مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
حکومت اسلامی و الهی، حکومتی است که بتواند انسانها را تربیت کند و به مقام خلیفة الهی برساند. حاکمی که روح جهاد ندارد و انقلابی نیست، فاسق است و نباید از او تبعیت کرد.
بحثی که امروز داریم فوقالعاده مهم و کلیدی است. اگر اینها را نفهمیم، نمیتوانیم کمک جدی و مؤثری به امام زمانمان داشته باشیم.
خلاصهی مباحث « سَاسَةَ الْعِبَادِ» این بود که انسان فقط در بُعد انسانیاش انسان است و در بُعدهای دیگر یا جماد، یا گیاه، یا حیوان و یا عقل است. خداوند تبارک و تعالی خلقت با عظمتش را برای آن بخشی که از جنسِ نور خودش هست و هوس خدا را دارد، آفریده، یعنی فقط آن بخشی که قرار است، خلیفة الله بشود.
ما هم به میزانی که از خدمات این بخش اصلی استفاده میکنیم، انسان هستیم. اینکه چقدر عقلمان به ما کمک کرده تا شبیه به اهل بیت بشویم؟ یعنی چقدر فعالیتهای حیوانی، اجتماعی، سیاسیمان به ما کمک کرده؟ چقدر فعالیتهای خورد و خوراکمان به ما کمک کرده؟ چقدر فعالیتهای اقتصادیمان کمک کرده که شبیه خدا بشویم؟ اینها مقدمه و اصل هستند برای این که بدانی، تو بعد از 30 یا 40 سال چقدر از اسماء الهی را دریافت کرده باشی؟
از طرفی انسان چون در دنیا زندگی میکند، با تزاحم منافع و محدودیتهایی مواجه میشود. بنابراین، به یک حاکمیت و مدیریتی نیاز دارد که اجازه ندهد، افراد به جان هم بیفتند و بتواند اختلاف و فتنه و فسادها را حل کند و بتواند چهار بخش دنیایی اجتماع جهانی را مدیریت کند تا همه انسانها در سطح جهان تربیت شوند. اینجاست که ما احتیاج به حکومتی داریم که رهبران این حکومت انسانهای کامل یا نمایندگان انسان کامل باشند که میتوانند با حاکمیت و تنظیم روابط بخش های پایینی، بخش انسانی افراد را رشد دهند.
اگر کسی این مسئله را خوب نفهمد، میگوید ولی فقیه به چه درد میخورد، همان شاه خوب است یا مثلاً ولی فقیه نیاز نیست؛ شاه هم خوب نیست؛ خودمان انتخابات میکنیم؛ رأی میگیریم و هر کس رأی آورد، یک مدت او رئیسجمهور میشود. اما او نمیفهمد چرا به دنیا آمده؛ فکر میکند کار سیاسی یک کار اصیل است. در حالی که کار سیاسی باید در راستای جهانبینی توحیدی و فلسفه خلقت انسان باشد. یعنی حکومت باید براساس توحید و «لا اله الا الله» یعنی براساس عشق ایجاد بشود.
حکومت الهی، حکومتی است که بتواند انسانها را به اله و معشوقشان برساند، حکومتی که انسان را از خدا و خانواده آسمانیاش غافل کند، حکومت جهنمی، طاغوتی و ظالم است.
حکومتها به اندازهای الهی هستند که ثروت و آزادی الهی و انسانی انسانها را فراهم کنند، و برای رشد مهدوی و انسانی ملتشان امکانات فراهم کنند. پس وقتی قرار است به بخش انسانی برسیم، باید حکومت تشکیل بشود تا به عنوان یک وسیله، در اختیار بخش فوق عقلانی باشد.
فلسفه سیاست در اسلام چیست؟
همانطور که قدرتهای چهارگانه وجودی انسان (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) باید در اختیار بخش انسانی باشند، قدرتها و امکانات چهارگانه در اجتماع هم باید در اختیار بخش امامتی و رهبری جامعه باشد تا او بتواند از این امکانات، برای هدایت بشر استفاده کند. این فلسفه سیاست در اسلام است که با فلسفه سیاسی فطرتگراها نیز، هماهنگ است.
اما طبیعتگراها این نوع سیاست را دوست ندارند. آنها سیاست، حکومت و ریاستی را قبول دارند که بتوانند اطلاعات بیشتری جمعآوری کنند؛ به حاکمیت و قدرت بیشتری برسند و لذتهای حیوانی بیشتری ببرند. مثل سکس و آزادیهای جنسی، آزادیهای خوراکی و گیاهی، خودنمایی، بیحجابی، عریانی و سرمایهداری. یعنی هر کس سرمایه بیشتری دارد، موفقتر است و حق هم با اوست. آنها این سیاست الهی را دوست ندارند. چون این سیاست و حاکمیت الهی با منافع دنیایی و دنیاپرستی آنها سازگار نیست. این داستان حکومت و ریاست است که از اول خلقت وجود داشته است.
