مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بعضیها آدمهای خیلی ویژهای هستند و در کمترین زمان به عشق به خدا میرسند، و خوب میفهمند و با سرعت آن را دریافت میکنند و آنها را بر همه معشوقهایشان حاکم میکنند. سپس با هر کس یا هر چیزی که بخواهند ارتباط برقرار کنند، اگر رنگ خدا داشته باشد، قبولش میکنند؛ اما بهمحض اینکه رنگ خدا نداشته باشد، از آن متنفر میشوند. میخواهد درس و رشته تحصیلی و دانشگاه باشد یا هر چیز دیگری. چون همه چیز اینها براساس خداست، محال است کسی غیر از خدا برای دلشان تصمیم بگیرد. اینها همه چیزشان را به خدا فروخته اند.
خیلی عظمت دارد که عدهای نظام محبتیشان را با خدا تنظیم میکنند، یعنی آن عشق اصیل که عشق به خداست را جدی میگیرند. بعضیها عشقهای پایینی دارند و به زور باید از کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» دل بکنند تا یواش یواش محبت خدا در دلشان جا بیفتد. چه زیبا گفت حافظ که:
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
قرآن در مورد اینها می فرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُكی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِله رَبِّ الْعالَمین= بگو: بى تردید نماز و عبادت من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار همه جهان هاست».
خدا همه ما را به عشق خودش دعوت کرده و میگوید غیر از من با کسی عاشقی نکنید، «لا اله الا الله» «لا تَدْعُ مَعَ اللهَ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ= و هرگز با خدای یکتا دیگری را به خدایی مخوان». یعنی غیر از خدا دنبال اله دیگری نباشید. چون غیر از خدا هر چه باشد، دروغ است.
مقام ما بخش فوق عقلانی است. معشوق نباید پایینتر باشد؛ بلکه همیشه باید بالا باشد. چون هر چه پایینتر است برای تو انسان آفریده شده، اما متأسفانه اکثر آدمهای روی زمین عاشق چیزهایی هستند که از خودشان پایینتر و ارزششان کمتر است. یعنی درحالی که آنها به خاطر ما آفریده شده اند، ولی ما عاشق آنها میشویم.
خودت را به عشق کمتر از خدا نفروش
قرآن همه ما را صدا کرده که یک عشق برتر داشته باشید، عشق الهی، عشق به خدا، عشق به خانواده آسمانی. ولی ما بیسلیقه هستیم. چون فهم و معرفت درستی نداریم، وابسته و اسیر معشوقهای پایینی هستیم و اینها نمیگذارند به آسمان کشیده شویم و تکلیف دلمان را روشن کنیم.
خدا میگوید که لیاقت دل تو معشوقی کمتر از من و اهلبیتم نیست. از نظر عملی، ازنظر اشتغال معشوقی بالاتر از جهاد نداری. پس به کمتر از این نپرداز و زندگیات را برای خدا و اهلبیت علیهمالسلام، و تلاش برای اهلبیت، تلاش برای امام زمان علیهالسلام و وقف شدن در راه امام زمان علیهالسلام بگذار. اگر جای دیگر خودت را بفروشی، مفت فروختهای. در هر راه دیگری وقف بشوی، خودت را تلف کردهای و دچار خسران میشوی، خیلی ضرر میکنی و حسرت سراغت میآید. اگر قرار است وقتت، جوانیات، عمرت، ذهنت، دوستداشتنهایت، خیالت، وهمت، دلدادگیهایت صرف یک چیزی بشود، آن را صرف آسمان کن. صرف یک چیز ماندگار و ابدی بکن که بماند. اما اگر به کمتر از آن دل بدهی، بیشخصیت و بیارزش میشوی و باطنت را از دست میدهی و دیگر باطن انسانی نداری.
دعوت خدا به «عشق برتر»
خدا همه ما را به «عشق برتر» دعوت کرده، ولی اکثر ما اجابت نمیکنیم. مثل کربلا که وقتی امام حسین علیهالسلام سراغ یک عدهای رفت که آنها را به مقام خودش برساند، اجابت نکردند. اکثر کسانی که امام حسین علیهالسلام سراغشان رفت اجابت نکردند، فقط یک عدۀ معدودی قبول کردند که قیمتشان قیمت امام حسین علیهالسلام بود و به کمتر از حضرت خودشان را نفروختند.
امام زمان علیهالسلام هم الان ما را به مقام خودش دعوت میکند. امام زمان هم الان «هل من ناصر ینصرنی» میگوید، اما ما چرتکه میاندازیم بعد با ذهن ناقص و بیمعرفت خودمان میگوییم: نمیارزد که برای امام زمان علیهالسلام هزینه بشویم.
