مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یکی از انواع بهشت، «بهشت عدن» است. این بهشت محل رحمت، عطوفت و مهربانی و گذشت است.
اهلبیت (علیهمالسلام) مظاهر کامل «معدن الرحمة» و «ذو رحمةٍ واسعة» هستند و چشمههای رحمت از خانه هایشان میجوشد. درس رحمت، عطوفت، گذشت و مهربانی بی منت را باید از مکتب آنان آموخت؛ زیرا احسان و انعام انسان ها به یکدیگر، معمولا ً با انتظار مقابله به مثل، انتظار تشکر و... همراه است. اما ترحم و تفضّل اهل بیت (علیهمالسلام) صرفاً برای خداست و انتظار مقابله به مثل، تشکر و تقدیر از هیچ کس ندارند.
فقره «معدن الرحمه= معدن رحمت» را در جامعه کبیره آغاز میکنیم. «معدن» اسم مکان بر وزن مفعِل و از ماده ی «عدن» است.
صاحب کتاب تحقیق در معنای عدن میفرماید: «هو الاستقرار مع الفة و بهجة. و من مصادیقه: الجنّة = استقرار همراه با الفت و بهجت است و از مصادیق بهشت است».
قرآن یکی از انواع بهشت را «بهشت عدن» معرفی میکند: «و جناتٍ عدنٍ[1]= بهشتهای جاودان » یا «وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ[2] = خانه های پاکی در بهشت های عدن».
یعنی آن چیزی که در جایی استقرار پیدا میکند و خود محل استقرار، نسبت به هم کراهت ندارند؛ بلکه الفت و انس دارند که به آن عدن گفته میشود. پس معدِن هم به تبع آن، یعنی بین آن چیزی که استقرار پیدا کرده و محل استقرار انس و الفت وجود دارد.
کسانی که در بهشت هستند، هم بهشت خوشحال است از این که چنین افرادی در آن آمده اند و هم بهشتیان از بودن در بهشت خوشحالند. حدیث معروفی از نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره حضرت سلمان علیهالسلام است که فرمودند: «ان الجنة لاعشق الی السلمان من سلمان الی الجنه وان الجنة لاعشق لسلمان من سلمان إلى الجنة = همانا اشتیاق بهشت به سلمان، بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به دیدار سلمان، عاشقتر از دیدار سلمان به بهشت است». سلمان از بس شخصیت خوب و نورانی داشت، بهشت مشتاق اوست که بیاید و در آن قرار بگیرد. این انس دو طرفه است. قطعاً سلمان هم نسبت به بهشت شوق و عشق داشت.
بهشت برای دیدن مهدی لحظه شماری میکند
برای درک بیشتر معنای استقرار از نبی اکرم (صلیاللهعلیهو آله و سلم) این جمله ای زیباست که فرمودند: « إنَّ الجَنَّةَ تَشتاقُ إلى أربَعَةٍ مِن أهلی، قَد أحَبَّهُمُ اللّه ُ وأمَرَنی بِحُبِّهِم: عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، وَالحَسَنُ ، وَالحُسَینُ ، وَالمَهدِیُّ ـ صَلَّى اللّه ُ عَلَیهِم ـ الَّذی یُصَلّی خَلفَهُ عیسَى بنُ مَریَمَ علیه السلام = بهشت مشتاق چهار نفر از اهل من میباشد که خداوند متعال آنان را دوست دارد و مرا (نیز) به دوستی آنان دستور داده است. (آنان عبارتند از) حضرت علی، امام حسن، امام حسین و حضرت مهدی علیهمالسلام که در هنگام ظهورش حضرت عیسی بن مریم به او اقتدا نموده و در پشت سر او نماز خواهد خواند».
میدانید در زمان ظهور حضرت مسیح علیهالسلام در نماز جماعت به آقا امام زمان علیه السلام اقتدا میکند.
در روایت دیگری به جای این ۴ نفر حضرت ۴ نفر از اصحابش را گفته: علی و مقداد و سلمان و ابوذر که علی در آنها مشترک است.
