مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
مهندسی فرهنگی سه ساحت دارد: مدیریت فرهنگی، محتوا، شیوه ها
این سه ساحت شامل این موارد است: الف) طرح مدیریت فرهنگی ب) طرح محتوا ج) شیوهها
فعلا فقط به «محتوا» میپردازیم و راجع به «مدیریت فرهنگی» و «شیوه ها» سخن نمیگوییم و تنها در خلال بحث «محتوا»، اشارههایی به آن دو میکنیم.
اولین گام در کار فرهنگی: «خود» فرد را به او بشناسانیم
هسته مرکزی و مبنای همه فعالیتهای فرهنگی، «خودشناسی» است. زیرا مردم جذبهایی دارند که با خودشان هماهنگ است و آنها را دوست دارند. این یعنی «مدیریت خویشتن» یا درک و شناختی که فرد از خودش دارد. این زبان، برای همه قابل فهم بوده و روش تربیتی اهل بیت ع است. حتی خداشناسی باید بعد از خودشناسی باشد.
الف) «خود شناسی» در اکثر فعالیتهای فرهنگی وجود ندارد. اشتباه بزرگ در فعالیتهای فرهنگی این است که خود شخص فراموش شده و اصلاً چیزی به اسم «خودشناسی، انسانشناسی و معرفت نفس»ً مطرح نیست. اگر هم مطرح باشد، به عنوان یک موضوع در عرض موضوعات مذهبی دیگر بیان میشود. میگویند نهجالبلاغه، تفسیر قرآن، فقه و اصول، مباحث اجتماعی، سیاسی و هنری داریم. یکی از موضوعات هم «انسانشناسی» است.
ب) خدا شناسی باید بعد از خودشناسی مطرح شود
با این که از نظر قانون «شناخت»، اولین چیزی که میبینیم و میشناسیم الله است و خود را هم در سایه الله میشناسیم. اما ابتدا باید از خودشناسی آغاز کنیم.
اگر بخواهیم به معرفت الله برسیم، این معرفت باید از معرفت نفس شروع شود (مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه= هرکس خودش را بشناسد، خدایش را شناخته است) اگر رب را و الله را بخواهی بشناسی و به اسماء او پی ببری، باید اول خودت را بشناسی.
ج) فعالت فرهنگی نباید با «حب ذات» افراد، در تقابل باشد
از آسیبهای کار فرهنگی این است که برخی تلاشهای ما، با حب ذات افراد در تقابل است. در حالی که اولین چیزی که خدا به انسان داده حب ذات است. انسان عاشق خودش است. انسان حتی اگر دین، الله و قیامت و هر چیزی را که میخواهد، برای «خودش» میخواهد. میخواهد سعادتمند بشود. این حب ذات را نمیشود از افراد گرفت. افراد مغرض از همین نقطه سوءاستفاده کرده و دین را مزاحم مردم معرفی کردند.
آنها گفتند: دین مردم را محدود میکند؛ دین آزادیها را سلب میکند؛ هرکس بخواهد به سمت دین برود، باید جلوی لذاتش را بگیرد؛ باید از عیش و کیف دست بردارد؛ باید خودش را نابود کند؛ باید برود سراغ غصه و افسردگی و پژمردگی و گوشهنشینی و عزلت و جدا شدن از جمع.
تبلیغ کردند که دین با شادی و آرامش سازگاری ندارد. حتی خیلی از روانپزشکها به بیمارشان توصیه میکنند: نماز نخوان؛ روزه نگیر؛ روضه نرو؛ در حرمها پیدایت نشود. چون تو افسردهای نباید بروی. این تلقی جا افتاده که دین با خوشی، شادی، آرامش، لذت بردن از دنیا حتی منافات دارد.
بدترین آغاز، تبلیغ ظاهر است، بدون ساختن و شهود باطن
الف) قبل از به شهود رساندن فرد، نباید از او توقع عمل داشت بدترین جای آغاز کردن یک کار فرهنگی این است که مخاطب کار فرهنگی را بدون این که به شهود و باطن برسانی، از او توقع حفظ ظواهر اسلام را داشته باشی. تا دیدی بیحجاب است بگویی:«حجاب کن». تا یک فرد ناآشنا با اسلام پرسید: اسلام چیست؟ از او بخواهی شهادتین را بگوید.
پاسخ فرد بیحجاب این خواهد بود که: حجاب را دوست ندارم. خوشم نمیآید. میخواهم آزاد، راحت و شاد باشم. با پسرها بروم بیرون با دخترها بروم بیرون. ما هم دست میگذاریم درست همان جایی که نباید بگذاریم. یعنی از ظاهر شروع میکنیم. خانوادهها بیشتر به ظاهر توجه دارند. می گویند نماز بخوان؛ حجاب کن و....
اما دین از اینجا شروع نمیکند. در سیر تکاملی احکام اسلام، نماز چند سال بعد از بعثت پیغمبر آمد. حرمت شراب چند سال بعد آمد. دوران فطری را طی کرد. وقتی ما کارشناس نیستیم، دین را از ظاهر شروع میکنیم، از جایی که یک جوان خوشش نمیآید.
خارجیهای زیادی را سراغ داریم، هم در کشور و بیرون از کشور، به تور مبلغین نادان افتادند. تا میپرسند: دین چیست؟ میگویند: بگو «اشهدانلا اله الا الله». این خیلی خوب است. اما آیا زمینه شهود و شهادت دادن را برایش فراهم کردی؟ یا فقط گفتی شهادتین را بگو؟ اول باید او را به شهود برسانی تا بعد خودش شهادت بدهد.
در گزارش یک مبلغ فرهنگی خارج از کشور آمده بود: «ما تعداد صد و چند نفر را ختنه کردیم». این مبلغ فرهنگی، دین را از جای مناسبی شروع نکرده است.
اگر آن «خود»ی که الهش الله است، خودش را نشناسد، شما مدام بگو «اشهد ان لا اله الا الله» شهادت نمیدهد. دین دارد به شما میگوید دستور بیرونی است؛ دین میگوید این کار را نکن. مردم باید شهود کنند، شهود دستوری نیست. نمیشود دستور دهیم: هرچه که من میگویم، تو ببین؛ یا هرچه من میگویم، تو اعتقاد داشته باش.
وقتی که شعارهای اساسی دین ما سه تا شهادت است، یعنی سه اصل توحید، رسالت و امامت؛ وقتی کسی دارد شهادتها را میگوید، این نشانه آن است که شما قبلاً در باطن او، شهودی فراهم کردهاید که شخص بتواند داد بزند: «اشهد ان لا اله الا الله» و به رسالت و امامت هم شهادت بدهد. به شهود رساندن، زمان زیادی نمیبرد. 10 یا 15 دقیقه، یا نیم ساعت بیشتر کار نمیبرد. در موارد سخت هم یک ساعت طول میکشد. یک بسته فرهنگی و الگوی فرهنگی اول شخص را به شهود میرساند بعد بر لوازم آن شهود میگوید.
این شهود یک سلسله لوازم دارد که آن لوازم خود به خود شهودی است. دیگر لازم نیست به او بگویی برو نماز بخوان؛ برو حجاب را رعایت بکن اگر کسی درونش فعال شد به عقلانیت رسید، واجبات را خودش انجام میدهد و اگر با محرمات روبرو بشود، از محرمات پرهیز میکند. اگر کسی به شهود نرسد، نمیتواند در استمرار عمل، موفق باشد. بنابراین، تا شهود نباشد، تربیت صحیح وجود نخواهد داشت.
یک طلبه اگر قرار است سکولار نشود، باید طلبگی را از شهود آغاز کند. اگر شهود در کار یک طلبه باشد، در حوزه یک پیغمبر میشود؛ وارث پیغمبر میشود. این همان حدیث پیامبر اکرم است که فرمود:«اَلعُلَماءُ وَرَثَۀُ الاَنبیاء= علما وارثان انبیاهستند».
ب) حجم زیاد تکالیف را نباید در ابتدای کار به مخاطب بار کنیم
اگر در ابتدای کار فرهنگی به مخاطب بگوییم نماز را باید این طور بخوانی و وضو و روزه این طور و حجم زیادی از مسایل دینی را از او بخواهیم، فرار میکند. نباید او را از لذتهایی که به آنها عادت کرده، یک باره جدا کنیم.
ج) بینشی به مخاطب بدهیم که اعمال اسلامی را دوست داشته باشد
باید بینشی به مخاطب کار فرهنگی بدهیم که اعمال اسلامی را دوست بدارد و عاشق آن شود و دیگر در آن تردید نکند. این قاعده که علی(ع) به ما یاد میدهد، یک فرمول اساسی است: «اَلظاهِرُ عِنوانُ الباطِن= ظاهر بیانگر باطن است»
علی(ع) فرمودند اگر از کسی ظهور خاصی میخواهید، اول باطن آن مطلب مورد نظر را به او بدهید تا او خودش ظاهرش را درست کند.
د) مشکل هرکس را باید از درون او حل کرد
اگر بدون حل کردن مشکل فرد از درون، او را اجبار به عملی کنیم، مشکل از جای دیگر بیرون میزند. «صورتی در زیر دارد، آن چه در بالاستی». مشکل ناخن جویدن، اگر با اجبار جلویش گرفته شود، از جای دیگری مثل لکنت زبان، یا شب ادراری و تیکهای عصبی بیرون میزند. در طرحهای فرهنگی نیز، به جای آن که باطن فرد را اصلاح کنیم، به اجبار و تغییر صورتها بسنده کردیم.
یک مادر ناآگاه وقتی میبیند بچهاش ناخن میجود؛ بیحجابی میکند، بینمازی میکند، به اجبار روی میآورد و بدون حل کردن مشکل از درون و برطرف کردن آن، فلفل میزند سر ناخن فرزندش که دیگر انگشت در دهانش نبرد تا ناخن جویدنش برطرف شود.
این مادر توجه نمیکند که این ناخنجویدن، یک ظهور است و ناشی از یک مشکل درونی است. یک باطن همیشه وجود دارد که یک چیزی ظاهر می شود. در تمام نظام خلقت، این اصل وجود دارد که(اَلظاهِرُ عِنوانَُ الباطِن= ظاهر بیانگر باطن است) شما هر ظاهری را که میبینید یک باطن دارد این ظاهر را ایجاد میکند.
این گلهای به این قشنگی را نگاه کنید. یک باطنی از برزخ این همه گلها را طراحی میکند و میفرستد. وقتی به زمین میرسد، به شکل این گلهای زیبا دیده میشود. هزاران نوع گل با رنگهای مختلف هر چه زیبایی و کمال میبینید، از یک باطنی ظهور میکند. الان ما با ظاهرش سر و کار داریم؛ اما این ظاهر، یک باطن فوقالعاده زیبا دارد که این را دارد بیرون میدهد.
در رفتارهای شخصی خودت و دیگران هر چه میبینی، نشان میدهد که یک باطنی این ظاهر را ساخته است. وقتی سر کسی مو ندارد، یک باطنی موجب آن شده است. یعنی یک مشکل باطنی وجود داشته که منجر شده موهای او بریزد. ریختن مو که طبیعی نیست؛ مشکل پوست که طبیعی نیست؛ خراب شدن ناخن که طبیعی نیست. بیماری که طبیعی نیست؛ یک باطنی وجود داشته که باعث شده این مشکل اتفاق بیفتد.
حالا مادری که جلوی ناخنجویدن را میگیرد، مشکلی که در باطن بود بر سر جای خود باقی است. الان جلوی ظهورش را گرفته، بعدا یک طور دیگری ظهور میکند.
هر چند که در یک طرح فرهنگی رعایت ظاهر هم باید بشود. اما طرح فرهنگی، زمانی مردم را به عمل دعوت میکند که ابتدا پیش نیازهای باطنی آن دیده شده و تأمین شده باشد. وقتی که مسیر استدلال طی شد، میشود گفت: ببین! من اینها را تأمین کردم؛ توقع دارم تو دیگر حجابت را رعایت کنی؛ توقع دارم نماز بخوانی؛ روزه بگیری.
بعد از اصلاح درون، نفسانیات موجب عدم عمل فرد میشود
بعد از آن که درون فرد را با استدلال اصلاح کردیم و با او اتمام حجت شد، هنوز عوامل دیگری مانع از عمل فرد به دستورات دینی میشود. مثل تنبلی، هوای نفس، لجبازی، تربیت نادرست، اگر کسی بعد از اصلاح از درون به کمک استدلال، باز هم به امر خدا عمل نکرد، ممکن است علتش تنبلی، بیحوصلگی و هوای نفس باشد. گاهی اصلاً کسی با دین مشکلی ندارد. با حجاب و نماز مشکلی ندارد. اگر فعلا نماز نمیخواند با پدر یا مادرش مشکل دارد. تربیتش درست نبوده. لذا لجبازی میکند. میگوید این پدر یا مادر من که نماز میخوانند فلانند. شما که نماز خواندید چه شدید که ما چه بشویم؟
هوای نفس هم کمک میکند. به قول علی (ع) «تزیین عدو =تزیین دشمن» هم کمک میکند. خیلی وقتها که افراد ظواهر دینی را رعایت نمیکنند و میافتند در لجبازی، چه در سطح فردی و چه در سطح کلان، با خدا و دین و معصوم ع مشکلی ندارند. واقعاً با قرآن مشکل ندارد. با مجری مشکل دارند. با گوینده مشکل دارند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد