مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
همیشه آفتشناسی مهمتر از این است که انسان دنبال عمل خوب و خیر باشد. خیلی از افراد، سالها عبادت و عمل خیر و خوبشان را با گناهانی که به قول خودشان گناهان کوچک است و کوچک هم میشمارند، نابود میکنند.
به یکی از اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله) گفتند که چطور شده که حرف های تو با بقیه فرق میکند؟ گفت: علتش این است که هر کس پیش رسول الله می رود، از ایشان سؤال می کند «من چه کنم که به بهشت بروم؟ ولی من هر وقت پیش رسول الله رفتم از او سؤال کردم که چه کنم که به جهنم نروم؟ این یعنی آفتشناسی.
سهلانگاری ها و غفلت ها نیز، باعث میشود که انسان سرمایههای عظیم خودش را از دست بدهد. چون انسان اساساً برای بهشت آفریده شده و حتی بالاتر از بهشت. اما آن چیزی که انسان را جهنمی میکند، غفلتهای انسان است. غفلت این است که انسان در سه مرحله «اعتقادات، اخلاقیات و اعمال و شرعیات» مراقب نباشد و به خودش آسیب بزند. حالا بعضی آسیب به خودشان میزنند، بعضیها هم خودشان را میسوزانند و هم دیگران را.
بنابراین، مهم است که انسان آسیبشناسی و گناهشناسی کند. امام علی علیه السلام فرمود: «اجْتِنَابُ السَّیِّئَاتِ أَوْلَى مِنِ اكْتِسَابِ الْحَسَنَاتِ= دوری از بدی ها، بر به دست آوردن خوبی ها اولویت دارد». یعنی اینکه انسان گناه نکند، مهمتر از این است که دنبال خوبی ها باشد و کارهای خیر و خوب را برای خودش جمع کند. چون ثواب جمع کردن، کار سختی نیست. اما اگر انسان نتواند آنها را نگهداری کند، به راحتی ثوابها از دست میروند و اعمال ضایع میشوند. پس در گام نخست، مهم این است که تلاش کنیم آفت و آسیب نداشته باشیم.
هر چه از آفتها دورتر باشیم، تولد سالم تری به دنیای بعدی خواهیم داشت
اگر بخواهیم تولدمان به عالم بعدی راحتتر باشد، باید هر چه بیشتر، از آفت ها و آسیب ها دورتر باشیم. مثل یک بچهای که میخواهد از رحم مادر به دنیا بیاید. هر چه مادر مراقبت بیشتری کند که جنین آسیب نبیند، تولدش سالمتر، بهتر و قویتر خواهد بود. آن بیماری هایی که بچه با خودش از رحم مادر به دنیا میآورد، آنها دردسرساز هستند. بنابراین، شناخت عوامل جهنم ساز خیلی مهم هستند. یعنی انسان حواسش باشد که چه چیزهایی او را جهنمی میکند.
گاهی شخص یک ظاهری را در زندگی بعضی از افراد میبیند، بعد میرود خودش را شبیه به آنها می کند. نمیفهمد که باطن آنها چیست. میخواهد برود شبیه آنها بشود. ولی میبیند که خیلی چیزهای زندگی اش را از دست می دهد: سلامتی، نشاط، طراوت، آرامش، دین و اعتقاداتش. چون میخواهد شبیه کس دیگری بشود. پس هدفگذاری ها، آرزوها، چینش معشوقها، آرمانها و نوع دغدغههای یک شخص اگر خوب تنظیم نشود، شخص دائماً هوسهایی میکند که او را کاملاً جهنمی میکند، گرفتار میکند و به غفلت میاندازند.
«غفلت»، عامل تباهی انسان هاست
اولین عامل جهنمی شدن، «غفلت» است.در این زمینه قرآن می فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون[1]= و محققاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بیادراک و معرفت، و دیدههایی بینور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراهترند، آنها همان مردمی هستند که غافلاند».
در این آیه، سه ویژگی اهل جهنم را برمی شمارد:
یعنی فکر خوب، نمیگذارد انسان جهنمی بشود. تفکر و تعقل انسان را بهشتی میکند. به شرطی که متین باشد، شیوه داشته باشد، روشمند باشد، این به انسان خیلی کمک میکند.
جانور فربه شود از راه نوش آدمی فربه شود از راه گوش
انسان با «شنیدن» رشد میکند. گوش، دهان روح انسان است. انسان با گوشش ترقی پیدا میکند و تا بهشت و بالاتر از بهشت میرود. انسان با شنیدن، تفکر و تعقل خوب، از پایینترین درجات جهنم تا عالیترین درجات بهشت و بالاتر از بهشت میتواند خوب رشد کند. گاهی انسان نمی داند که چطور باید فکر کند. برای همین باید مربی و استاد داشته باشد تا به او فکر کردن را بیاموزد. چون فکر، آن سفینهای است که شما را از زمین بلند میکند و تا بهشت و بالاتر از بهشت میبرد.
بسیاری از انسانها و جنها شخصیت جهنمی دارند. چون تفقه نمیکنند. تفقه، آگاهی عمیق است. فقط یک مطالعه و شنیدن نیست؛ بلکه وقتی میشنود یا میخواند، روی آن کار میکند و عمیق میشود.
قرآن میگوید: آنهایی که خوب فکر نمیکنند، جهنم جای آنهاست. پس یکی از گروه هایی که جایشان در جهنم است، افرادی هستند که اهل شنیدن، مطالعه، استاد دیدن، کلاس رفتن و تفقه نیستند.
در ادامه، قرآن می فرماید که اینها مثل چهارپایان هستند؛ بلکه بدتر: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ». علت اینکه بدتر از چهارپا هستند این است که چهارپاها تعقل میکنند، اما اینها تعقل نمی کنند. خیلی از حیوانات عقلانیت دارند، فکر میکنند و بدون استثناء همه آنها نماز دارند، اما بعضی انسانها نماز نمی خوانند. «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ[2]= هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می دانند».
اما آدم ها را می فرماید: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون». اینها آدمهایی هستند که غفلت دارند. اصلاً حواسشان نیست که برای چه چیزی به این دنیا آمده اند. نه خودشان را میشناسند، نه غایت را میشناسند، نه هدف را میشناسند، نه مربی دارند، نه روش دارند، نه سبک زندگی دارند. فقط میخواهند زندگی کنند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:«إنَّ اللّه تباركَ و تعالى یُبغِضُ كلَّ عالِمٍ بالدُّنیا جاهلٍ بالآخِرَةِ= خداوند تبارك و تعالى از هر كس كه به دنیا عالِم و به آخرت جاهل باشد نفرت دارد». مثلا شخص دکتر است. مهندس است. پرفسور است. چند تا هم دکترا دارد. هنرمند است. شاعر است. نویسنده است. چند تا زبان بلد است. بعد میگویی که قرار است چند روز دیگر به آخرت بروی، سؤالاتش، لوازمش، آنهایی که آنجا احتیاج داری، در موقع رفتن و موقع سکرات موت، در قبر، در برزخ، بعد از آن مسیری که میخواهی بروی، قیامت، صراط، محشر، 50 سؤال قیامت، هیچ چیزی نمی داند. اصلاً برایش موضوعیت نداشته که بنشیند پاسخ اینها را در بیاورد. اصلاً نشنیده، ندیده و فکر هم نکرده. اصلاً سبک زندگی ندارد. غفلت یعنی شخص در جهنم است و حواسش نیست. هم خودش را جهنمی میکند، هم دیگران را.
غافلون کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شدند
«إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا= کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند»، یعنی اصلاً در روحشان این نیست که من یک روزی با خدا روبرو میشوم. یک روزی با ملکالموت و آخرت، با اهل بیت علیهم السلام، امام زمان علیه السلام و یک روزی با جهنم، یک روزی با بهشت، یک روزی با قبر آشنا میشوم. یک روزی فرشتهها سراغ من میآیند. اصلاً در مخیلهشان نمیرود و اصلاً چنین داستانی را در ذهنشان نگذاشتند که بالاخره یک روزی همه اینها تمام می شود.
«وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا= به زندگی دنیا راضی شدند». حیات دنیا یعنی همین حیات پایینی و حیات پست. اینها به همین حیات راضی بودند. مثلا اگر بپرسی: از دنیا چه چیزی میخواهی؟ می گوید: چیز زیادی نمیخواهم. درس بخوانم، خانهای داشته باشم، ازدواج کنم، بچهدار بشوم، بچهها را بزرگ کنیم. عروس و دامادشان کنیم و خوش باشیم. همین. حالا تجارت هم بکنیم، پولدار بشویم، به همین امور راضی هستند. اصلاً حاضر نیستند در دنیا از ابدیت، آخرت، بهشت، جهنم، ایمان و از این لذتها ببرند. چون فقط مردار دنیا را میخواهد.
«وَ اطْمَأَنُّوا بِها= به آن اطمینان یافتند». به این نحو زندگیش اطمینان دارند و به آن تکیه داده اند. اینقدر تکیه داده اند که دیگرانی که مثل خودش نیستند را مسخره میکنند.
«وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُون» اینها کسانی هستند که از آیات الهی غفلت دارند. نشانهها، کتابها، اساتید، مساجد، هیئت و حرم میروند؛ ولی غافلاند. کربلا میرود، مکه میرود، ولی چشم و گوش بسته میرود. آیات را میبینند، اما از آن غفلت میکند. یا آیات به آنها خوانده میشود، اما بیتوجه هستند. چون مست دنیا شدند. یعنی دغدغه و ذهن شان، ذهن و دغدغههای دنیایی و کوچک است.
«أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا یَكْسِبُون = اینها جایشان جهنم است». به خاطر آنچه که کسب کرده اند. مثل یک جنینی که در رحم مادر هیچ چیزی تهیه نکرده است. اصلاً حواسش نیست که او قرار است چند روز دیگر به دنیا برود. چشم میخواهد، دست میخواهد، گوش میخواهد، پا میخواهد، سلسله اعصاب میخواهد.
چرا جهنم میروند؟ چون کسبشان جهنمی است. الان جنین وقتی میخواهد از رحم مادر خارج بشود، اگر چشم نداشته باشد، گوش نداشته باشد، دست نداشته باشد، اول خودش اذیت می شود.
این کسب دردسرساز است. پس وقتی که به مسافرت میروید، مهمانی میروید، خانه خاله یا مادر میروید، باید مراقب باشید. این که کسی بگوید ماهواره داشتند، ما هم نشستیم نگاه کردیم. ماهواره میدانی با بچه ات چه کار میکند. به بچهات کسب میدهی. این جذب جان بچهات میشود. این بچه قرار است به آخرت متولد بشود. با دیدن اینطور چیزها، بچه شکل می گیرد. اول یک اژدها میشود و به جان پدر و مادر میافتد. بعد همسرش را غافل میکند. فرزندانش را غافل میکند. اطرافیانش را غافل میکند. بعد هم ممکن است یک جامعهای را غافل کند.
اگر انسان در دنیا به داد خودش نرسیده باشد و بخواهد در قبر بکَند، یک عالم تصویر، یک عالم صدای بد، یک عالم غیبت، یک عالم تهمت، یک عالم خیالات بد، یک عالم کینه، حسادت، بدبینی، افکار منفی، همه را جمع کرده. اینها کسب هستند. خیلی سخت از انسان کَنده می شوند. آنها را جدی بگیرید.
قا/217
عوامل جهنم/ غفلت
کلیدواژه ها:
آثار استاد