مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در حکومت باید کسی حاکم باشد که شهوت نداشته باشد؛ منافع شخصی نداشته باشد و انسانها را به بلندای ابدیت دوست داشته باشد. خداوند کسانی را لایق این کار میداند که حقیقت انسانها هستند و همه انسان ها را با یک عاطفه جاودانه دوست دارند و متخصص معصوم هستند و تمام علم الهی را دارند و اشتباه هم نمیکنند. در دوره غیبت نیز، فقط جانشینان اهل بیت شایسته ی حکومت هستند.
داستان سیاست، داستان آفرینش و خلق انسان است. خداوند تبارک و تعالی موجودی به نام "انسان" خلق میکند و به او آزادی و اختیار میدهد تا راه سعادت را خودش انتخاب کند. یعنی هم بتواند جنبه مخالفت با خود خدا و انبیاء را داشته باشد، و هم دوستی با خدا و انبیاء را. طبیعی است که برای چنین موجودی، خدا باید قوای مختلف قرار بدهد. قوایی که هم انسان را تقویت میکنند و به سوی انسانیت تشویق میکنند و هم قوایی که انسان میتواند با آنها خلاف مصالح آسمانی اش عمل کند و به جنبههای زمینی و حیوانی اش مشغول شود.
خدا با نور اهل بیت، به آدم حیات داد تا با سیاست آنان زندگی کند
خداوند با نور اهل بیت علیهمالسلام به حضرت آدم حیات داد تا با سیاست و حاکم کردن آنان بر تمام امور زندگی خود، ادامه حیات دهد.
خداوند تبارک و تعالی اهل بیت را اول به عنوان اولین مخلوقاتش میآفریند، و نور اهل بیت را در خلقت آدم، ظهور میدهد. این نور اهل بیت که میگوییم در واقع نور مقدس وجود حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. حضرت آدم با اهل بیت علیهمالسلام و با وجود مقدس حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از طریق همین نور آشنا میشود.
خداوند با دمیدن نور حضرت زهرا در آدم، آدم را زنده میکند. به این طریق که خداوند برای اینکه شیطان و فرشتهها را امتحان کند، قالب آدم را خلق میکند و آن را تا مدتها رها میکند. بعد، نور و روح در او دمیده میشود. بعد دستور می دهد که به او سجده کنید. در آنجا فرشتهها همه تبعیت میکنند و این سجده را انجام میدهند. در بین فرشتهها شخصی به نام «عزازیل» یا «ابلیس» که فرشته نیست و از جنس جن است: «كانَ مِنَ الْجِن» وجود دارد که در اثر کثرت عبادت، به مقامی میرسد که معلم فرشتگان میشود، اما امر خدارا اطاعت نمی کند و به آدم سجده نمیکند. چون بسیار نسبت به عبادت ۶ هزار ساله خودش خودشیفته شده بود. داستان لج و لجبازی بین شیطان و انسان، و خلیفة الله و ولایت اهل بیت (علیهم السّلام) از همین داستان شروع میشود.
وقتی "آدم" به زمین هبوط میکند، شیطان هم هبوط میکند. امر می شود: (اِهبِطوا[1]). یعنی همه پایین بروید. خدا همه را به دنیا میفرستند. شیطان میآید؛ آدم هم میآید؛ اما آدم عصمت و نور اهلبیت و نور حضرت زهرا را دارد. شیطان هم تمام قوایش را به کار میگیرد تا با آدم درگیر بشود. این درگیری در طول تاریخ بوده و رهبران الهی به ندرت توانسته اند قدرت بگیرند. یعنی قدرت سیاسی بگیرند و حاکمیت تشکیل بدهند.
انبیاء دائماً با سلاطین و طاغوتها درگیر بودند و برای اینکه بتوانند فضایی را برای نفس کشیدن بندگان خدا و بخش «فوق عقلانی و انسانی» انسانها فراهم کنند تا دین، معنویت، انسانیت و ارتباط با غیب از بین نرود، تلاش کرده اند. ولی به جز تعداد محدودی از ایشان، مثل حضرت داود و حضرت سلیمان توانسته اند به قدرت برسند.
