مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
قلب سلیم که همان روح سالم است، از نوع زندگی ما در دنیا ساخته میشود. اگر بخواهیم قلب سالم داشته باشیم، باید عمل صالح و سازنده داشته باشیم. برای داشتن عمل صالح و خوب، باید فهم درستی داشته باشیم. برای فهم درست نیز، باید افکار خوبی داشته باشیم. پس نتیجه میگیریم که تفکر، هم برای دنیا و هم برای آخرت سازنده است. ما بدون داشتن فکر سالم نمیتوانیم روح سالم، تحصیل کنیم و به تبع آن، داشتن جسم سالم هم امکان پذیر نیست. یعنی وضعیت جسمی ما هم تا حدود بسیار زیادی به وضعیت روحی و فکری ما مربوط است.
خوشبختی ما در دنیا و آخرت به سلامتی جسم و سلامتی روح بستگی دارد. قرآن میفرماید:«یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ= روزى (خواهد آمد) كه هیچ مال و فرزندى سود نمىدهد، مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بیاورد». بسیاری از بیماریهایی که افراد دارند سردردها، ناراحتیهای اعصاب، ناراحتیهای پوست و مو، ناراحتیهای داخلی و ... بستگی به وضعیت فکری افراد دارد. وقتی فکر افراد آشفته، ناسالم و ناآرام باشد، وضعیت جسمی شان نیز به هم میریزد. شخصی به دکتر مراجعه میکند و از ناراحتی های جسمی خود میگوید، مثلاً ناراحتی قلبی یا پوستی، درد معده، اثنی عشر و درد چشم و ... دارد. دکتر پس از کلی معاینه و آزمایش و عکس و ... میگوید مشکلی نداری. در حالی که علت بیماری او، اعصاب است. اگر ما فکر را نتوانیم سالم نگه داریم و آن را کنترل کنیم، بیماریهای جسمی و دردها را به ما تحمیل میکند. در نقطه مقابل، کسانی را داریم که در اثر حوادثی مثل جنگ، تصادف و ... و نه در اثر فکر ناسالم، دچار عوارض بدنی و جسمی مثل قطع نخاع و ... میشوند. یا افراد معلولی که درد زیادی دارند و چون فکرشان سالم و مهندسی شده است، میتوانند با همه آن مشکلات جسمی، راحت زندگی کنند و آرام باشند. فکر نقش اساسی در سلامت جسم، زیبایی و طراوت جسم دارد.
برای چینش درست نظام فکری، باید قیمت افکار دست مان باشد
ما نیاز داریم نظام فکری مان را به وجه احسن مدیریت کنیم و اجازه ندهیم، هر فکری سراغمان بیاید. اجازه ندهیم، هر فکری ما را به هر سویی بکشاند و از خیالبافی، توهم خیالزدگی خودداری کنیم.
باید بدانیم، کدام افکار مربوط به خیال است، کدامشان وهمی است، کدامشان عقلی است و کدامشان فوق عقلی است. به عبارت دیگر باید قیمت فکر را بدانیم. اگر بخواهیم مهندسی فکر داشته باشیم و چینش درستی در نظام فکری ما اتفاق بیفتد، باید قیمت فکرها دست مان باشد.
یعنی باید بدانیم ، الان خیال زدهایم، توهم زدهایم، یا داریم فکر عقلانی میکنیم، یا فوق عقلانی. قیمتها دستمان باشد که بدانیم هر لحظه برای هر چیزی چقدر هزینه باید بکنیم. اگر این شناختها نباشد، نمیتوانیم مدیریت فکر و مهندسی فکر داشته باشیم و در نتیجه خدای نکرده، ممکن است دچار جهالت و حماقت شویم و یک عمر به چیزهای پوچ و بیارزش اهمیت بدهیم و در موردش فکر کنیم، خیالبافی کنیم، خواب ببینیم و آنها را بپرورانیم. برای چیزهایی که خیالی است غصه بخوریم، مریض شویم و برایش دارو بخوریم. یا اصلاً بخواهیم یک مسأله خیالی را حل بکنیم و تمام عمر را سر یک مسأله خیالی بگذاریم. شما بسیاری از این سریالهای داخلی و خارجی و فیلمهای سینمایی را که نگاه کنید، میبینید آرزوهای افراد بر اساس خیالها تنظیم شده است.
