www.montazer.ir
جمعه 17 می 2024
شناسه مطلب: 9333
زمان انتشار: 25 ژوئن 2018
6) برخی از خصوصیات ملائکه

نقش فرشتگان در اداره عالم، جلسه 6

6) برخی از خصوصیات ملائکه

حضرت در فراز زیر، دسته ای از خصوصیات فرشته ها را بیان کرده و می فرماید: شهوات و میل های مختلف، فرشتگان را از تسبیح خدا باز نمی دارد.

در فراز چهارم از دعای سوم صحیفه می فرماید:« و لا تشغلهم عن تسبیحک الشهوات و لا یقطعهم عن تعظیمک سهو الغفلات، الخشع الابصار فلا یرومون النظر الیک، النواکس الاذقان الذین قد طالت رغبتهم فیما لدیک، المستهترون بذکر آلائک و المتواضعون دون عظمتک و جلال کبریائک = و درود فرست بر آن دسته از فرشتگان که خواهش ها، آنان را از تسبیح تو باز نمی دارد و غفلت، آن ها را از بزرگداشت تو جدا نمی سازد. آنان چشمان را به زیر انداخته و هرگز طالب نظر به سوی تو نیستند، ولی با تمام شوق در دریای نعمت های تو می جوشند و همواره در کنار عظمت و جلال کبریایی تو خود را حقیر و ضعیف می دانند».

چرا خداوند به انسان میل و طلب داد؟

«شهوت عبارت است از خواسته های نفس انسانی و تمایل آن به سوی آنچه ملایم و مناسب با خود می داند». البته فقط خواسته های نفس انسانی نیست، خواسته های حیوانی هم شهوت است. انسان از این جهت که شهوت دارد، حیوان است و چون حیوان است، این شهوات در او هست؛ یعنی هر چیزی که ما به آن اشتها پیدا می کنیم. وقتی می گوییم من به چیزی اشتها ندارم، یعنی شهوت ندارم، میل ندارم.

« این طلب و اشتها را خداوند متعال در بشر به ودیعه گذاشته تا به وسیله ی آن، در طلب مصالح وجودی خود برآید و برای ادامه حیات خود، آن ها را فراهم آورد؛ زیرا اگر این طلب و درخواست در وجود انسان نباشد و در طلب خواسته و حاجات خود برنیاید، دنیای موجود، دارای سکونی شوم و آرامشی غیر مطلوب خواهد شد. لازمه چنین امری هم آن است که تمام آن حکمت ها و اسراری که خداوند متعال بر طبق آن، جهان را آفریده نادیده فرض شود؛ حال آن که چنین چیزی امکان ندارد».

یعنی میلها و آتش شهوتهاست که دنیا را آباد می کند. شما فرض کنید در مسجدی نشسته اید، هنرهایی که در این مسجد به کار رفته، بر اثر شهوت ساخته شده. فرشهای به این زیبایی را بشر با میل و شهوت خودش ایجاد کرده و همینطور میز، بلندگو، آجرها، سنگها. اگر میل های آدم نبود، فعالیت بشر هم نبود. لباسهای که بر تن ماست بر اثر شهوت ها و خواسته ها بافته، دوخته و خریداری شده. اگر شهوات و میلها نبود، اصلا تحرک و پیشرفتی در عالم وجود نداشت. اگر به نظام علمی عالم نگاه کنید، درک می کنید که تمام کمالات جهان در حال پیشرفت است. یعنی هر چیزی که بشود اسمش را کمال گذاشت در حال دگرگونی است. سال به سال، زیبایی ها رو به افزایش است. هر چیزی که بشر خلق کرده، لباسها، عینک ها، قاشق، چنگال، لیوان، استکان، اتومبیل، ساختمان در و پنجره و تجهیزات خانگی؛ دست روی هر چیزی بگذارید، می بینید که بشر آن را بطور متنوع خلق کرده و یک سره دارد تولید زیبایی می کند. این همه تولید، در اثر شهوت است.

در قدرت هم بشر هر روز دارد قدرتش را بیشتر می کند؛ علمش را بیشتر می کند؛ ثروتش را بیشتر می کند. شما نمی توانید کسی را پیدا کنید در عالم که تعداد غذاها، کیک ها، بیسکویت ها، ماکارونی هایی که بشر ساخته را بتواند بگوید. یک آشپز ماهر در عالم نمی توانید پیدا کنید که بتواند تعداد غذاهایی که بشر توانسته بپزد را بگوید.

