مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
استمرار و دائمی بودن زیارت ائمه معصومین (علیهمالسلام) راز ماندگاری و همراهی با آنها است که این استمرار در برزخ و بعد از قیامت به صورت «شفاعت» و محشور شدن با آنها ظهور خواهد کرد.
ائمه علیهمالسلام وداع های زیادی دارند، ولی زیباترین و کاملترین وداع، وداعی است که در زیارت عالیة المضامین بیان شده است. این وداع فوق العاده زیبا، ریاضی و متناسب با ساختارِ ارتباط ما با اهلبیت علیهمالسلام طراحی شده است. توصیه من این است که وقتی به زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) مشرف میشوید یا در ایام محرم و صفر به کربلا، نجف، کاظمین و سامراء می روید، این وداع را حتما بخوانید.
«السَّلاَمُ عَلَیْكُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ= سلام بر شما اى اهل بیت نبوّت و سرچشمه رسالت، سلام وداع كننده، نه سلام خسته و خشمگین و رحمت و بركات خدا بر شما باد».
عربها هم در لحظه روبرو شدن باهم، و هم جدا شدن از یکدیگر کلمه سلام را به کار می برند. یعنی وقتی که بخواهند سلام کنند، میگویند: «سلام علیکم» و در خداحافظی هم میگویند: «والسلام علیکم» یعنی خداحافظ.
«سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ»، یعنی به گونهای از شما خداحافظی میکنم که از روی ملال و خستگی نیست. دلم پیش شماست. این ملاک مهمی در زیارت به ما میدهد. وقتی شما پیش عزیزی هستید که دوستش دارید و علاقه به او دارید، طبیعی است که او را به بلندای وجودی خودت میخواهی. یعنی استمرار خودت را می بینی. بعد میگویی حالا که این محبوبِ من است، ای کاش برای همیشه برای من باشد. فرقی نمیکند محبوب جمادی باشد، مثل خانه یا اتومبیل، یا محبوب گیاهی باشد مثل غذا یا فرزند، یا محبوب حیوانی باشد مثل همسر، پدر و مادر و دوست یا محبوب های عقلی باشد، مثل علم؛ یا محبوب فوق عقلی باشد مثل معنویت و عشق به خدا و اهل بیت (علیهمالسلام).
وقتی با محبوب فوق عقلی ات صحبت می کنی، از او لذت می بری؛ چون عزیزت است. مثل خدا، اهل بیت، مسجد، حسینیه و... . اما وقتی بگوئی: من برنامهای ندارم، هر وقت فرصت شد نماز میخوانم یا به زیارت میروم. از همین جا مشخص است که برنامهای منسجم و مدونی نداری و فردی هستی که از خانوادهی آسمانیات جدا شدهای. در حالی که وقتی انسان با محبوبهای آسمانیاش روبرو میشود، باید مثل محبوبهای زمینی، استمرار خودش را با آنها حفظ کند و در زندگی خود آنان را در نظر بگیرد. کسانی میتوانند این چنین باشند، یعنی استمرار همراه با لذت داشته باشند که از صمیم قلب محبوب شان را بخواهند. این امر، حکایت از فعال بودن بخش بی نهایت طلبی آنها دارد.
در زیارت عاشورا می خوانیم: «اَنْ یَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ = من همیشه می خواهم در دنیا و آخرت با تو باشم». خیلی ها این دعا را می خوانند، ولی حسّی به آنها دست نمی دهد. چون بخش انسانی شان فعال نیست. کسی می تواند از این فقره از دعا لذت ببرد که فوق عقلش زنده باشد و خود را با امام حسین ببیند. متاسفانه خیلی ها هستند که به بهشت می روند ولی بدون حضرت.
در عنصر استمرارِ نعمت، «ماندگاری» همیشه با شماست. وقتی به یک نعمت معنوی میرسید، آن را حفظ کنید و بخواهید که همیشه آن را داشته باشید. اگر این حس به تو دست ندهد، یعنی هنوز آن بخش انسانیات فعال نشده است. از این رو، به امام رضا (علیهالسلام) میگویید: «سلامً مُودعٍ= سلام کسی که وداع میکند، اما «لا سئِمٍ و لا قال» نه با حالت ملال آور و خستگی. یعنی دلم پیش توست و دوست دارم همیشه نزد تو باشم و با تو حرف بزنم.
اینها استانداردها، شاخص ها و میزان هایی است که انسان باید در ارتباط با خانوادهی آسمانیاش داشته باشد. بنابراین، افرادی که سبک زندگیشان را طوری میچینند که از حسینیه، مسجد، ارتباط با خانواده آسمانی و حرم جدا میشوند، دقیقاً به این معناست که بخش فوق عقلانیشان کار نمیکند و این کار احمقانهای است و پیامدهای بدی هم دارد. هم در دنیا آسیبش را میبیند و هم بعد از این که به برزخ منتقل میشود، فقر، تنهایی و غریبیاش شروع می شود.
در ادامه دعا می خوانیم: «سَلامَ وَلِیٍّ غَیْرِ رَاغِبٍ عَنْكُمْ »، یعنی من به تو سلامی میکنم که هرگز از سبک زندگی و دستورات شما منحرف نشوم.
«رَاغَبَ» از ریشه «رَغَبَ» به معنای میل و هوس است. منظور این که تمام میل، افکار و انتخاب هایم شبیه اهل بیت است و هیچ فاصله ای از آنها ندارم.
«وَ لا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ= از شما انحرافی پیدا نمیکنم»، یعنی سراغ سبک زندگی کسی نمیروم تا مجبور به جدایی از شما شوم یا فراموش تان کنم.
«وَ لا مُسْتَبْدِلٍ بِكُمْ= و نه عوض كننده شما». یعنی به دنبال این نیستم که چیزهایی را بخواهم در دنیا که شما را با آنها معامله کنم.
گاهی ممکن است درآمدی به انسان پیشنهاد شود که خیلی چرب و شیرین باشد، اما تاوانش دوری و فاصله گرفتن از اهلبیت، عبادت، زیارت و مقدسات است. این شغل جهنمی است حتی اگر درآمدش هم خوب باشد. حتی ارتباط، دوستی و ملاقات شما را به چیزی تبدیل نمیکنم و اینها را با شما عوض نمی کنم.
«وَ لا مُؤْثِرٍ عَلَیْكُمْ = هیچ چیز را بر شما ترجیح نمی دهم». مثلا خانهای که میخرید، محلهای را انتخاب کنید که مسجد، حسینیه، هیئت داشته باشد. نه این که بگوئید به شهربازی نزدیک باشد، رستوران دارد یا ندارد و ... اینها ملاکهای انتخاب اهل طبیعت است. پس هر چیزی که میخواهید انتخاب کنید، اول ببینید کجا امکانات انسانی و فطری بیشتری دارد. آنجایی که از لحاظ ظاهری و دنیایی خیلی شیک تر، قشنگ تر و غنی تر است و از نظر فطری فقیر است، به درد نمی خورد.
« وَ لا زَاهِدٍ فِی قُرْبِكُمْ= و نه بی رغبت در تقرب به شما». تقرب و تشبه به اهل بیت باید دغدغهی اصلی هر مؤمنی باشد. این فراز به نکته خیلی بزرگی اشاره می کند.
گاهی هدف و دغدغه افراد رفتن به دانشگاه، دکتر و مهندس شدن است و چون میخواهند شبیه فلان دکتر و فلان مهندس بشوند، سعی و تلاش میکنند. ما هم اگر بخواهیم شبیه خدا و اهلبیت شویم، نباید بیخیال و به قول امروزیها بیتفاوت باشیم.
«لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَةِ قُبُورِكُمْ= خدا این زیارت قبر شما را آخرین زیارت من قرار ندهد». خیلیها وقتی از حرم خارج میشوند، خیال برگشت دوباره ندارند. این که بخواهند برنامهریزی مجددی برای ملاقات با معصوم داشته باشند را ندارند. چون روح شان مرده است و خارج از حیات انسانی است، اما کسی که سنخیت با معصوم دارد، قرار ملاقات بعدی را میگذارد.
«وَ السَّلامُ عَلَیْكُمْ وَ حَشَرَنِیَ اللَّهُ فِی زُمْرَتِكُمْ = سلام بر شما؛ و خدا مرا در گروه شما محشور كند». آیا محشور شدن با معصوم جزء دغدغهی ما هست؟ این دغدغه داشتن به ما قیمت میدهد. کسی که این وداع را می خواند، امکان ندارد آدم بی شخصیت و ذلیلی باشد؛ امکان ندارد دچار عشق های افراطی زمینی شود؛ امکان ندارد گدای عاطفهی کسی باشد. چون قیمتش بالاست. او حتی خداحافظی و وداع هم که میکند، پر از انرژی و عاطفه می شود.
«وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَكُمْ= خدا مرا به حوض شما وارد کند». خیال پردازی یکی از عبادت های مهم انسان است. چون سازندگی و آثار خوبی بر درون انسان میگذارد. به ویژه خیال های قشنگ و عاشقانه مثل خیال رفتن به حوض امیرالمؤمنین که به انسان شور و شادی و نشاط میدهد. اینها ادبیاتی است که فقط در عشق و بلوغ بخش فوق عقلانی و انسانی معنا دارد و گرنه خیلی از آدم ها هیچ حسی ندارند. چون هنوز بالغ نشده اند.
عشق همیشه بعد از بلوغ است. عشق جنسی بعد از بلوغ به وجود میآید، عشق علمی بعد از بلوغ علمی است. عشق گیاهی بعد از بلوغ گیاهی است. زمانی که انسان بلوغ انسانی پیدا میکند، روزی چندبار صحنهی ورودش به بهشت، ملاقات با امیرالمؤمنین و آب نوشیدن از دست حضرت را طلب و خیال می کند. البته این هم نیاز به خودشناسی دارد. انسان هم تا خودش را نشناسد، نه بهشت و نه جهنم را می شناسد. نه درهای بهشت و نه درهای جهنم، نه راه بهشت و نه راه جهنم.
«وَ أَرْضَاكُمْ عَنِّی = خدا شما را از من راضی کند». اگر کسی برایش مهم باشد که اهل بیت از او راضی باشند، سبک زندگی اش را با آنها تنظیم می کند. هر لباسی نمی پوشد، چون با خود می گوید: مادرم فاطمه زهرا از من راضی نیست که این گونه لباس بپوشم. یا این که هر اخلاقی را از خودم بروز نمی دهم. چون می داند ائمه از او راضی نمی شوند. هر لقمهای نمیخورد، با هرکسی رفت و آمد نمیکند و انجام هیچ کدام از اینها برایش سخت نیست، بلکه دوست داشتنی است.
دوست خوب توشه خوبی برای آخرت است
داشتن دوست الهی و معنوی، یک وظیفه و ضرورت است. آدمی که تنهاست و رفیقی ندارد، آدم ضعیفی است. امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «الْغَریبُ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَبیبٌ= غریب و تنها كسى است كه دوستى نداشته باشد». کسی که بیبهره از دوستان الهی و بهشتی است، عاجزترین مردم است و از او عاجزتر کسی است که دوستان خوبی داشته باشد و آنان را از دست بدهد.
علی علیهالسلام میفرماید: «أكثَرُ الصَّلاحِ و الصَّوابِ فی صُحبَةِ اُولِی النُهى و الألبابِ= بیشترین صلاح و درستى در همنشینى با خردمندان و صاحبدلان است». بیشترین سازندگی و مصلحت در مجالست با افراد عاقل، فهمیده و الهی است. یعنی اگر کسی سرعتش ده است، میداند که الان نمیرسد. ۵۰ سالش هم شده و کل عمرش را باخته، سرعتش هم کند است، اما این اگر برود چندتا رفیق قدرتمند و خوب پیدا کند، این رفیق ها سرعت او را از ۱۰ به ۱۰۰ میرسانند. پس رفیق های خوب و الهی را از دست ندهید. اگر از این دوستی ها نداشته باشید، تنهایید و یک زمانی از زندگی خسته می شوید. در حالی که دوست خوب تو را در آغوشش می گیرد و با خودش می برد و حتی تغذیه ات می کند تا سرحال بمانی.
کلیدواژه ها:
آثار استاد