بر خیالی صلحشان و جنگشان و زخیالی فخرشان و ننگشان
یا جای دیگر میگوید:
از خیالی گشته شخصی پرشکوه روی آورده به معدنهای کوه
انسان با خیال پرشکوه میشود، با خیال ناراحت میشود، با خیال خوشحال میشود. خیالزدگی عامل بسیار خطرناکی است. باید تمرین کرد و سنجید که چه چیزهایی ارزش فکر کردن دارد و چه چیزهایی ندارد.
نتیجهی فکر نادرست و اشتباه
فکر اگر غلط باشد، فهم غلط میآورد. فهم غلط، عمل نادرست میآورد و عمل نادرست، قلب نادرست را شکل میدهد. قلب نادرست هم شخصیت نادرست میسازد. آفت ها و حمله هایی که به فکر ما خواهد شد را باید بشناسیم.
چه نوع حملههایی ممکن است فکر ما را آشفته کند و مانع آرامش و شادی ما و مانع سازندگی ما شود؟ در حملههای چهارگانه که قرآن میفرماید، شیطان در شما تولید فکر میکند. دوتا ازین حملهها فوقالعاده مهمتر است. یکی حمله از جلو و دیگری حمله از عقب. برای داشتن شادی، آرامش و سلامتی، چه سلامت جسمی و چه سلامت روح و سعادت دنیا و آخرت، باید جلوی این دو حمله را گرفت. در حمله از عقب، ذهن نباید خیلی درگیر گذشته باشد. زیرا برای انسان عُقده ایجاد میکند.
سه عامل انسان را از پا در می آورد
در گذشتهی انسان، سه عامل هست که میتواند او را از پا دربیاورد: گناهان، کینهها و کدورتها، شکستها.
۱-گناه ها) در حمله از عقب، شیطان یکسره گناهان را به رخ انسان میکشد تا او رادائماً بیارزش و بیاعتبار و آلوده جلوه بدهد و شجاعت و قدرت آشتی کردن با خدا و توبه کردن و حل مشکل گذشته را از بین ببرد. زیرا شیطان می داند، کسی که قدرت آشتی کردن با خدا و توبه کردن را ندارد، دچار ناامیدی میشود که خود ناامیدی بعد از شرک، بزرگترین گناه محسوب میشود. بنابراین، فکر اشتباه مسیر اشتباه میآورد.
یکی از اصحاب امام رضا(علیهالسلام) نقل میکند، من به منزل یکی از سرداران لشکر مأمون رفته بودم. ماه رمضان بود و او ناهار میخورد. گفتم: تو مگر روزه نیستی؟ گفت: نه من آنقدر گناه کرده ام که روزه گرفتن من به درد نمیخورد. من در یک روز به دستور مأمون 60 نفر از شیعیان و علویون را از زن و مرد و بچه و پیر همه را سر بریدم و در چاه انداختم. من چطور میتوانم سعادتمند شوم؟. از این رو برایم دیگر فرقی نمیکند که نماز بخوانم یا نخوانم، روزه بگیرم یا نگیرم. من که جهنمی هستم. امام رضا(علیهالسلام) فرمود: به او بگو که گناه ناامیدی تو، از گناه کشتن آن 60 نفر خیلی بالاتر است. یعنی انسان نباید در هیچ لحظهای و در هیچ شرائطی از اصلاح و آشتی با خدا و از اینکه بتواند راه سعادت را طی کند، ناامید باشد. فکر اشتباه مسیر اشتباه و عمل اشتباه به انسان میدهد.
۲- کینه و کدورتها) کدورتها و کینهها هم افکار غلط تولید میکند. این افکار غلط روشها و مَنِشها و تصمیمگیری های غلط میآورد و باعث میشود انسان، همسلامت جسمی، ذهنی و روحیاش را از دست بدهد و هم سلامت قلبش را از دست بدهد و نتواند برای شرائط زیستی آخرت، روح سالم تحصیل کند.
۳- شکستها) شکستها هم میتواند انسان را از پا در بیاورد. شکستها یک مُشت دروغ هستند که به ما دائماً پیام میدهند که تو دست و پا چلفتی و بیعُرضه هستی و نمیتوانی کاری بکنی.
ریشه تولد سالم و سالم قوی به آخرت، فکر سالم است
گفتیم رابطه دنیا با آخرت مثل رابطه رحم مادر است با دنیا. ما الان جنینی هستیم در رحم دنیا. باید خودمان را برای شرائط جبری و الزامی که در بهشت هست آماده کنیم. آدمِ ناپاک و آدمِ مریض وارد بهشت نمیشود. گفتیم همانطور که پنج نوع تولد از رحم مادر به دنیا داریم، پنج تولد هم از رحم دنیا به آخرت داریم. فقط کسانی زندگیشان خوش است که دارای تولد سالم یا سالم قوی باشند. آن سه نوع تولد، یعنی تولد بیمار، تولد ناقص و تولد ضعیف، همه دردآور است. ما باید سالم متولد شویم.
ما باید روح سالم را از دنیا با خودمان ببریم. اگر بخواهیم روح سالم داشته باشیم، باید عمل سالم داشته باشیم و عمل صالح و سالم، از فکر سالم به وجود میآید.
آدم کینه ای وارد بهشت نمی شود
فکر غلط در کدورتها، انسان را کینهای بار میآورد. در حدیث داریم اگر انسان ذرهای در دلش کینه باشد، هرگز به بهشت راه پیدا نمیکند. در قرآن نیز، آیات متعددی هست که در همین خصوص می باشد.
«وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ=و آنچه كینه [و شائبه هاى نفسانى] در سینههاى آنان هست را بركنیم تا برادرانه بر تختهایى روبروى یكدیگر بنشینند».
تاثیر آینده در سلامت جسم و روح
آینده نیز میتواند در سلامت جسمی و روحی انسان تاثیر بگذارد. چه در مسائل دنیایی و چه در مسائل معنوی. کسانی میتوانند اطلاعات و داناییهایشان را به دارایی تبدیل و رشد کنند که خود را از شر آینده و گذشته خلاص کرده باشند.
نه اینکه ما به فکر آینده نباشیم و برنامهریزی نکنیم؛ اما نه به این قیمت که حال را از دست بدهیم. اینکه من الان خودم را به هر گناهی و به هر ضعف تغذیهای و به هر بدفکری و بد عملی آلوده کنم که میخواهم در آینده خوشبخت شوم، این سلامت روحی و جسمی را از بین میبرد. وقتی حال را خراب کنی، به احتمال زیاد آینده هم خراب میشود. در مسائل معنوی هم همینطور است.
یکی از دلایل دلشورههای آینده، به خاطر آرزوهای زیاد ماست. وقتی عمل و آرزوی انسان برای آینده زیاد شد، فکر میکند که قرار است 10 سال بعد 15 سال بعد 20 سال بعد زنده باشد و معلوم هم نیست که این اتفاق بیفتد. بنابراین، آنطور که باید در حال، خودش را به روز بکند، به روز نیست. به روز شدن به این معناست که اگر سوت پایان را زدند و لحظه تولدم رسید، بتوانم متولد شوم. به روز شدن یعنی من هر روزی که خداوند سوت پایان را زد و فرشتهها خواستند ما را از اینجا ببرند، من کارهای محوله به آینده نداشته باشم.