این داستان همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه خداوند اصل نور خودش و کاملترین مخلوق و کاملترین پیغمبرش را به زمین فرستاد. بقیه پیغمبران که میآمدند، از همان نور و مدد اهل بیت کمک میگرفتند و نسبت به توانی که داشتند، کارهای خودشان را انجام میدادند.
تشکیل حکومت اسلامی، فرصتی است برای رسیدن به مقام انسانی
این که مسلمانان باید به دنبال تشکیل حکومت اسلامی باشند، فقط برای رسیدن به بهشت نیست؛ بلکه هدف از خلقت با حضور پیامبر، لازم بود بقیه معصومین علیهمالسلام هم، زمینه آمدن شان فراهم بشود. اینجا نیروی واسطه، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است که برای بقیه ائمه برنامه دارد و آنها را مدیریت میکند.
در این مقطع، ائمه فرصت زیادی نداشتند، پیغمبر فقط توانست حکومت تشکیل بدهد و با این حکومت یک قدرت دینی متکی بر عصمت و قرآن را ایجاد کرد؛ اما بعداً به راههای دیگر انحراف پیدا کرد. یک فرصت چهار سال و نُه ماهه بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام داشت. مدت کوتاهی هم حضرت مجتبی علیهالسلام بود. بعد هم مقام سیاستگذاری و فرمانروایی اهل بیت علیهمالسلام کلاً از بین رفت و حتی ائمه دیگر نتوانستند به آن مقام دست پیدا کنند. ولی بالاخره ائمه تنها کسانی هستند که به عنوان جانشین پیغمبر خدا لیاقت حاکمیت بر مردم را دارند. چون مردم لیاقتشان همین است. مردم با بخش الهی و روح الهی به دنیا آمده اند و لیاقت تکتک مردم، این است که مقام اهل بیت و خلیفة الله را داشته باشند. خواست درونی و ذاتی همه انسانها همین است که به این مقام برسند. همه میخواهند شبیه خدا بشوند. همه میخواهند مانند خدا به جایی برسند که هیچ چیز سر راه ارادهشان نباشد و علم مطلق، قدرت مطلق، زیبایی مطلق و حیات مطلق همه را داشته باشند.
خداوند با دمیدن روح خودش که همان نور اهل بیت علیهمالسلام است، انسانها را بینهایتطلب و عاشق خودش و اهل بیت خلق کرده. بنابراین، لیاقت هر انسانی رسیدن به این مقام است.
بهشت نیز یک راه وسط است. یعنی حتی بهشت، لیاقت انسان نیست. یعنی بهشت، یک پایگاه است. بهشت خانه است. اصل انسان برای بهشت آفریده نشده است.
بعضی از افراد در این شبکههای مجازی شبهه ایجاد میکنند که حالا مثلاً بهشت چی هست که ما آخرش بهشت برویم؟ اینها نمی دانند که اصلاً بهشت خانه ما نیست. همان که ایراد میگیرد بهشت چی هست، خودش برای رسیدن به دنیا، هزار و یک جور جنایت میکند و هزار و یک جور کثافتکاری میکند تا دنیایش را نگه دارد، او حرف بیهوده میزند.
بهشت یک چیز باعظمتی است؛ ولی با همه عظمتش، پاداش انسان نیست. انسان چون حامل روح خداست، جز با رسیدن به اهل بیت ع که مَثَل اعلی هستند و جز با شبیه شدن به آنان، امکان انسان شدن ندارد. انسان جز با رسیدن به بینهایت، آرام نمی گیرد. بنابراین، ائمه که سیاستگذار چنین جایگاهی برای انسان هستند، باید سلطان حقیقی باشند که انسانها را در روی زمین مدیریت کنند.
حالا کسی ممکن است سؤال کند، حکومت چیست؟ میگویند حکومت و سیاست کثیف است. اهل بیت اصلاً باید حکومت را کنار بگذارند. این حرفها چیست. ائمه اصلاً شأنشان دور از این حرفها است. اینها نمی دانند که اصلا غیر از ائمه، کسی نباید بر مردم حکومت کند و این مقام را داشته باشد، و اگر جای آنان نشست، آن مقام غصبی است. هر حکومتی بدون حضور ائمه یا اذن ائمه غصبی و طاغوتی است. حکومت بر مردم، بدون حضور ائمه یا اذن ائمه هر کس که میخواهد باشد طاغوت است. هر شاهی باشد، هر سلطانی باشد، هر رئیسجمهوری باشد. این طاغوت است و بیخود آنجا نشسته و گناه و جنایت در حق مردم میکند.این ظلم است؛ چون مردم نیاز به حکومت آنان دارند.
برای رسیدن به مقام خلیفة الهی به تشکیل حکومت با رهبری معصوم نیاز است
هدف از خلقت انسانها یک هدف والا می باشد. بنابراین، اگر انسانها بخواهند به هدف خلقتشان برسند، به چند چیز احتیاج دارند:
1ـ به آزادی احتیاج دارند. آزادی کامل در رفع نیازهای بخش انسانیشان. 2ـ مواد و غذای زیاد برای پرورش این بخش، یعنی جایی که بتوانند به مقدار زیاد و کافی نیازهایشان را برطرف کنند. شما بروید یک شهری فروشگاه و سوپرمارکت نداشته باشد، آرایشگاه نداشته باشد، درمانگاه نداشته باشد یا خیلی کم باشد. میگوییم من اینجا زندگی نمیکنم. چون امکانات ندارد.
در بُعد انسانی نیز، انسان احتیاج دارد به زندگی در فضایی که آنجا همه نیازهای انسانیاش بتواند تأمین بشود. ثروت کافی وجود داشته باشد و مانع و مزاحم نداشته باشد. غذا به اندازه کافی وجود داشته باشد.
بنابراین، وقتی جامعهای که کلان است، همه لیاقت دارند و همه انسان و عزیز هستند و برای خدا دوستداشتنی هستند؛ همه محترم هستند؛ اما سلیقهها باید مختلف باشد. ظرفیتها باید مختلف باشد تا انسانها زمینۀ رشد برایشان فراهم باشد و آزادی اختیار داشته باشند. مشاغل مختلف و سلیقههای مختلف باشد. این خیلی مهم است.
پس یک کسی باید بیاید تا جامعه و همه انسانها را با این درجه از اختلاف مدیریت کند که انسانها مشکل پیدا نکنند. همه نیازهایشان تأمین بشود و همه زمینه رشدشان فراهم بشود و همه بتوانند مسیر خلقتشان را طی کنند. بنابراین، در حکومت باید کسی حاکم باشد که شهوت نداشته و منافع شخصی نداشته باشد و انسانها را به بلندای ابدیت دوست داشته باشد. خداوند کسانی را لایق حکومت میداند که هم اصل انسانها و هم پدر و مادر همه انسانها هستند. همه را دوست دارند، بیشتر از پدر و مادر زمینی و با یک عاطفه جاودانه انسانها را دوست دارند و هم متخصص معصوم هستند. تمام علم الهی را دارند. ضمن اینکه معصوم هم هستند و اشتباه هم نمیکنند. اینها فقط میتوانند ریاست و حاکمیت برمردم داشته باشند.
پس مردم زمینههای زندگیشان مختلف است. یعنی اجتماعی است، سیاسی است، اقتصادی است، فرهنگی است. حاکم باید بتواند همه این جنبهها را مدیریت کند. یعنی متخصصی باشد که از همه این زمینهها سر در بیاورد. بتواند همه این جنبهها را با هم متعادل جلو ببرد تا بتواند جامعه را اداره کند. پس ما احتیاج به یک حاکمی داریم که متخصص معصوم باشد، تا همه جنبههای جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی انسانها را مدیریت کند.
چرا میگوییم اهلبیت سیاست مداران جامعه «سَاسَةَ الْعِبَادِ» هستند؟ چون شأنشان این است. ولی این شأن رعایت نشده، برای همین خدا در زیارت عاشورا که به ما یاد میدهد، میگوید وقتی میخواهی با امام حسین حرف بزنی، اول بعد از سلام و احوالپرسی لعنت کن کسانی را که نگذاشتند اینها سیاستشان را به اجرا برسانند:
«وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها» این مرتبهای که میگوید مرتبه سیاسی است. مرتبه حاکمیت بر مردم است. و گرنه کسی نمیتواند مرتبه معنوی امام را از او بگیرد. کسی نمیتواند مقام روحانی و علمی امام را از او بگیرد. دفع و ازاله، مربوط به بخش دنیایی است. یک عده طاغوتها به کمک شیاطین انسی خود، انسانهای بدبخت جاهل، متعصب، بیغیرت، تنبل، بیحوصله که ائمه را تنها گذاشتند از اینها استفاده کردند و بالاخره ائمه را کنار گذاشته شدند.
اسلام دین اجتماعی و سیاسی است
دین اسلام یک دین اجتماعی و سیاسی است. احکام اجتماعی و سیاسی اسلام، به مراتب بیشتر از احکام عبادی و شخصی است. یک بخش کوچکی از احکام اسلام، احکام شخصی و عبادی است. مثلا حج، اجتماعی ـ سیاسی است. نماز، اجتماعی ـ سیاسی است. روزه، اجتماعی ـ سیاسی است. خیلی ها فکر میکنند نماز و روزه یک چیز شخصی است. در حقیقت، امر به معروف و نهی از منکر، اجتماعی ـ سیاسی است. تولی، تبری، خمس، زکات و.. همه اینطور هستند. احکامش تماما اجتماعی ـ سیاسی است.
پس اسلام یک دین کاملاً اجتماعی و سیاسی و زندۀ پر از سرشاری و شادابی و نشاط است. اگر کسی اسلام را غیر از این ببیند، اصلاً نه خودش را شناخته و نه اسلام را. اسلام یک دین فردی خالی نیست که کسی برای خودش مثل مسیحیان روز یکشنبه تنها خودشان بروند عبادتی کنند. بلکه اسلام دینی است که با همه شئون انسان کار دارد. چون اسلام اگر همۀ شئون انسان را کنترل نکند، نمیتواند انسان بسازد. بخش جمادیتان تا تربیت اقتصادی نشود، لقمهتان حرام میشود. لقمه که حرام بشود، بخشهای حیوانی انسان، آسیب میبیند.
این همه طلاقها یا مشکلات اقتصادی، آدمکشیها، افسردگیها، دعواها و کینهها، بخشی به لقمه حرام برمی گردد.
وقتی که بخش علمی انسان به هم میریزد، یا بخش معرفتی انسان خراب بشود و تعادل نداشته باشی، بخش معنوی شما نمیتواند رشد کند.
اینکه اسلام میفرماید عبادت ده قسم است، نُه قسم آن، طلب روزی حلال است. این گفته اهمیت لقمه را نشان می دهد. لقمه به محض اینکه حرام شد، به تمام بخشهای «عقلی و فوق عقلی» و حتی، عشقهای زمینی لطمه میزند.
کسی که حرام بخورد، حوصله دین، خدا، معنویت، حوصله شوهر، زن، بچه و حوصله هیچ بخش انسانی را ندارد، و خشن میشود، بیعاطفه میشود، به پدر و مادرش، همسرش، بچههایش، اهل بیت، به مردم، به جامعه خیانت میکند و همه را زیر پایش له میکند.
نقش مدیریتی صدیقه طاهره در طراحی انقلاب اسلامی چیست؟
نکته مهم این است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عنوان مدیری در زمین عمل می کند که از طرف خدا مأمور است برنامه همه ائمه را بریزد.
