www.montazer.ir
سه‌شنبه 21 می 2024
شناسه مطلب: 7288
زمان انتشار: 19 ژولیه 2017
(22) خوشبختی و شادی قاعده ریاضی دارد

مباحث شادی، جلسه 22، 96/4/24

(22) خوشبختی و شادی قاعده ریاضی دارد

شادی از جمله مسائلی است که قواعد خاص ریاضی دارد، بطوری که نمی توان از راه دیگری کسب نمود. نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) سه عامل مهم را موجب شادی مؤمن معرفی می کند: ملاقات برادر مؤمن، افطاری دادن به روزه دار و شب زنده داری.

گفتیم که عالم فیزیک عالم ریاضی و اندازه هاست. اکنون می‌گوییم عالم متافیزیک نیز از این قاعده مستثنی نیست. به گونه ای که انسان با رعایت احکام الهی به جایی می رسد که می تواند مثل خداوند بیافریند. یعنی می تواند هر چیزی را که دلش خواست، خلق کند. آن هم نه در یک بهشت محدود، بلکه بهشتی که به اندازه ی همه ی آسمان ها و زمین است.

این گزارشی است که خالق دنیا و آخرت در قرآن به ما می‌دهد و راه رسیدن به خوشبختی را رعایت احکام ریاضی خلقت معرفی می‌کند. راه دیگری هم وجود ندارد که به آن برسید. برزخ بر سر راه ما به سوی بهشت است و ما با وفات، وارد عالم برزخ می‌شویم که بی نهایت دقیق تر، پیچیده تر، کامل تر، پیشرفته تر و دارای فرمول های ریاضی تر از اینجاست. بنابراین، اگر بی دقتی در این مسیر بشود، اصلا نمی‌توانیم سالم وارد آن عالم بشویم. آدم بی دقت مثل خانم بارداری است که دوران بارداری‌اش را با بی‌دقتی و بی‌توجهی طی می‌کند و بچه ای ناقص به دنیا می‌آورد.

این طور نیست که هر چه دلم خواست، بخورم؛ هر چه دلم خواست، بپوشم؛ هر جور دلم خواست، رفتار کنم؛ هر جور دلم خواست، بشنوم؛ هر لقمه‌ای خواستم، بخورم؛ هر جا خواستم، بروم؛ با هر کس خواستم، رفیق شوم؛ بعد انتظار داشته باشم خوشبخت و سعادتمند شوم.

سیستم و نظام وجودی انسان کاملاً دقیق تعریف شده است که اگر کسی قوانین و فرمول های سبک زندگی‌اش را رعایت نکند، به شادی و آرامش نخواهد رسید. پس هر گونه ترس و اضطراب و نگرانی و ......ناشی از عدم رعایت فرمول های سبک زندگی است که خدا برای انسان تعریف کرده است.

 شادی، فرمول و قواعد ویژه‌ای دارد. لطفی که خدا در حق ما کرده، این است که لازم نیست ما به دنبال شادی برویم، بلکه کافیست که فرمولهای الهی را رعایت کنیم. همه فرمولها را خودش در قرآن برای‌مان قرار داده و در کنار قرآن، احادیث معصومین نیز هستند که فرمول‌های شادی را برای ما بیان کرده‌اند. اما متاسفانه بعضی از افراد نادان مدعی اند که ما باید تک تک این رمزهای الهی را خودمان در نظام خلقت کشف کنیم. می خواهند خودشان این فرمولها را به آزمایشگاه ببرند و تجربه کنند تا باورشان بشود که این امر خدا صحت دارد. این امکان پذیر نیست. بشر مگر چقدر عمر دارد که بخواهد همه فرمولها را کشف کند؟

یکی از این قاعده ها این است که مثلاً وقتی می گویند: «اگر حسود یا بدبین یا زودرنج یا عصبی باشید، شادی تان از بین می رود». این فرمول یکی از قواعد ریاضی است که خدای منان که نظام روحی انسان را می شناسد برای ما تجویز کرده است.

پس باید بدانیم موانع و عوامل شادی چه چیزهایی هستند. یعنی همانطور که اگر بهداشت دندانتان را رعایت کنید، سالم می ماند و وقتی که بهداشت آن رعایت نشود، معلوم است خراب می شود و در نهایت باید به دندان پزشکی مراجعه کنی. بعدا کسی هم سوال نمی کند که چرا باید به دندان پزشکی بروم؟ چون خودش می فهمد که بهداشت را رعایت نکرده است.

روح هم همین طور است. اگر طبق قواعد ریاضی برخورد نکنید، هر کاری که دلت خواست انجام دادی، هر شغلی خواستی انتخاب کنی، با هر کسی رفت و آمد کنی، در فضای مجازی و اینترنت و تلگرام هر فیلم و تصویری دیدید، نباید انتظار شادی داشته باشید.          

 سه چیز عامل شادی مؤمن در دنیاست

همه اوامر الهی طبق فرمول و قواعد ریاضی صادر شده است. ممکن است عناصر تشکیل دهنده ی امر خدا را نفهمیم، اما وقتی که عمل کنیم، به نتیجه دلخواه می رسیم. خیلی از چیز ها را ما نمی فهمیم.  

مثلاً وقتی که پزشک می‌گوید این قرص را بخور. شما میگویی: این دارو چه فایده ای دارد؟ او هم می‌گوید: مثلا سردرد تو را خوب می‌کند. اما آیا شما می‌دانید این چطوری سردرد را خوب میکند یا نه؟ نه. ما سیستم و عناصر تشکیل دهنده ی آن را نمی دانیم. حتی یک پزشک هم ضرورتاً نمی داند، بلکه فقط داروساز است که می داند. کسی که آشناست با سیستم مغز و اعصاب و این دارو را ساخته می داند که عناصر تشکیل دهنده ی آن دارو چیست. به پزشک هم فقط می گویند این دارو برای فلان درد مفید است و می توانید به مردم تجویز کنید.

قبلاً گفته شد قرآن فقط ۶ گروه از آدم ها را انسان معرفی می کند و می‌فرماید باطن انسانی دارند. پنج گروه دیگر باطن انسانی ندارند و تولدشان به برزخ به شکل حیوان است. یعنی وقتی می میرند، به شکل حیوان وارد برزخ می شوند. فقط یک گروه هستند که وقتی از دنیا می روند، هم در دنیا خیلی شاد و آرام هستند و هم با روح و شکل انسانی از دنیا خارج می شوند.

نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «یا عَلیُّ ثَلاثٌ فَرَحاتٌ لِلمُؤمِنِ فی الدُّنیا= اى على! مؤمن در دنیا سه خوش حالى دارد». بحث اصلی بر سر ایمان است.

1. «لِقاءُ الإِخوانِ= دوستانش را ملاقات کند». یعنی هر چه دوستان انسان مومن تر باشند، شادی او بیشتر است. بنابراین، دید و بازدیدها، ملاقات ها و مهمانی ها به عنوان یک ذخیره و غنیمت زندگی هستند.

بعضی آدم های هستند که وقتی شما آنها را می بینید، متوجه می شوید که با آرامش، شادی زیادی به سراغتان می آیند. می بینید که شما از ملاقات با آنان نیرو می گیرید و غم هایتان فراموش می شود. این آدم ها را باید شناسایی کنیم با آنها دوست بشویم و رفت و آمد کنیم تا در کنارشان آرامش پیدا کنیم. این یکی از چیزهایی است که آدم را شاد می کند. دوست شاد و خوب، انسان را شاد می‌کند.

2. «وَ تَفطیرُ الصَّائِمِ=  افطار روزه» یکی دیگر از عواملی که باعث شادی و آرامش انسان می شود، افطاری دادن به فرد روزه دار است. نه فقط به یک انسان، بلکه به حیوان هم اگر احساس گرسنگی کرد، غذا بدهید. گاهی می‌بینید یکی از لذت‌های بچه‌ها و افراد بزرگی که مثلاً به باغ وحش می روند، غذا دادن به حیوانات است. این حس، حس قشنگی است. چون انسان شبیه خالق می شود. شبیه اسم رازق می شود. در انسان احساس بزرگی و قدرت به وجود می آید. اما برخلاف آدم‌های خوب، آدم بخیل و خسیس هم هست که نمی تواند به راحتی خرج کند. به همین دلیل به خودش، خانواده و اطرافیانش سخت می گیرد.

 3. «وَالمُتَهَجِّدُ مِن آخِرِ اللَّیل= شب زنده داری در آخر شب».

در اهمیت شب زنده داری پیغمبر داستانی تعریف می کند: «لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ فرایت الجنه اما ابواب الجنه فعلی الاول منهم مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ‏ = شبی که من را به آسمان بردند، به معراج رفتم. درهای بهشت را دیدم که روی درِ اولی نوشته بود: لا اله الا الله، شهادت به نبوت پیغمبر و ولایت امیرالمؤمنین»،‌ یعنی ورودی بهشت اینهاست. این روایت یعنی کسی که در دنیا اینها را ندارد، امکان ورود به بهشت را ندارد.  

بهشت، خانه‌ی شادی است، یعنی در آنجا غصه‌ای وجود ندارد؛ اضطراب و ترس و غمی نیست؛ دلشوره‌ای نیست. فقط شادی، آرامش و لذت است. این روش و منش کسانی است که به خانه شادی می روند.

سپس حضرت می فرماید: «لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ حِیلَةٌ وَ حِیلَةُ الصِّحَّةِ فِی الدُّنْیَا أَرْبَعُ خِصَالٍ= هر كاری را چاره ای است و چاره تندرستی در دنیا چهار چیز است»، یعنی اگر می خواهید زندگی خوش و خوبی داشته باشید، چهار خصلت لازم است که داشته باشید.

1. قناعت «القناعة» اولین شرط چاره برای زندگی شاد است. یعنی انسان حرص هایش را کنار بگذارد. چشم و هم چشمی و رقابتش را با افراد کنار بگذارد. شما اگر تریلیاردر هم باشی، وقتی روحت گداست، با دیدن دارائی دیگران، اعصابت به هم می ریزد. اینکه باجناقم از من دو متر زمین اضافه تر دارد؛ یا جاری ام از من چهارتا دستبند اضافه تر دارد؛ یا مبلشان بهتر از من است و... وقتی زندگی تان را با این سیستم رقابت با دیگران در دنیا طراحی کردید، امکان ندارد به آرامش و شادی برسید. یعنی همیشه احسای نیازمندی و فقر می کنید.

در روایت داریم: «اشد البلاء فقر النفس= بدترین بلا این است که روح آدم فقیر باشد». یعنی چنین کسی در خودش اصلاً ثروتی ندارد. خودش شخصیتا آدم با شخصیت و ثروتمندی نیست. خیال می‌کند چیزهایی مثل لباس، قیافه، پوست، مو و...به او قیمت می‌دهند، اما چون هیچ کدام در روح او وجود ندارند احساس فقر می‌کند. چون روح بی نهایت طلب است، رقابت هم همیشه بالاست. از این رو، او همیشه گداست و افسردگی و اضطراب دارد و خواب خوش ندارد.

2. دور انداختن کینه «نَبذ الْحِقْدِ». «نبذ» به معنای پرت کردن، دور انداختن است. وقتی برای درد بدنت دکتر می روی، برایت آزمایش می نویسند. در آزمایش می گویند یک غده در بدنت هست که این منشأ دردت شده. اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که یا باید دارو بخوری تا غده از بین برود، یا اگر نشد، باید جراحی بشود. بعضی از خصوصیت های اخلاقی هست که اگر در کسی باشد، اجازه ی آرامش و شادی به او نمی دهد. یکی از آنها «کینه» است.

کینه یک مریضی است که اگر آن را در دلت نگه داری، اولین کسی را که می کشد و نابود می کند، خودت هستی. این بیماری راه شما را به غیب و آرامش می بندد. نه می توانی نماز بخوانی، نه می توانی عبادت کنی. در وجودت مثل ویروس است. همان‌طور که ویروس می تواند بدن را فلج کند، کینه هم شادی و آرامش انسان را در دنیا و آخرت می گیرد. چون کینه صفتی است که دقیقاً در نقطه مقابل شخصیت انسان است. چون به خاطر بخش فوق عقلانی، انسان دوست دارد شبیه خدا بشود. پس اگر بخواهی شبیه خدا بشوی، باید نقطه مقابل کینه، یعنی اسم «غفور» و «عفو» را داشته باشی. با کینه از خدا فاصله می گیری، یعنی از منشأ خیر و شادی و آرامش فاصله می گیری.