بشر حتی در نعمت های خدا هم دارد تصرف می کند. مثلاً خوراکی ها متنوع تولید می کند؛ توت فرنگی را با پرتغال پیوند می دهد؛ پرتقال خونی با مزه توت فرنگی تولید می کند. همه ی این تغییراتی که بشر ایجاد می کند، به خاطر این است که خداوند فرمود من در زمین همه چیز را برای شما گذاشتم:«سخرلکم ما فی السموات و الارض»، شما هر چقدر می خواهید تصرف کنید.

خداوند عالم، ما را مامور کرده و فرموده: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا= او کسی است که شما را از زمین آفریده و از شما خواسته که آن را آباد کنید». اما این آبادی دو وجه دارد: آبادی ظاهری و آبادی باطنی و ملکوتی. آبادی ظاهری را بیان کردیم. اما آبادی ملکوتی آن است که امام رضا علیه السلام در کتاب «معانی الاخبار» فرمود: منظور از آبادی در آیه ی مذکور، برپاکردن عدالت است. یعنی برای ظهور مظهر عدالت باید زمینه سازی کنیم.

حکمتِ تصرفِ انسان در نظام طبیعت چیست؟

حکمت این موضوع در این است که چون بشر قبلاً بی نهایت بوده و هر چه آرزو می کرده و می خواسته به صورت بی نهایت برایش وجودش داشته، الان که آمده و در نظام طبیعی و مادی قرار گرفته، محدود است و باید امکان تلاش برایش وجود داشته باشد تا بتواند خودش را از محدودیت خارج کند تا به سوی نامحدود شدن و قدرتمند شدن بیاید. از این رو خداوند در یک سلسله از کمالات و قوا و نه همه کمالات، دست بشر را باز گذاشته که کافر و مؤمن هم ندارد، به این دلیل که انسان است دستش را باز گذاشته است.

در قرآن می فرماید:« یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَان[1]= اى گروه جنیان و انسیان اگر مى‏ توانید از كرانه ‏هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه كنید پس رخنه كنید [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى ‏كنید».

ولی بعضی از تصرفات، مخصوص دوستان خداست. یعنی بعضی از دوستان خدا به اذن خداوند، قادر به بعضی تصرفات هستند؛ اما دیگران هر چقدر هم علم و تخصص داشته باشند، نمی توانند آن تصرفات را داشته باشند. دوستان خدا طبق آیه قرآن «اذن الله» دارند؛ یعنی اجازه ی ویژه دارند. مثل مقاماتی که به اولیای خدا می دهند. همانطور که در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) داریم:«وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی[2]= و كور مادرزاد و پیسی را به اذن من شفا مى‏ دادى و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مى ‏آوردى».

یا امام رضا علیه السلام که دهها نفر را شفا می دهد. اینکه حضرت نظر می کند، یک نابینا و یا فلج شفا پیدا می کند؛ یا قطع نخاعی سر پا می شود و یا سرطانی خوب می شود. این بوسیله علم نیست، هر چند که علم به تدریج در بیماریها تاثیر دارد. اما به تدریج فلج بلند می شود و می آید. این کار با اذن الله انجام می شود. اینکه مرده زنده می شود به اذن الله؛ از قدرت بشر خارج است. طی الارض و خیلی کار های دیگر که به ماوراء طبیعت راه پیدا می کند، به اذن الله است. بشر باید خود را به کمالاتی برساند که صاحب اذن شود. صاحب اذن که شد، قدرت پیدا می کند. آن گاه از ظاهر و آباد کردن های ظاهری، به باطن و ملکوت عالم راه پیدا می کند.

کدامیک برترند، انسان یا فرشته؟

حال دو نکته پیش می آید، در یک طرف انسان است که دارای شهوت بوده و بعد الهی دارد و مامور به تسبیح و عبادت هم هست و در طرف دیگر، فرشته ای وجود دارد که شهوت ندارد و تسبیح و عبادت دارد. این دو طرف را مقایسه کنیم تا ببینیم برتری با کدام یک است؟ کدام طرف قدرتمند است که می تواند کسبِ درجات کند؟ مسلماً انسان. اگر فرشته ها به انسان سجده می کنند، برای این است که بشر با داشتن شهوت های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» که مانع اوست، از فرشته ها قویتر است.

