مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند:«أَكْثِرِ اَلصَّمْتَ يَتَوَفَّرْ فِكْرُكَ وَ يَسْتَتِرْ قَلْبُكَ وَ يَسْلَمِ اَلنَّاسُ مِنْ يَدِكَ[1]= خاموشی و سکوتت را زیاد کن تا فکرت فزونی یابد، قلبت نورانیتر بشود و مردم از دست تو در آسایش باشند.»
این را همه شما امتحان کرده اید که وقتی در جایی سکوت حاکم است، شما به آرامش میرسید. وقتی که در حالت سکوت کاری را انجام میدهید، یا روی چیزی تمرکز میگیرید، خیلی بهتر میتوانید آن کار را انجام دهید یا مطلب مورد تمرکز را بفهمید. علتش این است که سکوت تا حدود زیادی کمک میکند که هیجانهای قوه خیال آرام شود.
ذهن هنگام سکوت، مثل دریایی است که آفتابی و آرام است و موجی ندارد. ولی وقتی انسان میخواهد حرف بزند، قوه خیال و واهمه اش مثل دریای طوفانی، موج های زیادی را از خودش پرتاب و ارسال خواهد کرد. در آن حالت که شما سکوت میکنید، قوه خیال و فکر آرام است و شما راحتتر میتوانید کارتان را انجام بدهید. گشت و گذار و سیرتان در اندیشه ها، افکار، ترتیب افکار، مرتب کردن شان، نتیجه گیری خیلی آرام است. اساساً هیجان مانع فکر صحیح است. برای همین هم گفته اند وقتی عصبانی هستید، تصمیم گیری نکنید و تنبیه هم نکنید. حضرت میفرماید: هر چقدر درجه سکوت و خاموشی شما بیشتر باشد، فکرها و تصمیم هایتان دقیقتر و قویتر خواهد بود.
علت این که سکوت حلم انسان را زیاد میکند، این است که انسان با سکوت به تعادل روانی و تعادل اعصاب میرسد و آسیب رسانی و آسیب پذیری او به حداقل میرسد. برای همین فرمودند:«اُصمُت تَسلَم= سکوت کن تا سالم بمانی.
کسبِ حضور قلب در عبادات، به وسیله سکوت
اگر شما نیم ساعت قبل از نماز با کسی حرف نزنید، تلفن نزنید، تلفن جواب ندهید، یا قبل از دعا یا زیارت، سکوت کنید، نتایج بهتری خواهید گرفت. مثلاً میخواهید جمکران بروید، همین که زیارت حضرت معصومه(س) رفتید، بهتر است که دیگر تا جمکران با کسی حرف نزنید و تمرکز بگیرید و فقط ذکر بگویید. بعد خواهید دید که چقدر قلبتان روشن و نورانی میشود.
اکثر افراد وقتی حرم میروند و برمیگردند، شکایت میکنند که ما حرم رفتیم، حالمان گرفته شد. حرم رفتیم، حال نداشتیم و کسل بودیم و دلمان قسی و سیاه شده بود و اشکمان نمیآمد. علتش این است که با شلوغی سراغ حرم میروید. شما وقتی حرم میروید، باید طوری بروید که انگار میخواهید وارد بهشت شوید و از آن وجود مقدس و نورانی بهره برداری کنید و اساساً با او ارتباط برقرار کنید. چون در حرم تمرکز هست، یک ذهن شلوغ نمیتواند خودش را آرام کند که بتواند تمرکز بگیرد و محضر مثلاً حضرت رضا(علیه السلام) یا محضر حضرت معصومه(سلام الله علیها) یا محضر حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) را درک کند، تا بتواند ارتباط برقرار کند.
قبل از ماه مبارک هم همینطور است. برای همین است که ما پیشواز داریم و باید با پیشواز برای روزه ماه رمضان زمینه سازی کنیم. آدمهای زرنگ به استقبال میروند که تمرکز بگیرند. برای این که میخواهند وارد ضیافت بشوند، باید برای ضیافت تمرین بکنند. وقتی میخواهید به ضیافت الله بروید و مهمان خدا بشوید، این فطرت است که میخواهد برود ملاقات خدا. پس سکوت را باید تمرین کنیم.
تمرکز در نماز با سکوت
تمرکز در نماز اینگونه است که اگر کسی دو رکعت نماز درست بخواند، همه سؤالاتش برطرف میشود و معنی زندگی را میفهمد و اگر کسی واقعاً نمیتواند تمرکز بگیرد، قبل از نماز باید سکوت کند. علت این که به ما توصیه کرده اند قبل از نماز از مسائل جمعی فاصله بگیریم و اول وقت برای نماز حاضر شویم و نافله بخوانیم، اذان و اقامه بگوییم و بین اذان و اقامه دعا کنیم و ذکرهای خاصی را بگوییم، همه برای تمرکز است. اینها مستحبات نماز است، واجب نیست. همه اینها برای این است که کمی تمرین کنیم تا وارد واجبات شویم.
فرمودند قبل از نماز، ۷ مرتبه الله اکبر بگو تا تمرکز بگیری برای گفتن الله اکبر نهایی و بعد وارد نماز بشو. در روایت داریم که موقع اذان حق نداری حتی ذکر خدا را بگویی یا قرآن بخوانی. وقتی مؤذن اذان میگوید، کلمات اذان را با مؤذن بگو. به این می گویند «حکایت نماز». این کارها برای این است که قلبت برای ورود به نماز آماده شود. بین این کلمات هم ما دعا داریم تا با یک قلب آماده برای رو در رویی با خدا بروی. رودررویی با خدا یعنی من و خدا. یعنی دیگر با هیچ کس کاری ندارم و روبه رویت ایستاده ام ای رب من! ای اله من! ای محبوب من! ای معشوق من! «یا مَن بِیَدِهِ ناصِیَتی!= ای کسی که همه کارهای من در دست توست!». بعد از اینها انسان شروع میکند به حرف زدن با خدا. این حرفها چقدر قشنگ است. بعد رکوع و یک تعظیم، سجده و یک هم آغوشی خیلی شیرین با خدا. آن هم با کلمات قشنگی که در رکوع و سجده میگوییم و خدا را به خودت نسبت می دهی. بدبخت کسی است که در قبر برود و بعد بفهمد که میتوانسته با این نماز چه کارها بکند و نکرده. با دو رکعت نماز میتوانسته به کجاها برسد و نرسیده.
خداوند تبارک و تعالی ما را با شتاب صدا کرده که «حی= بدو» 12 مرتبه ما در اذان و اقامه کلمه «بشتاب» را داریم. سر نماز میرویم، باید حرف بزنیم، گزارش کار بدهیم که در روز چه کار کردیم، خود نماز گزارش کار میدهد. یعنی در طول روز هر طوری گذرانده باشی، در آینهی نماز نشان داده میشود. اصولا وضعیت گذشته ما در نمازمان انعکاس پیدا میکند که این چند ساعت اخیر را ما چطوری گذرانده ایم؟ اگر می بینی که لذت میبری، تمرکز داری، گریه میکنی، حضور داری؛ بدان که گذشته را خوب گذرانده ای.
بعضی افراد تازه سر نماز، تصمیم ها و فکرها و گمشده هایشان را به خاطر میآورند. این گونه نماز، نه تنها نورانیت نمیآورد، بلکه قساوت هم میآورد. با شلوغی وارد عبادت شدن، مسخره کردن عبادت است و مسخره کردن کسی است که به ملاقات و زیارتش میرویم. تمسخر کار خطرناکی است، زیرا قساوت قلب میآورد. یعنی اثر وضعی روی زندگی انسان میگذارد.
باطن نماز، باطن عجیبی است. ما متوجه نیستیم و با مستی میآییم و میرویم. باید فکر کنیم که همه دارند ما را نگاه میکنند. خدا و اهل بیت علیهمالسلام و فرشته ها دارند ما را نگاه میکنند و ما در محضر آنها هستیم؛ ولی دقیقاً پشت مان را به آنها کرده ایم و داریم بازی میکنیم. انسان باید برای این محضر ارزش قائل باشد و بترسد از قیامت خودش. چون اگر نماز قبول نشود، بقیه اعمال هم قبول نیست[2]. اگر قبول شود، بقیه اعمال قبول است.
حضور در مسجد قبل از نماز، به سکوت انسان کمک می کند
مستحب است انسان قبل از اینکه نماز شروع بشود، وارد مسجد شود، چون مسجد سکوت میآورد. اساساً فضای مسجد دهان آدم را می بندد از این که حرف های بی ربط بزند. شما در مکان های مقدس، فکرهای بد به سرتان نمیزند.