انبیاء گروهی بودند که تلاش میکردند فضایی را فراهم کنند تا انسانها بتوانند تنفس کنند و رشد انسانی داشته باشند. بعضیها هم مثل حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت یوسف و پیامبر اسلام، توانستند حکومتهایی تشکیل بدهند و در سایه قدرتی که به دست آوردند، انسانها را هدایت کردند. ولی معمولاً طاغوتها و از طرفی جهالت مردم نمیگذاشت انبیاء خوب عمل کنند.
چنان که هستید، بر شما حکومت کنند
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «كَما تَكُونوا یُوَلّى عَلَیكُم= همان طور که هستید، بر شما حکومت میکنند». رهبر شما کسی است که شما لیاقت او را دارید. هر طوری باشید، یک آدمی شبیه خودتان، بالای سرتان میآید. دیگر رحم هم به شما نمیکند. وقتی توده مردم طبیعتگرا میشوند، آن اقلیت مؤمن و متدین الهی هم قربانی میشود.
مردم چون جنبههای حیوانیشان قوی است، معمولاً به رئیسجمهوری رأی میدهند که به فساد نزدیکتر باشد. الان کشور ما همینطور است. مردم به کسی بیشتر رأی میدهند که طمعهای دنیاییشان، آزادیهای جنسی و سکسی و آزادیهای حیوانیشان را بیشتر تأمین کند. حالا هر چند به لقمهشان هم نرسد و نان شبشان لنگ بشود و کارخانهها تعطیل شود و تاجرها ورشکسته بشوند و مردم به فقر و بدبختی و گدایی بیفتند. ولی یک عده باز هم عبرت نمیگیرند. باز هم اگر قرار باشد دوباره به کسی رای بدهند، به آدمهای فاسد، طبیعتگرا و کسانی که واقعاً از بُن دندان اعتقادی به انسانیت، عدالت، حقوق مردم، مستضعفین، اعتقادی به کمال انسانی و رشد انسانی ندارند، رأی میدهند. خداوند هم میفرماید: «إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[1]= خداوند هرگز سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد، مگر اینکه خودشان را تغییر بدهند».
خداوند هیچ قانونی که موجب تسلط کفار بر مسلمانان باشد را نمی پذیرد
در مقابل سیاست الهی، دشمن تلاش می کند که دین را نابود کند و از راه های مختلفی وارد شده تا بتواند سلطنت کند. در حالی که ما دین میخواهیم. ما انسان هستیم و نمیتوانیم زیر بار طاغوت برویم. این آیه قرآن «لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً[2]= و خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود» که در قرآن به آن قاعده نفی سبیل میگویند، یعنی از نظر سیاسی ـ اجتماعی، هر قانونی، هر قراردادی، هر پیوندی که دشمن را بر مسلمان مسلط کند، حرام است.
قرآن میگوید هر قانونی که عزّت مسلمان و مؤمن را آسیب بزند، حرام است. حق نداری وارد این قانون بشوی: «وَ لِله الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ[3]= عزّت مخصوص خدا و رسول و اهل ایمان است». عزت مال خدا، رسولش و مؤمنین است. مؤمن اختیار هر چیزی از خودش دارد، غیر از عزّتش. حق ندارد عزّتش را ضایع کند. حق ندارد شرافتش را بفروشد.
ما بچههای امام حسینی هستیم که در روز عاشورا شعار «هیهات من الذلّه» داد. ما فرزندان حقیقی حضرت زهرا هستیم که زیر بار ذلّت نرفتند. فرزندان اهل بیت هستیم که یک لحظه در عمرشان ذلّتپذیر نبودند.
چون دشمن دید که هر چقدر با ما بجنگد، ما قدرتمندتر و نورانیتر میشویم؛ تصمیم گرفت از این به بعد جنگ نکند. گفتند: اصلاً حرف جنگ را نزنید؛ فقط تهدید میکنیم. هر چند گزینه نظامیشان روی میز است؛ اما از راههای دیگری وارد شدند. مثل سکس و فرهنگ میکیماوس و از هم پاشیدن خانواده و... . رئیسشان گفت مادران خانوادهها را بزنید. زنان و دختران را بیحیا و بیعفت کنید. نتیجه ای که داده مردان ما داغون شدند. بچهها داغون شدند. دیگر بچه خوب تربیت نمیشود؛ مرد خوب تربیت نمیشود. برای همین بود که بیشتر کار کردند. آقا فرمودند که این تهاجم فرهنگی است. بعد گفتند شبیخون است. یعنی تهاجم یک چیز است، اما شبیخون بالاتر از تهاجم است. باز مسئولین خودشان را به نفهمی زدند و گفتند: این تبادل فرهنگ است؛ تهاجم معنا ندارد.یعنی یک فرهنگ میدهیم و یک فرهنگ میگیریم. آشنایی با فرهنگها است. خلاصه با بیغیرتی گذاشتند که دشمن هر چقدر میتواند جلو بیاید و یک دفعه آمار فساد، فحشا، طلاق، خیانت، روابط نامشروع، مشروب، اعتیاد و خودکشی، داروهای ضد افسردگی بالا رفت.