شهوت در درون انسان هست و اگر نباشد، خلقت بی معناست. حتی اگر انسان بخواهد به درجات معنوی اسلامی برسد، لازم است شهوت و میل داشته باشد. قبلا توضیح دادیم که انسان با جریان مخالف رشد پیدا می کند. یعنی باید جریانی باشد که او را به سمت کمالات پایین حیوانی بکشاند تا او بتواند بر کمالات پایین غلبه پیدا کند و به اوج برسد. شما هرچقدر بر کمال حیوانی غلبه کنید، بالاتر می روید. در بحث های دشمن شناسی، رشد و قدرت در سایه سختی ها توضیح دادیم که تا سختی، شهوت و میل مخالف وجود نداشته باشد، کمالات هم معنا پیدا نمی کند. خداوند اگر می خواست موجودی را بیافریند که بدون جریان مخالف، مقام داشته باشد که فرشته ها هستند و جریان مخالف و شهوت ندارند. اما انسان که از فرشته ها برتر است؛ به برکت داشتنِ شهوت است. در فرشته ها این شهوت وجود ندارد که آنان را از تسبیح خداوند تبارک و تعالی غافل کند.

بنابراین، هنر یک انسان این است که بتواند با وجود شهوت های مختلف، در عبادت و تسبیح و معرفت و ذکر خداوند کم نیاورد و با وجود این موانع، مسیر معنوی خودش را طی کند. این جاست که از فرشته برتر می شود و فرشته ها مامور به سجده به انسان می شوند.

«نظام هستی در خط اهداف حضرت حق است. همان اهداف موجب جنبش و اهداف اختیاری می شود. همین انتخابهاست که نظام تربیتی را تشکیل داده و زمینه ی تربیت انسان را فراهم می سازد. البته همه ی این انتخابها بر اثر غرض اصلی از خلقت است. از این رو، اصول وجودی و ترکیب شخصیت انسانی که به نفس اماره و لوامه است، ما را به سمت حرکت به کمال یا انحطاط می کشاند».

یعنی اگر شما غلبه کنید بر جنبه ی حیوانیت، با نفس لوامه بالاتر می روید. اگر انسان بر نفس اماره غلبه نکند و فقط به آن بعد بپردازد، به سمت انحطاط می رود. آدمها همین طوری هستند. انسان باید خودش را ارزیابی کند و ببینید که الان پیشرفت در انسانیت دارد یا پیشرفت در حیوانیت.

تخالف و تقابل لازمه ی تکاملند

«چون ملائکه بدن مادی ندارند، شهوت و غضب هم در آنها راه ندارد و به نفس شهویه که آدم را به نقص می رساند محتاج نیستند؛ زیرا نفس شهویه است که تکامل وجودی را تامین می نماید». اصلاً تکامل در تضاد ایجاد می شود. اگر کلمه تضاد را هم نگوییم، در تقابل و تخالف، تکامل ایجاد می شود. اگر این دو نفس «الهی و شهویه» را نداشته باشی، همیشه ثابت می مانی. در تخالف است که تضاد ها پیشرفت ایجاد می کنند. در طبیعت هم این همینطور است. یعنی همه نظام طبیعت، در تخالف و تقابل حرکت و کمال دارند و اگر تقابل را از آنها بگیرید، دیگر تکاملی وجود ندارد.

«امام (علیه السلام) می فرماید: «از این رو امام علیه السلام فرموده که آنان نه به درخواست نفس عمل می کنند و نه مانع دیگری در کار آنها هست تا آنان را از تسبیح و تقدیس باز دارد».

بنابراین، فرشتگان به دلیل نداشتن مانع، دائما می توانند در تسبیح باشند و تسبیح به اینها لذت می دهد. با تسبیح جذب حق تعالی می شوند. دائما در شیفتگی نسبت به حق تعالی می مانند. مثلاً آدمهایی که اهل علم و مطالعه اند، یا یکی از کمالات غیر حیوانی را می خواهند، مثلا طرف نقاش است و نقاشی می کند؛ موسیقی کار می کند؛ دوست دارند دائماً کار کنند و یا بعضی ها که فقط کار علمی می کنند؛ دوست دارند دائما شب و روز در آزمایشگاه باشند. پس وقتی جریان مخالف را به حداقل برسانیم، آن جریان دیگر، دائما به کارش مشغول است و خستگی هم ندارد.

