مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چون قلب مؤمن تعلق به «الله، آخرت، ابدیت و حرکت به سوی سلامت و جاودانگی دارد، اگر در جائی آسیبی ببیند، به اصل و سلامت روحش صدمه ای وارد نمی شود.
نگاهی که ما باید به مصیبتها داشتهباشیم، باید با تاسی از نگاه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه و آله) باشد. ایشان میفرماید: «ما یُصیبُ المُؤمِنَ مِن وَصَبٍ ولا نَصَبٍ ولا سَقَمٍ ولا حَزَنٍ حَتَّى الهَمِّ یُهَمُّهُ إلّا كُفِّرَ بِهِ مِن سَیِّئاتِهِ = به مؤمن درد طولانى و رنج و بیمارى و اندوهى نمىرسد و حتّى برای چیزی اندوهناک نمىشود، مگر این كه به خاطر آن، از گناهان او چشم پوشى مىشود».
یکی از شیرینیهای زندگی مؤمن این است که هیچ وقت به رنج یا سختی یا غمی دچار نمیشود، حتی یک دغدغهای که خاطرش را برنجاند به او نمیسد، مگر این که برای هر کدام از این رنجها خداوند بخشی از گناهانش را محو میکند. این به خاطر مبارکی مؤمن است. در واقع ساختار وجود مؤمن چون در مقام صحت و حرکت سالم به آخرت است، خود به خود حرکتش رو به سلامت دارد.
مؤمن در دنیا مثل جنین در رحم مادر است که مسیر درستی دارد؛ اما اگر در طول مسیر به آفاتی دچار شود، پزشکان سعی میکنند در داخل رحم مادر، آفتها را برطرف کند. این به خاطر آن است که شرایط تربیت و رشد در رحم مادر خیلی مهیاتر و آسان تر از مرحله خارج از رحم است.
وقتی انسان در دنیا تصمیم میگیرد در صراط مستقیم قرار بگیرد، ممکن است آسیبهای مختلفی از ناحیه شیطان با انواع حمله از «جلو، عقب، راست و چپ» دچار شود. پس بهتر است برای حرکت درست در دنیا، آسیبها را بشناسد.
مؤمن به تعبیر قرآن کریم ممکن است در روند زندگیاش، دچار لغزش و فحشا و منکرات بشود، «وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ[1]= آنها كه وقتی مرتكب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم كنند»، حتی دچار گناه کبیره هم بشود، اما چون مسیرش، مسیر درستی است و حرکتش رو به اصلاح است، همهی حرکتهای نادرست را بازسازی میکند و مشکلش را حل میکند. برای همین است که میگوییم حرکت مؤمن در رحم دنیا حرکت رو به سلامت است، اینگونه حرکتهای نادرست همان «ظلم به نفس» است. فحشا از نظر لغوی یعنی گناهی که انسان در ارتباط با دیگران مرتکب می شود؛ اما ظلم به نفس در ارتباط با خود او است.
«هم و غم» های مؤمن، بهانه ای برای چشم پوشی خدا از گناهان او
از الطاف الهی به مؤمن این است که برخی گناهان مؤمن را به وسیله ی «هم» و «غم» می بخشد.
در عبارت «ولا حَزَنٍ حَتَّى الهَمِّ»، کلمهی «هم» یعنی چیزی که برای مؤمن دغدغه میشود و ذهنش را مشغول میکند و با آن درگیری پیدا میکند،. حضرت میفرماید: چنین مشغلهای برای مؤمن کفارهی گناهانش است. علت این که غم و ناراحتی برای مؤمن کفاره است، این است که میتواند همه ی ضعفها و کمبودهایش را بازسازی میکند.
قدرت قلب مومن و کفر باطنی شیطان
قلب مؤمن چنان قدرتمند است که میتواند با توبه و رشد ایمان، گناهان سالهای متمادی گذشتهاش را جبران کند. اما اگر کسی کفر باطنی داشته باشد، مثل شیطان میشود که ۶ هزار سال عبادتش هم به دردش نخورد.
