www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 7148
زمان انتشار: 7 ژوئن 2017
(3) راه درمان بیماری حسادت، «خودشناسی» است

بحث حسادت؛ جلسه سوم

(3) راه درمان بیماری حسادت، «خودشناسی» است

بهترین راه درمان بیماری خطرناک حسادت، خودشناسی و داشتن دیدگاه توحیدی است. دیدِ من و تویی داشتن، اساس بروز حسادت است. یعنی اعتقاد به واحد بودنِ همه بندگان، ریشه ی حسادت را می خشکاند.

از نشانه های خوشبختیِ انسان، این است که قلبش از دارایی های دیگران غمگین نشود. غصه که علّتش «ضعف در خودشناسی» است را می توان با پذیرش دو اصل زیر به شادی و آرامش تبدیل کرد:

الف) نگاه موحدانه داشتن به دیگران و اعتقاد به این که همه انسان ها از یک روح واحد تکثیر شده اند، از سه دیدگاه زیر قابل تأمل است:

  1. نگاه «هو أنت= او، خود تو هستی». اگر انسان بداند، به سبب خوشحال شدن نسبت به آنچه که دیگری دارد همان چیز نصیب خودش هم می شود، آن وقت حسادت را احمقانه ترین کار دنیا می داند.
  2. نگاه «هو رسول الله= او، رسول خداست».
  3. نگاه «هو الله= او، خداست». یعنی هر کار  خیری که بی منّت برای بنده ی خدا انجام دهی، دریافت کننده اش خودِ خدا است. خوبی کردن بی منّت به بنده خدا مثل خوبی به خودِ خداست.

ب) رسیدن به درک درستی از آیه ی شریفه ی « إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ». اگر انسان بفهمد که برای دنیا خلق نشده و در نهایت باید به جایگاه اصلی خود برگردد، دیگر غصه مال دنیا را نمی خورد.

از نشانه های خوشبختی این است که قلب انسان از دارایی هایی که خدا به دیگران عطا می کند غمگین و ملول نشود[1]. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید[2]: "طُوبَی لِمَنْ أخْلَصَ لِلهِ العِبادَة و الدُّعاءَ، وَ لَمْ یَشْتَغِلْ قَلْبَهُ بِما تَرَی عَیْناهُ، و لَمْ یَنْسَ ذِکْرَ اللهِ بِما تَسْمَعُ اذُناهُ، و لَمْ یَحْزُنْ صَدْرَهُ بِما اعْطِیَ غَیْرُهُ= خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و قلبش به آنچه چشمش می بیند متمایل نگردد و آنچه را که می شنود، باعث فراموشی یاد خدایش نشود و از آنچه به دیگران داده شده است محزون نگردد.

واقعاً حیف است که آدم ها استعداد بزرگ خدایی خودشان را به خاطر حسادت، چشم و هم چشمی و مسابقه با دیگران تلف کنند، بعد هم دچار غصه شوند. غصه یک نوع درندگی است. وقتی غمگین هستی نمی دانی که در حق خودت چه جنایتی می کنی. در حقیقت تو داری کودک عزیز روانت (فطرت الهی ای که امانت خدا نزد توست) را می دری. این که دائم بخواهیم غصه ی داشته های دیگران و نداشته های خود را بخوریم، اصلاً با خوشبختی سازگاری ندارد. زیرا دارایی دیگران نمی تواند انسان خوشبخت را محزون کند.

همان طور که آمار نشان می دهد، یکی از علل شکست هایی که در زندگی فعلی ما وجود دارد، همین دارایی هاست. یعنی با وجود بیشتر شدن آسایش، آرامش کمتر شده است. به علت اینکه داراها حرص و غصه ی نداشته های خود و داشته های دیگران را می خورند. متأسفانه بعضی ها کمال را در رسیدن به مقامات دنیوی می بینند و وقتی به آن نمی رسند، دچار پوچی و ناامیدی می شوند. در صورتی که اگر انسان به همان میزان از داشته هایی که خدا به او داده راضی باشد و آن را بپذیرد، می تواند به مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) برسد. فقط باید توفیق رسیدن به این «مقام محمود» را از خدا بخواهد. در زیارت عاشورا می خوانیم:« وَ أسْألُهُ أنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ...= از خدا درخواست می کنم که مرا به مقام محمودی که خاص شماست برساند». هر کسی می تواند به این مقام برسد، به شرطی که مختصات خود را بپذیرد، و این تنها با شکر و رضا ممکن است[3].

