مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
گفتیم ملائکه همان قوای عالم هستند. قوا یعنی نیرو. یعنی تمام نیروهایی که الان در عالم مشغول کارند و مظاهر قدرت الهی و فعل الهی هستند؛ یعنی ملائکة الله. بشر چون مجبور است که یک تفسیر مادی و محسوس برای خودش داشته باشد، از آن تعبیر به نیرو می کند؛ مثلا نیروی جاذبه.
در فراز اول از دعای سوم صحیفه سجادیه، استاد ممدوحی شرحی را با این مضمون بیان فرمودند: «حضرت ضمن نثار درود و سلام بر ملائکه، مطالب مهمی را در مورد این دسته مخلوقات الهی بیان می کند که از مهمترین مباحثی است که در جهان بینی دقیق الهی و مکتب انبیاء (علیهم السلام) مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. در این جهان بینی ماموران الهی دست اندر کار اداره عالم می باشند. در منابع دینی آمده است که فرود آمدن هر قطره باران، بوسیله ملکی از ملائکة الله روی می دهد. یعنی آن ملک، آن قطره جدا شده از ابر را به زمین می رساند، البته ما از این ملائکه به نیروی جاذبه زمین تعبیر می کنیم. ولی به هر صورت، این نیروست كه یكایك قطرات باران را به طرف زمین هدایت می كند. زیرا اگر این نیرو نبود، آن قطرات در فضا معلق می ماندند».
قبلا گفتیم که هر ماده و هر جسمی، حالت سکون خودش یا حرکت مستقیم و یکنواخت خودش را حفظ می کند، مگر اینکه از خارج به آن نیروی وارد شود. بنابراین ما می بینیم که در عالم، حرکت نسبت به یک ماده وجود دارد. مطلق حرکات عالم، همه بوسیله یک قوه و یک نیرو انجام می شود.
کره زمین را می بینیم که دو نوع گردش وضعی و گردش انتقالی را دارد. جسم هیچ وقت نمی تواند حرکت کند، اگر روی مداری می چرخد یک قوه ای دارد آن را می چرخاند. حرکت سایر کرات و کهکشان، جو و اتمسفر زمین و ابرها و باد و همه ی اینها توسط ملائکة الله انجام می شود. تمام حرکت هایی که در یک اتم توسط الکترون، نوترون و پروتون به دور هسته ی مرکزی ایجاد می شود، یعنی چرخشی که اینها به دور هسته مرکزی اتم دارند، توسط ملائکة الله انجام می شود. آنجا هم با چرخش زمین هیچ فرقی ندارد و آنجا هم ملائکه الله مشغول کار هستند.
گردش خون و حرکتهای دیگری که داریم و به طور کلی مطلق حرکاتی که در عالم انجام می گیرد، مثل رشد و نموها، حیات و مرگ و میر ها، همه و همه به وسیله قوای عالم، یعنی ملائکة الله انجام می شود. مرگ، حیات و رزق نیز، توسط فرشته انجام می شود.
ماموریت حضرت عزرائیل علیهالسلام قبض روح است
هر موجودی که می میرد، به وسیله حضرت عزرائیل صورت می گیرد. قرآن فرمود:« الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ[1] = همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكند مى ستانند».
قرآن می گوید که هر موجودی که قرار است، بمیرد؛ حتی یک برگ، تا وقتی که فرشته قابض روح حضرت عزرائیل و اعوان و انصارش، آن را قبض نکنند، مرگ صورت نمی گیرد. موجودات زیادی در عالم، حیات شان گرفته می شود و می میرند؛ همه اینها توسط فرشته مرگ انجام می گیرد.
مأموریت حضرت اسرافیل علیهالسلام دادن حیات است
در عالم تعداد زیادی از موجودات، حیات دار می شوند. یعنی از حالت جمادی خارج شده و زنده می شوند. این کار توسط حضرت اسرافیل که کارش دمش است، صورت می گیرد. او دمش می کند و حیات می دهد. این حیات دادن، فقط مختص انسان نیست؛ بلکه در تمام موجوداتِ عالم از گیاهان و حیوانات گرفته تا انسان و جن جاری است.