حضرت زهرا در نقش مدیریتیاش خیلی عظمت دارد. یکی از طراحی های حضرت زهرا انقلاب اسلامی است. نقش و وظیفه انقلاب ایران چیست؟ وظیفهاش این بود که برای اولین بار، به دنیا گفت: نه. میشود انسانها عاشق خدا باشند، عاشق ابدیت باشند، معنویت داشته باشند، اصلاً می شود که یک حکومتی را براساس معنویت ایجاد کرد و حاکمش را یک ولی فقیه قرار داد.
ولایت فقیه موضوع جدیدی نیست. ولایت فقیه همیشه بوده. ائمه فقها و متخصصین دینی که تربیت کرده بودند، به عنوان پادشاهان به کشورهای مختلف میفرستادند و میگفتند شما از طرف ما در آنجا پادشاه باشید. حکم آنها حکم ماست. این ولایت فقیه میشود. برای اولین بار، طبق استاندارد الهی، امام امت که یک مرد بینظیری بود، طبق قواعد الهی یک حاکمیت یک فقیه آمد که نزدیکترین شخصیت علمی و اخلاقی و عملی به معصوم است، و جانشین خلفش هم مقام معظم رهبری است. این انقلاب که یک زمینه مقدس و عرشی دارد و برای مقدمهسازی ظهور امام زمان علیهالسلام طراحی شده، رسالتش این است. تا الان هم عالی عمل کرده است.
معجزاتی که انقلاب در دنیا کرده، یکی این است که سالانه تعداد زیادی از افراد در سال در آمریکا فقط مسلمان میشوند. انقلاب ما، سیر معنویتگرایی و اسلامگرایی و تشیعگرایی را در کل دنیا رواج داد. یک اربعینی راه انداخت که در طول تاریخ بشر بینظیر بوده. یک محیط معنوی و تجمع جهانی ایجاد کرد که فقط شیعیان نیستند، اهل سنّت هستند، مسیحیان هستند، یهودیان هستند، زرتشتیان هستند، هندوها هستند، بوداییان هستند، همه میآیند. مردم را سازماندهی میکند برای آخرالزمان و برای آخرین مرحله. بنابراین، ما الان در موقعیت بسیار خاصی قرار داریم، ویژه، هیچ وقت تاریخ به این جذابیت و به این شکوه و شور و هیجان نبوده. هیچ وقت روی کره زمین ما اینقدر زمینه برای آمدن متخصص معصوم فراهم نبوده. پس باید قدرش را بدانیم.
22 بهمن روز وفاداری به خدا و اهل بیت است
راهپیمایی 22 بهمن یعنی من التزام به خدا دارم، التزام به معصومین دارم، و انقلاب اسلامی بعد از قرنها از صدر اسلام تا الان، تنها حکومت روی زمین است که میتواند مقدمه ظهور حجت الله و خلیفة الله را فراهم کند. ما خدا را شکر می کنیم که در این حکومت و در این کشور قرار داد و خدا را شکر که ما را در این زمان به دنیا آورد و این خیلی مهم است.
نظام جمهوری اسلامی با حاکمیت ولی فقیه یک نظام مقدس است. اما بخش دولت و حکومت فرق دارد. ما در بخش دولت مجبور هستیم یک چیزهای جهانی و استانداردها را رعایت کنیم. دموکراسی باشد و مردم رأی بدهند. رئیسجمهور از خود مردم بیاید. یک عدهای نماینده مجلس بشوند. یک عدهای شورای شهر بشوند. اما در اینها حزب و حزببازی هست، قدرتطلبی هست، اختلاس هست، دزدی هست، کارهای خوب هم هست، کارهای بد هم هست. بالاخره این 40 سال همیشه کار بد اتفاق نیفتاده. کارهای خوب دولتها خیلی زیاد است. اما بالاخره ما صدها سال جلو رفتیم.
اگر این انقلاب از بین برود، دیگر فرصتی برای ظهور امام زمان وجود ندارد. امام زمان با لشکریانش باید بتواند به دنیا غلبه کند. باید لشکر داشته باشد. از این رو، امام باقر علیهالسلام اینقدر مشتاق این انقلاب است که فرمود: «لَو أَدرَکتُ ذلِکَ الأَمر لَاَبْقَیْتُ نَفْسی لِصاحِبِ هَذَا الْاَمْر= به درستى كه اگر من آن روز را درك مىكردم، جانم را براى صاحب این امر نگه مىداشتم». یعنی خودم را نگه میدارم تا او را ببینم. بنابراین، در این فاصله کمی که ما داریم تا آن واقعه مقدس و مهم که نمیدانیم کی است، اما می دانیم که خیلی نزدیک است انشاءالله، باید وفادار به اهل بیت به حضرت زهرا باشیم. مسئله وفاداری و سرسپردگی ما به انقلاب اسلامی بحث دولت نیست که آبمان چیست، تلفنمان چیست، روغنمان چطوری است، اینها باید باشد اینها سر جای خودش. اما مسئله خیلی بزرگتر از این حرفهاست. بحث سرسپردگی ما به حضرت زهرا است. بحث این است که ما از مادرمان دفاع بکنیم. از زحماتمان دفاع بکنیم.
کسی که مخالف این انقلاب است و مینشیند فاطمیه میگیرد و گریه میکند برای سیلی خوردن حضرت زهرا و شکسته شدن پهلویش، بیغیرت است. چون این انقلاب است که انتقام حضرت زهرا را میتواند بگیرد و زمینه ظهور منتقم را فراهم کند. اگر نظام را یاری نکند و بزرگترین سرباز حضرت زهرا مقام معظم رهبری را اگر کمک نکند، دروغ میگوید که بگوید من امام زمان را دوست دارم. دروغ میگوید که بگوید من پیغمبر و اهل بیت را قبول دارم؛ ولی ولایت فقیه را قبول ندارم.
کسی که بگوید من با ولایت فقیه مشکل دارم، او دروغ میگوید اگر بگوید با خدا و اهل بیت مشکل ندارم. بنابراین، برای این نظام حضرت فرمود حفظش از نماز بالاتر است.
احترام به این نظام، حفظ این نظام، تقویت این نظام، نشانه ی پای کار بودن این نظام است. و گرنه مشکلات مادی را که پیغمبر هم داشته، امیرالمؤمنین هم داشته، مگر اینها حکومت نداشتند؟ در زمان پیغمبر هم این مشکلات بوده. زمان امیرالمؤمنین هم این مشکلات بوده، دزدی بوده، اختلاس بوده، سوء استفاده بوده، نزدیکترین یاران ائمه به آنها خیانت کردند. از اموالشان دزدی میکردند.
بنابراین، راهپیمایی 22 بهمن را جدی بگیریم. نه فقط راهپیمایی 22 بهمن؛ بلکه هر چیزی که نظام را تقویت میکند و هر چیزی که کمک میکند به قدرت این نظام، انتخابها، انتخاباتی که هست، چیزهایی که مربوط به کل نظام هست. ما باید اینها را جدی بگیریم، اینها وظیفه و واجب است.
راهپیمایی 22 بهمن از هزاران سال عبادت برای ما خیرات و ثوابش بیشتر است. چون شما در لشکر خدا شرکت میکنی و به دنیا اعلام میکنی پای کار این نظام هستی. این است که برای این کشور امنیت میآورد. این است که دشمن را میترساند. این است که آزادی شما را حفظ میکند. این است که به شما قدرت میدهد تا زمینه ظهور آقا امام زمان (علیه السّلام) را فراهم کنید. پس آن را جدی بگیرید.
[1] . « قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا»: سوره طه/ آیه 123.
برگرفته از شرح زیات جامعه کبیره، (جلسه 88)
قا/131
کلیدواژه ها:
آثار استاد