ما به میزان شادی و آرامشی که منشأ آن تکیه به الله است، مؤمن هستیم. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که وقتی بنده ای گفت[4]:«لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ الْعَظیم= هیچ نیرو و حرکتی نیست مگر به وسیله ی خدای والا و بزرگ»، همانا سرنوشت خود را به خدا واگذار کرده‌است. بنابراین بر خداست که او را کفایت نماید و نیز فرمودند[5]: "اگر از چیزی اندوهناک شدید، به ذکر شریفِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ الْعَظیم، تمسک جویید".

نگاه اهل توحید به دیگران «موحدانه» است. به‌دلیل این که دریچه‌ی نگاهش، حیوانی، نباتی و جمادی نیست. علت شکست های انسان، «ضعف در خودشناسی است». هر چه انسان از خودشناسی دورتر باشد، حجم غصه ها و اضطرابهای او بیشتر است. ضعیف بودنِ ارتباطِ ما با خدا هم، برمی گردد به همان عدم شناخت خود.          

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید[6]: "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ= هر کس خود را شناخت پس به درستی که خدای خود را شناخته است.  

اگر خود را درست معنا کنیم به این صورت که همه ما انسان ها قبل از آمدنِ به دنیا، یک روح واحد به بزرگی الله بودیم و با او زندگی می کردیم، سپس به زمین آمدیم و به سبب زندگی در آن، این روح واحد به تعداد انسانها تکثیر شد و با یک جنبه ی طبیعی ضعیف به نام بدن، محدود شدیم و در نهایت نیز با مسئولیت ها و حدود و شئون مختلف، با هدایت الله باید به جایگاه اصلی خود برگردیم. با جمله ی «إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ "[7]، همانا ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم»، می فهمیم که اصلاً زمینی نیستیم و جنسیت (بدنِ مردانه و زنانه) جزء مختصات حیوانی ماست نه انسانی. با رسیدن به این دیدگاه، از تعلقاتی که ممکن است ما را غمگین کند رها می شویم. تعلقاتی نظیر این که، مَرد هستیم یا زن؟ ازدواج کردیم یا نه؟ بچه دار شدیم یا نه؟ چه لباسی می پوشیم؟ کجا زندگی می کنیم؟ و...            

زیرا این دغدغه هایی که مردم برای آن عمر می گذرانند مربوط به جنبه  حیوانی، گیاهی و نباتی انسان است.

نگاه موحدانه داشتن به دیگران، از سه منظر قابل تأمل است:

1- « هُوَ أنتْ»: حداقل نگاه به دیگران این است که «او خود تو هستی»، اما با یک پدر و مادر زمینی، یک قیافه، یک جنسیت و یک لباس دیگر. وقتی بپذیری که دارایی دیگران دارایی خود توست، قطعاً حسادت به دیگران را کار احمقانه ای می دانی.

خداوند در این باره می فرماید: اگر قبول کردی که« او»، « تو» هستی، هر آنچه به او بدهم، به تو هم می دهم. چون تو به فعل او راضی بودی، به الهیّت و تجلی خدا، به این که دین و معنویت به واسطه ی کس دیگری رشد کند، پس از افتخارات آن برای تو هم هست.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید[8]: "الرّاضی بِفِعْلِ قومٍ کالدّاخِلِ فیهِ مَعَهُم و علی کُلِّ داخِلٍ فی باطِلٍ إثمانِ: إثمُ العَمَلِ بِهِ، و إثمُ الرِّضا بِهِ= هر که به کردار جمعی راضی باشد، مانند کسی است که همراه آنان، آن کار را انجام داده باشد[9] و هر کس به کردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه به جا آوردن آن و گناه راضی بودن به آن.

گروهی عبادت می کنند و تو از این بابت خوشحالی و به حال آنها غبطه می خوری. خداوند می فرماید: "عین آن را به تو هم می دهم". یعنی اگر از این که شخصی به حج مشرف شده، خوشحال شدی و در دل آرزوی آن را داشتی، مثل این است که به جای تو هم او حج رفته است. برعکس اگر جایی گناه شود و تو خوشحال شوی، حتی اگر آن گناه را انجام ندهی، برای تو هم نوشته می شود. هستند افرادی که تنها به دلیل یکسری از ممنوعیت ها و یا از ترس حرف دیگران، مسائلی نظیر حجاب، خواندن نماز، نخوردن مشروب و... را رعایت می کنند. در صورتی که در دل تمایلی به انجام آن ها ندارند. چقدر خانم با حجاب داریم که در روز قیامت بی حجاب محشور می شوند. درست است که با حجاب است، اما در دلش ذوق و میل به بی حجابی دارد.

