مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به عنوان انسان کامل فرمود: خداوند، نور چشم مرا نماز قرار داده است، یعنی ذوق زدگی من را در نماز قرار داده است.
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) می فرمایند: «جعَلَ اللهُ جَلَّ ثَنائه قُرَّةَ عَینی فِی الصَّلاةِ= خداوند، نور چشم مرا در نماز قرار داده است».
قرة عینی یعنی خنکی چشم. در فارسی چشم خنکی یا خنکی چشم نداریم؛ بلکه میگوییم: «چشم روشنی» یا «روشنی دل».
وقتی دلتان شاد میشود، میگویید: «دلم خنک شد». در واقع خنکی، همان شادی است. هربار که اشکی که ناشی از غمی (غمهای چهارگانه جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) است، جاری میشود، اشک گرمی خواهد بود. گاهی هم انسان از خوشحالی گریه میکند، این اشکی که از خوشحالی میریزد، خنک است.
پس «قرة عینی» یعنی انسان از شدت خوشحالی گریهاش میگیرد. در روایت هم داریم وقتی مومن بهشت را میبیند، به قدری ذوق زده میشود که اگر فرشتهها به دادش نرسند، از شدت خوشحالی میمیرد.
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به عنوان انسان کامل میفرماید: خداوند خنکی دل من را، یعنی ذوق زدگی من را در نماز قرار داده. این چگونه قابل فهم است که نماز برای انسان شادی میآورد؟
گفتیم انسانها در یکی از این پنج وطن (جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا عقلی یا فوق عقلی) هستند. هر بخش انسان معشوق، آرزو و هدف ویژه خودش را دارد که عبارتند از آرمانهای اقتصادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی. بنابراین، انسان بسته به اینکه شخصیتش چه شکلی باشد؛ یعنی چه باطن شخصیتی داشته باشد و از نظر شخصیتی جزء کدام دسته از این پنج شان قرار میگیرند، تقسیم بندی میشوند.
خداوند در قرآن انسانها را براساس معشوقهایشان به دو دسته تقسیم کرده: «مؤمن و فاسق».
مؤمن از نظر قرآن کسی است که فقط سه معشوق «الله، اهل بیت و جهاد» در راس همه عشقهایش باشد. فاسق هم یعنی کسی که باطن انسانی ندارد. چون معشوقهایش یکی از چهار دسته معشوق فوق هستند. البته به این معنا نیست که آنهایی که معشوق شان غیر از این چهار مورد فوق هستند، خدا یا اهلبیت را دوست ندارند. این طور نیست. بلکه معشوق اصلیشان یکی از این چهار دسته است. به چنین کسی فاسق میگویند.
بنابراین، شما زمانی حالت عادی دارید که معشوقهای بینهایت و معشوقهای جاودانه را بخواهید. وقتی بینهایت شدن، خانوادهی آسمانی، بهشت و بالاتر از بهشت را رها میکنید، دیگر طبیعی نیستید. چون باطنتان به خاطر داشتن بخش فوق عقلانی و فوق تجردت بینهایت طلب است. مثل کسی که به غذا نیاز دارد اما اشتها ندارد. این طبیعی نیست. انسانی که با الله، اهل بیت و جهاد، بهشت و معنویت هم سنخ نیست، او هنوز طبیعی نیست. چون رشد کافی ندارد. پس چنین کسی خنکی دلش در این جور چیزها میشود. یعنی در امورات مربوط به حیوانی و جنبهی جنسی یا جنبهی حیوانی از قبیل نوع جنسی نیست، نوع وهمی است. مثل مقام، ریاست شرکت، کارخانه و... . پس نوع گرایش هر کس نشان میدهد که در کدام یک از این پنج شان است.