مأموریت حضرت میکائیل علیهالسلام رزق رسانی است
هر موجودی که در عالم غذا دریافت می کند؛ از یک موجود ریز، مثل باکتری یا موجودات تک سلولی گرفته تا بزرگترین موجودات مثل نهنگ ها در دریا یا موجودات غول پیکر در خشکی که غذا می گیرند و ما انسان ها، همه و همه رزق مان را توسط حضرت میکائیل علیه السلام که مأمور رزق است، دریافت می کنیم.
حضرت میکائیل (علیه السلام) مسئول رزق است و فرشته ای است که با اعوان و انصارش کل این نظام را روزی می دهد. اینها قوای خدا هستند. اینها مثل قوای نفس انسان هستند که در یک لحظه میلیونها کار را می توانند انجام بدهند.
الان میلیارد ها سلول در درون ما به وسیله حضرت میکائیل به طور دقیق و کافی رزق و خوراک می گیرند. تعدادی از سلولها می میرند، قبض روح این سلولها را حضرت عزرائیل انجام می دهد. تعدادی از سلولهای جدید ساخته می شوند، دمش همه ی این سلولها را حضرت اسرافیل انجام می دهد. پس وجود ما مملو از فرشته ها است. اطراف ما پر است از موجودات الهی و فرشته هایی که خصوصیات مختلفی دارند.
تمام امور زیر نظر «مدبرات امر» می باشد
استاد ممدوحی در ادامه فرمایشات خود می فرماید:«از کوچک ترین کار ها از آمدن قطره ای باران تا کلان ترین کار ها که عبارت از وحی به انبیاء و شریعتها و قیام قیامت و به هم خوردن نظام عالم و بر پا شدن مردگان از عالم قبور می باشد، جملگی توسط «مدبرات امر[2]» یعنی تدبیر کنندگان امر و ملائکه ی موَکِل انجام می شود. اسلام نیز این امور را به ایشان نسبت داده است.
رابطه علوم امروز با ملائکة الله
سالهای زیادی است که در عالم علم این قضیه پذیرفته شده است که حتما باید قوایی در عالم وجود داشته باشد، که دارند کار می کنند که دانشمندان و علما و فیزیک دانان به آنها «نیرو» می گویند. ماهیت نیرو را نمی دانیم چیست؛ فقط می گویند نیروی جاذبه، نیروی سیاره ای، نیروی بین سیارات، نیروی بین کرات. در وجود خود ما هم نیروهای مختلفی هست که به آن انرژی می گویند؛ اما نمی دانند خود انرژی چی هست.
می گویند که ما فقط می دانیم یک چیزی هست به نام انرژی به اقسام مختلف که ما فقط ظهورات آنها را می بینیم و خودشان را نمی دانیم چی هستند. گاهی ظهورات این انرژی ها گرما است؛ زمانی حرکت و برق و ... است؛ اما ماهیت انرژی را نمی دانند که چیست و از کجا می آید و چه اتفاقی می افتد که ما فقط شاهد نتیجه ی آن هستیم. یعنی بشر درکی از ماهیت این انرژیهای وجود خود ندارد. قرآن می فرماید: همه این قوا با مدیریت فرشته ها انجام می شود. « فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» یعنی تدبیر کننده امر هستند. «مدبرات امر» یعنی از عالم امر وقتی می خواهند به عالم خلق که ماده است بیاید، روابط بین عالم امر و خلق را فرشته ها برقرار می کنند.
خوب ما دو عالم داریم: عالم امر و عالم خلق. عالم امر، عالم ماورای طبیعت است که اداره امور طبیعت با آنجاست. یعنی همه تدبیر ها نسبت به هر اتفاقی که قرار است در عالم ماده بیفتد، همه دستورات و اداره اش، حرکتها، رزق دادن ها، حیات گرفتن ها و... با عالم امر است. فرشته ها مسئول این کار هستند که خودشان موجودات امری هستند.
انواع ملائکه در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام
امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه برای ملائکه اقسامی را ذکر فرموده که بالغ بر ۶ یا ۷ طایفه از آنان را شامل می شود. بعضی ملائکه ارضیه، بعضی برزخی و ملکوتی و برخی دیگر ملائکه ی عالین و مهیمن هستند که مجرد محض بوده و حاملین عرش می باشند و دارای بالاترین مقام در بین فرشتگان می باشند.
ائمه ما علیهم السلام نیز برای فرشتگان ویژگی های فوق العاده ای ذکر فرموده اند. از جمله این که : هرگز در عمل سستی ندارند و خسته نمی شوند. آزردگی و بی حوصلگی بر آنان عارض نمی شود. جدیت در کار و پیوستگی همیشگی دارند و هرگز از وظیفه ی خود، غفلت نمی ورزند».
همانطور که فرشتگان قوای عالم هستند و هیچ وقت دچار سستی و خستگی نمی شوند، قوای نفس ما نیز دچار سستی و خستگی نمی شود. مثلا اگر چشم که مادی است و یک عضو و تجلی یک قوه است، در واقع مرتبه نازله ی قوه است خسته شود، به محض اینکه چشم را می بندی و می خوابی؛ باز قوه شروع به کار می کند، شما در خواب وارد عالم برزخ می شوید و شروع به خواب دیدن می کنید. قوه هیچ وقت از کار نمی افتد و خسته نمی شود و هدفمند کار خودش را انجام می دهد. شنیدن هم همینطور است. همه قوا کار شان را انجام می دهند. یک عضو ممکن است خسته بشود، اما قوه خسته نمی شود.
«در نهج البلاغه نیز، از جمله صفات آنان آورده شده است که آنان نمی زایند؛ زائیده نشده اند. خواب ندارند؛ موت مانند بشر در آنان نیست. احتمال خطا و گناه در آنها نیست. جملگی معصومند. آنها حقایق نوریه هستند و از ظلمات عالم ماده خارجند. در متون اسلامی و سایر ادیان الهی از بسیاری از روابط ثابتی که در عالم طبیعت وجود دارند و قوانین کل علوم طبیعی را از آنها به دست می آوریم، به ملائکه تعبیر شده که همان قوای موجود در عالم ماده می باشند. چون به هر حال خود دانشمندان عقل دارند».
انواع دیگر ملائکه غیر از ملائکه ارضیه، ملائکه دیگری هستند که حامل عرش الهی هستند. همچنین ملائکه برزخی، ملائکه عقلانی و ملائکه عالم جبروت هستند. اما بالاترین گروه ملائکه، ملائکه «عالین» هستند.
فرشته های ارضیه یا فرشته های عالم ماده کدامند؟
فرشته های ارضی همان فرشته های مادی هستند و مربوط به عالم ماده یا عالم خلق هستند که عمل آنها در عالم ماده ظهور دارد. آنها دستورات را می گیرند و در اینجا اجرا می کنند. مثل رابطه رحم مادر با دنیاست. تمام تقدیرات رحم از دنیا صورت می گیرد. تمام انرژی و نیرو و غذای رحم و جنین از دنیا تامین می شود که عالمی است میلیارد ها میلیارد برابر بزرگتر از رحم مادر، ولی در رحم، کسی به چنین عالمی آگاهی ندارد و تا به دنیا متولد نشود، چیزی از آن نمی داند. ما هم نسبت به عالم بعد از دنیا همین طور هستیم. یعنی تا از رحم دنیا نجات پیدا نکنیم، به آن عالم راه پیدا نمی کنیم. ولی آن عالم الان هست و دارد تمام امور عالم ماده را اداره می کند. همان طور که عالم دنیا دارد امور عالم رحم مادر را اداره می کند. امیرالمومنین از ملائکه عالم ماده، به «ملائکه ارضیه» یعنی ملائکه موجود در زمین تعبیر می فرماید.
چرا ما از عبادت خسته می شویم، اما ملائکه خسته نمی شوند؟
ملائکه مجرد از ماده بوده و عوارضی مثل قصور، کمبود، سستی، خستگی و آزردگی و غفلت ندارند. اما انسان به میزانی که وابستگی مادی دارد، دچار عوارض مذکور می شود. علت در چیست؟
آن چه که باعث خستگی و غفلت و ...می شود، ابزار چشم و گوش و... است و نه قوه ی بینایی و شنوایی. یعنی ملائکه به وسیله ی «قوه سامعه» می شنوند و با «قوه باصره» می بینند. برای همین است که خسته نمی شوند. اما انسان که موجودی مادی است، با ابزار سامعه یعنی گوش می شنود و با ابزار باصره یعنی چشم می بیند و همین طور سایر ابزارها.
به همین دلیل، امیرالمومنین فرمود که ملائکه از عوالم نوری هستند. در اینجا مقصودِ امیرالمومنین «نور فیزیکی» که ما می شناسیم نیست. زیرا نور فیزیکی، از خواص ماده یا فرآورده های ماده است و این نور مادی، غیر از نوری است که به ملائکه نسبت می دهند. مثلا می گوییم: «علم نوری است که در قلب قرار می گیرد». مسلما این نور فیزیکی نیست. زیرا نور فیزیکی فقط بر ظاهر اجرام تاثیر دارد؛ اما در قلب و روان انسان جایی ندارد. مثلا «قوه» سامعه نور است؛ «قوه» باصره نور است؛ «قوه» بویایی نور است؛ یعنی این نورها منشاء اثر و کار هستند، ولی نور آنها از قبیل نور مادی نیستند؛ بلکه از جنس بینش و بصیرت هستند.
در عالم برزخ احتیاج به نور خورشید ندارید. برای همین است که شبها که در نظام برزخی خواب می بینید، خیلی چیز ها را می بینید؛ ولی به نور احتیاج ندارید. یعنی نور خورشید در آنجا نیست؛ اما شما همه چیز را مثل روز می بینید. این دیدن توسط قوه باصره انجام می شود و نه ابزار آن که چشم است.
از خصوصیات ملائکه این است که آنها از تسبیح خدا سستی نمی کنند؛ از تقدیس خدا خسته نمی شوند؛ از عبادت خدا آزرده نمی شوند و از عشق و محبت خدا «غفلت» نمی ورزند. اساسا «غفلت و خستگی» به این دلیل صورت می گیرد که مانعی ایجاد شود؛ وگر نه وقتی مانعی وجود نداشته باشد، غفلت و خستگی هم وجود ندارد. مثلاً «قوه» بینایی ما مگر غفلت پیدا می کند؟ نه؛ قوه بینایی ما همیشه در حال دیدن است؛ حتی وقتی که در خواب هستیم. یعنی هر وقت نفس اراده کند، «قوه» کار می کند. قوه ی سامعه کار می کند و می شنود. قوه های بینایی، لامسه، شامه و ذائقه نیز، همین طور هستند و اساسا «قوا» خسته شدنی نیستند. اما آن چه که خسته می شود، ابزار است. ابزار چشم و گوش و....
در گذشته افراد عمرهای طولانی داشتند؛ مثلاً 3 هزار سال، این یعنی چشم او 3 هزار سال می توانسته ببیند. آن زمان ها عینک هم نمی زدند. حضرت نوح می فرماید: ما 950 هزار سال تبلیغ کردیم. او عینک که نمی زده یا سمعک که نداشته. حضرت نوح بعد از 950 سال یک نفره یک کشتی ساخت. قوای آنها داشته کار می کرده و اصلا خستگی و سستی و غفلت نداشتند. غفلت به خاطر وجود مانع است که هر وقت مانع پیش بیاید، انسان غافل می شود.
چرا بر ملائکه حامل عرش خستگی در عبادت عارض نمی شود؟
چرا ملائکه از عشق به خدا و عبادت او خسته نمی شوند؟ چون مادامی که محب و محبوب پیش هم هستند، این عشق وجود دارد و لذت هم وجود دارد. زمانی خسته می شوند و غفلت پیدا می کنند که مانع ایجاد شود.
مثلا شما دارید غذا می خورید. تا زمانی که جا برای دریافت غذا دارید، می خورید و لذت می برید. چه زمانی خسته می شوید؟ وقتی که دیگر جایی برای دریافت غذا نداشته باشید.
باز می بینید بعضی ها لذت شان تمام نمی شود. در غرب وقتی اینها پارتی و مجلس می گیرند، می خورند و می خورند و می نوشند تا لذت ببرند، وقتی که دیگر نمی توانند بخورند؛ محلی دارند که می روند و از طریق دهان غذایی که خورده اند را تخلیه می کنند و دو باره می روند شروع به خوردن می کنند. یعنی می خواهند لذت ببرند؛ برای آنها بحث اصالت لذت مطرح است.
پس قوه هیچ وقت از لذت بردن از معشوقش غفلت ندارد. چشم و گوش هم همین طور. هیچ کدام از اینها غافل نمی شوند. غفلت زمانی ایجاد می شود که مانعی ایجاد می شود و نمی گذارد این ارتباط درست برقرار شود. بنابراین می بینید که بعد از جمع شدن سفره، هنوز میلت به انواع غذاهای دیگر باقی می ماند، ولی جایی برای خوردن ندارید. اگر جا داشتید، دوست داشتید ادامه بدهید و از ادامه دادن لذت می بردید.
پس وقتی لذت هست، قوه کار می کند. پس تعجب نکنید از این که می گوید، ملائکه از تسبیح و عبادت خسته نمی شوند. برای اینکه جنس ملائکه از عشق و محبت حق تعالی است. آنها مجرد هستند و مانعی در شهود حق تعالی که مطلق زیبایی و معشوق ملائکه است ندارند. وقتی دائما حجابی بین آنها و حق تعالی وجود ندارد، خستگی هم معنی ندارند. مثل قوای ما با ذات ما. قوای ما همیشه ذوب در ذات ماست و از لذت ما لذت می برد و با ذات ما ارتباط دارد و از ذات ما تغذیه می شود. برای ذات ما کار می کند و هیچ وقت قوای ما برای اینکه برای ذات ما کار کنند غفلت و خستگی ندارند. آن چه که خسته می شوند، ابزار های این قوا هستند.
نکته بعد همانطور که امیرالمومنین فرمودند، ملائکه تقسیم بندی دارند؛ درجه بندی دارند. بعضی از آنها مثل خود قوای ما که درجه بندی دارد، درجه بند ی دارند و در درجه ی تجرد با هم فرق دارند.
برای درک بهتر مطلب، از قوای نفس انسان مثال می زنیم: مثلاً قوای حسی ما یک درجه است و مجرد است. حواس مجرد است. ولی ابزار حواس مادی هستند. مثلا چشم، گوش، پا، بینی، دهان ماده هستند. همانطوری که قبلاً گفتیم اگر سؤال کنند قوه شنوایی یا لامسه یا بینایی در کجاست؟ نمی دانیم؛ برای این که قوا در همه جای نفس حضور دارند.
درجه تجرد قوه خیال، بیشتر از قوه حس است. چون خیال با ماده ارتباط ندارد. در بین حواس هم درجه ها فرق می کند. مثلاً حس لامسه چون تعلق و ارتباطش با ماده بیشتر است، پس درجه تجردش کمتر است. اما حس بویایی و بینایی چون ارتباط شان با ماده کمتر است، پس درجه تجردشان بیشتر است.
مجردتر از قوه خیال، قوه وهم است. چون اصلاً با شکل و اندازه کار ندارد. مثلا در خیال چهره پدر یا مادرت یا حرم حضرت رضا یا مسجد یا آدرس خانه را درک می کنی؛ ولی در قوه ی واهمه، آن چیزی را که ادراک می کنی، شکل و اندازه ندارد. مثلا تنفر، ترس، محبت و... اینها شکل ندارند. ادراک اینها با قوه ی وهم انجام می شود، با قوه ی خیال انجام نمی شود. قوه عقل خیلی بالاتر از اینها است. در قوه عاقله، عقل کلیات عالم، قواعد و فرمولها و هر چیزی که کلی است و فرمول، قاعده و اصل است را ادراک می کند در فوق عقل که لطافت در اوج خودش است و فقط انسان با حق تعالی ارتباط دارد و می تواند با خود خدا که بی نهایت است، ادراکات بی نهایت انجام بدهد. پس در این درجه از تجرد فرشته ها نیستند، همانطور که قوای ما هم نیستند.
همانطور که امیرالمومنین می فرماید: ما ملائکه ارضی داریم و ملائکه برزخی داریم که مربوط به عالم برزخ هستند و ملائکه عقلانی داریم که برای عالم جبروت و عقل هستند. فوق آن هم ملائکه عالین است. «ملائکه ی عالین» از ملائکة اللهی هستند که اصلا به آدم سجده نکردند. وقتی دستور رسید که ملائکه سجده کنند، آنها استثناء بودند؛ چون از لحاظ رتبه و درجه خیلی بزرگ و با عظمت بودند. برای همین در قرآن به شیطان گفته می شود: «أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ[3] = آیا تكبر نمودى یا از [جمله] برترىجویانى». حتی داریم که فرشته هایی هستند که خبر ندارند خدا آدمی خلق کرده و نظامی دارد. آنها ارتباطات وسیعتر و عجیب تری با خدا دارند و ذوب در ذات خداوند تبارک و تعالی هستند.