آدم ها از روی معشوق ها، آرزوها و دغدغه هایشان قیمت پیدا می کنند. ممکن است کسی عقربه ی دلش پیش خدا باشد اما با وجود تنفر داشتن از گناه، مرتکب گناه هم بشود. در این حالت خدا به دل او نگاه می کند. وقتی مؤمن مرتکب گناهی می شود، چون از آن تنفر دارد، گناه جذب روحش نمی شود. خداوند، جهنم گناه مؤمن را به کافر می دهد. چون هیچ مؤمنی گناه نمی کند، مگر به فساد کافری. دائم نگویید چون فکر منفی به سرم می زند، پس آدم بدی هستم[10] و روی رفتن به مسجد را ندارم. آن فکرهای منفی، از تو نیست. همین که از این فکرها متنفری و رنج می بری معلوم می شود از شیطان است و تو پاک هستی.

در روایات داریم که[11]: "رَوَی عِدَّةٌ مِنْ أَهْلِ الرِّیِّ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَی أَبِیِ عَبْدِاللهِ (ع) وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرِّیِّ فَقَالَ (ع) مَرْحَباً بإِخْوَانِنَا مِنْ أهْلِ قُمَّ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرِّیِّ فَأعَادَ(ع) الْکَلَامَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أجَابَ بِهِ أوَّلاً فَقَالَ إنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ إنَّ لِلرَّسُولِ (ص) حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِیْنَةُ وَ إنَّ لِأمِیرِ الْمؤْمِنِینَ (ع) حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ إنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأةٌ مِنْ أوْلَادِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ"= گروهی از اهالی ری به محضر مقدّس امام صادق (علیه السلام) مشرف شدند و گفتند: "ما اهل ری هستیم". حضرت فرمودند: "مرحبا به برادران ما از اهل قم"، دوباره گفتند: "ما اهل ری هستیم"، باز حضرت مانند اول پاسخ دادند. آنان چند بار آن جمله را تکرار کردند و حضرت همان پاسخ را دادند و در ادامه فرمودند: "پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) حرمی دارد و آن مکه است، امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرمی دارد و آن مدینه است و برای ما نیز حرمی است و آن شهر قم است. به زودی بانویی از اولاد من به نام فاطمه (سلام الله علیها) در آنجا دفن می گردد که هر کس او را زیارت نماید بهشت بر او واجب خواهد شد".

این حدیث اهمیت شهر قم را می رساند، لذا کسی که به زیارت قم می رود گویا همه ی اهل بیت را هم زمان زیارت کرده. برای همین وقتی امام یک شخص خوب از اهالی شهرری را می بیند می فرماید: «اهل قم» است. یعنی ما اهل حرم اهل بیت (علیه السلام)" اهل شهر ری، آمریکا، اروپا و... داریم، که قمی هستند و اهل قم داریم، که قمی نیست. و این خیلی خطرناک است. مهم نیست که اهل کجا باشی. مهم این است که دلت کجا است. در روایات آمده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند[12]إِنَّ اللَّهَ لا یَنظُرُ إِلَی صُوَرِکُم وَ أموَالِکُم وَ لَکِن یَنظُرُ إِلَی قُلُوبِکُم وَ أعمَالِکُم= خداوند به صورت ها و اموال شما نمی‌نگرد، بلکه به دلها و اعمال شما نظر می کند».

باید ببینی از این که امام زمان پدر توست، چقدر شاد هستی. تا به حال شده برای تولد امام زمان یا امام حسین علیه السلام از شدت خوشحالی، ترانه سروده باشی. وقتی بفهمی بچه امام هستی و ایشان پدر توست، خیلی بزرگ و ثروتمند می شوی. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده[13]، « رَحم اللهُ شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ‌‌ فاضِلِ طِینِتِنا و عُجِنْوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحزَنُونَ لِحُزنِنا و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا= خدا شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی طینت ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما عجین گشته اند و در ایام حزن ما محزون و در ایام سرور ما شادمان هستند».

و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این باره می فرماید[14]: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الأرضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیِعَةً یَنْصُرُونَنَا و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحزَنُونَ لِحُزنِنَا وَ یَبذُلُونَ أموَالَهُم وَ أنْفْسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَإِلَیْنَا= خداوند تبارک و تعالی مخلوقات زمین را مورد توجه و دقت قرار داد، سپس ما (اهل بیت) را اختیار فرمود و برای ما شیعیانی را اختیار فرمود که ما را یاری می کنند و در فرح و شادی ما اظهار خوشحالی می کنند و برای خزن ما اظهار حزن و اندوه می کنند. و آنها اموال و نفس های خودشان را برای ما بذل و بخشش می نمایند. آنها از ما و به سوی ما هستند».

بعضی ها دریغ دارند برای امامشان شادی کنند. چون هنوز در بخش های حیوانی، گیاهی و جمادی گیر کرده اند و عزای کمبود این بخشها را دارند. کسی می گوید: با شوهرم مشکل دارم و گرفتارم. دیگری می گوید: هنوز زن نگرفته ام و مریضم و دل خوشی ندارم که بخواهم برای امام علیه السلام شادی کنم. اشتباه این آدمها این است که خود را نشناخته اند و فکر می کنند وجود انسان فقط همین بدن است. به همین دلیل نمی توانند دیگران را هم بشناسند. با داشتن این نوع نگرش، همیشه غصه‌دار خواهیم بود. زیرا برای جنبه زمینی، حیوانی و جنسی، همواره غصه وجود دارد. کسانی که به جای دیدنِ ثروت های بینهایتی که خداوند به بخش فطری شان داده فقط غصه بخشهای طبیعی را می خورند، نمی توانند شاد باشند.

خوشا به حال کسی که نسبت به آنچه به دیگران داده شده غصه نمی خورد و اصلاً آرزو نمی کند که جای کسی باشد.    خداوند رب است و او بهتر می داند هر کس را چگونه تربیت کند و به هرکس هر چیزی را با توجه به نیازی که برای تربیت شدن دارد می دهد. بنابراین، به من ارتباطی ندارد که به چه کسی چقدر داده؟!  فقط باید با آن حدی که به من داده به وظایف خود عمل کنم تا به رشد و کمال برسم. در حقیقت انسان مساوی است با دلش[15]. دل و ذهنش هر کجا باشد خودش هم آنجاست. حتی جنسیت هم، نمی تواند انسان را محدود کند. خداوند خالق همه انسانهاست و کسی را اسیر جنسیت قرار نداده است. یک زن می تواند به همه کمالات یک مرد و یک مرد می تواند به همه کمالات یک زن برسد. تنها شرطش آن است که بپذیرد با دیگری یکی است و همه اهل یک خانواده ایم. هر جا هستی می توانی خود را به عالی ترین درجه کمال برسانی. اما قبل از آن باید با رمز «هُوَ أنتْ» از شر بدجنسی ها، غم ها و فشارهای روانی خلاص شوی. تا خواستی به کسی حسادت کنی، خودت را جای او بگذار، بعد می بینی که او، تو هستی. ما این را نمی فهمیم که معصوم می آید و ما را از این حقیقت آگاه می کند.

محدود نگاه کردن و دیدِ من و تویی داشتن غلط است. زیرا انسان با این دید، دائماً به دنبال اثبات خودش است. حتی اگر نا حق باشد. برای همین پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند[16]: "...ذَرُوا المِراءِ فَاِنَّ المُماری لا اَشْفَعُ لَهُ یَوْمَ القِیامَةِ ... = مراء[17] را رها کنید که من روز قیامت مراء کننده را شفاعت نمی کنم». کسی که فکر می کند اگر حرف خودش را به همسرش، پدر و مادرش، دوستش و... اثبات کند، بر آن ها غلبه کرده و برنده شده است، اصلاً موحد نیست. او نگاه کفرآمیز دارد. زیرا خودش را غیر از دیگران و برتر از دیگران می داند. این را نمی فهمد که شکست و گرفتاری دیگران، شکست و گرفتاری خود اوست. در عشق ورزی هم، نباید بخل بورزیم. طوری که نزدیکان ما، در عاطفه محتاج غیر باشند. برای این که بفهمیم انسان هستیم یا نه؟ باید به اطرافیان و خانواده خود نگاه کنیم و ببینیم آیا آنها ما را آدم با محبّتی می دانند؟

امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند[18]ألتَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ نِصفُ العَقْلِ= مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است».                                                                                                                         

 پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این باره می فرماید[19]:«خَیرُکُم خَیرُکُم لأهلِهِ وَ أنَا خَیرُکُم لأهلی ما أکرَمَ النِّساءَ إلاّ کَریمٌ وَ لا أهانَهُنَّ إلاّ لَئیمٌ= بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهتر باشد، و من از همه شما برای خانواده ام بهترم، زنان را گرامی نمی دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمی کند مگر شخص پَست و بی مقدار».

