مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
روایتی ابن عباس از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نقل می کند که حضرت فرمودند: عذاب قبر سه قسمت است. یک قسمت برای غیبت، و قسمت دوم برای نمامی و سخنچینی و قسمت سوم برای عدم اجتناب از بول است.
گناه سخن چینی کمتر از غیبت نیست. این که انسان حرفی را اینطرف و آنطرف منتقل کند. امانتداری در حرفی که در مجلسی زده می شود را نکند. یعنی در مجلسی چیزی را بشنود و برود جای دیگری نقل کند. چون در روایت داریم:«المَجالِسُ بِالأمانَۀ= باید در مجالس امانت را رعایت کنید». کسی در جایی سخنی به شما می گوید؛ حرفی از خودش می زند؛ یا خودِ انسان چیزی را متوجه می شود؛ برود جای دیگر بیان کند و فتنه انگیزی ایجاد شود، این تبعات سختی دارد.
یکی هم اجتناب نکردن از بول است. انسان از نجاست و بول کردن باید پرهیز نکند و رعایت پاکی و نجسی را بکند. رعایت پاکی و نجسی تا حدی که خود شرع معرفی کرده، خوب است. اما وقتی از حد می گذرد، خودش یک نجاست روحی و وسواس برای انسان می شود که فشار قبر و فشار نفس خیلی زیادی را برای انسان ایجاد می کند.
عامل چهارم بداخلاقی است
چهارمین عامل فشار و عذاب قبر بداخلاقی است.
داستان مفصلی از امام صادق(علیه السلام) در مورد «سعد ابن معاذ» که وقتی به شهادت رسید، پیامبرص فرمود: «شَیَعَهُ سَبعُونَ ألفَ مَلَک= ۷۰ هزار فرشته او را تشییع کردند». تصور کنید 70 هزار فرشته به تشییع جنازه آدمی بیایند که هم خدا و هم رسول خدا خیلی او را دوست دارد.
سپس خود پیغمبر لباسش را در می آورد. بطوری که گفته شده: حضرت«کانَت بِلا رِداءٍ وَ لا حِذاء=بدون ردا و نعلین بود» و تمام کارهای غسل و کفن و دفن سعد را انجام می دهد. چقدر آدم مبارکی بوده که همه کارهایش را پیغمبر انجام می دهد. کسی را که رسول خدا غسل می دهد، باید آدم بزرگ و عزیزی باشد و واقعاً هم اینطوری بوده، چون جنگیده و مجروح شده و بعد هم به شهادت رسیده و حضرت او را به کمک جبرئیل و ملائکه او را دفن می کنند. اما بعد از اتمام کفن و دفن «سعد»، پیامبر خدا می فرماید: « الان سعد را فشار قبر گرفت. چون در خانه با خانواده خودش بداخلاق بود». یعنی در نظام حق اللهی و در ارتباطش با خداوند و نبی اکرم خیلی آدم موفقی بود، ولی در خانه کج خلقی می کرد. کج خلقی چون حق الناس است، صاحبش را دچار فشار و سختی می کند.
عامل دیگر برای فشار قبر، بی توجهی به احکام الهی است
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: به مردی در قبرش گفته می شود ما به تو 100 ضربه شلاق از عذاب الهی می زنیم. می گوید: من طاقت آن را ندارم. این گفتگو ادامه می یابد تا می رسد به یک ضربه. آنقدر او چانه می زند تا به یک ضربه می رساند.
آنگاه می گویند: هیچ چاره ای از یک ضربه نداریم. می گوید: این یک ضربه را چرا به من می زنید؟ می گویند: به خاطر آنکه شما روزی بی دقتی کردی و بدون وضو نماز خواندی و همچنین بر ضعیفی عبور کردی بدون آنکه به او کمک کنی. پس یک ضربه از عذاب الهی بر او وارد می سازند و قبرش از آتش پر می شود.
بنابراین، آدم اصلاً نباید در احکام الهی سهلانگاری کند، خصوصا اگر عمدی باشد. نکته مهمتر این که می گوید: بر فقیری، ضعیفی گذشتی و او را کمک نکردی. ما نمی توانیم وقتی که کسی یا حتی حیوانی به ما احتیاج دارد، خودمان را به ندیدن بزنیم و رد شویم. اگر گرسنه اش باشد، باید به او غذا بدهید. به یک درخت هم شما نمی توانید بی توجه باشید.
درختی، گلی، گلدانی که نزدیک انسان هست، باید کمک بکند و به او آب بدهد؛ او زنده است و شعور دارد و تسبیح خدا را می کند. حالا بگذریم از کسانی که خیلی راحت اینها را اذیت می کنند و می سوزانند و به تن اینها زخم می زنند. کمک به انسان که جای خود دارد، بخصوص اگر این انسان مسلمان باشد. بالأخص اگر شیعه باشد. نمی توانید شما همینطوری راحت رد بشوید. در لبنان، در فلسطین، در افغانستان، در عراق، در خیلی جاهای دیگر مردم گرفتاری دارند. نمی شود ما در آسایش و امنیت باشیم، شکم های سیر، یخچال ها پر، جای صد وعده غذایی در خانه ذخیره داریم، بعد آنها در گرسنگی و در امکانات اولیه هم لنگ هستند وحتی غذا ندارند بخورند. این انسانی نیست.
اگر می خواهی در رفاه باشی، باید برای دیگران هم این را بخواهی. به آنها هم کمک کنی. حالا پاکستان جای خودش، عراق و افغانستان جای خودش. در کشور خودمان هم همینطور، نمی شود هر طوری دلت خواست، زندگی کنی بعد اطرافت پر از آدم هایی باشند که دستشان به دهانشان نمی رسد و گرفتاری های زیادی دارند. ما وقتی که یک نفر را شاد می کنیم؛ مشکلی را از کسی برطرف می کنیم؛ یعنی به جای تنگی انبساط ایجاد می کنیم.
مهلت ندادن به بدهکار، فشار قبر دارد
شخصی خدمت پیامبرص آمد و گفت: من خیلی بدهکارم. فلانی از من پول می خواهد. شما بیایید و به او بگویید که به من فرصت بدهد. من واقعاً ندارم. حضرت آمد و به او گفت و چند بار تأکید کرد که فرصت بده. طلبکار گفت: من فرصت نمی دهم. حضرت فرمود: در آیه قرآن شنیدی که جهنمی ها دچار سوء الحساب می شوند. خدا خیلی به آنها سخت می گیرد؟ گفت: بله. حضرت فرمود: تو از مصادیق آنها هستی. حالا که به بنده ها سخت می گیری، خدا هم به تو سخت می گیرد.
قرآن فرموده:« وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون[1] = و اگر (بدهكارتان) تنگدست باشد، پس تا (هنگام) گشایش، مهلتى (به او دهید)؛ و (اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،) بخشیدن آن براى شما بهتر است، اگر بدانید». اگر قرار باشد خدا به بندگان سخت بگیرد، ما باید از عبادت هایمان هم توبه کنیم؛ چه برسد به گناهان. آدم سختگیر فشار قبر زیاد و سوء الحساب دارد.
یک عده از بندگان خدا در دنیا به بندگان دیگر خدا فشار می آورند؛ بداخلاقی و سختگیری می کنند؛ با حرف هایشان با توقعات شان با نق و غرشان اعصاب دیگران و اطرافیان را خرد می کنند؛ با حرف های بی منطق فشار می آورند، اینها دچار سوء الحساب می شوند. خدا از اینها سخت انتقام می گیرد. در نقطه مقابل وقتی شما به دیگران آسان می گیری و برای دیگران آسایش قائل می شوی؛ خدا هم به شما آسان می گیرد.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) می فرماید:« فَوَالذی وَسِعَ سَمعُهُ الأصواتَ، ما مِن أحَدٍ أودَعَ قَلبا سُرورا إلاّ و خَلَقَ اللّه ُ لَهُ مِن ذلكَ السُّرورِ لُطفا ، فإذا نَزَلَتْ بهِ نائبَةٌ جَرى إلَیها كالماءِ فی انحِدارِهِ حتّى یَطرُدَها عَنهُ، كَما تُطرَدُ غَرِیبَةُ الإبل[2]= سوگند به آن كه همه آواها را مى شنود، هیچ كس دلى را شادمان نسازد، مگر آن كه خداوند از آن شادمانى لطفى بیافریند و بدان گاه كه گرفتارى و مصیبتى بدو رسد آن لطف، همچون آبى كه در نشیب روان گردد، به سوى آن مصیبت و گرفتارى سرازیر شود و آن را از او دور گرداند، همچنان كه شتر غریبه [از میان رمه شتران] رانده مى شود».
هر کدام از من و شما بخواهیم فهرست بکنیم که خداوند چه بلاهایی را از سر ما تا به حال دفع کرده، می بینیم که چه خطرات، چه تصادفات و چه مصائب سنگینی را از ما برطرف کرده است.اگر بشمریم، فهرست بلندی خواهد شد. هر کدام از ما خیلی خاطره داریم که اگر اینجا خدا به من، خانواده، فرزندم، پدر، مادرم و ناموسم رحم نمی کرد، چه اتفاقاتی می افتاد. از این رو حضرت می فرماید، وقتی به یک دل شادی وارد می کنی، این شادی برای تو ذخیره است. جدای از اجر آخرتی که دارد، حتماً در دنیا هم این شادی به داد آدم می رسد. وقتی انسان یک نفر را غمگین می کند؛ سختگیری می کند؛ اعصاب یک نفر را خرد می کند؛ فحش می دهد و ... اول خودش در دنیا قربانی می شود و دنیا در جاهایی به او سخت می گیرد و این یک اصل خیلی مهم است.
نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:«مَن سَرَّ مُؤمِنَاً فَقَد سَرَّنی وَ مَن سَرَّنی فَقَد سَرَّ الله= هر کس مؤمنی را شاد کند، من را شاد کرده و هر کس من را شاد کند خدا را شاد کرده». همانطور که سختگیری عذاب قبر است. شاد کردن دیگران، آسایش قبر است.
شاد کردن یتیمان، فشار قبر را برطرف می کند
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:«إنّ فی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَى المؤمنینَ[3]= در بهشت سرایى است به نام دار الفرح (شادى سرا) كه تنها كسانى وارد آن شوند كه یتیمان مؤمنان را شاد كنند». خوش به حال کسانی که کار خیر انجام می دهند و خَیِرهایی که متوجه ایتام هستند.
بهشت که خودش همیشه خانه شادی است. یعنی هیچ کس در بهشت غصه ندارد. شما همیشه در بهشت یک حالت ذوقزدگی و شادی و لذت و سرور و سرمستی دارید. اصلاً کسی حالت معمولی در بهشت ندارد.
چون دائماً به او لذت ها و سرورهای زیاد عرضه می شود. چیزهایی که تا به حال ندیده، نشنیده همه چیز جدید دائماً در بهشت تکرار می شود. لذت این که در بهشت جاودانه است، یک لذت خیلی باعظمت است. حال در چنین جایی یک جای بخصوصی هست که به آن خانه شادی می گویند. ما نمی توانیم بفهمیم این یعنی چی. در خانه شادی در بهشت چه اتفاقی برای آدم می افتد و چطوری شاد می شود؟ کسی که شاد است، چگونه می خواهد شاد بشود، آن هم شادی زائد الوصفی مثل شادی بهشت. می گوید: همه بهشتی ها نمی توانند در آن خانه شادی بروند، مگر عده خاصی. کسانی که یتیمان مؤمنین را شاد کنند و به ایتام توجه کنند. وقتی که تو به قلب یک یتیم شادی وارد می کنی و خداوند تو را در خانه شادی در بهشت می برد.
شاد کردن کودکان، شادی سرای آخرت را در پی دارد
حضرت فرمود:«إنّ فی الجَنَّةِ دارا یقالُ لَها دارُ الفَرَحِ ، لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ الصِّبیان[4] = همانا در بهشت سرایى است به نام دار الفرح كه تنها كسانى به آن در آیند كه كودكان را شاد كنند».
کدام دین تا این حد فرهنگش در مورد بچه ها بالاست. شما جایی سراغ دارید، کجا، کدام دین، کدام آیین می تواند اینگونه حرف بزند؟ اصلاً شاد کردن بچه ها یک عبادت است. انسان بتواند بچه های خودش را، بچه های دیگران و بچه هایی که در خیابان هستند را شاد کند. قدیمی ها چه رسم های خوبی داشتند. آن موقع که خورد و خوراک مثل الان نبود و وضع مالی مردم هم مثل حالا نبود. پیرمردهای مؤمن خیلی حواسشان جمع بود و همیشه در جیب شان نخودچی و کشمش و نُقل و گاهی خرما می گذاشتند. هر وقت به یک بچهای می رسیدند، یک مشت از این نخودچی و کشمش در دستش می ریختند. این بچه خیلی ذوقزده می شد. این یک شاد کردن است. برای بچه ها هدیه گرفتن، با آنها خندیدن، با آنها بازی کردن، یک تجارت آخرتی است. اگر در خانواده، انسان اطرافیانش را شاد کند و نگذارد غصه به آنها برسد. این عبادت بزرگی است. بحث های تولید شادی خیلی زیاد است. فقط می خواهیم بگوییم در نقطه مقابل تولید شادی، فشار آوردن، اذیت کردن، بچه ها را اذیت کردن، یتیم ها را اذیت کردن، حقشان را خوردن، ناراحتشان کردن، به آنها غصه دادن، حرص و جوش به آنها دادن، عذاب های خیلی خطرناک و شدیدی را از طرف خداوند بر انسان وارد می کند.
ضایع کردن نعمت ها، فشار قبر دارد
امام صادق(علیهالسلام) از قول نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:« ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفّارَةٌ لِما كانَ مِنْهُ مِنْ تَضییعِ النّعمِ[5]= فشار قبر براى مؤمن، كفّاره ضایع كردن نعمتها از ناحیه او است».
نعمتهایی که خدا به مؤمن داده و او این نعمت ها را ضایع می کند، باعث فشار قبرش می شود. نعمت هایی از قوای خودش، آرامش، همسری که خدا به او داده، فرزندی که خدا به او داده، عزتی که خدا به او داده، از توفیقی که برای درس خواندن، برای مطالعه، برای تحقیق، برای عبادت به او داده، اگر این نعمتها را ضایع کند و خشنود و شاکر نباشد و از آنها استفاده درست نکند و نعمت های عظیم الهی را که به او داده شده ضایع کند، این شخص فشار قبر دارد.
نعمت قرآن) خداوند تبارک و تعالی هدیه بزرگی به نام «قرآن» به ما داده، به جای اینکه از آن لذت ببریم و رشد کنیم؛ آن را بخوانیم با آن رفیق باشیم؛ اصلاً با آن انسی نداریم. قرآن در قیامت به خداوند عرض میدارد: خدایا این بنده تو من را ضایع کرد و به من توجه نکرد. تو هم ضایعش کن. دعای قرآن مستجاب است و واقعاً انسان ضایع می شود. خدا نکند انسان به دست خدا ضایع شود که ضایع شدن حقیقی همان است.
عدم تأمین نیازهای همسر و خانواده، عامل فشار قبر
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) سه تا عامل را برای فشار قبر ذکر می کند. دو تا را قبلاً گفته ایم که سخن چینی و پرهیز نکردن از نجاست بود. دیگری را فرمود دوری کردن از خانواده است. فرمود:«عَذابُ القَبرِ یَکُونُ مِنَ النَمیمَ وَ البُول وَ عَذَبِ الرَّجُلِ عَن أهلِه= از سخن چینی، بول و اینکه انسان از خانواده خودش دوری کند». یعنی از همسر خودش دوری کند و همسرش را در مضیقه بگذارد. دوری عاطفی کند. نیاز عاطفیاش را تأمین نکند. آن وظیفه ای که خداوند به گردنش گذاشته را که باید انجام بدهد، انجام ندهد. می تواند نیازش را تأمین کند و تأمین نکند و طرف را وادار به خواهش و التماس و معطلی کند. بعضی ها واقعاً لذت می برند از اینکه دیگران التماس شان را بکنند. دیگران به دست و پایشان بیفتند. این خیلی روح آلوده و خطرناکی است. کسی که دیگران را وادار می کند به اینکه دستبوسش باشند و به او احترام بگذارند به او توجه کنند و تحویلش بگیرند، عذاب آنها خیلی سخت است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:«وَ إن لَم یَکُن فی طَبعِه» اگر کسی همسرش در طبعش هم نباشد، حق ندارد تأمین عاطفی همسرش را عقب بیاندازد. بگوید من از او خوشم نمی آید و دوستش ندارم، نمی توانی این حرف را بزنی. به خصوص مسأله ازدواج، در مسأله ازدواج حتی پدر و مادر هم ولایت ندارند.
یعنی اینطور نیست که بگویی به خاطر پدرم با فلان کس ازدواج نکردم و رفتم با کس دیگری ازدواج کردم؛ به خاطر مادرم با فلان کس ازدواج نکردم و رفتم با کس دیگر ازدواج کردم. اصلاً این را اسلام قبول ندارد. می گوید ما ولایت پدر و مادر را برداشتیم تا تو اگر ازدواج کردی، وظائفت را درست انجام بدهی. نمی توانی بعداً بگویی من خوشم نمی آمد. خوشت می آید یا نمی آید، وظیفه ات تأمین همسرت است، تأمین عاطفی، تأمین معنوی و تأمین اقتصادی.
اگر مردی همسری انتخاب کرد، وظیفه اش این است که تأمین نفقه کند. نمی تواند بگوید من خوشم نمی آید. تأمین نفقه نمی کنم و او را در مضیقه اقتصادی می گذارم. کسی که همسرش را در مضیقه اقتصادی می گذارد، خساست، یعنی مرد در خانه پول نمی گذارد؛ از نظر نیازهای عاطفی کوتاهی و سهل انگاری می کند؛ یا زن خدای نکرده نسبت به شوهرش بخواهد این کار را بکند؛ گروکشی کند و قهر و ناز داشته باشد و بر همسرش سخت بگیرد. این فشار قبر و عذاب قبر دارد.
ما از عذاب قبر و فشار قبر خیلی ساده رد می شویم. خدا نکند انسان گرفتار چنین عذابهایی شود.
عوامل فشار و عذاب قبر
[1] - سوره بقره/280.
[2] - نهج البلاغة : الحكمة 257 .
[3] - كنز العمّال : 6008 .
[4] - كنز العمّال : 6009.
[5] - بحارالانوار، جلد 6، صفحه 221، حدیث 19 و 16.
کلیدواژه ها:
آثار استاد