وقتی در مسجد ورود می کنی یعنی تمرکز میگیری و آرامتر میشوی. حال قرآنی، دو رکعت نماز تحیت مسجد، تعقیبات، دعای روز، زیارت روز. اینها انسان را برای رودررویی با خدا آماده میکند. انسان در برزخ میفهمد که با دو رکعت نماز میتوانسته چه کارهایی بکند. برزخی ها چقدر حسرت دو دقیقه وقت ما را میخورند. یعنی الان آنجا گریه ها و ناله ها دارند که خدایا بگذار برگردیم به دنیا و دو رکعت نماز بخوانیم. اما الآن ما غرق در دریا هستیم و بی توجه به آن، غفلت زده هستیم.
امام صادق(ع) که مظهر خداست، فرمود: چه بسا مرد 50 سال نماز بخواند و یک رکعتش پذیرفته نشود. وقتی هم نمازی که از ما میخواهند، نشد. بعد میگوییم نماز در اسلام برای چیست؛ هدف خلقت چیست.
کسب نورانیت با کمترین هزینه
سکوت کم خرج ترین کار است. با حلم میتوان خیلی نورانیت کسب کرد. اگر کسی دنبال نورانیت میگردد و واقعاً عاشق نور است و از تاریکی بیزار و از طبیعتگرایی متنفر است و خدا را دوست دارد و این برایش دغدغه است که باید باکیفیت این اعمال را انجام بدهد، باید بداند که سکوت، آرامش و نورانیت قلب می آورد.
بعضیها جگر دارند و کارهای عملی میکنند و اعمال صالح انجام میدهند، شجاعت دارند و با شیطان در وجودشان درگیر میشوند. اینها مرد خدا هستند که با طبیعت درگیر میشوند و خیال مبارزه و نزدیک شدن به خدا را دارند. امام زمان برای اینها عزیز است. ورود به محضر امام زمان برای اینها خیلی شرافت دارد. دوست دارند برای این دستگاه برای این سمت و برای سلاطین ابدیت، کار کنند. اگر شجاعتِ عمل نداریم، لااقل میتوانیم از سکوت استفاده کنیم. با سکوت خیلی چیزها را میتوان به دست آورد.
سکوت، یک نوع ذکر است
در یکی از کتابها از حضرت آیت الله حسن زاده آملی میخواندم، نقل کردند که شخصی نبی اکرم(ص) را در خواب دید، به حضرت عرض کرد: به من یک ذکر بدهید. میخواهم رشد کنم. حضرت فرمود: من به شما ذکر سکوت میدهم. این خودش ذکر است و منشأ خیلی از اذکار است. این شعر هم خیلی در کلمات آقای حسنزاده آمده: «صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکری به دوام/ ناتمامان جهان را کند این پنج، تمام»
اثر حلم و سکوت چیست؟
حضرت امیر علیه السلام در ادامه حدیث، اثر سکوت را این گونه بیان میفرمایند:«وَ یَسلِمِ النّاسُ مِن یَدیک= مردم از دستت در آرامش هستند.» یعنی وقتی سکوت بکنی و سکوتت زیادتر بشود، کمتر با مردم درگیر میشوی.
کمتر با عیبهای مردم سروکار داری و به عیب خودت مشغول هستی. درنتیجه، مردم از دستت در آرامش هستند. این یاد آور این حدیث است که می فرماید: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه= مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در امنیت باشند».
سکوت آدم را در باطن جنینی خودش میبرد. یعنی میفهمد که در این رحم دنیا باید تلاش کند تا خودش را به تولد سالم برساند. وقت زیادی ندارد و یک دفعه فرصت تمام می شود و باید تحویل به عالم برزخ شود. خیلی بد است انسان آماده نباشد. در دعاها داریم، ائمه علیهم السلام پناه برده اند به خدا از مرگی که قبل از آمادگی باشد. برای همین بود که امیرالمومنین ع مکرر می فرمود: استعدوا للموت=آماده ی مردن شوید».
یکی از مراجع قم راجع به یکی از خادمهای حرم امام حسین علیهالسلام میگفت: شخصی به نام حاج عباس و اهل شمال و تاجر بود. تجارتش را رها کرده بود و به کربلا آمده بود و افتاده بود در خط خودسازی و عبادت. 40 سال کارش این بود که در مجلس امام حسین آب میداد. یک روز از ماه محرم و ایام عزاداری بود. رسم بود، مراجع در چند مجلس شرکت میکردند و به اندازه 5 دقیقه در هر هیئتی مینشستند و عزاداری و سرکشی و عرض ادب میکردند.
این شخص مرجع میگفت: حاج عباس را یادت هست؟ گفتم: کدام حاج عباس؟ گفت: همانی که در هیئت آب میداد. مریض شده و دارد میمیرد، بیا به عیادتش برویم. گفتم: مجالس زیاد است، بماند برای یک موقع دیگر. گفت: باید برویم. چون خیلی زنده باشد، یکی دو روز دیگر است. خلاصه ما رفتیم عیادت حاج عباس و دیدیم آنقدر حالش خراب است که نمیفهمد من چه میگویم. متوجه حضور ما نشد. سلام کردیم، اما نتوانست جواب سلام ما را بدهد. چند دقیقه که نشستیم، دیدم یک لحظه حاج عباس خیلی قبراق بلند شد و دستش را روی سینه اش گذاشت و گفت: السلام علیک یا رسول الله! آقا تشریف آوردید، زحمت کشیدید. السلام علیک یا أمیرالمؤمنین! شما هم آمدید، خانم سلام! بیبی سلام، شما هم تشریف آوردید. امام مجتبی شما هم تشریف آوردید. زحمت کشیدید که ما را شرمنده کردید. یا اباعبدالله شما زحمت کشیدید تشریف آوردید.
همینطوری گفت و گفت. ما همینطوری مانده بودیم تا حضرت صاحب عج اسم برد و گفت: مهدی جان شما هم آمدید! زحمت کشیدید که کلبه ما را منور کردید. این را گفت و راحت دراز کشید و مُرد. این هنوز به برزخ وارد نشده اهل بیت را می بیند. چون در بحث معاد گفتیم که اهل بیت قبل از مرگ سراغ انسان میآیند. بستگی دارد با کدام یک از آنها رفیق باشی و ارتباط داشته باشی.
چقدر خوب است به جای اینکه نکیر و منکر بالای سر آدم بیایند، انسان موقع رفتن، چهره شیرین و نمکی و دلکش پیغمبر صلی الله علیه و آله را ببیند. خیلی این چهره دلبر است. امیرالمؤمنین علیه السلام با آن لبخند قشنگش بالای سر انسان بیاید.
این مرجع که به عیادت آمده بود گفت: من کفن و دفن او را به عهده گرفتم. چون او ولی خدا بود. برای دفن یک جای خوب در حرم برایش در نظر گرفتیم. جمعیت آمدند و اعلام کردشد که فلان مرجع تقلید اعلام کرده که من برای سخنرانی میآیم. مثل اینکه اعلام کنند که حضرت آیت الله بهجت میخواهد بیاید برای سرایدار اینجا سخنرانی کند. آن مرجع خواب این شخص را دیده بود. گفت: من خوابش را دیدم. گفت: وقتی وارد شدم و من را در قبر گذاشتند، دیدم که خیلی تاریک بود. چنان وحشت من را گرفت که معنای وحشت را تازه آنجا فهمیدم. گفت: یکدفعه انگار که چراغهای سالن را روشن کرده باشند، دیدم اینجا روشن شد. بعد دیدم یک آقایی دارد میآید و این نورانیت مال ایشان است و این آقا اباعبدالله(ع) سیدالشهداء هستند. گفت: دو فرشته نکیر و منکر آنجا بودند. حضرت همین که آمد، به آنها نهیب زد که شما برای چه اینجا آمده اید؟ مگر قرار نبود کسی سراغ خادم های ما نیاید، بروید. گفت: آنها رفتند. حضرت گفتند: خسته نباشی. اینجا آمدی دیگر خیالت راحت باشد. این باغ را ببین. این باغ تا قیامت مال تو است. گفت: وقتی نگاه کردم، دیدم چه باغ بیسر و تهی. اصلاً نمیشود انتهایش را دید.
سپس حضرت سیدالشهداء علیه السلام به حاج عباس فرمودند: فکر نکنی فقط همین است، در قیامت هم به یادت هستیم. آنجا هم به کمکت میآییم.