غرض از این روایت این است که بهشت فقط مشتاق این چهار نفر نیست. بلکه بهشتیها هم از این که در بهشت هستند، خیلی خوشحالند. با محل زندگی شان خیلی انس دارند و راضی اند و بهشت هم نسبت به آنها شوق دارد. این شوق ظهوراتی دارد. چون اشیاء شعور دارند. وقتی حس انسان قوی میشود، نسبت به یک اتومبیل یا مبل یا فرش، حس خوبی پیدا میکند. آنها هم چون زنده هستند، مثلا یک فرش از نشستن این آدم بر روی آن، شوق دارند. مثل داستان منبر پیامبر یا ستون حنانه که حضرت به آن تکیه میداد. وقتی پیامبر از آن ستون فاصله میگرفت، این ستون از دوری حضرت به ناله درآمد که نالهاش را همه شنیدند.
وقتی شما در بهشت هستید نیز، اجزای بهشت همه ذوق و شوق دارند از این که شما آنجا هستید. درختش، چشمهاش، میوهاش، حیوانات و پرندههایی که آنجا هستند، همه از حضور شما خوشحال اند. انسان با همهی اجزای بهشت رابطهی عاطفی برقرار میکند.
پس معدن یعنی محل استقراری که دو چیز با هم در آن مکان نسبت به هم انس و الفت دارند. مثل معدن طلا، معدن نقره، معدن الماس، یعنی آن محل کاملاً جایش است. آنقدر استقرار زیاد است که شما نمیروید طلا یا الماس را بردارید. چون طلا یا الماسی وجود ندارد که بردارید. بلکه با کلی زحمت باید سنگهای معدن را بکَنید تا طلا یا الماس استخراج کنید. چون طلا کاملاً در سنگ و خاک رسوخ کرده؛ یا الماس کاملاً جذب سنگ و خاک است و شما باید آنها را از همدیگر جدا کنید و بیرون بکشید. طلا و الماس با سنگ و خاک الفت پیدا کرده اند.
اهل بیت سرچشمه های رحمت و مهربانی هستند
در جامعه کبیره شما به اهل بیت میگویید: «و معدن الرحمه» شما معدن رحمت هستید. رحمت حالتی است که انسان بعد از این که متاثر میشود (فرقی هم نمیکند بخاطر چه عاملی باشد) دلش تحریک میشود، نسبت به طرف مقابل خروجی دارد.
نحوه برخورد شما با هر چیزی (اتومبیل، گل، درخت و...) باعث انتقال حسهای خوب یا بد شما میشود که در آنها تاثیر گذارند. مثلا برخورد شما نسبت به یک قلم خودکار که جوهرش تمام شده و نمینویسد چگونه است؟ بعضی افراد بیادبانه آن را در سطل آشغال پرت میکنند. اما آدم با ادب، آن را با احترام و تشکر داخل سطل زباله میاندازد. گاه طرف مقابل شما گیاه است. رفتار درست و احترام آمیز شما باعث قویتر شدن رشد گیاه میشود. پس هر ارتباط عاطفی که شما با هر کس یا هر چیز اعم از انسان یا گل یا حیوان تحت تاثیر رقت قلب، محبت، عطوفت، شفقت، دلسوزی، همدردی و عطوفت را «رحمت» میگویند.
فرق رحمت خدا با انسان، این است که در خداوند تبارک و تعالی احساس وجود ندارد، یعنی خدا محل احساس نیست که مثلا یک دفعه تحت تاثیر قرار بگیرد، یا دلش برای کسی بسوزد یا رحمتی بکند. این طور نیست. رحمت خدا امر ذاتی است. در قرآن اشاره میکند «ذو رحمهٍ= صاحب رحمت» یا «ارحم الراحمین» است. رحمتش این گونه نیست که تحریک بشود و کاری بکند، بلکه خداوند ابتداً به بندههایش عطوفت و رحمت دارد، مهر میورزد، به بندگانش تفضل میکند، بخشش میکند. این را رحمت میگویند.
ممکن است گاهی ما مثل خدا باشیم و بدون چشم داشت و تحریکی رحمت داشته باشیم. بدون این که حسمان تحریک شدهباشد، به افرادی محبت کنیم، مهرورزی کنیم، خیر برسانیم، عطا کنیم، ببخشیم. در حالی که نه نیازی داریم و نه تحریکی وجود دارد. خود انسان رحیم و رحمان است. از وجودش این رحمت و مهربانی میجوشد. اما در بیشتر مواقع انسان اگر رحمتی میکند، یا به خاطر طمعی است که دارد؛ یا مزدی میخواهد؛ یا تشکر یا پاداشی میخواهد؛ یا مهربانی میکند تا مهربانی ببیند؛ عطوفت میکند تا عطوفت ببیند؛ یا لحظهای به شدت حسهای غریزیاش تحریک شده و رقت قلب پیدا کرده، دلش سوخته، یا حس همدردی در او تحریک شده، حالا یک خروجی رحیمانه برای کسی بروز داده است. پس دقت کنید رحمت، آخرین مرحله است که شما در رفتارتان همراه با لبخند یا نوازش یا بوسه یا هدیه دادن یا حرف قشنگ زدن یا کاری کردن از خود صادر میکنید.
انواع رحمت
ما 5 شأن «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» داریم. رحمت نیز این گونه است. رحمتی که از خدا دریافت میکنیم یا رحمتی که نسبت به بندگان خدا داریم، همین 5 دسته هستند: گاهی رحمت، رحمت جمادی است. یعنی شما به کسی پولی میدهید یا اتومبیل تان را به کسی میدهید یا خانه خود را به کسی میدهید، هدیه به کسی میدهید. اینها رحمت جمادی است.
گاهی رحمتتان گیاهی است. مثلا به کسی غذائی میدهید، درمانش میکنید، مشکل جسمیاش را حل میکنید.
گاهی نظر رحمتتان در بعد حیوانی است. مثلا شفاعت در ازدواج میکنید، شغلش را درست میکنید، موقعیت اجتماعیاش را حل میکنید، آبرویش را حفظ میکنید، مشکلات زندگیاش را حل میکنید.
گاهی هم رحمتتان از مقوله رحمت عقلانی و فرشتهای است. یعنی علمی یاد میدهید، مهارتی به کسی میدهید، آگاهش میکنید. این جنبه عقلانی است. زمانی هم رحمتتان از جنس رحمت فوق عقلانی و انسانی است، یعنی خروجی شما باعث میشود رشد انسانی این شخص بالا برود تا به خودشناسی برسد، به الله برسد، با خانواده آسمانیاش آشنا شود، با عقاید و اخلاقیاتش آشنا شود.... این رحمت را رحمت فوق عقلانی میگویند.
در خیرات و صدقات هم کسانی که میخواهند کارهای خیر انجام بدهند. مثلاً در ماه رمضان یا ماه محرم یا ماه صفر بعضی افراد پولشان را صرف غذا و سفره یا درمان یا ازدواج یا مدرسه ساختن میکنند. اینها کارهای ارزشمندی است. ثواب هم دارد. اما چرا بیاییم کار شکمی یا گیاهی یا حیوانی یا عقلی کنیم! بهتر است آن را ارتقائش بدهیم و در جائی هزینه کنیم که صرف رشد انسانها و معنویت و دین انسانها شود. چون هیچ هزینهای در هزینههای خیرات ما به اندازه کار فرهنگی و معنوی مهم نیست.
بالاترین رحمت، رحمت انسانی است
خداوند تبارک و تعالی همیشه برای ما رحمت دارد. مثلا در دعای عالیة المضامین میخوانیم: «وَ تَرْزُقَنِی مَالاً كَثِیراً وَاسِعاً سَائِغاً هَنِیئاً نَامِیاً= و مال بسیار با وسعت نصیبم فرما كه صاف و پاك و گوارا و با افزایش» این رحمت جمادی است.
گاهی رحمت خدا جنبه گیاهی است. در دعای کمیل میخوانیم: «قَوِّ علی خِدْمَتِکَ جَوارِحی= جوراح مرا در راه خدمت به خودت قوی و نیرومند گردان» خدایا بدنم را قوی کن. میخواهم در خدمت شما باشم. در خدمت دین باشم. از خدا خیر و رحمت بدنی میگیری.
گاهی از خدا رزق میخواهیم. «انْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ[3]= از آسمان برای ما مائده ای نازل فرما» و این رزق حلال و طیب باشد: « اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً». زمانی هم رزق بچه میخواهید که مربوط به جنبه جمادی است: «هب لی ذریتهً طیبه= یک بچه طیب به من بده». باز جنبه گیاهی است. گاهی هم میگویید: «عزًّ باقیاً» خدایا عزت پایدار به من بده. اینها موقعیتهای اجتماعی است. خدایا یک علم نافع روزیم کن. علم با برکت، نه علمی که به ضررم باشد.
زمانی هم از خداوند تبارک و تعالی آخرت و معنویت را میخواهیم، خود خدا را میخواهیم، این جنبهی فوق عقلانی است.
بهشت هر کسی به میزان وسعت نگاه اوست
وقتی شما میگویید: «اللهم الرزقنی الجنه= خدایا بهشت را روزیم کن» یا «و ادخلنی الجنه= خدایا من را وارد بهشت کن». طلب بهشت به نظر تو بستگی دارد.
سوال میکنیم بهشت در نظر تو چیست؟ میگویید کاخ دارد، تجهیزات دارد، موسیقی دارد و... جنبه جمادی بهشت را در نظر گرفته اید. اما اگر گفتید بهشت یعنی مردان بهشتی، زنان بهشتی، دوستان بهشتی، به جنبه حیوانیاش نظر کردهاید. گاهی هم میگویید بهشت یعنی تمام علومی که در دنیا دوست داشتم یاد بگیرم، آنجا وجود دارد. بهشت دانشگاه و حوزه علمیه دارد. در برزخ انسان بسته به این که در دنیا چقدر سواد و معلومات داشته و چه پایهای از دانش را داشته، وقتی از دنیا رفت، اگر جهنم نرود و به بهشت برود، همان موقع در دانشگاههای بهشت ثبت نامش میکنند. اساتیدش مشخص است، کلاسهایش مشخص است. موضوعات درسی و مواد درسیاش مشخص است. شما اگر تفسیر خواندهای، اما همه اش را یاد نگرفتهای، در آنجا میتوانی تا قیامت به طور کامل یاد بگیری. درجات بهشت هم به اندازه فهم قرآن است. در روایت داریم: «اقْرَأْ وَ ارْقَع= بخوان و بالا برو». این جنبه برای شخص مهم است. بنابراین، رحمتی هم که شامل حالش میشود و میخواهد به آنجا برسد و از خدا درخواست میکند در دعاهایش، این جنبه ها را دارد.
اما بهشت برای بعضی افراد مثل امیرالمومنین علیهالسلام نیست. چون حضرت میفرماید: « مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَلاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك= من تو را از ترس دوزخت پرستش نكردم و نه به جهت طمع در بهشت تو؛ ولى تو را شایسته عبادت دیدم و پرستیدم ».
این خیلی مهم است. رحمت اهلبیت از این سنخ است. چون عبادتهایشان نه از سر شوق بهشت است و نه ترس از جهنم، بلکه از سر عشق به خدا بود.
در رحمت ائمه طمعی نیست. ائمه رحمت شان نسبت به ما چطور است. این برای ما الگو است که ما هم به این سمت حرکت کنیم. پس آن موقع که شما خود خدا را میخواهی، عاشق اهل بیتی، دل تنگ حضرت زهرایی، دلتنگ امام زمان هستی، دلتنگ انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین هستی و چیزهای بالایی را میخواهی، این دلدادگی حکایت از رحمت انسانی شما میکند.
اهل بیت (علیهمالسلام) سرچشمه های رحمت هستند
وقتی راجع به اهل بیت صحبت میکنیم که آنان معدن رحمت هستند، یعنی ریشه و چشمههای رحمت اند. شما نمیتوانید از معدن جلوتر باشید. چون مهربانتر، دلسوزتر و همدل تر از ائمه وجود ندارد.
پس این اشتباه یک موقع صورت نگیرد که انسان فکر کند از اهل بیت میتوان جلو زد. نه اصلا نمیشود جلو زد. شیطان یک جاهایی این طور سرمایه گذاری میکند که اشخاصی یا گروههایی مهربانتر از خدا برای آدم هستند.
این خیلی بد است که انسان فکر کند از خدا و امام زمان و اهل بیت مهربان تر است. یک دروغ واضح است.
درک «معدن الرحمه» باید جلوی فهم های غلط، احساسهای غلط، حرفهای کفرآمیز یا احساسهای کفرآمیز را از تو بگیرد. نمی شود از معدن جلو زد. شفقت و مهربانی اهل بیت بی نهایت بیشتر از ماست.
زیارت/رحمت/ انواع بهشت:عدن
[1] . سوره رعد/آیه 23.
[2] . سوره توبه/آیه 72.
[3] . سوره مائده/آیه 114.
کلیدواژه ها:
آثار استاد