چرا برای یک عشق زمینی مثلا نامزد است، زن است، شوهر است، پدر و مادر است، فرزند است، هر چه هست، حاضریم هزینه بدهیم، وقت بگذاریم، پول بگذاریم و عشق بخریم؟ امّا چرا در مورد اهل بیت و خدا اینطور نیستیم؟
چگونه همسایه خدا در بهشت باشیم!
در روایت هفته گذشته گفتیم که عدهای روز قیامت به خاطر اخلاق خوبشان، بیحساب وارد بهشت میشوند. دستهای را پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند که اینها تحت عنوان همسایگان خدا وارد بهشت میشوند. این نشاندهنده نهایت نزدیکی و قرب به خداوند تبارکوتعالی است. وقتی فرشتهها آنها را به بهشت دعوت میکنند، از آنها سؤال میشود که شما چه فضیلتی داشتید که بهواسطه آن در "دارالسلام"، یعنی خانه سلامتی به مقام همسایگی خدا رسیدید؟ اولین خصوصیتی که آنها ذکر میکنند، این بود:
پس باید بدانیم که چنین آدمی همسایه خداست. ببینید که چطور آدم همسایه خدا میشود. حالا چرا بعضیها همسایه خدا میشوند؟ چون خود اصلی آنها در رأس ارتباطاتشان با معشوق حقیقی است، اصلاً اجازه نمیدهند کارهای علمی، تحقیقاتی، مدرک تحصیلی، دانشگاه رفتن، درس خواندن، کار اجتماعی، سیاسی، مقام، ریاست، کار حزبی، ازدواج، خانواده و ... در رابطه ی آنان با خدا سایه بیندازد.
پس حواست باشد هر چیزی که پیش خداست، بهتر از آن چیزی است که پیش مردم است. «خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ= بالاتر از تفریح و تجارت است». اما برخی افراد هنگامی که به کار برای امام زمان عج دعوت میشوند، میگویند: نمیتوانم، شرمنده امام زمانم، کارم اینطوری است، اینقدر درآمد دارم، بخواهم بیایم کار امام زمان علیهالسلام انجام بدهم، باید از خیلی از منافعم بگذرم. نمیتوانم بگذرم خداحافظ شما». این چیزی است که سراغ همه ما آمده و میآید، کسی فکر نکند دیگران آسیب میبینند یا خدا ما را با اینها امتحان نمیکند.
تصریح آیه قرآن است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ= حتماً حتماً حتما، شما را امتحان میکنیم»، یعنی وقتی که امام زمان علیهالسلام تو را دعوت میکند، میگوید در لشکر من بیا، یک عالم چیزهای چشمکزن وجود دارد که به تو چشمک میزنند. چنانکه در سوره کهف میفرماید: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً= ما هر چه روی زمین است را بعنوان چشمکزن گذاشته ایم تا ببینیم چه کسی بهتر عمل میکند».
جذابیتهای اقتصادی، جذابیتهای شکمی، جذابیتهای مربوط به هیکل و اندام، جذابیتهایی که انسان نسبت به فرزندش پیدا میکند، جذابیتهای خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، چیزهای بالاتر، جذابیتهای علمی و دانشگاهی و پژوهشی و مدرک و....خیلی زیاد هستند. همه اینها این ویژگی را دارند که نمیگذارند انسان راه خدا را برود. خدا هم میگوید من اینها را سر راه هر آدمی میگذارم. یعنی برایش این امکانات را میگذارم که به او چشمک بخورد تا معلوم بشود که من را میخواهد یا آنها را میخواهد. اینهایی که همسایه خدا بودند، کسانی بودند که همسایگی خدا را با هیچ چشمکی عوض نکردند و خدا را رها نکردند.
بعضیها الان تا یک ذره گرانی به آنها فشار میآورد، قیمتها فشار میآورد، اولین کاری که میکنند، این است که رابطهشان را با خدا، با خانواده آسمانیشان، با نماز و روزه و... قطع میکنند. شروع میکنند به نق زدن که چرا قیمتها گران شده؟ چرا وضع اقتصادی اینطور شده؟ اما بعضی ها از این فشار اقتصادی و گرفتاریهای زندگی یک پلی برای قرب به خدا می سازند. اینها همسایه خدا میشوند.
کلمه همسایه بار علمی و تخصصی و ریاضی دارد. چون همسایه بودن، یعنی بین من و خدا فاصلهای نیست. یعنی آنقدر دلدادگی به خدا دارد، آنقدر مشغول خداست و با عشق خدا سرپاست که اگر معشوقهای دنیایی را از او بگیرند، ککش هم نمیگزد و اصلا ناراحت و عصبانی نمیشود و قهر نمیکند و با این کارها برای خودش جهنم درست نمیکند.
«دوست داشتن برای خدا» انسان را همسایه خدا میکند
دومین امتیازی که همسایگان خدا گفتند، این بود که گفتند: «وَ نَتَزَاوَرُ فِی اللهَ= و همدیگر را به خاطر خدا دوست داشتیم».
اگر در جایی کسی میخواست راه خدا را نرود، ما اصراری به این راه نداشتیم. همه ملاقاتها و دیدارهایمان هم به عشق خدا بود. این آدم دیدار چند مؤمن نورانی برایش مهمتر از دیدن خواهر و برادر، خاله، عمو، عمه و دایی و... است.
«نَتَزَاوَرُ فِی اللهَ» یعنی اگر کسی به خانهات نیامد، نگو: با من قهر کرد، من هم با او قهر میکنم. ما را دعوت نکرد، من هم دعوتش نمیکنم. با ما مسافرت نیامد، ما هم با آنها مسافرت نمیرویم. به ما امکاناتی که میخواستیم نداد، درخواستی داشتیم که اجابت نکرد، ما هم درخواست او را اجابت نمیکنیم. چون من را دوست ندارد، من هم او را دوست ندارم. اصلاً یک مؤمن اینطور نیست. یک مؤمن میگوید: او من را دوست ندارد، اما من او را دوست دارم به خاطر خدا. او خانه ما نمیآید، ولی من خانهاش میروم به عشق خدا. او ما را دعوت نکرد؛ ولی من دعوتش میکنم به عشق خدا. او به من نداد و عطا نکرد؛ ولی او اگر کمکی بخواهد، من کمکش میکنم به عشق خدا. همسایه خدا کسی است که ملاقات و دید و بازدید و زیارتش به عشق خداست.
همسایگان خدا برای همسایه خدا شدنشان گفتند ما این کارها را می کردیم: «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ= او که از تو قطع کرد، تو به او وصل کن.
«وَ نَتَوَاصَلُ فِی اللهِ= به خاطر خدا ارتباط می گرفتیم».
«وَ نَتَبَاذَلُ فِی اللهَ» یعنی ما در راه خدا برای خدا به یکدیگر میبخشیدیم. یعنی من کاری به این آدم ندارم که به من نداد. من بخششم به خاطر خداست. علامت کسی که عاشق خداست، این است که تا یک فقیر، نیازمند یا مراجعهکننده میبیند، خوشحال میشود و میگوید این فرستاده خداست و آمده تا من به او رسیدگی کنم و به وسیله او عشقی به خدا پیدا کنم. برای همین هم این آدم هیچ گناهی برایش نمیماند و گناهان گذشته و حال و آیندهاش را هم خدا میبخشد، چون این آدم شبیه خداست.
در نهایت، فرشتگان به آنها میگویند: «فَیُقَالُ لَهُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ فَأَنْتُمْ جِیرَانُ اللهِ فِی دَارِ السَّلَامِ= گفته میشود وارد بهشت بشوید. شما همسایگان خدا در دارالسلام هستید».
کسانی که در راه خدا خروجی ندارند، اینها زندگیشان را نکبت و عفونت میگیرد و خیر نمیبینند، آسیب میبینند. اینها ورشکسته میشوند و گرفتاری در زندگیشان در بخشهای مختلف پیش میآید. چون زندگی شان اصلاً مصرف الهی و مصرف بهشتی ندارد. مدام مصرف جهنمی و مادی و دنیایی دارند.
کسی که از معامله با خدا فرار میکند، دیوانه است. قرآن وقتی آخرت را تعریف میکند که این معامله و این تجارت بهتر است، میگوید: «أَ فَلا تَعْقِلُون؟» مگر عقل ندارید؟ آخرت که بهتر است. ابدیت که بهتر است. تازه وقتی هم که برای خدا خرج میکنی، خدا دنیایت را چند برابر به تو برمیگرداند. خیلی بیشتر از آن که خرج کردی در دنیا به تو برمیگرداند و آخرت را هم داری. اما اکثر آدمها میترسند وارد معامله با خدا بشوند. میترسند امکاناتشان را به پای خدا بریزند.
بنابراین، همسایه خدا رنگ خدا را دارد. این همسایگی با همسایگی دنیا یکی نیست. در همسایگی دنیا پول است که آدمها را همسایه هم میکند، اما شباهت شخصیتی نیست. در آخرت و در حکومت امام زمان علیهالسلام قرب به خدا و حضرت، بر اساس شباهت شخصیتی است. پس خوش به حال کسی که هوس همسایه خدا شدن سراغش بیاید و بگوید من نمیتوانم از خدا دوری بکنم. نمیتوانم از خدا فاصله بگیرم. اینها مهم هستند که انسان دلش را تنظیم کند که همسایه خدا باشد و این راه برای همه ما باز است. فقط کافی است تو تصمیم بگیری همسایه خدا و اهل بیت بشوی. انتخابات و ارتباطاتمان و نوع تصمیمات زندگیمان نشان میدهد که ما واقعاً ادعا میکنیم یا نه و واقعا میخواهیم همسایه خدا باشیم.
قا/189
بهشت/دارالسلام
کلیدواژه ها:
آثار استاد