این خانواده خیلی نوکرپرور هستند. خیلی کریم هستند. کوچکترین کار ما پیش آنها خیلی رویش حساب باز شده. ما هر چقدر بدی و هر چقدر گناه میکنیم، آنها همچنان به ما توجه میکنند. واقعاً شیعیانشان را دوست دارند. «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ= آنها هیچ چیزی اراده نمیکنند، مگر اینکه ارادهشان عین اراده خدا می شود». برای همین هم خدا همه چیز را به آنها سپرده است. برای همین میفرماید:«إنَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها = خدا غضب میکند برای غضب فاطمه و راضی است به رضای فاطمه.»
ما فکر می کنیم که مجلس امام حسین مگر چقدر می ارزد که ما وقت بگذاریم؟ مجلس سلطان ابدیت است. پُز و پرستیژ بعضی ها مانع سینه زنی و مشکی پوشیدن شان میشود. در کتاب «حالات معنوی امام خمینی ره» آمده که امام در ایام سوگواری سیدالشهداء علیه السلام گِل روی عبایشان میمالیدند. مراجع دیگر اصلاً از این کارها نمیکردند. دوستان امام میگفتند، یک دفعه از امام غافل میشدیم، میدیدیم امام وسط جمعیت است و مثل بقیه مردم سینه زنی میکند.
مرحوم علامه بحرالعلوم(ره) مرجع به آن عظمت را میدیدند وسط جمعیت دارد سینه میزند و بر سرش میزند. میگفتند، آقا شما چرا؟ میفرمود: امام زمان دارد این طوری سینه میزند، من هم مثل او عزاداری میکنم.
یکی از عزیزان تعریف میکرد، آقایی که همیشه خانه شان مجلس عزاداری محرم میگرفته، یک روز قبل از اینکه مجلس محرم شروع شود، توفیق پیدا میکند که به کربلا برود. به بچه هایش سفارش میکند که شما مراسم را بگردانید. قدیم ها در مراسم عزاداری رسم بوده که تنباکو و توتون هم در مجلس میگذاشتند. جزو لوازم بود. این آقا برای مجلس عزاداری تنباکوی درجه یک هم گرفت و همه لوازم را آماده کرد و خودش به زیارت کربلا رفت. یک شب خواب سیدالشهدا علیه السلام را میبیند که حضرت دارد حساب میکند که چه کسی چه خرج کرده. یک یک اسامی را میخواند و میگفت فلانی اینقدر برنج داده، فلانی اینقدر چای داده و اسم این شخص را میبرد و میگوید، فلانی اینقدر تنباکوی درجه دو. این شخص میگوید: آقا من تنباکوی درجه یک دادم. حضرت گفت: نه درجه دو. از خواب بیدار شده و از پسرهایش میپرسد، مگر من تنباکوی درجه یک نخریده بودم؟ گفتند بابا راستش را بخواهی ما تنباکوی درجه یک را برای شما گذاشتیم که از کربلا میآیید و برای عزادارها درجه دو گرفتیم.
ببینید که چقدر همه چیز حساب میشود. ما هنوز یاد نگرفته ایم با امام حسین و ابدیت معامله کنیم. هنوز این مطلب در دل ما جا نیافتاده که قرآن می فرماید: «ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ= هر چه نزد شماست، همه از بین می رود و هر چه نزد خداست میماند». ما هنوز تجارت با خدا را یاد نگرفته ایم. قرآن انسان را به تجارت دعوت کرده است. رابطه بین دنیا و آخرت با تجارت است. چقدر در قرآن داریم:«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى= خدا میخرد».
آیا نمیارزد انسان برای آن تجارت سرمایه گذاری کند؟ تا چه موقع میخواهیم با اهل بیت قهر و جفا کنیم؟ تا چه موقع میخواهیم دل امام زمان را بشکنیم و خون به دلش بکنیم؟ تا چه موقع رفاقت این و آن را به رفاقت امام زمان ترجیح میدهیم؟
خدایا ما اگر مزه دوستی تو را بفهمیم، هیچ جای دیگر نمیرویم. ما اگر مزه رفاقت با سیدالشهداء و امام زمان علیهم السلام را بفهمیم، خودمان را به هیچ کس نمیفروشیم. خدایا ما نوکری اهل بیت را به صد آقایی دیگر نخواهیم داد. پس ما را به عنوان خادم خودت و خادم اهل بیت(ع) بپذیر. عمر ما و جوانی ما را در راه خودت قرار بده.
کلیدواژه ها:
آثار استاد