کسی که توانائی بخشیدن دیگران را دارد، خدا هم گناهان او را می بخشد و نمی گذارد با این گناه افسرده شود. چون به همراه گناه، افسردگی هست. از چیزهایی هم که انسان را افسرده و عصبی می کند و سردرد می آورد، چشم درد دارد، ستون فقرات و به خصوص کمردرد دارد، استخوان درد های شدید می آورد، گناه است. ولی آدم خوش دل که می تواند گناه دیگران را در حق خودش ندید بگیرد، اگر خودش گناه و معصیتی بکند، خدا اثرش را از روحش پاک می کند و نجات پیدا می کند. پس این عامل خیلی خطرناک است.

پس وقتی کینه به دل مان آمد، باید یاد بگیریم پرتابش کنیم بیرون و نگذاریم در دل مان بماند. چون خیلی خطرناک است. مثل این می ماند که شخص نیزه یا تیری بردارد و به سینه ات بزند. باید جاخالی بدهی.

3. ترک حسادت «وَ تَرْكُ الحَسَد»، یعنی به کسی حسادت نکن. چون حسادت نابودت می کند.

اگر یک کسی در اطراف من یک نعمتی از نعمت های جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی یا فوق عقلی داشت، ما لذت ببریم و خوشحال شویم به جای این که حسادت کنیم و احساس حقارت به ما دست بدهد.

حالا کسی خواست تحریکم کند، من برای درمان حسادت چه کار کنم؟ بر فرض بچه ندارم، یک کسی بچه دارد یا ازدواج نکردم ولی خواهرم ازدواج کرد،

کینه و حسادت در جریان نفس خلل ایجاد می کنند و نمی گذارد با منشأ خیر ارتباط برقرار کند و نور دریافت کند.

4. مجالست با آدم های خیر «مُجَالَسَةُ أَهْلِ الْخَیْرِ»، یعنی رفیق های خوبی داشته باشد. آدم های اهل خیر یعنی آدم هایی که تنگ نظری، کینه و حسادت ندارند، نیش نمی زند، پشت سرت غیبت می کند. اهل خیر به خاطر خوب بودنش انس با خدا، اهل بیت و بهشت دارد. هیچ وقت در کنار آدم های بد، راهش را گم نمی کند.

اهل خیر کسی است که وقتی ازدواج کرد اگر زنش اذیتش کرد و شر رساند، نمی گوید من هم مقابله به مثل کنم. پدرزنم این کار را کرده، مادرزنم این کار را کرده، برادرزن و خواهر زنم این کار را کرده، من هم تلافی کنم. پس با چنین افرادی مجالست کنید. آن وقت خداوند لذتی بالاتر از لذت اهل بهشت را در همین دنیا به آدم عطا می کند.

عالم خلقت، عالم ریاضی است

خداوند تبارک و تعالی هستی مطلق و بی نهایتی است که در تمام ظهوراتش براساس اندازه و ریاضی برای بندگانش جلوه می کند. سیر نزولی ظهور الهی از عالم هاهوت به لاهوت بعد جبروت سپس ملکوت و در آخر ناسوت است که ظهور تمام این عوالم با مقدار و اندازه است، یعنی عوالم خلقت مرحله به مرحله اش با ساختار کاملا ریاضی خلق شده است. هیچ چیز در این عوالم نیست که ساختار ریاضی نداشته باشد. حتی یک دانه کوچک هم از این قاعده مستثنی نیست. قبلا تصور این طور تصور می شد که پروتون‌ها و نوترون‌ها ذرات بنیادی هستند و انسان فکر می کرد ذرات دیگر قابل تقسیم نیستند، اما پس از مدتی فهمیدند که پروتونها و نوترونها خود از ذرات کوچکتری ساخته شده‌اند که کوارک نامیده می‌شود. باز هم در آینده به یافته های جدیدی می رسند که از کوارکها هم ریزتر خواهد بود. این ها همه حکایت از ریاضی بودن عالم هستی است. حتی یک تار موی شما هم ساختار ریاضی و هندسی دارد.

اینکه فرمود: خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داد «قَد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیءٍ قَدرًا[1]» یا هر چیزی پیش ما به مقدار و اندازه ریاضی است «إِنَّا كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ[2]» این ریاضی است. مادی و معنوی هم ندارد. یک اندازه مربوط به خود عالم فیزیک یعنی عالم دنیاست که به آن عالم ناسوت و عالم ملک هم می‌گویند که یک ترکیب و ساختار صددرصد ریاضی است که از عالم قبل یعنی عالم ملکوت آفریده شده که آن هم از یک عالم قبل خودش یعنی جبروت با یک نسبت کاملا ریاضی خلق شده. بنابراین، هیچ چیز غیر ریاضی در این عالم وجود ندارد.

از آنجائی که بشر دائما در حال کشف فرمول و قواعد است، هر چقدر در پدیده های این عالم کار علمی و مطالعاتی کند، به عدد و اندازه می رسد. مثلا تلفن همراه، تلویزیون، ماهواره و اینترنت و... که فرمول هایش از قدیم بوده، امروزه در اثر مطالعه بیشتر به این کشفیات رسیدند، و گرنه امکان استفاده از تلفن همراه هزار سال پیش هم وجود داشت.

علی (علیه السلام) فرمودند: اگر شما به من کمک می کردید و نافرمانی نمی کردید، من از آب خانه های شما را روشن می کردم. همه‌ی فرمول‌ها دست علی علیه‌السلام است. او خلیفه الله و مثل اعلی است است. هیچ علمی نیست که امیرالمؤمنین بلد نباشد و همه علوم از ایشان ساطع می شود. چون و عوالم خلقت همگی از این نور خلق می شوند. از این رو، می توانست این اتفاق بیفتد.

خداوند در قرآن می فرماید: «كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً[3]= آنها با آنکه بسیار از اینان قوی‌تر و آثار وجودیشان در روی زمین بیشتر بود».

در بعضی از کشورها معماری هایی می‌بینید که خیلی تعجب آور هستند. مثلا در سفری که به کشور یمن داشتم ساختمان های در شهر صنعا دیدم که با قدمت دو هزار ساله و چند طبقه که بدون ستون هم بودند. یعنی به صورت آپارتمان های امروزی. بشر الان فکر می کند که آپارتمان سازی کار مدرن و جدیدی است. در حالی که دو هزار سال پیش این ساختمان ها وجود داشتند یا قصرها و کاخ هایی که یک تکه سنگش دویست تن بودند.

پس در نظام خلقت همیشه این فرمول ها وجود دارد. این محدودیت علم بشر است که نمی تواند آن را کشف و استخدام کند.

بشر به چه اکتشافاتی در آینده می رسد؟

من به شما خواهم گفت که بشر به جایی می رسد که آدم را به هر نقطه ای از دنیا بخواهد، ارسال می کند. یعنی شخص اراده می کند با تکنولوژی یا حتی غیر تکنولوژی مثلا به آمریکا یا اروپا برود، چند ثانیه بعد آنجاست و این برایش عادی می شود. همان طور که امروزه پیامک و ارسال تصویر برای همه عادی است، در آینده هم ارسال انسان یا هر چیزی طبیعی می شود. این چیزهایی که دارم می گویم خیلی چیزهای پیش پاافتاده‌ای است. بشر به خیلی جاهای مهمتر از اینها خواهد رسید. حتی بشر به جایی می رسد که با تصرف در سلول های بنیادین، شکل های مختلفی از انسان یا حیوانات تولید می‌کند. مثلا به یک کارخانه مرکز سلول، رجوع می کنی و می گویی من پنج بچه می خواهم که یکی سیاه پوست باشد، یکی زردپوست باشد، یکی سرخ پوست باشد، یکی سفیدپوست باشد. قد هر یک فلان اندازه باشد؛ رنگ چشم هایشان اینطور باشد؛ مدل قیافه اش به این شکل باشد؛ موهایش صاف باشد. کارخانه هم می سازد و در اختیار شما قرار می دهد. مثل کارخانه هایی که الآن اتومبیل می سازند. چون همه چیز عالم ریاضی است. فرمول و ساختار دارد، انسان هم می تواند به این اکتشافات برسد.

 

شادی/ کینه/ حسادت/ ریاضیات عالم/


[1] . سوره طلاق/آیه 3.

[2] . سوره قمر/آیه 49.

[3] . سوره غافر/آیه 21.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed