مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
وقتی کینه به دل می گیرید، به تاثیرات جسمی و روحی آن فکر کنید. چون باعث بروز بیماری های جسمی می شود و از طرفی عذاب قبر زیادی به همراه خواهد داشت. پس با بخشیدن و ندید گرفتن، کینه را از خود دور کنید و زندگی شاد و آرامی را برای خود به ارمغان بیاورید.
«شادی» یکی از ارکان مهم شخصیت مؤمن است. میزان ایمان هرکسی با دو عامل شادی و آرامش او سنجیده می شود.
از دیگر عواملی که به شادی و آرامش انسان کمک می کند، «دور نگه داشتن قلب از دل چرکینی و کینه» است.
خدا رب و مربی ماست. مالک و تدبیرکننده ماست. ما را آفریده که شبیه خودش کند. بنابراین، اگر بخواهیم شبیه خدا شویم، به فضا و محیط هایی نیاز داریم که این محیط ها بتوانند آن کمالات را در ما شکوفا کند.
یک شاگرد اگر بخواهد شبیه استادش شود، صرف گوش دادن کافی نیست. سکوت و خوب گوش دادن یک مرحله است، اما بعد باید درس استاد را در خودش ظهور دهد.
در سطح زندگی دنیا هم تعارض و تنش هایی وجود دارد که شاید خیلی خوشتان نیاید، ولی واقعا به نفع تان است. چنانکه قرآن کریم می فرماید: «عسی أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئًا وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا كَثِیرًا[1]= چه بسا چیزها که شما از آنها بدتان می آید، اما به نفع شماست». ممکن است شما از چیزی بدتان بیاید که خدا خیر بسیار را در آن نهاده باشد. در این تضادها، تمرین کنید تا شبیه الله شوید.
آن بخشی از ما که از تضادها خوشش نمی آید، بخش حیوانی است. چون راحت طلب است و می خواهد زیر بار حق نرود. از این رو، توجیه و مسخره می کند و بهانه می آورد که به عبودیت تن در ندهد.
انسان در طول زندگی با افراد مختلفی همچون پدر و مادر، همسر، خواهر و برادر، دوستان، همسایه، زیردستان و افراد جامعه روبرو می شود. این افراد رفتارهایی دارند که گاهی از آنها خوشمان نمی آید. این خوش آمدن یا نیامدن ممکن است حق باشد یا در اثر خودشیفتگی ها و غرض های شخصی باشد. یعنی «خود» را برای قضاوت رفتار دیگران مبنا قرار می دهیم که اگر او کاری کرد و من خوشم نیامد، پس آدم بدی است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «مَنِ اطَّرَحَ الحِقدَ اسْتَراحَ قَلبُهُ و لُبُّهُ[2]= هركس كینه را دور بریزد، قلب و عقلش آسوده گردد». این که حضرت می فرماید «اطَّرَحَ الحِقدَ» یعنی کینه در دل می افتد. گاهی انسان در معرض بعضی حالت های نفسانی قرار می گیرد و چیزهائی به دلش می افتد که عمدی هم نیست.
گاهی می توان دل چرکینی را از خود دور کرد، ولی نمی شود. در این صورت باید خودتان را قوی کنید. یعنی خود را به گونه ای بسازید که دل چرکین نشوید. این گونه نباشد که اگر کسی عمل بد انجام داد، عفونتی در شما ایجاد شود. مثل آب کر باشید که وقتی نجاست در آن افتاد، پاک می شود. نه این که آب کر نجس شود.
بعضی وجودشان مثل آب کر است که اگر کسی بخواهد او را به خشم وا دارد، کینه ای در دلش ایجاد نمی شود. چون شخصیتش قوی و بزرگ است. نتیجه آن می شود که دل آرامش پیدا می کند و قوه دراکه اش بنا بر فرمایش حضرت راحت می شود.
بنابراین، کسی که در حق شما بدی کرده، دو کار می توانید بکنید:
1. عفو کنید و ببخشید تا خدا شما را ببخشد. در این صورت، شبیه خدا می شوید. با عفو کردن یاد می گیرید چیزی که خلاف میل شماست، ناراحتی ایجاد نکنید و بی ظرفیتی به خرج ندهید. اگر چیزی دلتان را رنجاند، بتوانید آن حادثه منفی را از خود دور کنید. نتیجه آن می شود که نفس تان پاک و شبیه خدا می شود.
به عنوان مثال، خدا شرایط اقتصادی را فراهم می کند که بتوانید به دیگران کمک مالی کنید. یعنی از پولی که برایش زحمت کشیدید، به دیگران بدهید تا مظهر اسم جواد، کریم و وهاب خدا باشید.
2. کینه به دل بگیرید. کینه مثل عفونتی است که در بدن ایجاد می شود. وقتی عفونت در بدن ماند، سیستم بدنی را مختل و گاهی نابود می کند.
پس اگر حقد و کنیه را بیرون بریزید، آرام و راحت می شوید، پاک و شبیه الله می شوید، زندگی تان شاد می شود و از آن لذت می برید. اما اگر آن را نگه داشتید، مثل عفونت، وجودتان را نابود می کند.
ببخشید و ندید بگیرید تا خدا شما را بیامرزد
یکی از دستوراتی که در قرآن واجب شده، عفو و گذشت است. «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ[3]= و باید عفو كنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید كه خدا بر شما ببخشاید». شما باید اهل عفو باشید و اهل مغفرت باشید، مگر دوست ندارید خدا شما را ببخشد.
عفو یعنی از کسی کینه به دل نگیرید، انتقام نگیرید و دنبال تلافی کردن نباشید. اما مغفرت از عفو بالاتر است. «وَلْیَصْفَحُوا= صفح هم داشته باشید» یعنی با طرف مقابل به گونه ای رفتار کنید که انگار چیزی ندیدید. نه اینکه بگوئید بخشیدمت.
روح پاک مثل پارچه ی پاک و تمیزی می ماند که لکه را نمی گیرد. بنابراین، چه خوب است آدم خیلی از بدی ها را نببیند.
روزی یکی از بستگان امام سجاد (علیه السلام) جلوی اصحاب به حضرت فحش و ناسزار می دهد. حضرت فقط می شنود، بعد که شخص می رود، حضرت عرض می کند می روم تا جوابش را بدهم. اصحاب می خواستند شمشیر بکشند اما امام اجازه نمی دهد. به خانه او می رود و می فرماید: این فحش هایی که به من دادی اگر واقعا در من هست، خدا مرا ببخشد. اگر در من نیست، خدا تو را ببخشد. شخص به دست و پای حضرت می افتد و می گوید آقا ببخشید. همه در خودم هست.
اگر کسی را نبخشیدید، دنیا و زندگی تان خراب می شود و در برزخ هم با کینه محشور می شوبد. مثل جنینی که از رحم مادر، مریضی را با خودش به دنیا می آورد. برایش دردسرساز می شود. کسی هم که با قلب آلوده (بداخلاقی، سوء ظن، عصبانیت، کینه) از رحم دنیا وارد نظام برزخ می شود، برایش دردسرساز می شود و سال های سال باید بدبختی بکشد تا قلبش پاک شود. پس بهتر است انسان از اول خودش را سالم نگه دارد و برخوردهایش را طوری تنظیم کند که نیاز به ایجاد دشمنی و کینه و انتقام نیابد.
ادامه آیه می فرماید: «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ= مگر نمی خواهید خدا مغفرتتان کند». پس چرا این همه دعوا و درگیری و کینه و انتقام دارید!»
در روز عاشورا کسانی بودند که با امام حسین (علیه السلام) تا غروب جنگیدند. لحظه آخر که حضرت فرمود: «هل من ناصر ینصرنی» بعضی به لشکر حضرت ملحق شدند و حضرت آنها را پذیرفت.
انسان باید الگو داشته باشد. بدون مربی نمی تواند مسیر انسانیت را درست طی کند. فلسفه وجودی امام این است که ما نگاه کنیم و ببینیم آنها چگونه عمل می کردند. چون خلیفة الله اند و الگوی عملی ما در کارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاق و مدیریت و... هستند.
آثار کینه توزی
در فرمایشات مختلفی از امیرالمؤمنین درباره ماهیت و نتایج بد کینه توزی بیان شده است که عبارت اند از:
- «الحِقْدُ اَلْأمُ العُیوبِ[4] = کینه توزی، پست ترین عیب هاست». عیوب درجه بندی دارند. پست ترین آنها، کینه است. کسی می تواند در دلش کینه نگه دارد که انسان بزرگواری نباشد.
- «الحِقدُ مَثارُ الغَضَبِ[5]= كینه، خشم برانگیز است».
خشم و غضب مثل شوک مغزی می ماند که در هر بار ، عده ای از سلول های مغزی را از بین می برد. هر بار عصبانیت هم روح را آلوده می کند و فشار قبر زیادی برای انسان درست می کند. چون خلق انسان را وحشی می کند.
پس وقتی عصبانی می شوید، خودتان را نگه دارید. آن را بیرون نریزید. ولی بهتر آن است که انسان اصلا عصبانی نشود. یعنی زیربنایی در وجودش بسازد که اگر کسی خواست در اثر جهالت، او را به هم بریزد، آسیبی نبیند.
خاستگاه و منشا غضب، کینه است. انسان وقتی کینه می گیرد، عصبی می شود. پس راحت باشید و دلتان را خراب نکنید. ما با شادی می توانیم به خدا نزدیک شویم. اگر کسی بخواهد به معنای حقیقی به سمت خداوند سیر و سلوک کند، باید از سلاح های شادی و آرامش استفاده کند. چون مؤمن اگر شاد نباشد، به هیچ وجه نمی تواند رشد کند. یعنی زمین گیر و زندانی می شود. عمر دنیا کوتاه است. ارزش دعوا، درگیری، کینه و دل چرکین شدن را ندارد.
لشکر معاویه بین لشکر امام علی (علیه السلام) و رود فرات قرار گرفتند و اجازه ندادند یاران آن حضرت آب بردارند. حضرت کسی را سوی معاویه فرستاد تا به او بگوید لشکریانش آب را بستند. اما او توجهی نکرد. سرانجام لشکریان امیرالمؤمنین بر لشکریان معاویه حمله کردند و رود را به تصرف درآوردند. آنگاه علی (علیه السلام) دستور داد آب برای همه آزاد باشد و هیچ کس مانع از آن نشود. از آن پس، از هر دو طرف، افراد میآمدند و آب برمیداشتند. این اخلاقی است که اسلام به ما یاد می دهد که با دشمنت هم جوانمرد باش.
- «الدُّنْیَا أَصْغَرُ وَ أَحْقَرُ وَ أَنْزَرُ مِنْ أَنْ تُطَاعَ فِیهَا الْأَحْقَاد[7]= دنیا كوچك تر و حقیرتر و ناچیزتر از آن است كه در آن از كینه ها پیروى شود». دنیا اصلا نمی ارزد که انسان برای آن غصه بخورد و جهنم درست کند. اگر برای دنیا عصبی شدی، برای خودت جهنم درست می کنی.
- «إنَّما اللَّبیبُ مَنِ اسْتَسَلَّ الأحْقادَ[8]= خردمند كسى است كه كینه ها را از دل بیرون كند». آدم کینه ای، عقل ندارد. فقط کسانی خردمندند که کینه را از دلشان بیرون می کنند، خودشان را آزاد می کنند.
اگر کینه را از دل تان بیرون کنید، قلب و عقل تان هم راحت می شود. عکس این قضیه، اگر کسی کینه ای باشد، نه دل راحتی دارد و نه عقلش خوب کار می کند. در زندگی نمی تواند تصمیم درستی بگیرد؛ همسر خوب انتخاب کند؛ زن داری یا شوهرداری درستی کند؛ فرزندی سالم و شاد تربیت کند؛ مدیر خوبی باشد؛ معلم خوبی باشد؛ چنین کسی هر جا مسئولیت به او بدهند، کارها را خراب می کند.
[1] . سوره نساء/ آیه 19.
[2] . تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، ج1، ص624.
[3] . سوره نور/ آیه 22.
[4]. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج3، ص136.
[5] . تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، ج1، ص37.
[6]. همان، ج1، ص80.
[7] . همان، ج1، ص97.
[8] . همان، ج1، ص272.
کلیدواژه ها:
آثار استاد