مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
دلبستگى به زندگى دنيا مربوط به کسانی است که معشوق حقیقی شان را گم کرده اند و دلبسته معشوق های طبیعی و دنیایی در چهار بخش «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» هستند. در نتیجه گرفتار اندوه زیاد، عدم کامیابی و نرسیدن به آرزوها و ناامیدی می شوند.
قبلاً گفته شد که انسان در دنیا پنج معشوق «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» دارد. در چهار بخش اول، معشوقها به گونهای هستند که شما هر چه درمورد آنها غصه بخورید، افسرده تر و بیشخصیت تر و کوچکتر میشوید. بنابراین، باید رابطهمان را با دنیا به گونهای تنظیم کنیم که قلبمان تعلق به خود اصلی مان داشته باشد، نه با غیر خود.
«اله» یعنی آن چه به سویش می رویم. اله در بخش فوق عقلانی الله است و ما نمیتوانیم بیش از یک معشوق حقیقی داشته باشیم. بقیه عشق و محبوب های دنیایی هستند. هر چند که عزیزند، ارزش و نورانیت دارند و هیچ کدام هم بد نیستند و حتی در اسلام هم سفارش شده که هر چقدر میتوانید این معشوق ها را دوست داشته باشید. ولی تعادل در این گونه عشق ها را حفظ کنید. چون اگر این تعادل در عشق نباشد، انسان خوار و ذلیل میشود. تعادل یعنی بخش عمده ی عشقت و تمایلاتت را به معشوق اصلی یعنی الله اختصاص بده. یعنی وقتی که معشوق فوق انسانی ات الله دلت را پر نکند و تو اصلاً عاشق خود جاودانهات نشده باشی، ذلیل و خوار میشوی و باید گدایی کنی. فرقی نمی کند: گدایی «جمادی یا گدایی گیاهی یا گدایی حیوانی یا گدایی علمی». در هر چهار نوع گدایی شخصیت انسان خوار و ذلیل و میشود.
فراموش نکنید که این چهار نوع غم، مربوط به بخشهای «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی»، غمهای جهنمساز هستند. آدمی که میتواند غم های بزرگ انسانی داشته باشد، وقتی سراغ غمهای کوچک میرود، خودبهخود عذاب قبر برای خودش تهیه میکند و جهنم میسازد. برای همین هم پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ بَكَى عَلَى الدُّنْیَا دَخَلَ النَّارَ= هر کس به خاطر دنیا گریه کند، داخل آتش می شود». پس برای این ۴ کمال «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» فکر، همت و برنامهریزی داشته باشید. ولی اگر به آنها نرسیدید، نباید غصه بخورید. چون غصه شخصیت انسان را مچاله، بیمقدار و بیارزش میکند. پس مهم این است که انسان در عشقورزی به معشوق های ۵ گانه اش، تعادل را حفظ کند.
تعادل هم به این است که اصالت را به عشق فوق عقلی بدهید. یعنی عشق فوق انسانیتان. این عشق باید معشوق اصلی شما باشد و بتوانید معشوق های فوق عقلی تان را بنابر تعبیر قرآن «الله، اهل بیت، و جهاد» بر سایر معشوق های طبیعی حاکم کنید.
وقتی شما عاشق الله و اهلبیت هستید و دوستشان دارید، باید خود جاودانهتان را هم دوست داشته باشید. اول باید باور کنید که مرد یا زن نیستید. باور کنید که یک موجود جاودانه هستید. باور کنید که از جنس خانواده آسمانی تان هستید. وقتی که این را فهمیدید و باور کردید، آن موقع برای مردانگی و زنانگیتان، یا برای مسائل مالی تان حرص و جوش و غصه ندارید، دعوا و درگیری ندارید، طلاق اتفاق نمیافتد و هیچ اختلافی ندارید.
امام باقر علیه السلام میفرماید: اگر مردم بفهمند از کجا آمده اند، دیگر با هم اختلافی ندارند. مهم این است که بفهمیم اصل خلقت مان چیست؟ از کجا آمده ایم؟ ما نه ایرانی هستیم، نه آسیایی، نه زمینی و نه زن و نه مرد هستیم. این یک مأموریتی هست که در زمین به ما داده اند، بعد هم تمام میشود. اگر این را کسی خوب فهمید و در قلبش قرار گرفت، دیگر چیزی به اسم غم، غصه، اضطراب، گدایی عاطفی و احساس ذلت سراغش نمی آید. چون آدم باشخصیتی است و با شخصیت حقیقیاش عاشق خودش است. این خیلی مهم است. ولی اگر همه عشق و تعلقهایمان را به این چهار بخش دادیم، تازه دردسرها شروع میشود. حالا تو مدام حج برو، کربلا برو، نماز بخوان، روزه بگیر، حافظ کل قرآن بشو، اصلاً فایدهای ندارد. یعنی تو از غم نجات پیدا نمیکنی و هیچ وقت هم شاد نمیشوی.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لاَیَفْنَى وَ أَمَلٍ لاَ یُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لاَیُنَالُ= هر كس دلبستگى به دنیا پیدا كند، به سه چیز چنگ زده: اندوه دائمى، آرزویى برآورده نشدنى، امیدى نرسیدنى».
«هَمٍّ لَا یَفْنَى»، یعنی این آدم دغدغههایی دارد که هیچ وقت تمام نمیشود. دائماً در حال فکر، تلاش، دویدن و خستگی است. دائماً ذهنش مشغول است و چیزی به اسم آرامش ندارد. ممکن است مالش زیاد شود و آسایشش بیشتر شود، اما همّش تمام نمیشود. چون فرمود«همّ لایفنی». دلم شغولی هایی پیدا میکند که تمام نمی شود و او را رها نمیکند. در نتیجه آرامش ندارد.
«وَ أَمَلٍ لَایُدْرَك»، یعنی دائماً هوس ها و آرزوهای جدید دارد. اصلاً کاری ندارد که الان خانهاش از صدها خانه دیگران بهتر است. ماشینش از ماشین صدها میلیون نفر آدم بهتر است. صدها میلیون آدم آرزوی زندگی او را دارند. اما او دائماً آرزوی چیزهایی را می کند که ندارد. یکسره هوس و آرزوی چیزهایی را دارد که الان دستش نیست. چون «همّش» تمام نمیشود. نمیتواند آرزوهایش را رها کند. این آدم هیچوقت مزه خوشی را نمیفهمد، آسایش دارد، لذت میبرد، اما چیزی به اسم آرامش نمیبرد.
«وَ رَجَاءٍ لَایُنَالُ»، یعنی امیدهایی دارد که هیچ وقت به آن نمیرسد. امیدهای دور از دسترس دارد. خیلی برنامه دارد که به آنها برسد. برای خودش، فرزندانش، کسان دیگر، اما آنها را درک نمیکند و دور از دسترس است.
برای اینکه این اتفاقات برای انسان نیفتد، باید دغدغهها و تعلقاتش را از این ۴ بخش پایینی بردارد. دوستشان داشته باشد، اما به آنها وابسته نباشد. از آنها استفاده کند، اما ذلیل و خوارشان نباشد. نگذارد که این چهار کمال حاکم بر او شوند.
اگر این مراقبت قلبی را هر کس در دلش داشته باشد، هیچوقت عصبی نمیشود، غصه نمیخورد، تحقیر نمیشود، احساس حقارت نمیکند، احساس بیشخصیتی نمیکند، احساس بیپناهی نمیکند، احساس ذلت و گدایی ندارد. همه این احساس های منفی که یک موقع هایی سراغ ما میآید و ما را له میکند، به خاطر این است که ما یک جایی از آسمان بریده ایم. یک جایی به معشوق اصلیمان خیانت کرده ایم. در واقع به خودمان خیانت کرده ایم. این هم موجب سقوط انسان میشود. ولی اگر کسی عاشق خودش به بلندای ابدیت باشد، عاشق معشوق خودش هم خواهد بود.
به عنوان مثال، خانمی که از زنانگی خودش متنفر است، آیا میتواند عاشق یک مرد شود؟ او به هیچ وجه نمیتواند یک رابطه عاشقانه با مردی برقرار کند. با هر کسی هم ازدواج کند، کارش به طلاق میکشد. چون جنس خودش را دوست ندارد. موقعیت زن بودن خودش را دوست ندارد. از این زنانگی خودش لذت نمیبرد. از این رو، نمیتواند از مرد هم لذت ببرد.
کسی که از خواندن قرآن خوشش نمیآید و از مسجد رفتن و از روحانی متنفر است و حوصله حرم را ندارد و... علتش این است که از حیثیت انسانیاش بیزار است و عاشق شخصیت خودِ حقیقی اش نیست.
باید آدمیت را تمرین کنیم. تمرین کنیم که ما جاودانه هستیم. بچه اهل بیت علیهم السلام بودن را دوست داشته باشیم. انتساب به امام زمان علیه السلام را دوست داشته باشیم و شاد باشیم. این شادی اگر سراغ یک نفر بیاید، امکان ندارد که هیچ یک از غمهای دنیا دستشان به چنین آدمی برسد. او همیشه انبساط دارد، همیشه قوی است، همیشه ارتباط دارد، همیشه اتصال دارد. چون این هویت را پذیرفته است.
حرص و طمع، مانع شادی است
مانع بعدی از موانع شادی، حرص و زیادهخواهی است. حرص در کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی، علمی» نادرست است. این یعنی بیموقع یک چیزی را خواستن. یک چیزی را طلب کردن بدون آمادگی، انسان را از شادی میاندازد.
حرص در هیچ جهتی خوب نیست. مگر حریص بودن در معنویت و عشق به خداوند. آن هم با رعایت سلسله مراتب خودش. به شرط اینکه زیر نظر مربی باشد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «لَا یُلْقَى الْحَرِیصُ مُسْتَرِیحاً[1]= انسان حریص، آسایش و راحتى ندارد». هیچوقت نمیتوانید یک آدم حریص را آسوده ببینید.