خضوع ملائکه در مقابل عظمت خداوند

ملائکه از توجه به حق تعالی و ذکر حق تعالی و عشق به خداوند تبارک و تعالی خسته نمی شوند؛ بلکه کار آنها همواره خشوع و خضوع در مقابل عظمت بیکران خداوند متعال است. چشمان آنان همچنان در مرتبه ی خضوع خداوند است که دیدگانشان همیشه پایین است».

این خضوع چشم، کنایه از حدود وجودی آنهاست. یعنی ابعاد وجودی ما این گونه است که قوه ی شنوایی ما اگر نخواهد بشنود، نمی شنود. بینایی بخواهید نبیند، چشم را می توانید ببندید تا چیزی را نبیند. می توانید چیزی را نخورید. اینها ابزار هایی هستند که به حرف شما گوش می کنند. یعنی وقتی نفس اراده می کند، قوه ی بینایی و شنوایی و ... کار می کند؛ اما اگر نفس اراده نکند، قوه هم کاری نمی کند. این که چشم هایشان پایین افتاده و چیزی نشان نمی دهند، یعنی حد وجودی دارند و از حد خودشان تجاوز نمی کنند. قوای ما نیز این طوری است که همه با اراده ی ما حرکت می کنند. این طور نیست که اگر من نخواهم حرف بزنم، دهانم تکان بخورد و کلمات بیرون بیاید. قوه از خودش هیچ اراده ای ندارد. قوه تسلیم نفس است. اینها قوای نفسند و اگرنفس بخواهد،کاری را انجام می دهند و اگر نخواهد، انجام نمی دهند.

«این خضوع چشم نیز، کنایه از حدود وجودی آن هاست؛ بدین معنی که برای این دسته از ملائکه حدی است که نمی تواند با مقام بالاتر از خود ارتباط داشته باشد، حتی اگر این ارتباط در حد رؤیت باشد. علت این است که حجاب های موجود بین مراتب آنان، چنان است که نمی توانند کمتر نظری به سوی مبدئیت متعالی داشته باشند و خود می دانند که چشم آنان در برابر انوار فوق العاده ی جلال و عظمت حضرت حق ناتوان است. از آن سو، جلال کبریایی و غنای مطلق حق نیز، آن چنان است که ملائکه خود را در آن مرتبه نمی بینند که درخواست معرفت خداوند را داشته باشند».

مثلا شما ببینید که قوای پایین تان، مثلا قوه ی لامسه ی شما هیچ وقت نمی آید خودش را در حد بینایی بیاورد. همیشه لامسه است. سامعه، سامعه است. بینایی نمی آید خودش را در حد خیال بیاورد و در همان حد بینایی می ماند و هوس بالاتر از آن را نمی کند. خیال شما در حد خیال می ماند. بالاتر از وهم نمی رود. وهم همینطور است و به عقل نمی رسد. عقل هم به قوت وهم نمی رسد و همه در حد خودشان می مانند. در مقام معلوم هستند و آنجا می مانند. از این رو به تواضع متوسل می گردند؛ یعنی همیشه تسلیم اند. عجز محض، فقر محض هستند. قوا و فرشته ها همین طور هستند و تخلفی از حد خود ندارند. زیرا عجز محض، در مقابل قدرت محض، چیزی جز تواضع را نمی طلبد. یعنی شما هرگاه عجز محض را در مقابل قدرت مطلق داشتید، آن وقت تواضع می کنید. به همین دلیل امام فرمود: «المتواضعون دون عظمتک و جلال کبریائک= فرشتگان در مقابل عظمت کبریایی تو خاضع هستند». با توجه به این تشریح در رتبه گذاری انسانها از این بحث می توانیم استفاده کنیم. آدمها قیمتهای مختلفی دارند: در حد سنگ و گاهی پست تر از سنگ هستند تا می آیند و به مقام «ولی خدا شدن» می رسند. در این وسط ها بی نهایت آدم جا می گیرند. قرآن وقتی انسانها را ارزش گذاری می کند، می گوید قیمتهای بعضی از شما معادل سنگ است؛ بلکه از سنگ پست تر:« ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِیَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ = سپس دلهاى شما بعد از این [واقعه] سخت گردید همانند سنگ یا سخت‏ تر از آن چرا كه از برخى سنگها جویهایى بیرون مى‏ زند و پاره‏ اى از آنها مى ‏شكافد و آب از آن خارج مى ‏شود و برخى از آنها از بیم خدا فرو مى ‏ریزد و خدا از آنچه مى ‏كنید غافل نیست[3]».

 قلبهای شما قسی شده، مثل سنگ؛ بلکه قساوتش شدید تر از سنگ است. قلب یعنی حقیقت انسان. چرا می گوید شدیدتر از سنگ؟ برای این که سنگ ها خواص و آثاری دارند که قلبهای شما ندارد. از داخل سنگ آب بیرون می آید، اما قلبهای شما که سخت تر از سنگ است و هیچ تکانی نمی خورد و تحولی و حرکتی ندارید. همین طوری ثابت، ساکن، بی تحرک و یک آدمی بدون رشد فقط می تواند بخورد و بخوابد و راه برود. خیلی نمی تواند کمال داشته باشد. در حد حیوان و گیاه است و رشد انسانی ندارد. بعضی از سنگها آنقدر معرفت نسبت به خدا پیدا می کنند که در مقابل حق تعالی خشوع دارند. در مورد بعضی انسان ها می گویند مثل حیوان یا بدتر از حیوانند.

تعریف انسان فرومایه در کلام امام رضا علیه السلام

حضرت امام رضا فرمودند: «لَمّا سُئلَ عنِ السَّفِلَة: مَن كانَ لَهُ شَیءٌ یُلهِیهِ عَنِ اللّه[4] = در پاسخ به این پرسش كه فرومایه كیست؟ فرمود : كسى كه چیزى داشته باشد و آن چیز او را از خدا غافل گرداند».

در قرآن «رجال» را می فرماید: «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّكَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ[5] = مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى دارد و از روزى كه دلها و دیده ‏ها در آن زیر و رو مى ‏شود مى‏ هراسند».

رجال الهی این گونه هستند؛ ولی الان خیلی ها با کمترین چیزها ازیاد خدا غافل می شوند. تا جوانی ازدواج می کند یا مشغول درس و رشته تحصیلی می شود، به همین چیزها مشغول شده و از یاد خدا غافل می شود.

وقتی خداوند می خواهد انسان های حقیقی را معرفی کند، می گوید:« الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ[6] = همانان كه خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى كنند».

اینها در هر حالتی چه ایستاده و چه نشسته و حتی موقعی که در رختخواب هستند، از یاد خدا غافل نیستند. شما جوانان که انرژی تان بیشتر است هواها و گناهان تان کمتر است، می توانید از همین جوانی این کار ها را بکنید. از همین اول عمر، انتخابها و ارتباطات را طوری قرار دهید و طوری برنامه ریزی کنید که از یاد خدا غافل نشوید.

این فرمایش امام رضا علیه السلام مقیاس و میزان است. دائماً ما باید خودمان را بسنجیم که در چه وضعیتی هستیم. آیا مجموعه دارایی ها، مجموعه ی کمالات جمادی و حیوانی، ما را از خدا غافل می کند یا نه؟ آیا توانسته ایم با داشتن این کمالات، حتی کمالات عقلی دانشمند بودن، مجتهد بودن، آیت الله بودن، از یاد خدا غافل نشویم. اینها مبنا های خیلی مهمی هستند که ما بتوانیم خودمان را با اینها ارزیابی کنیم.

در هیچ حالی از یاد خدا غافل مشو

در هر حالی که هستیم، در حال راه رفتن، سر سفره نشستن و... باید یاد خدا باشیم. طرف سر سفره یادش می رود بسم الله و الحمدلله بگوید. فراموش کرده که این لذت را از خدا می گیرد. خدایا هر لذتی که هست اگر تو نمی خواستی و یا قوه اش را نمی دادی من نمی توانستم آن لذت را ببرم.

هر نعمتی که به ما می رسد، از خداست. خدا می توانست کاری کند که تو تا تمام عمرت روی تخت بیمارستان بخوابی و آخرش هم با ذلت بمیری. سرسفره می نشینیم، بی خبر از این که چندصدهزار نفر در دنیا از گرسنگی می میرند. یک لیوان آب می خوریم، ولی چندصد هزار نفر در دنیا وجود دارند که آب به این پاکی گیرشان نمی آید. تازه اینها غذای مادی است؛ میلیون ها نفر نمی توانند صلوات، ذکر و الله اکبر بگویند. دو رکعت نماز نمی توانند بخوانند.

در هیچ جای کره زمین خداوند تبارک و تعالی به کسی به اندازه شیعیان حضرت امیر نعمت نداده است؛ پس خیلی باید شکر کنیم. ما آنقدر غافل هستیم که غذا می خوریم، بسم الله یاد مان می رود. می خوریم و به آروغ زدن هم می افتیم. الحمدلله گفتن نیز از یاد مان می رود. در حالی که در بیمارستان ها افرادی را داریم که راحت ادرار شان خارج نمی شود. یک قطره آب از گلوی شان پایین نمی رود، راه حنجره شان بسته شده. ما باید شکر کنیم از اینکه مزاج ما راحت کار می کند.

من الان دارم برای شما 50 دقیقه و یا کمتر از آن صحبت می کنم. یک زبان گوشتی بین دندانها می رود و می آید و کلمات از آن بیرون می آیند و به جایی هم گیر نمی کند و دندان آن را گاز نمی گیرد. شما فکر کنید زبان به این نرمی، بین دندانهای به این تیزی دائما بین دندان ها می رود و می آید و حرف می زند و تعادل هم دارد.

انسان غرق در دریای نعمت های خداست و هیچوقت سرش از آن دریا بیرون نمی آید. اگر انسان اینها را ببیند، می تواند خود را به مقام فرشته ها نزدیک کند. از مقام فرشته ها هم بالاتر برود. انسان در تمام حالات، حتی لحظه ای که حادثه ای برایش رخ می دهد و دنیا جلوی چشمش سیاه می شود، باید یاد خدا و این که خدا چقدر نعمت به او داده باشد. فصل ممیز انسان با حیوان شکر است. انسانی که یاد خداست و شاکر خداست، انسان تر از دیگران است.

 

[1] - سوره رحمان/33.

[2] - سوره مائده/110.

[3] - سوره بقره/74.

[4] - تحف العقول : 442. 

[5] - سوره نور/37.

[6] - سوره آل عمران/191.

ابراهیمی (کاربر مهمان)

عالی بودداستاد ممنون از لطفتون

لیلا (کاربر مهمان)

سلام،خدا قوت،سخنرانی های استاد شجاعی باعث شدبه سوالهایی که در ذهنم وجود داشته به جواب برسم. باز هم احتیاج به کمک دارم که به قلب سلیم وخانواده آسمانی برسم.

خانم علیزاده

<p>سلام و سپاس از شما دوست عزیز. برای مطالعه بیشتر و رسیدن به هدفی که مد نظرتون است می توانید مباحث بیشتری از استاد را گوش بدید یا کتابهای ایشان را مطالعه کنید. قبل ازین کار پیشنهاد می کنیم فرم مشاوره را از صفحه اول سایت پر و ارسال کنید. لینک فرم مشاوره&nbsp;http://montazer.ir/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87</p> <p>برای اطلاعات بیشتر با روابط عمومی موسسه تماس بگیرید. منتظر انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان هستیم.</p> <p>موفق باشید.</p>

زهرا عبدالهی (کاربر مهمان)

سلام و ادب و احترام آقای دکتر عزیز یک دنیا از شما سپاسگذاریم بابت سخنرانیهای جذاب و شیرینتون چقدر به ما آگاهی میدید دری از دنیاهای دیگه به روی ما باز میکنید چقدر چیزها که اصلا بهشون فکر نمیکردیم الان میشنویم و یاد میگیریم امشب شب ولادت آقا علی بن موسی(ع) است اجرتون با آقا امام رضا(ع) شما هم که امروز مشهدید سلام ما رو به آقا برسونین یاحق

خانم علیزاده

<p>سلام علیکم و تشکر از اظهار لطف تان.</p> <p>منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم.</p> <p>موید باشید.&nbsp;</p>

میانگین (1 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed