیامت، حضرت علی (علیه السلام) است و بسته به این است که چقدر به ایشان یعنی اصل خودش، شباهت داشته باشد. در زیارت نامه ی ایشان می خوانیم: «اَلسَلامُ عَلَیکَ یا مِیزانِ الَاعمَال = سلام بر تو ای میزان اعمال.»
خداوند در قرآن فرموده:«والْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ = و حقا روز محشر، روز سنجیدن اعمال است. پس آنان که در آن میزان حق، وزین و نیکوکار بودند، البته رستگار خواهند بود.» (اعراف/8) همچنین در روایتی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ = [9]= علی با حقّ است و حق با علی. هر کجا علی باشد، حق هم آن جاست.» پس همه چیز با حق که علی است سنجیده می شود و ایشان اصل و ریشه ی همه ی ماست.» ما به حقیقت خودمان، بازگشت می کنیم. «وَ إیابُ الْخَلْقِ إلَیْكُمْ، وَ حِسابُهُم عَلَیْكُمْ = بازگشت مردم در قیامت، به سوى شماست و رسیدگى به پرونده ی آنان، برعهده ی شماست. »
موقع به خطر افتادن دین و ولایت، زیارت کارخودش را می کند
وقتی که اصل دین و اصل امامت و ولایت به خطر می افتد، این تجدید میثاق ها و زیارت ها کار خودشان را می کنند. یعنی شخص، منتظر است که جایی امامش به او فرمان دهد.
در سال 57 که در ایران کربلا درست شد، معلوم شد که امام امت که حسین زمان ما بود، تنها نیست. کسانی که ظاهراً تحت ولایت شاه بودند و پای تلویزیون و سینما و این طرف و آن طرف بودند، ولی مجالس روضه و دیدن علما هم می رفتند و در زیارت ها تجدید عهد می کردند، وقتی دیدند که اصل دین و ولایت و امامت در خطر است، حاضر نشدند پا روی عهدشان بگذارند. درست است که شاید یک سابقه گناه آلوده هم داشته باشند، اما پای کار و سر عهدشان ایستادند و مبارزه کردند. وجلوی گلوله ایستادند. شوخی بردار نبود، دفاع از دین شان و مسئله امامت و ولایت بود. بعد که جنگ کردستان پیش آمد، باز همه پای کار ایستادند.
وقتی اصل به خطر می افتد، زیارت و تجدید میثاق ها کار خودش را می کند. اما در بعضی ها ضعیف و در بعضی ها، قوی است. ولی به هر حال کار خودش را انجام می دهد. مسئله این است که انسان با چه توانی به زیارت برود. ممکن است در مسائل روزمره ی زندگی، مقداری از امام دوری و فسق و فجور کند، اما اصل را هیچ وقت از دست نمی دهد و ارتباطش با امام هست. البته افرادی هم بودند که به زیارت قبور اهل بیت (علیهم السلام) می رفتند و موقعی که دین شان به خطر افتاد، هیچ تکانی نخوردند. خیلی از آنها موقع انقلاب، رفتند و در گوشه ای خزیدند.
خواندن زیارت نامه، باید همراه با ادب باشد
نباید از روی عادت، زیارت نامه بخوانیم؛ بلکه باید حرف های مان را به طور جدی بزنیم. جملاتی که بین ما رد و بدل می شود، حرف حسابی است که با بزرگان می زنیم. پس باید ادب داشته باشیم و اول به نیابت امام زمان زیارت کنیم و بعد خودمان.
باید حواس مان جمع باشد که زیارت، یک ملاقات خصوصی و حضوری است. فکر نکنیم در حرم هزاران نفر هستند و شلوغ است. حواسمان باشد که خانم فاطمه معصومه (سلام الله علیها) جلوی ما می نشیند و با ما حرف می زند و فقط به ما گوش می دهد. اولیای خدا می گویند: ما امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده ایم که وقتی به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) می آمدند، خم می شدند و سنگ پایین ضریح را می بوسیدند. شخصیت ایشان خیلی بزرگ است.
وقتی به زیارت حضرت معصومه می رویم، این طور پیوند برقرار می کنیم و می گوییم: « السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْكِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّهِ = سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا، سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا، سلام بر تو اى عمّه ولىّ خدا.» همچنین می خوانیم: « یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ = اى فاطمه! درباره ی بهشت، برایم شفاعت کن! به درستى که براى تو نزد خدا مقامى از مقامات بلند است.»
هر بار که به زیارت می رویم، زیارت ما را در نظر دارند و جبران آن را برخودشان، واجب می دانند. اواخر زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) می گوییم: ما تابع کسی هستیم که پیامبر آورده و قبولش داریم. راضی به رضای او هستیم. این تجدید میثاق است. «السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّهِ = سلام بر تو، خدا بین ما و شما در بهشت، شناسایى برقرار کند.» ما به هم معرفی می شویم و در مهمانی های تان شرکت می کنیم. دختر فاطمه ی زهرا، دختر رسول الله! من آمده ام خدمت شما، من به شما علاقه دارم و شما را قبول دارم. «وَ حَشَرَنَا فِی زُمْرَتِکُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ = و در گروه تان محشورمان کند و بر حوض پیامبرتان، واردمان نماید.»
ان شاالله روز قیامت بگویند: گروه حضرت معصومه (سلام الله علیها)، گروه حضرت عبدالعظیم (علیه السلام)، گروه امام رضایی ها و گروه حسینی ها بیایند. الآن ما این ها را نمی فهمیم. اما در روز قیامت که افراد براساس شخصیت رهبرانشان، دسته بندی می شوند، می فهمیم. یعنی همان که در قرآن داریم:« یَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ= روزی که هر کس را با امامش فرا می خوانیم». آن محشر کبری و 50 هزار ساله ای که زمینش از آتش است و همه لرزه به تن شان می افتد، وقتی به شما بگویند: شما جزء دسته ی حسین هستی، برو در دسته ی ایشان قرار بگیر. این خیلی حرف است. «وَ سَقَانَا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ = و به ما با جام جدّتان، از دست على بن ابى طالب، بنوشاند. درودهاى خدا بر شما باد.» ببینید متن زیارت چقدر عالی تنظیم شده که امام علی بیاید از آن حوض، آب در دهان ما بگذارد.
زیارت باید مانع انجام گناه شود
به هر کسی اجازه ی زیارت نمی دهند. وقتی به ما اذن دادند که زیارت کنیم، باید حواس مان باشد که اذن داده اند تا با یک آدم برجسته، رو در رو حرف های مان را بزنیم. وقتی انسان به زیارت می رود، با یک بزرگی قرارداد می بندد و می گوید: من پای کار می مانم. بعد هم که به مجلس گناه دعوت می شود، باید بگوید: نه؛ من با امام رضا (علیه السلام) قرار گذاشته ام که با ایشان محشور شوم. کنار حوض کوثر با او باشم و او شفاعتم کند و همسایه اش باشم. دیگر این جا، جای من نیست.
تجدید میثاق باعث می شود، وقتی که طبیعت گرایی و دنیا و شهوات هجوم می آورند، بگویم: من این کاره نیستم و عهد هایی با عزیزانم بسته ام و نمی توانم به مجالس فسق و فجور بروم و نمی توانم گناه کنم. نمی توانم با اراذل و اوباش و کسانی که با خدا قهر هستند، باشم. مادر من، فاطمه ی زهراست. با مادرم یک قرار دارم. شما سیدالشهداء را نگاه کنید. وقتی «هِیهَات مِنَ الذِلَه» می گوید؛ یعنی من فرزند علی و فاطمه هستم و زیر بار ذلت نمی روم. اصل ما نیز فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. وقتی انسان با آن ها عهد می بندد، باید خودش را در انتساب به اهل بیت (علیهم السلام) و بزرگ ببیند و وقتی گناه به او عرضه می شود، همین که یاد عهدش بیفتد و یادش باشد که به کجا وابستگی دارد، می گوید: نه مأموریت من، روی زمین این نیست. ما ز بالاییم و بالا می رویم. ما را خداوند برای این کارها روی زمین نفرستاده است. از ما انتظارهایی دارد. دوشنبه ها و پنجشنبه ها نامه ی اعمال من، پیش امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رود و ایشان آن را می خواند و من می خواهم شرمنده و خجالت زده نشوم. من نمی توانم، پدرم را ناراحت کنم. این خیلی مهم است که حضرت او را می بیند و نامه ی اعمالش را می خواند. اگر توجه به این داشته باشیم، خیلی مهم است.
امام زاده ها باید مورد احترام باشند
همه ی امام زاده ها و آن هایی که شجره نامه دارند و از نظر شخصیتی مورد تأیید هستند و ائمه خودشان تأییدشان کرده اند و گفته اند که این پسر من و نوه ی من است، شخصیت های بزرگی هستند و انتساب به امام دارند و از آن ها نور گرفته اند و خیلی شرافت دارند.
امام زاده ها شخصیت هایی هستند که برجستگی های زیادی دارند. اولیای خدا هستند که کار از دست شان بر می آید و شفیع و قدرتمند هستند و توسل به آن ها برای ما، خیلی کار می کند. شما ببینید حضرت علی اکبر (علیه السلام) یک امام زاده است. اگر زنده می ماندند، جای امام سجاد (علیه السلام) بودند.
باید به امام زاده ها براساس میزان تقوایی که دارند و میزان ارتباطی که با اهل بیت (علیهم السلام) دارند و میزان شهادت و گواهی که بزرگان در مورد عظمت و شأن آن ها به ما دادخ اند، باید به آن ها توسل پیدا کنیم. ما الآن به زیارت شیخ صدوق هم می رویم و به ایشان توسل پیدا می کنیم. ایشان امام زاده نیستند، ولی به دعای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده اند و پیش خدا وجیه هستند و شخصیت بزرگی دارند. بعد ازسالهای طولانی که بدن شان را کشف می کنند، می بینند که سالم و نورانی است. معلوم است قدرت روحی خیلی زیاد است که اجازه نمی دهد عوامل طبیعی روی بدن، اثر بگذارد. طهارت روح، آن قدر زیاد است که بدن، سالم می ماند.
[1] قرآن کریم / سوره ی رعد / آیه ی 25
[2] میزان الحکمه جلد 5 صفحه ی 2282 به نقل از بحارالانوار
[3] قرآن کریم / سوره ی اعراف / آیه ی 172
[4] مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 466
[5] منبعی یافت نشد.
[6] قرآن کریم /سوره ی غاشیه/ آیه ی 25 و 26
[7]قرآن کریم /سوره ی یونس/ آیه ی 4
[8] امالى شیخ مفید رحمه الله / 3، امالى شیخ طوسى رحمه الله 2 / 238، بحار الانوار 6 / 178 و 39 / 239
[9] الأمالی (للصدوق)، ص 89؛ الجمل، ص 81؛ الأمالی (للطوسی)، ص 548؛
ظ م - 33
کلیدواژه ها:
آثار استاد