نماز؛ فرصت خلوت با خدا است
چه اتفاقی در نماز برای انسان میافتد؟ در نماز شما فرصت خلوت کردن با الله که معشوقت هست را داری. گاهی شخص میگوید: من تمام روز خستگی دارم؛ ولی آن ساعتی که با معشوقم حرف میزنم، پیامک میدم، تلفنی صحبت میکنم؛ همهی خستگیهایم به در میرود. این معشوق هر چیزی میتواند باشد؛ خانواده؛ همسر، دوست و...
در نماز، شخص با اله حقیقی خودش، یعنی الله رو به رو است. الله یعنی زیبایی مطلق، لذت مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق، مهربانی مطلق.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) می فرماید وقتی خداوند میخواست آسمان و زمین را بیافریند، همه چیز را از ۱۰۰ رحمت خلق کرد؛ یعنی از صد درجه مهربانی خلق کرد. یک درجه اش را برای حیات انسانها گذاشت. با همین یک درجه رحمت خداست که میلیاردها انسان عاشق هم میشوند و به هم محبت میکنند. مثل محبت پدر و مادر، همسر، دوستیها و محبتهای جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی. حتی محبتهای فوق عقلانی.
حضرت میفرمایند: «۹۹ درصد رحمتش را برای آخرت گذاشته است». چون آنجا زندگی جاودانه است. پس شما هر کسی را که دوستش دارید و به او محبت میکنید، در واقع از رحمت خدا دریافت میکنید.
در خودشناسی گفتیم محبت یک امر حقیقی است. نیاز به منبع دارد که از کجا آمده! ما وجودمان از خودمان نیست. وجود ما از خداست.
حالا وقتی شما میخواهی سر نماز بایستی در واقع در مقابل خدا ایستاده ای. آنهایی که نماز نمیخوانند، بعدا میفهمند که چه جنایت و ظلمی در حق خودشان کرده اند. از چه لذتی، عشقی و از چه شادی خودشان را محروم کردند. وقتی آدم خودش را نمیشناسد، از لذتهای حقیقی هم غافل است.
آفتی نبود بدتر از ناشناخت تو بر یار و ندانی عشق باخت
برای همین هم انسانی که آدم نشده، چهل سالش هم که باشد، زوری و با کراهت نماز میخواند. این یعنی هنوز نمیتواند با خدا لذت ببرد، اما انسانی که آدم شده، یعنی بخش انسانیاش فعال است، دلش برای نماز لک میزند، دلتنگ خدا میشود، دلتنگ غیب می شود، دلتنگ حرم میشود. وقتی آدم بخش انسانیاش فعال بشود، پنج وعده نماز برایش کم است. پس خدا احکام را براساس بخش انسانی انسان قرار داده. چون همهی آرامشهای حقیقی انسان مربوط به بخش انسانی اوست. اگر بخش اصلی شخصیت ما غذا نخورد، با هیچ چیز دیگر نمیتواند آرامش پیدا کند.
دنیا بدون خدا معنا ندارد
دنیا بدون خدا، بدون مسجد، حسینیه، حرم، سجاده، غیب و خانواده آسمانی واقعا جهنم و تاریک است. آن چیزی که باعث میشود دنیا را تحمل کنیم، این است که خدا خودش هم با ما به دنیا آمده، یعنی رهایمان نکرده. علاوه بر خودش هم اهل بیت را فرستاده و ما میتوانیم با آنها ارتباط بگیریم. ولی اگر نتوانستید این ارتباط را برقرار کنید، لحظه مردن انسان خیلی داغون میشود. اجازهی ذکر را از آدم میگیرند.
رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «جعَلَ اللهُ جَلَّ ثَناء قُرَّةَ عَینی فِی الصَّلاةِ= خداوند متعال شادی دل من را در نماز قرار داده است». تکبیرة الاحرام نماز یعنی حرام کردن، یعنی انسان وقتی با معشوقش تنها میشود، دوست ندارد کسی حتی مادرش هم مزاحمش بشود.
به خلوتی که انسان دوست دارد هیچ کس با او نباشد، تکبیره الاحرام میگویند. یعنی وقتی میگوئی: «الله اکبر» یعنی هیچ کسی غیر خدا در دلت نیاید. من میخواهم الان با خدا حرف بزنم، من الان عاشق خدا هستم، دوست دارم سرم رو رو پای خدا بگذارم و قربان صدقه برم، دوست دارم بغلش کنم، دوست دارم ببوسمش. این احرام است.
ولی کسی که بخش مردانگی و زنانگی اش مسلمان شده و هنوز فوق عقلش فعال نشده و فقط به عنوان یک مرد یا زن نماز را قبول کرده، آن هم تکلیفی قبول کرده، هیچ لذتی از آن نمیبرد. چون با بخش انسانی ارتباط برقرار نکرده.
گفتم ما متاسفانه بیشتر در تربیتهای دینیمان خانم و آقای مسلمان داریم؛ یعنی حیوان مسلمان تربیت میکنیم. انسان مسلمان تربیت نمیکنیم. چون انسان هم نیست، لذت هم نمیفهمد چیست. پس دین را به چشم تکلیف و از سر زور میبیند. «لااله الاالله» را درک نمیکند. او عشق انسانی را نمیفهمد. چون یا عشق عقلی دارد یا حیوانی یا گیاهی یا جمادی.
من از نماز سیر نمىشوم
حالا دقت کنید ببینید پیغمبر چقدر قشنگ عشق را تعریف میکند. می فرماید: «وَحَبَّبَ إِلیَّ الصَّلاةَ كَما حَبَّبَ إِلى الجائِعِ الطَّعامَ وإِلى الظَّمآنِ الماءَ= نماز را محبوب من قرار داده، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داده است. [با این تفاوت كه]گرسنه هرگاه غذا بخورد سیر مىشود و تشنه هرگاه آب بنوشد سیراب مى شود، اما من از نماز سیر نمى شوم».(مكارم الأخلاق : 2 / 366 .)
انسان گرسنه وقتی غذا بخورد، سیر میشود؛ یا آدم تشنه وقتی آب بخورد، سیراب میشود. اما پیامبر از نماز سیر نمیشد. برای همین خدا برای آدم حسابیها (کسی که خدا و خانوادهی آسمانیاش را میشناسد)، لطف کرده به غیر از نمازهای یومیه واجب، نوافل هم گذاشته تا هر چه قدر که دلش خواست با او درد دل و خلوت کنند. حتی خدا میگوید: اگر گناهکاری پیش من بیاید تا سلام کند، من همهی گذشتهاش را ندید میگیرم و بجای گناهانش ثواب مینویسم: «یبدل الله سیئاتهم حسنات=خدا بدی ها را تبدیل به خوبی می کند». خدا گناهاش را به کار خیر تبدیل میکند. پس اگر کسی عاشق چنین خدایی نشده، در واقع دل ندارد، آدمی هست که انسانیت ندارد.
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سرآید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
خدا در این کارگاه هستی همه چیز را برای این که تو انسان باشی آفریده. در حدیث قدسی نیز فرموده: «خَلَقْتُ الْأَشْیآءَ لِأَجْلِک، وَ خَلَقْتُک لِأَجْلی= من همه چیز را برای تو آفریدم، ولی تو را برای خودم آفریدم»، یعنی من نیازی به تو ندارم بلکه شأنی در تو گذاشتم که جز خلوت با من این شأن اشباع نمیشود. قرآن هم میفرماید: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد». انسان فقط یا یاد معشوق حقیقی آرامش پیدا میکند. لذا خدا این نیاز ما را میدانست و نماز و عبادت را برای ما واجب کرد.
فروع دین/نماز/سجده
کلیدواژه ها:
آثار استاد
نور چشم به معنی خنکی دله؟ اینا شوخی ندارن که. نور چشم یعنی قدرت دید معنوی. کمترین حدش خواب دیدنه و به یاداوردن خواب.
بسیار عالی بود.
عاللللللللللی