هنوز هم جنگ فرهنگیشان را دارند ادامه میدهند. اصلاً هم ناامید نیستند. همه جور فشاری میآورند برای اینکه ما را نابود کنند. متحدتر، قویتر و بیشتر هم سرمایهگذاری میکنند.
از طریق داروها و غذا و مواد غذایی، نسلکشی راه انداخته اند. الان هم تراریخته میآید، روغنهای تراریخته و غذاهای تراریخته، مواد سرطانزا در این پفکها، بیسکویتها، کنسروها، کمپوتها و آبمیوهها و... میدهند به مردم بخورند و همه را دارند عقیم میکنند.
داعش را راه انداختند. اما به جان خودشان افتاد. الان هم تحریم اقتصادی کردند. ولی باز هم دیدند با فرهنگ هم نمیشود. باوجود آسیب های فرهنگی زیادی که به کشور زدند، محرم که میشود، مردم لباس مشکی میپوشند و عزاداریشان را راه میاندازند و مرگ بر آمریکا هم می گویند. 22 بهمن مردم میآیند شعار میدهند.
پس چه شد؟! اینها منتظرند هر سال جمعیت کمتر بشود. درحالی که هر سال، جمعیت بیشتر میشود. آنها نمیدانند، آن کسی حتی به فحشا میافتد، چون ته دلش پاک است و ولایت دارد و اعتقاداتش درست است، دشمن نمی تواند کارش را با او پیش ببرد.
هیچ کس نمیتواند جلوی این مردم را بگیرد. 1400 سال پیش، خبر دادند که این انقلاب میآید. وقتی پیغمبر در مکه به دنیا آمد و در همان زمان، اول 14 کنگره طاق کسری در ایران شکسته شد تا همه بفهمند 14 قرن بعد، قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ این اراده خداست و کسی نمیتواند با این اراده مقابله کند. این همان مطلبی است که امام خمینی ره نیز، بر آن صحه گذاشت.
مجتهدین فاسدی که روح جهاد ندارند، بیشتر ضربه به اسلام می زنند
ما غیر از استکبار جهانی که خارجی و کافر است و از بیرون حمله میکند، چهار گروه دشمن دیگر نیز، داریم:
دسته اول) روشنفکرهایی که در دانشگاهها درس خوانده اند. اینها همان مواد درسی که غربیها به عنوان کتاب درسی در دانشگاههای سراسر دنیا تدریس میکنند را خوانده اند. پاکترین آدمها دکتر، مهندسها بودند؛ اما فاسدترینشان علوم انسانیها بودند.
دسته دوم) قدرتطلبها، شهرتطلبها، تشنگان قدرت که سیاسیون و احزاب و گروههای سیاسی که اینها جنگشان بر سر قدرت است؛ مردم را وسیله قرار میدهند برای اینکه رأی بیاورند.
دسته سوم) آدمهایی هستند که گول خوردند. یعنی از سر ناآگاهی با اینها همراه هستند. در قشر خاکستری، تودۀ ناآگاهی هستند. یک تعدادشان که فکر میکنند که اینها آدمهای خوبی هستند، گول شعارهای اینها را میخورند. اینها باید آگاه بشوند. اینها قربانی فریب و حقهبازی سیاست بازان هستند.
دسته چهارم) مراجع و روحانیون و علما و مجتهدین فاسدی هستند که حال جهاد ندارند و عافیتطلب هستند. اینها آدمهای خیلی مقدسی هستند که میگویند گناه دارد مرگ بر آمریکا بگویید. اینها از همه خطرناکتر هستند؛ چون زمینهساز هستند برای بقیه. چون به نفاق کمک میکنند و به اهل فساد، جلوه و اعتبار میدهند.
امام (ره) فرمود: «خون دلی که پدر پیرتان از این طایفه خورده، از هیچ طایفهای نخورده است[4]». آخوندهای به قول مقام معظم رهبری سکولار و بیدین. آخوندی که به تعبیر قرآن، سه شاخصه «عشق به خدا، عشق به اهل بیت و جهاد» را نداشته باشد، منافق است.
توده مراجعمان آدمهای سالمی هستند. آدمهای بزرگ، سالم، انقلابی، مبارز، مجاهد. اما بعضی از آنان اینطور نیستند.
قرآن میفرماید: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر[5]=سران کفر را بکشید». چرا انبیاء کشته شدند؟ چرا یازده امام کشته شدند؟ چرا حضرت زهرا کشته شد؟ عاشورا برای چه به وجود آمد؟ اگر اینها هم مثل شما بودند که کسی با آنها کار نداشت. اگر آن معصومان هم فقط میخواستند مثل ما درس بخوانند، یک مسجدی، یک منبری، یک ذکر مصیبتی، یک تسبیح دستشان بگیرند چه کسی با اینها کار داشت؟
مگر زمان شاه نبود که میگفتند شما بروید به کارهای عبادیتان برسید. خودمان هم پول میدهیم و برایتان حرم درست میکنیم و برایتان مراسم عزاداری برپا میکنیم و در مراسمتان شرکت میکنیم؛ اما کاری با بساط ما و سیاست ما نداشته باشید.
دین هرگز از سیاست جدا نیست. خداوند میگوید با کسانی بجنگید که نمیگذارند آدمها رشد انسانی داشته باشند: «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة[6]= همه آنها را نابود کنید که فتنه نباشد»، تا مردم بتوانند به الهیتشان برسند. مردم بتوانند به اقتصاد سالمشان برسنند.
الان دشمن، هم با دنیای ما و هم با آخرت ما مبارزه میکند. پس این جامعهشناسی وضعیت فعلیمان را در نظر داشته باشید که ما یک استکبار خارجی داریم و یک نفاق داخلی که در لباسهای مختلف روشنفکران، لیبرالها، منافقین، افراد جاهل و کسانی که به اصطلاح تاریک فکر هستند، ولی به آنها روشنفکر میگویند، ظاهر میشوند. اینها خار سر راه آقا امام زمان علیهالسلام هستند. اینها هستند که موانع ظهور هستند. اینها هستند که میخواهند حرکت ما را به سمت تشکیل تمدن بزرگ اسلامی و ظهور آقا امام زمان (علیه السّلام) کُند کنند.
بنابراین، طبق فرمایش صریح قرآن، یک انسان یا مؤمن، یا انقلابی و جهادی است و یا فاسق. مؤمن یعنی کسی که سه عشق در رأس همه عشقهایش هست: «الله، اهل بیت و جهاد». جهاد برای اینکه امام زمانمان 1180 سال آواره است. پس باید جهاد کنید تا او بیاید. جهاد با موانع ظهور پدر آسمانی همه انسانها، منجی همه انسانها؛ نه فقط منجی شیعه و پدر شیعه.
پس جهاد جزء انفکاکناپذیر شخصیت یک مؤمن است. اگر کسی انقلابی نبود، بسیجی نبود، روح بسیجی نداشت، فاسق است. یعنی دینات هم به درد نمیخورد. حالا مدام مکه برو، مشهد برو، کربلا برو، برو گریه کن، روزه بگیر و اعتکاف داشته باش. هیچ فایده ای ندارد.
این مسئله را بفهمیم تا در موقع انتخابات، گیج نزنیم که حالا به چه کسی رأی بدهیم. اگر فرد انقلابی نیست و خیال مبارزه با دشمنان امام زمان علیهالسلام را ندارد؛ اگر به فکر برطرف کردن موانع ظهور حضرت نیست؛ اگر تفکر تمدنساز شیعه را ندارد؛ اگر تفکر برطرف کردن موانع ظهور را ندارد؛ به او رأی نده. اگر به او رأی بدهی، در تمام جنایتهایش شریک هستی.
انشاءالله جلسه بعد میخواهیم راجع به تمدنسازی صحبت کنیم. بحث بیانیه گام دوم را مطالعه کنیم و بفهمیم که ما باید در چه موقعیتی قرار بگیریم و چه تصمیماتی در این زندگیمان بگیریم و چه نوع خودسازی و سبک زندگی را در پیش بگیریم تا واقعاً بتوانیم سرباز امام زمان علیهالسلام بشویم و با مادرمان حضرت زهرا محشور باشیم.
قا/164
جامعه کبیره/ فلسفه تشکیل حکومت اسلام
کلیدواژه ها:
آثار استاد
سلام و ادب. لطفا و خواهشا خواهشا جلسه بعد استاد که در مورد گام دوم انقلاب است رو در سایت قرار دهید. با کمال تشکر از زحمات شما
<p>با سلام</p> <p>جلسه بعد که در مورد گام دوم انقلاب هست را هنوز استاد سخنرانی نکردند. بعد از تعطیلات عید ان شاءالله برگزار می شود و چشم در سایت قرار می دهیم.</p> <p>موفق باشید.</p>