اگر کسی ۳۰ سال هم در فحشا و منکرات و کفر و شرک قرار گرفت، وقتی توبه میکند، سیستم توبه و قلب مؤمن به قدری قدرتمند است که می تواند تمام آن 30 سال را جبران کند.
دقت کنید که سیستم خلقت خدا و ساز و کار عمل مؤمن چگونه است! همه قدرت مؤمن به یک ماجرا بر میگردد و آن «قلب» مؤمن است. قلب اگر اصلاح بشود، روند حرکت انسان، روند درستی خواهد داشت؛ اما اگر قلب اصلاح نشود، شما هر چقدر هم عبادت کنید، قلب تان درست نخواهد شد.
انسان با قلبی که انواع انحراف از معیارهای الهی را دارد، به سرمنزل مقصود که همان تولد سالم است، نخواهد رسید. بخشی از انحرافات قلب، شامل قلب بیمار، واژگونه، مضطرب و متزلزل، قلب مرده، قلب قسی، قلب مهر خورده و .....است.
شیطان را نگاه کنید، ۶ هزار سال عبادت کرد و در این عبادتها به رشد و مقام فرشته ها رسید، اما کفر باطنی او همچنان باقی ماند. البته این کفرش را ظهور نداد. خدا هم با او کاری نداشت تا زمان امتحان فرارسید.
زمان آزمایش که فرا میرسد، خدا به فرشتهها دستور میدهد که به آدم سجده کنید، در آنجا کفر شیطان ظهور پیدا میکند. قرآن میفرماید: « فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ/ إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ[2]= پس فرشتگان همه با هم سجده کردند/ جز ابلیس كه تكبر ورزید و از كافران بود».
شیطان این «ابا» را قبلا هم داشته، ولی آن را ظهور نمی داد. یعنی از اول کافر بود. این طور نبود که یک دفعه کافر شده باشد. برخی انسانها زمینههایی از فسق و کفر را با خودشان دارند. گاهی فردی در گرفتارهای زندگی، با خدا درگیر میشود، اما و بطور موقت با خدا راه میآید و میگوید حالا من خدا را قبول دارم، اما در این قضیه با او درگیرم. گاهی با پیغمبر و امام نیز، درگیر میشود؛ ولی ایمان خودش را ظاهراً سر پا نگه میدارد. با این وضع به زندگی ادامه میدهد تا روز امتحان فرا برسد.
مهمترین جایی که انسان امتحان می شود، «امامت» است
در میان بیش از یک میلیارد مسلمان جهان، اکثرا خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول دارند، اما همه اختلافات آنها، حتی اختلافات شیعیان ناشی از مسالهی «امامت» است.
بیشتر درگیریها، مقاومتها و پوست کلفتیهای انسان با خدا و پیغمبر نیست، بلکه با امام است. یعنی بیشترین جایی که افراد امتحان میشوند، در «امامت» است. الان ما بیش از یک میلیارد مسلمان داریم که با خدا و پیغمبر مشکلی ندارند؛ اما در بسیاری از جاها با امامت مشکل پیدا میکنند. حتی خودِ ما شیعیان در قضیه خدا مشکل نداریم. اما ضعف اصلی ما در رفتن به زیر چادر امام زمان (علیهالسلام) است. کسی در بخشهایی که مربوط به خدا است، مثل قرآن خواندن، نماز خواندن، روزه گرفتن و ... مشکلی ندارد؛ اما به امامت که میرسد، با مشکل مواجه میشود. بسیاری از شیعیان با امام های شهید که دیگر در دنیا نیستند، مشکلی ندارند. زیرا اعتقاد به امام درگذشته، برای امور امروز ما مسئولیت آور نیست. اما انسان در جائی با امام مشکل پیدا میکند که امام حی و زنده باشد و این همیشه در طول تاریخ بوده و انسان زیر بار طاعت و فرمان امام زنده نمی رفته است.