نوشتن وصیت، انسان را از دغدغههای گذشته و آینده رها میکند
یکی از چیزهایی که انسان را راحت میکند، نوشتن وصیتنامه است. در حدیث داریم اگر کسی وصیت نکرده از دنیا برود و تکلیف اموال و زن و بچه و همسرش را مشخص نکرده باشد، اگر بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
وصیتنامه انسان را به روز میکند و بسیاری از دغدغههای گذشته و آینده را از انسان میگیرد. یکی از ضررهای آینده که فکر کنی «من حالا حالاها هستم»، این است که انسان آرزوهایش زیاد میشود. با آرزوهای زیاد، انسان واقعاَ و جداً برای مردن، آمادگی ندارد. برای وفات یعنی تولد و انتقال آمادگی ندارد. پیغمبر فرمود آدمهای احمق و دیوانه کسانی هستند که آنقدر مشغول دنیا میشوند که نظام ابدی را فراموش میکنند.
آماده بودن شما به این است که اگر همین لحظه فرشتهها به سراغ شما آمدند که شما را به برزخ ببرند، خندی و با استقبال بروی. شما جایی میخواهی بروی که میلیاردها میلیارد برابر زیباتر، باشکوهتر، پیشرفتهتر و قویتر از اینجاست. تنظیم فکر دراین خصوص نیز، فوقالعاده مهم است. گفتم دوتا از موانع بزرگ فکر ما یکی این است که دغدغههای گذشته انسان را له و حالش را خراب کند و دیگر این که دلبستگیهای زیاد به آینده، او را از به روز شدن و آماده شدن برای تولد، باز بدارد. ما باید اینطوری زندگی کنیم که هر لحظهای که سراغمان آمدند، بگوییم ما آماده هستیم.
شادی و نورانیت قبر را باید از اینجا ببریم
اگر کسی میخواهد در قبرش شادی و نورانیت و آرامش داشته باشد و در آن معصیت و درگیری با خدا و فرشتهها نیاید، اول باید افکارش را تنظیم کند. باید روی فکر سرمایه گذاری کرد. فکر تولیدکننده عمل است و باطن عمل است که باید اصلاح شود. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
گفتیم برای اینکه سلامت جسمی داشته باشیم، باید فکرمان آرام باشد و باید فرمول و مهارت آرام نگه داشتن فکر را بلد باشیم. باید حمله شیطان از جلو و عقب را بشناسیم. اگر کسی بخواهد دست از رفتارهای غلط بردارد و از فشار عمل و عادتها در بیاید، اول باید تفکراتش را تغییر بدهد. تفکرات محکم، اعمال محکم میآورد. همه رفتارهای بد که فشار قبر به بار میآورند را میتوانیم با فکر آرام و درست از خود دور کنیم. فرمول مهمی قبلاً گفتیم که نفس ما قبر ماست. حال اگر کسی میخواهد بداند فشار قبر دارد یا نه، باید ببیند الان در نظام نفسانی خود چه وضعیتی دارد. اگر نظام نفسانی شاد، آرام، پر نور و پر ایمان دارد، قبر او هم شبیه نفس و روحش آرام و پرنور است. «الظاهِرُ عِنوانُ الباطِن» آنچه که از افراد ظهور میکند، نماینده باطن و درون آنهاست. عمل خارجی یک شخص، روحیات او را نشان میدهد. اگر پرخاشگر است، غصه دارد، حساس، بددهان، عصبی و زودرنج است؛ و اگر دائماً قرص میخورد، اگر ناشاد است، همه اینها بخاطر این است که باطن او چنان است که دارد این چیزها را در درون او تولید میکند. آن باطن باید دستکاری شود که میوهاش هم میوه شیرینی باشد. شما نمیتوانی یک تخم میوه تلخ بکاری و میوه شیرین دریافت بکنی. گندم از گندم بروید جو ز جو.
بنابراین باید بدانیم که آنچه مولد است، فکر است. پس باید روی فکر کار بکنیم. فکرهای زیبا، فکرهای درست، فکرهایی که با قضا و قدر الهی و ریاضیات عالم تنظیم شده باشد. یعنی خداوند تبارک و تعالی این نوع افکار را افکار خوب و سالمی بداند. بنابراین، ما باید افکارمان را طوری سرمایهگذاری و سازماندهی کنیم که دائماً در ما آرامش، شادی، اطمینان، یقین، قدرت و استحکام تولید کند. وسوسه و وسواس، تردید، شک، دودلی، غصه، زودرنجی، حساسیت، عصبانیت، بددهانی، حسادت و تکبر، اینها همه میوه است. یعنی یک چیزی آنجا هست و یک ریشهای در قلب ما هست که دارد این میوهها را تولید میکند. پس ما باید این ریشه و بذر را عوض کنیم. آن درخت را از ریشه در بیاوریم. یک بذر خوبی بکاریم که میوههای خوب، میوههای شادیبخش، استحکامبخش، آرامبخش، شادیآور و یقینآور تولید کند. اگر این وضعیت را نداریم، پس معلوم است آنچه که در باطن است دارد تولید اینجور افکار ناآرام، افکار مضطرب کننده، ناامید کننده را در ما تولید میکند. بنابراین سرمایهگذاری اصلی ما باید در نظام فکری ما باشد. این فوقالعاده اهمیت دارد.
ریشه نشاط، از فکر تغذیه میکند
به جای اینکه به ظواهر و بروزات فکر کنیم، باید به باطن و ریشه ها فکر کنیم و آن را اصلاح کنیم. برای رشد و تکامل و شدن و رسیدن به نشاط، باید سراغ ریشه رفت.
معصوم علیهالسلام فرمود:«المُؤمِنُ دائِمٌ نَشاطُه = نشاط مؤمن همیشگی است». ببینید حضرت ریشه را روی چی برده؟ باید بدانیم که تولید نشاط دائمی مال کجاست؟ نشاط را روی مسأله ایمان که پایهاش فکر است، برده. بنابراین، اگر کسی بخواهد از نظر ایمانی و معنوی خودش را واقعاً بسازد، بدون تفکر نمیتواند ایمانسازی و آخرتسازی کند.
تمام مذهبیهایی که بدون فکر خواستند ایمانسازی کنند و بدون فکر و یقین و معرفت شروع کنند به نماز و روزه و کارهای دیگر، نتیجهاش این شده که به قول امام صادق بعد از 60 سال نماز خواندن، یک رکعتش هم پذیرفته نیست. یعنی تأثیر نگذاشته، این باید با یک سال روزه گرفتن خیلی پاک و شاد میشد. الان 30 سال است که دارد روزه میگیرد. اما هیچ تأثیری نداشته است. 50 سال است دارد نماز میخواند، هنوز نمیداند با داماد عروسش، یا با مادرشوهر و پدرشوهرش، یا با جاری و باجناقش چطور رفتار کند. نمیداند با بچهاش چطور رفتار کند. این چطور نماز خواندنی است که دل انسان پر از غصه، اضطراب، تنش، حسادت، چشم و همچشمی و پر از حساسیت و زودرنجی است؟ این اصلاً نماز نخوانده است. آن ایمانی که میوهاش نشاط دائمی است، ایمانی است که مبتنی بر فکر و معرفت است. مبتنی بر شناخت و دریافت صحیح است.
باورهای یک مسلمان باید براساس شهود باشد، نه براساس تقلید.«أشهد أن لا إله إلا الله» «أشهد» یعنی من میبینم که خدایی و معبود و معشوقی جز خدا ندارم. انسان باید به این بینش برسد. شهود صحیح رسالت، شهود صحیح امامت و شهود صحیح ولایت است که به ما شادی و استحکام و آرامش میدهد. و گرنه ما در بین یک میلیارد و 600 میلیون مسلمانی که هستند، ببینید چه تعدادشان دارای نشاط دائمی هستند. اما جالب است که بدانیم، همین تعداد مسلمان از نظر پزشکی و روانی نسبت به ادیان دیگر سالمتر هستند.
ع ل 177
مهندسی فکر/ تحصیل قلب سلیم/تولد سالم و قوی سالم
کلیدواژه ها:
آثار استاد