مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
معصوم علیهالسلام میفرماید: هر خیری که در عالم است ما اهل بیت اصل و ریشه آن هستیم و خیر به سبب ما تعریف میشود و همه نیکیها از فروع ما سرچشمه میگیرند. ما اصل و ریشه هر خوبى هستيم و هر نيكى از ما جوانه ميزند. اصل هر شری دشمنان ما هستند و همه قبایح از فروع آنان است.
بحثمان به مناسبت ماه محرم به یک موضوع بسیار مهم اختصاص داشت که فهم آن کلید بسیاری از معارف است. در عاشورا هیچ صفت قشنگی نیست که شما دست روی آن بگذارید و یک جلوه و ظهور ندارد و از آن طرف هم هیچ جنایت و بدی نیست که آن طرف نداشته باشد. کاملترین نمایشگاه خوبیها عاشوراست و کاملترین نمایشگاه بدیها هم عاشوراست. این را خوب دقت کنید.
روایتی را از امام کاظم (علیهالسّلام) گفتیم که فوقالعاده تعیینکننده و کمنظیر است. کسانی که میخواهند فعالیتهای روانشناسی یا جامعهشناسی یا اجتماعی ـ سیاسی خیلی قدرتمندی کنند، این فرمول به آنها خیلی کمک میکند. چون انسان در این علوم، با معضلات، مشکلات، گرفتاریها، مفاسد، بیماریها و با خیلی چیزها روبهروست. همچنین در نقطه مقابل، با یک سلسله کمالات روبروست.
در مورد این آیه «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ[1]= بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را حرام کرده است؛ چه آشکار باشد و چه پنهان» از حضرت سؤال کردند: این یعنی چه که خدا فحشاها را حرام کرده، چه ظاهری و چه باطنی؟ این نشان میدهد که فحشاها هم ظاهر دارند و هم باطن.
خدا چه چیزهایی را حرام میکند؟ هر چیزی که مزاحم رسیدن تو به حیات جاودانه و حیات طیبه باشد. هر چیزی که نگذارد تو به مقام اهل بیت برسی و هر چیزی که نگذارد تو به مقام خلیفه اللهی برسی.
پس یک موقع نگوییم خدا این را برای چی حرام کرده! باید بدانیم که حرام یعنی مزاحم تو است و برای تو ضرر دارد. چون خدا تو را با آن عشق جاودانه نگاه میکند؛ تو با یک عشق کوتاه دنیایی خودت را نگاه میکنی و این منطق را نمیفهمی و دائما به خود میگویی: یعنی چه خدا این را برای من حرام کرده، خدا میخواهد من را اذیت کند.
امام موسی کاظم علیهالسلام در پاسخ این سوال، فرمودند: «اِنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وَ بَطنًا فَجَمِیعُ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ فِی اَلْقُرْآنِ هُو اَلظَّاهِرُ وَ اَلْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ اَلْجَوْرِ= براى قرآن، ظاهرى است و باطنى، همه آنچه را خدا در قرآن حرام كرده، ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان جورند».
حضرت میفرماید: امور حرام، میوههای تلخ، جهنمی و آتشین یک ریشه هستند. باطن همهی بدیها و فحشها چیست؟ امامان جور، طاغوتها، ائمه طاغوتی و حاکمان جور، ریشه همه مفاسد در همه کرهی زمین هستند.
اگر کسی میخواهد تاریخ را بفهمد و درست تحلیل کند، باید ریشهای و عمیق بفهمد. ریشهی همهی بدبختیهای بشر روی کرهی زمین "ائمه کفر" هستند. مثلاً اگر طلاقی هست، اگر دعوای خانوادگی هست، اگر غمی هست، اگر غصهای هست، اگر عدهای نمیتوانند ازدواج کنند، اگر مردم انواع مشکلات دارند، اگر گرانی هست، اگر فقر هست، اگر کمدرآمدی هست، اگر بیکاری هست، اگر مرگ و میر زیاد است، اگر تصادف زیاد هست، همه؛ به خاطر همان میوهای از حاکمیت طاغوتهاست که الان در زندگی ما اینطور ظهور کرده است.
«ظاهر قرآن» حلال های آن، و باطن آن امام حق است
حضرت فرمود: «وَ جَمِیعُ مَا أَحَلَّ اَللَّهُ تَعَالَى فِی اَلْكِتَابِ هُوَ اَلظَّاهِرُ وَ اَلْبَاطِنُ مِنْ ذَلِكَ أَئِمَّةُ اَلْحَقّ = و هر چه خدا در قرآن حلال کرده، تمامش ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان حق هستند».
یعنی هر چیزی که شیرین و خوب است، این در ظاهر است. اما ریشهی همه قشنگیها، خوبیها، امنیتها، صلاحها، عدالتها، آسایشها و آرامشها، امام حق است. بنابراین، اگر امام حق یک جا حاکم باشد، آنجا بهشت است.
امام زمان علیهالسّلام وقتی بیاید، دیگر نه فقری وجود دارد، نه مریضی، نه دعوا و نه درگیری و طلاق و مشکل ازدواج. یعنی دیگر مشکل خانوادگی، عقدهها، کمبودها، دعواها وجود ندارد. همه جا همه راحت، شیرین و جذاب میشوند. دیگر چشم و همچشمی و رقابت و عقده و مقایسه نیست.
ریشه همه فسادها «علم نا مهذب» است
نقل است که تا ظهور حضرت، فقط دو پله از علم طی میشود. چون بشر ظرفیت بیشتر از دو پله از علم را ندارد و در همین مقدار از علم هم، این همه فساد میکند.
شما این همه مریضیها، جنگها، خشونتها، گرانیها، فسادها و بیماریها را که میبینید، همه به خاطر پیشرفت علم است. اینها ناشی از پیشرفت بدون تعقل، پیشرفت بدون حاکمیت جنبه عقلانی و الهی در علم و علم افسارگسیخته است. برای همین خدا اجازه نمیدهد که بشر، بیشتر از دو پله به سمت علم برود. چون نمیتواند و ظرفیت ندارد. برای همین است که در قرآن فرمود: «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا= از علم، جز قلیلی به شما ندادیم».
با ظهور حضرت انسان به رشدی که لیاقتش را دارد می رسد
امام زمان علیهالسلام که بیاید، ببینید آن موقع چه میشود و بشر به کجا میرسد؟ وقتی که امام میآید، هر کدام از انسانها از اولیاء خدا میشوند و راه غیب و ارتباط با ملکوت، به روی همه آنها باز میشود. هر انسانی چنان نورانیت و معنویتی پیدا میکند که به راحتی با غیب ارتباط میگیرد. مردم مزهی عشق به خدا و اهل بیت را میفهمند. مزهی عرفان را میفهمند. لذت معنویت در وجود همه انسانها میآید. امام زمان علیهالسلام برای این کار میآید که انسانها را شبیه خودش کند.
درس مهم عاشورا این است که اگر امام زمانت را یاری نکنی، در لشگر یزید هستی
حواست باشد، آن چیزی که باید از عاشورا بفهمی، این است که وقتی تو با طاغوت کنار میآیی، در تمام مفاسد طاغوت شریک هستی. چون طبق فرمایش حضرت، طاغوت ریشهی همه مفاسد است و زمانی در این جرم، شریک نیستی که دلدادگی و عشقت حاکمیت معصوم باشد و برایش تلاش کنی. یعنی در برآورد زندگیت معلوم باشد که تو چقدر در جنبه مالی برای برطرف کردن موانع ظهور حضرت تلاش و سرمایهگذاری کردی؟ چقدر وقت گذاشتی؟ چقدر آبرو گذاشتی؟ چقدر از دانشت برای برطرف کردن موانع ظهور حضرت استفاده کردی؟ چقدر در معنویات و دعاهایت، در شبها و گریهها و التماسهایت، از خدا خواستی که موانع ظهور را بردارد؟ و گرنه اینکه تو مصرفکننده کمالات و فضائل و زحمات دیگران باشی، اما خودت هیچ خاصیتی برای حضرت نداشته باشی، درست نیست. اینطوری، تو هم در لشکر یزید هستی. این فهم، خیلی مهم است که تو یک حسینی داری که زنده است، ولی آوار و تنها و غریب است. یک حسینی است که آن حسین عاشق این است.
پس تکلیفت را در زندگیت روشن کن. به حسین زمانت لبیک میگویی یا نمیگویی؟ میخواهی حضرت در روند زندگیت باشد یا نباشد؟ نباید فقط درگیر کار اقتصادی و اجتماعی، غذا و خوراک، شوهرداری، زنداری، بچهداری و این که دکترا بگیرم، ارشد بگیرم، لیسانس بگیرم و شغل و ... باشی. خیلی از افراد، وقتیحضرت صدایشان میکند، میگویند: وقت نداریم. میگویند آقا ما محرم میآییم برای جدّت گریه میکنیم، مشکی میپوشیم و سینه میزنیم؛ اما اینکه شمشیر بزنیم و کنارت بایستیم و مشارکت در نهضتت کنیم، اصلاً وقتش را نداریم.
این حسین هنوز غریب است و مثل جد غریبش ندای «هل من ناصر ینصرنی»سر میدهد. هیچ کس فکر نمیکند امام زمان علیهالسلام در این زمان از من چه میخواهد؟ من الان چه وظیفهای نسبت به حضرت دارم؟ جهان پر از فساد و ظلم است و اگر آقا بیاید، همه آنها برطرف میشود. پس بروید او را بیاورید. اینجاست که قرآن می فرماید: «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ= بروید و جستجو کنید و یوسف و برادرش را بیاورید». آیت الله صدیقی در مورد این آیه فرمود: برادرش آمده، (اشاره به ولی فقیه) حالا باید یوسف را بیاوریم».
الان فضای اربعین بهترین فضا و موقعیت برای برطرف کردن موانع ظهور حضرت است، اما همه دوست دارند فقط شام و ناهار بدهند، آشپزی کنند، آب و نان بدهند. اما چه کسی برای فکر، اندیشه و معرفت تلاش میکند؟، چه کسی برای اینها جان میکند؟. هیچ کس غصه برای آقا غصه نمیخورد. بروید به دلتان مراجعه کنید و ببینید چقدر دغدغهها و غصههایتان برای این آقاست؟!
کسی که می خواهد به توحید دست یابد، باید از باب امام وارد شود
جالب است که وقتی حضرت میخواهد خوبیها را بشمارد، از توحید شروع میکند. میفرماید: هر کس میخواهد به خدا برسد، باید از طریق ما برسد.
محال است کسی بدون معصوم، بتواند به خدای حقیقی معرفت پیدا کند. هر معرفتی بدون امام معصوم، معرفت قلابی از خداست و هر توحیدی بدون معصوم، شرک است و توحید حقیقی نیست. معصوم، کاملترین مظهر خداست که تو میتوانی با او خدا را بشناسی. با مظاهر جزئی و محدود، کسی نمیتواند خدا را بشناسد.
این خدایی که شما نمیتوانی با او شاد و امیدوار و آرام باشی و به دادت هم نمیرسد و هر چه هم او را صدا میکنی هیچ کاری از او برنمیآید، خدای مخلوق خود توست نه خدای حقیقی. فقط در سایه ارتباط با معارف معصوم است که تو میتوانی الله حقیقی را بشناسی و او را در زندگیات بیاوری و بتوانی با آن همراه باشی تا معشوقات بشود. تا گفتی: «لا اله الا الله» دلت برود و دلت هم تصدیق کند که واقعاً من الهام الله است. «اله» یعنی کس یا چیزی که ما به سوی او می رویم.
می فرماید: «وَ اَلصَّلاَةُ وَ اَلصِّیَامُ وَ كَظْمُ اَلْغَیْظ = توحید و نماز و روزه و کظم غیظ» یعنی آن توحیدی که بدون امامت و ولایت است، توحید حقیقی نیست. هر کس توحید حقیقی را میخواهد، باید از معصوم بگیرد.
یکی از قشنگیهای ارتباط با معصوم این است. کسی که معصوم را میشناسد و با امام اتصال دارد، نمیتواند عصبی و پرخاشگر باشد و دست بزن داشته باشد. نمیتواند به کسی حرف تند و زشت بزند. نمیتواند زن و بچهاش را تحقیر کند یا خدای نکرده آنها را بترساند.
آدمی که منیّت دارد، یا آدمی که خودشیفتگی و خودخواهی و خودبرتربینی دارد، نمیتواند بر قلب هیچ کس حاکم بشود.
بعد میفرماید: «وَ اَلْعَفْوُ عَنِ اَلْمُسِیءِ= و عفو از گناهکار». عفو از آدم بدکار، از فروع ارتباط با اهل بیت است. حضرت میگوید هر کس ما اهل بیت را داشته باشد، بیخیال آدمهای بدکار میشود. عقده و کینه نمیکند. کسی که معصوم را دارد، اصلاً خودش را با هیچ کس مقایسه نمیکند.
لعنت خدا بر دزدهای میلیاردی از جیب مردم
خدا لعنت کند آنهایی که در این مملکت میلیاردی میدزدند و میخورند و اصلاً حواسشان نیست که اطرافشان چه خبر است. اینها در قیامت میخواهند چه جوابی به خدا بدهند؟ قرآن میگوید: سختترین عذابها را من برای اینها ذخیره کردم.
امام معصوم علیهالسلام میفرماید: «وَ رَحْمَةُ اَلْفَقِیرِ= و رحمت به فقرا». باید ببینیم که آیا ما عاشق فقرا هستیم، یا از فقیر میترسیم و فرار میکنیم؟ آیا مثل امام معصوم، به فقرا رحمت داریم یا نه؟ همانطور که قرآن میگوید: «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ/ لِلسَّائِلِ وَ الْمحْرُومِ= و آنان که در مال و دارایی خود، حقّی معیّن و معلوم تعیین میکنند تا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم برسانند». اگر پولی به دستت میآید، باید بگویی صدقههایش را کنار بگذارم، باید برای فقرا پول کنار بگذارم؟ اطراف ما این همه گرسنه و گرفتار و مشکلدار هست و ما چطوری زندگی میکنیم؟
حقوق همسایه
حضرت در مورد رعایت حق همسایه می فرماید: «وَ تَعَهُّدُ اَلْجَارِ= و تعهد داشتن نسبت به همسایه». یعنی من باید مقید کنم خودم را به رعایت حقوق همسایهام. همسایه یعنی کسی که احترامش فوقالعاده واجب است. امام مجتبی (علیهالسّلام) گفت مادرم فاطمه زهرا تا صبح دعا کرد برای همسایهها، آن هم همسایههایی که حضرت داشت و آن همه اذیتش میکردند. گفتم: مادر تو برای خودت دعا نکردی؟ فرمود: «الجار ثم الدار= اول همسایه بعد خانه خودم». تعهد در این فقره، خیلی کلمه سنگینی است. اگر آدم تعهد به همسایهاش داشته باشد و اگر همسایهها هوای همدیگر را داشته باشند، خیلی مشکلات حل میشود.
اقرار به فضل دیگران، ما را به فهم فضیلت های عظیم امام می رساند
این که حضرت می فرماید: «وَ اَلْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ= و اقرار به فضل اهل فضل»، یعنی این باید در زندگی انسان، یک قاعده باشد که اگر کسی یک خوبی دارد، اقرار کند که او خوب است. این اقرار، تمرینی میشود برای انسان تا به خوبی های عظیم امام معصوم علیهالسلام پی ببرد و قدر آن خوبی ها را بداند.
یک تمرین این است که مثلاً به زنت بگویی که تو این همه خوبی داری. چرا خوبیهای زنت را پنهان میکنی و از او ایراد میگیری؟ چرا یک عالم خوبیهای شوهرت را نمیبینی و از او تعریف نمیکنی؟ چرا از بچهات تعریف نمیکنی و فقط ضعفها را می بینی؟
قا/203
[1] . سوره اعراف/ آیه 33.
کلیدواژه ها:
آثار استاد