منشا انحراف و کفر و لغزش های آدمی است
پرسشی که مطرح است، این است که کفر و انحراف چگونه برای انسان به وجود می آید؟
امروزه آدمهایی در جامعهی اسلامی هستند که ظواهر شرعی را رعایت میکنند؛ متدین اند، حجاب دارند، نماز میخوانند، حج میروند، اما ذات آنها متعلق به ساختار اصیل دین نیست. با یک تغییر مکان یا محیط، مثل رفتن به آمریکا، اروپا، دبی و... باطنشان تغییر میکند. این نشان میدهد که ذاتشان به چیزهائی تعلق دارد که الان در آن فضا نیستند، اما اگر در آن فضا قرار گیرند، مطابق با همان فضا و محیط عمل میکنند. به همین دلیل میگوییم حرکت و زندگی آنان، حرکت اصلاحی و به سوی سلامت نیست؛ بلکه برعکس، روند گناه و آسیب پذیری به سمت ابدیت دارند.
اما مؤمن کسی است که در هر شرایطی قرار گیرد، ساختار و شاکله اصلیاش که همان ایمان اوست، تغییر نمیکند. او به خاطر ایمانش، ترس از آخرت دارد و برایش مهم است که در این مسیر آلوده نشود. برای همین است که خویشتن داری میکند. حال اگر در جائی هم پایش بلغزد، دوباره بلند میشود و نقص گذشته را اصلاح میکند و گذشته اش را جبران میکند.
بنابراین، انسان باید حواسش باشد که در حرکتش به سمت ابدیت و جاودانگی، ارتباطش با باطن عالم، درست و سالم باشد. وقتی شخص ارتباطش را با باطن عالم حفظ کند، یعنی با آن کسی که همهی سلامتها در دست اوست، آسیب هم ببیند، میتواند بازسازی کند. اما اگر حواسش نباشد، شیطان در او لغزش و انحراف ایجاد می کند.
اگرهر طور دلت خواست بگردی و بپوشی، خدا اصلا نگاهت نمی کند
کسی که تقوای لباس پوشیدن و خوردن و مرکب سوار شدن و ....را نداشته باشد، تا دم مرگش، خدا به او نگاه هم نمیکند.
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «مَنْ أَكَلَ مَا یَشْتَهِی وَ لَبِسَ مَا یَشْتَهِی وَ رَكِبَ مَا یَشْتَهِی لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ حَتَّى یَنْزِعَ أَوْ یَتْرُك= هر كس هر گونه خوراكى كه دلش مىخواهد بخورد، و هر گونه جامهاى كه دلش مىخواهد بپوشد، و هر گونه مركبى كه دلش مىخواهد سوار شود، خداوند به او نگاه نمىكند، مگر آنگاه كه روش خود را تغییر دهد و از آن روش دست بردارد».
این که میفرماید:«هر کس هر چه دلش بخواهد بخورد»، یعنی تقوا و عفت شکم نداشته باشد. هر چه دلش خواست میپوشد یعنی برایش مهم نیست که آیا لباسش مسلمانی است یا نه. یا هر چه دلش خواست سوار میشود، یعنی هوس میکند امروز این مرکب را سوار شود، دو ماه دیگر آن را عوض میکند. چون خوشش نیامده. پس ماشین دیگری را میخرد. هدفش از سوار شدن مرکب، گذران روند سالم زندگی نیست؛ بلکه هدف، تفاخر، کلاس گذاشتن و دیده شدن است. این همان جهنمی است که حضرت میفرماید: « اگر شما با بند کفش تان هم فخر بفروشید، امکان ندارد به بهشت راه پیدا کنید». کسی که هر چه بخواهد سوار میشود، در مرکب سوار شدن تقوا ندارد و به خاطر چشم هم چشمی و پز دادن به باجناق، جاری، خاله، پسر خاله و دیگران این کار را میکند.
به فرماش نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) خدا اصلا به چنین افرادی نگاه نمیکند، یعنی اینها از چشم خدا میافتند تا زمانی که بمیرند. یعنی خدا تا مرگش هم به او نگاه نمیکند، مگر این که دست از این کارها بردارد.
نشانه های مومن/نسبت/ قلب/ولایت به روز
[1] . سوره آل عمران/آیه 135.
[2] . سوره ص/آیات 74-73.
کلیدواژه ها:
آثار استاد