علت اختلاف رتبه ملائکه چیست؟
با توضیح بالا دیدیم که ملائکة الله با هم اختلاف درجه دارند؛ زیرا هر کدام از اینها درجه شان را از نحوه وجودشان می گیرند.
مثلا نحوه وجود قوه لامسه ما طوری است که چون در سطح پوست هست، ما به مقدار پوستی که در بدن و در درون ما وجود دارد، حس لامسه داریم؛ چون در درون هم لمس داریم که سطح خیلی عظیمی هم هست. اما بینایی و شنوایی مان کمتر از ذائقه ما و خیلی کمتر از آن شامه ماست.
نحوه وجود هر موجودی، درجه تجرد آن موجود را برای ما روشن می کند. این یک قاعده است که هر چه وجود، شدت بیشتری داشته باشد، یعنی از وجود حق تعالی بیشتر داشته باشد، مجردتر است و درجه تجردش شدیدتر است. برای همین کار هایی که در قوه عاقله و در قوه خیال هست، در عالم ماده وجود ندارد. مثلاً شما در خیال تان یک دریا تصور می کنید؛ یا یک کوه طلا، یک دریا طلا در خیال تان تصور کنید، این خیلی قدرت است. مثلا در خیالت می توانید تا آسمان اول، دوم، سوم، چهارم بروید. ولی در عالم حس اصلا این کار را نمی توانید بکنید.
بنابراین هرچه درجه وجودی قوه خیال خیلی بیشتر است، در نتیجه تجردش هم قویتر و بیشتر است. هر چقدر تجرد بیشتر می شود، لطیف تر است. لطیف یعنی کم کم در ادراک و لمس و ارتباط با آن برایت سخت می شود. الان قوه لامسه شما لطیف تر است یا قوه بینایی شما؟ شما در قوه لامسه، حس را راحت می توانید ادراک کنید ولی در بویایی کمتر ادراک می کنید؛ چون لطیف تر است. نکته دیگر این که وقتی لطیف تر است، مخفی تر می شود. شما الان با قوه حواستان بیشتر ارتباط دارید یا به قوه ی خیالتان؟ دسترسی به خیالتان کار راحتی نیست. چه در مورد خودتان و چه در مورد دیگران. ولی به قوای دیگر دسترسی دارید. به قوای حسی می توانید دسترسی پیدا کنید. ولی رفتن در خیال یک نفرو با خیال یک نفر ور رفتن و کنترل کردن خیال او و مداوا کردن خیال های نادرست او، کار خیلی راحتی نیست.
شما به راحتی نمی توانید خیال خودتان را مداوا کنید. یعنی هر چقدر سعی می کنید خیال خودتان را کنترل کنید، می بینید که نمی توانید. اما اگر در قوای مادی شما مزاحمتی ایجاد شود، قوای مادی را اطبا می توانند درستش کنند و مشکل آن را برطرف کنند و رابطه بین آن قوه و عضو را اصلاح کنند. آلودگی خیال که با تصویر بد یا فکر بد آلوده شده است را به راحتی نمی توانید کنار بگذارید. چون خیال مجردتر و در نتیجه لطیف تر است و چون لطیف تر است پس مخفی تر است.
توضیحی در اسم «یا لطیف» خداوند
با قاعده ای که بیان شد اکنون می گوییم: «هر چه یک قوه نحوه وجودی بیشتری داشته باشد، در نتیجه از درجه تجرد بالاتری برخوردار است و هر چقدر درجه تجرد بالاتر باشد، قوه لطیف تر و هر چه لطیف تر باشد، مخفی تر است.
برای همین است که به خدا «لطیف» می گوییم. با اینکه خدا تمام ارکان وجودی ما و تک تک سلول های ما را پر کرده، چون وجود مطلق است و از اوج تجرد و بی نهایت تجرد برخوردار است؛ پس لطافتش هم بی نهایت است. به همین دلیل به او می گوییم «یا لطیف». با اینکه پیش ما و با ما و درون ماست و داخل فی الاشیاء است، اما به قدری لطیف است که دیده نمی شود و چون بی نهایت لطافت دارد، پس بی نهایت خفی دارد. حق تعالی هست، حضور دارد و منشاء اثر است و با همه قوایش کار می کند؛ ولی ما ادراک زیادی نداریم که بتوانیم یک موجود بی نهایت خفی را ببینیم. ما حتی بو را هم نمی توانیم ببینیم. در حالی که خیلی چیز ها اطراف ما هست که ما نمی توانیم ببینیم، خداوند که در اوج لطافت و اوج خفی و تجرد است را چطور می توانیم ببینیم؟
جن ها هم هستند و کار می کنند، ولی ما جن ها را نمی بینیم. با اینکه مجرد نیستند و مادی هستند. اما چون جنس آنها لطافت بیشتری نسبت به انسان دارد، دیدنی نیستند. این یک مساله ی کاملا علمی و ریاضی است. مثل خیلی از امواج و فرکانسها و چیز هایی که اطراف ما هستند و ما نمی بینیم. تا وقتی که دگمه تلویزیون را می زنیم یا موبایل را روشن می کنیم، دارید حرف می زنید. دکمه کنترل تلویزیون را فشار می دهید، چیزی بین کنترل دستگاه و تلویزیون وجود دارد که حتما هم مادی است و حرکت می کند تا می رسد به تلویزیون و آن را روشن می کند. برای همین اگر کسی جلوی تلویزیون باشد یا انگشت بگذاری جلو کنترل، کار نمی کند.
تمرینِ ارتباط با ملائکه
با این توضیحات چگونه می توانیم با ملائکة الله ارتباط داشته باشیم و ادراکشان کنیم؟ باید بدانیم که از کجا شروع کنیم که دست بزنیم به ملائکه.
اگر می خواهید با ملائکه برزخی ارتباط داشته باشید،بدانید که این کار سختی است. شما باید از حس شروع کنید. تمرینهای حسی که در روایت به ما نشان داده اند و از موجودات و مصنوعات و مخلوقات خدا شروع کنید. شما وقتی به یک گل و حرکات آن یواش یواش نگاه می کنید و یاد می گیرید که از نگاه های عادی بیرون بیایید و هر چیز را غیر عادی نگاه کنید، در نتیجه ی این غیر عادی نگاه کردنِ شما، کم کم ملائکه هم در دست می آیند. یعنی ملائکه که مجرد هستند و لطیف هستند را می شود ادراک کرد.
این واقعا آدم را به سجده وادار می کند. اما ما چون نمی فهمیم سجده نمی کنیم. آدم وقتی یک ذره فکر می کند باید جیغ بزند. آدم باید برود در صحرا و به یک گل نگاه کند و داد بکشد و با صورت بیفتد روی زمین و سبحان الله بگوید. خداوند می فرماید:« وَكَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ[4]= و چه بسیار نشانه ها در آسمانها و زمین هست كه بر آنها مى گذرند، در حالى كه از آنها روى برمى گردانند». یک مورچه را نگاه می کنی که 50 برابر وزن خودش را بلند می کند و حرکت می کند. اما آدم از کنارش راحت رد می شود. وقتی امام زمان بیاید و بخواهد یک علف را برای ما تشریح کند، من فکر می کنم خیلی ها در این درس تشریح گل جان بدهند و تحمل نکنند.
اگر بخواهم همه قواعد و فرمولهای عالم ملائکة الله را توضیح بدهم، بیش از صد جلسه خواهد شد، از این رو سعی کردم کلی و به صورت فرمول بیان کنم. فرمولی که امروز بیان کردیم، فرمول درجه بندی بود که یک بحث خیلی مفصل و مهمی است و من فشرده کردم.
انواع ملائکه/ درجه بندی ملائکه
[1] - سوره نحل/32.
[2] - سوره نازعات/5: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا = و كار [بندگان] را تدبیر مى كنند».
[3] - سوره ص/75.
[4] - سوره یوسف/105.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
عالي بود خيلي عالي بود