آدمی که حریص است، به هیچ وجه از ارتباط با خدا، غیب و خانواده آسمانی اش لذت نمی برد. اصلاً با خودش هم لذتی ندارد. یعنی شما هزار دفعه به او بگو، تو آدم هستی، تو از جنس آسمان هستی، وقتی برای خودت بگذار. اما او نمیتواند. چون حریص است. حرص های پایینی اجازه رسیدگی به کمالات بالا را نمیدهد. این آدم فرصت ماه عسل با خودش را ندارد. مدام عجله دارد، حریص به کارهای دیگر است. حوصله تمرکز گرفتن برای اینکه بتواند با غیب ارتباط بگیرد را ندارد، حوصله مطالعات انسانی را ندارد.
حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است
امام باقر علیه السلام میفرماید: «مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَى الدُّنْیَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ، كُلَّمَا ازْدَادَتْ عَلى نَفْسِهَا لَفّاً، كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى تَمُوتَ غَمّاً= حریص به دنیا، همانند كرم ابریشم است كه هر چه بیشتر دور خود مى تند، خارج شدن از پیله بر او سختتر مى شود، تا آنكه از غصه مى میرد».
حریص تا نمیرد، ول نمیکند. آنقدر درگیر کمالات بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» است تا اینکه در این مسیر می میرد.
ما یک بینهایت بیشتر نداریم و آن هم الله تبارک و تعالی است و دل ما هم عاشق کمال بینهایت است. بنابراین، اگر بخواهی جای دیگری حرص بزنی، در واقع از بینهایت دور میشوی.
چون به هر میلی که دل خواهی سپرد از تو چیزی در نهان خواهند برد
تو هر باری که یک هوس جدید می کنی و یک طمع جدید سراغت میآید، در حقیقت خودت را از ابدیت محروم میکنی. یک لذت و نعمت ابدی را نابود میکنی. این زیادهخواهی است. مثلاً بدن ما در طول روز یک مقداری قدرت جذب ویتامین ث دارد، بیشتر از آن نمیتواند جذب کند. چون باید آن را تحلیل و هضمش کند. این سفرهها که ما میاندازیم، سفرههای حریصانه است. مثلا در رانندگی ما به اندازه دو برابر چینیها گاز مصرف میکنیم. این حریصانه است و اسراف است.
برزخ یک فضایی بینهایت پیشرفتهتر از اینجا است. چون پیشرفتهتر است، پس گران تر هم هست. آب میخواهی، نان میخواهی، همسر میخواهی، آنجا ازدواج داری، خانه داریم، دانشگاه داریم، حوزه علمیه داریم، مسافرت داریم، مهمانی داریم، آنجا هم همینطوری است تا قیامت. تا قیامت یک زندگی با آن بدن برزخی ات که شبها در خواب آن را میبینید. آنجا هم همین است و تو باید با خودت آذوقه و توشه ببری. پس توشهات را به جای اینکه اینجا مصرف کنی، به آخرت بفرست. آدم زیرک آدمی است که اصل سرمایهاش را آخرت میفرستد تا خودش بهرهبرداری کند. نه اینکه همه را اینجا مصرف کند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «حُرِمَ الحَریصُ خَصْلَتَینِ و لَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ: حُرِمَ القنَاعَةَ فافْتَقَدَ الرّاحَةَ و حُرِمَ الرِّضا فافْتَقَدَ الیَقینَ= آدم حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت همراه او شده اند: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است و از رضایت محروم است و در نتیجه یقین را از كف داده است».
آدم حریص از قناعت محروم است، در نتیجه هیچوقت روی آسایش را نمی بیند. مثلاً به او بگو: لباس سادهتر، کفش سادهتر، تلفن سادهتر، غذای سادهتر بگیر. او نمی تواند. قناعت گنج است. قناعت باعث میشود ثروت ابدی ات زیاد و خوشی جاودانه ات زیاد شود. لذتت در دنیا زیاد شود و آرامش بیشتری کسب کنی. چون دیگر حرص نداری.
حضرت سلیمان علیه السلام فرمودند: من هر دو زندگی را تجربه کردم. شیرینی را فقط در سادگی دیدم. در تنوع و تشریفات آسایش، آرامش و شیرینی وجود ندارد. فقط دردسر ذهنی دارد. عروسی میگیرد و انواع شادی را تهیه کرده، حالا یک چیزش کم است؛ مثلاً دسر نرسیده. میبینی طرف سکته میزند.
آدم حریص هیچ وقت راضی نیست و محروم از صفت رضاست. از خدا راضی نیست. دائماً از خدا شکایت دارد. بی نهایت خدا به او نعمت میدهد. ولی از خدا شاکی است. غرق نعمت های خداست. اگر خدا یکی از این نعمت هایش را از او بگیرد، سکته میزند. آدمی که آسایش ندارد، رضا ندارد و نمیتواند از دنیا لذت ببرد. «خسر الدنیا و الآخرة= در دنیا و آخرت زیان بار است». هم دنیایش خراب است هم آخرتش.
قا/219
موانع شادی/حرص و زیاده خواهی
[1] . تمیمی آمدی، غررالحکم، ج1، ص772.
کلیدواژه ها:
آثار استاد