2-«هُوَ رَسُول الله»: مرحله ی میانه ی آن این است که«او»، «رسول الله» است.

3-«هُوَ الله»: بالاترین مرحله نگاه به دیگران، این است که «او خداست». یعنی هر کاری با هر کسی بکنی با خدا کردی[20]. یعنی اگر خدعه کردی، با خدا کردی؛ گران فروشی کردی، با خدا کردی؛ به بنده خدا لبخند زدی، به خدا لبخند زدی و...

روزی خدا به موسی فرمود[21]: "یا موسی! مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِی، قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ أعْودُکَ وَ اَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟ قَالَ: أمَا عَلِمْتَ أنَّ عَبْدِی فُلَاناً مَرِضَ فَلَمْ تَعُدْهُ أمَا عَلِمْتَ أنَّکَ لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ...= "موسی! من مریض بودم، چرا به ملاقاتم نیامدی". موسی (علیه السلام) گفت: "پروردگارا چگونه؟! مگر تو هم  مریض می شوی؟" خطاب رسید: "آری، فلان بنده من در فلان جا مریض شده است، به ملاقاتش نرفته ای! در واقع به ملاقات من نیامده ای". تا این اندازه خدا خودش را با بنده اش یکی می داند که می فرماید، زیارت چهره مؤمن زیارت من است.

و در جای دیگر می فرماید[22]: "مَّنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ وَ لَهُ أجْرٌ کَرِیمٌ= کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا خدا آن را برای او دوچندان کند و او را پاداشی نیکو و با ارزش باشد؟ کسی که به بنده من قرض دهد در حقیقت به من قرض داده، این است مفهوم هو الله.

خدا صدقات را دریافت می کند، پس با منّت برای کسی کار نکنید و خدا را به کمتر از خدا نفروشید.

"یَا أیُّها الَّذِینَ ءَامَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الْأذَی ..."[23]، ای اهل ایمان! صدقه هایتان را با منّت و آزار باطل نکنید. تو تمام خوبی ها، گذشت ها و لطف هایی که در حق دیگران می کنی، به خدا هدیه کن، در این صورت کس دیگری را نمی بینی که بخواهی منّت بگذاری؛ فقط خدا را می بینی که دارد از دست تو می گیرد.

نکته: غبطه خوردن غیر از حسادت است. غبطه، یعنی آرزوی داشتن چیزی که دیگری دارد بدون ذره ای غصه و بدجنسی.


[1] . در مبحث «اخلاص» توضیح داده شد.

[2] . الکافی، ج2، ص16.

[3] . در بحث «رضا» بیان شد.

[4] . حرعاملی، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق، ج7، ص218.

[5] . بحارالانوار، همان،جلد 90، ص190.

[6] . شرح غررالحکم و دررالکلم،عبدالواحد بن محمد تمیمی، ص232.

[7] . سوره بقره/آیه 156.

[8] . نهج البلاغة، الحکمة 154.

[9] .قاعده آن در «امر به معروف» بیان گردید.

[10] . در مبحث «وسوسه ،حمله های شیطان»، توضیح داده شد.

[11] . بحارالانوار ج57،ص217.

[12] . شرح نهج‌البلاغة، ج2، ص181، فصل فی ذکر الآیات و الأخبار الواردة.

[13] . شجره طوبی، شیخ محمد مهدی حائری،ج1،ص3.   

[14] . بحارالانوار ج 44 ص 287.     

[15] . در بحث «قلب» توضیح داده شد.

[16] . بحارالانوار،ج2،138.

[17] . به معنای "جِدال"/در معنای "پیکار کلامی و رد و بدل کردن سخن" به کار می رود.

[18] . تحف العقول،ص 403و 443.

[19] . نهج الفصاحه، ص472،ح 1520.

[20] .قاعده و فرمول علمی دارد، که مقداری از آن در« شرح زیارت عاشورا» گفته شد و نیز در «شرح جامعه کبیره»  این فرمول ها غوغاست.

[21] . صحیح مسلم.

[22] . سوره حدید/آیه 11. 

[23] . سوره بقره/ آیه 264.

میانگین (2 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed