مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چرا کمتر از 300 سال بعد از بعثت آخرین پیامبر الهی، خداوند متعال تصمیم گرفت ولیّ خود، امام شیعیان و بهترین بنده خود بر روی زمین را از نظرها غایب کند؟ مساله غیبت حضرت به ساختار وجودی انسان بازمیگردد که دارای مراحل زیر است.
در آموزههای دینی ما، برای انسان سه مرحله حیات ذکر کرده اند: مرحله اول، قبل از دنیا است. مرحله دوم، دنیاست و مرحله سوم بازگشت به نزد خداست.
در مرحله ی قبل از دنیا، همه ما یک روح بودیم و تعبیر قرآنیاش «مثل اعلی» یا «نور محمد»(ص) و نور اهلبیت است. در مرحله ی دوم، آمدیم به دنیا و آن نور به شکل جنینهای مختلف، به رحم مادران تعلق گرفت و ما با شخصیتهای فعلیمان به دنیا آمدیم. در مرحله ی سوم به خدا و همانجا که از آنجا آمدیم، برمی گردیم.
این عبارت «به دنیا آمدن» خود توضیح دارد؛ وقتی میگوییم فلان کس به اینجا آمد، یعنی کسی بوده و در جایی بوده، از جایی به اینجا آمده است. متاسفانه اکثرا وقتی میگوییم کسی به دنیا آمد، فکر میکنند یعنی به وجود آمد. در حالی که او وجود داشته، سابقه موجودیت در قبل را داشته، اما حالا آن حقیقت الهی و به تعبیر قرآن «نفخه الهی» به دنیا آمده است. یعنی از جایی وارد دنیا شده است. سپس همان وجود، مدتی در دنیا زندگی میکند که قرآن میفرماید: «و لکم مستقر»؛ یعنی شما در زمین استمرار و بهرهمندی موقت دارید تا مدت مشخص. بعد هم به سوی آن مرکز اصلی که از آنجا آمده بودید، یعنی به سوی اصل و ریشه خود، «الله» بازمیگردید. این همان «انا لله و انا الیه راجعون» است.
مثلا من اگر از شما سوال کنم کی به منزلتان بازمیگردید؟ شما میگویید مصاحبه تمام شود، بازمیگردم. معنیاش این است که شما قبلا منزل یا محل کارتان بودید؛ از آنجا آمدید و حالا به همانجا بازمیگردید.
پس پذیرش بازگشت انسان و معاد، منوط به این است که بپذیریم انسان قبلا در جایی بوده؛ از آنجا به دنیا آمده و حالا دارد باز میگردد و میرود به همانجا. چون وقتی میگوییم «میرویم پیش خدا» یا میگوییم «معاد»، غالب مردم متاسفانه این طور فکر میکنند که ما عاقبت و قیامت داریم و میرویم به معاد. در حالی که این «رفت» نیست؛ «برگشت» است. اسلام به این میگوید بازگشت.
پس ما از جایی آمده ایم به دنیا و حالا داریم برمیگردیم به همان جا. یعنی یک اصل و ریشه داریم. پس حیات ما سه مرحله است. از جایی که آمده ایم، یک مرحله از سفر ماست؛ در جایی که هستیم، یعنی دنیا یک مرحله است و بعد به آنجایی که بودیم بازمیگردیم هم یک مرحله است.
ما هماکنون در مرحله دنیا به سرمی بریم و در حال رفتن به مرحلهای هستیم که ته و انتها ندارد. خداوند برای ما مرگ و پایانی قرار نداده است. پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «شما برای جاودانگی خلق شده اید نه برای فانی شدن». ما یک مسیر جاودانه و بیپایان داریم که باید آن را طی کنیم. حالا اینکه ما این مسیر بازگشت را خوشبخت طی میکنیم یا غیرخوشبخت، بستگی به این دارد که در دنیا چگونه زندگی کنیم. یعنی نوع زندگی ما در دنیا، تعیینکننده زندگی جاودانه و حیات ابدی ماست.
حال اگر ما بخواهیم در دنیا بهگونهای زندگی کنیم که هم در دنیا خوشبخت باشیم و هم در آخرت، منوط به این است که بدانیم به کجا میرویم. برای همین امام علی(ع) میفرمایند: «رحمت خدا شامل کسی میشود که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا باز میگردد».پس ما نیاز داریم بدانیم که از کجا آمده ایم و در کجا هستیم و در دنیا به کجا میرویم.
ما الان نمیبینیم فضای آخرت چگونه است تا زندگی خود را براساس آن، برنامهریزی کنیم . یعنی کسی که نمیداند میخواهد به کجا برود، هیچ وقت نمیتواند خودش را برای آنجا آماده کند. به طور طبیعی وقتی به شما میگویند مثلا فردا قرار است بروید ماموریت یا اردو، اولین سوال شما این است که قرار است به کجا برویم؟ چون فطرت انسان این گونه است که اگر نداند میخواهد به کجا برود، نمیتواند درست تصمیم بگیرد و خودش را آماده کند.
برای همین بود که فرمودند: «خداوند دشمن میدارد هر عالِم به دنیایی که جاهل به آخرت است». یعنی دنیا را خوب میشناسد و با دنیا و مسائل دنیا آشناست. علوم دنیایی را بلد است؛ زبان، کامپیوتر، شیمی، فیزیک، سیاست، مدیریت و... اینها را بلد است؛ اما چیزی از آخرت و اینکه میخواهد به کجا برود، نمیداند.
پس ما باید دو حیات را همزمان با هم بسازیم یکی حیات دنیایی، بهگونهای که خوشبخت باشیم در دنیا و دیگری حیات جاودانه که آن را هم باید خوب بسازیم. عمر دنیایی ما محدود است و تکرارپذیر هم نیست و ارزش عمر ما یک ساعتش معادل میلیونها سال آخرت است. پس باید این عمر را درست و کامل مصرف کنیم.
با توجه به آن چه بیان شد، از این به بعد ما به یک سلسله اطلاعات تخصصی احتیاج داریم درباره این سه مرحله. مرحلهای که من کجا بودم؟ کجا هستم؟ و قرار است به کجا بروم؟ اگر قرار است بروم و خوشبخت شوم، چطور باید زندگی کنم؟ کیفیت زندگی و سبک زندگی من باید چگونه باشد که هم در دنیا خوشبخت باشم و هم زمان وفات من که به معنی تولد به آخرت است رسید، وقتی وارد آن فضا میشوم، خوشبخت باشم؟
این مراحل چگونه است؟
ما یک مرحله زندگی ملکوتی داریم که از بعد از دنیا شروع می شود و به فرموده ی قرآن 50 هزار سال طول می کشد.بعد از آن است که تازه زندگی جاودانه ما آغاز میشود یعنی تازه اول زندگی ماست و انتهایی هم ندارد. به عبارت دیگر عمر هر کدام از ما به اندازه عمر خداست. یعنی ما ته و انتها نداریم. این مساله تکلیفمان را خیلی سنگین میکند. ما باید در یک محدوده کوچکی مثل زندگی دنیا، یک فضای بینهایت را بسازیم. بنابراین، نوع انتخابهای هر کس، نوع ارتباطات، نوع رفتارها و چینشهای فکری هر کس و در مجموع، سبک زندگی هر کس، تعیینکننده نظام آخرتی اوست. پس ما نباید با هر سبک زندگی و با هر آیین و با هر نوع فرمولی زندگی کنیم؛ بلکه باید طوری زندگی کنیم که هم در دنیا خوشبخت باشیم و هم سعادت ابدی را داشته باشیم، قطعا چون در هر یک از سه مرحله از حیات انسان قاعده و قانون و قرار دارد خاص خود را دارد، فقط در صورتی میتوانیم هم سعادت دنیا را به دست بیاوریم و هم سعادت آخرت را که قوانین مذکور را درست رعایت کنیم. یعنی باید خودمان را با قوانین خلقت تنظیم کنیم و با نظام خلقت و آیین خدا و وجود الهی آشنا شویم. براساس آن فرمولها و آیینی که خداوند به ما پیشنهاد میدهد، زندگیمان را تنظیم کنیم که همه اینها به واسطه دین اتفاق میافتد. از اینجاست که ما به یک چیزی به نام «راهنمایی الهی» نیاز پیدا میکنیم. این راهنماییهای الهی به چند گونه به ما عرضه میشود.
قانون اساسی دین ما چیست؟
کتاب الهی، قرآن کریم، قانون اساسی دین ماست که بدون مجری توانایی امکان عملی شدن ندارد، احتیاج به مفسر و تبیینکننده دارد و خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اعظم میفرماید: «ما این کتاب را بر تو نازل کردیم تا تو بیانش کنی برای مردم». این متخصصان را خود قرآن معرفی میکند. اینها فقط اهل بیت پیامبر هستند که از آنها در قرآن در سوره واقعه با عنوان «مطهرون» نام برده شده است.
مطهرون یعنی پاکشدگان، کسانی که به شیوه خاصی پاک شده اند تا اشتباه نکنند، اشتباه نفهمند، اشتباه نگویند و اشتباه رفتار نکنند. این کلام در سوره واقعه اینگونه بیان شده است که هیچکس دست پیدا نمیکند به باطن قرآن مگر مطهرون؛ یعنی کسانی که پاک شدهاند به شیوه خاصی.
پس کسانی میتوانند قرآن را تعبیر کنند که خود در فهم آن اشتباه نکنند. چون اگر اشتباه کنند، سیستم نظام زندگی انسان به خطر میافتد. انسان نیاز به استاد و مربی معصوم دارد؛ چون غیر از معصوم، لایق انسان نیست. چون مربیای که اشتباه کند، ما را به اشتباه وادار میکند و ما دقیقا نمیتوانیم طبق فرمول آخرت زندگی کنیم. چراکه آخرت قانونمند است و نمیشود با اشتباه، سالم متولد شد به آخرت. بنابراین نیاز به کسانی داریم که پاک باشند، کاملا معصوم باشند و خوب قرآن را بفهمند.
این پاک شدهها چه کسانی هستند؟ در آیهای دیگر این افراد را معرفی میکند و می فرماید: خدا اراده کرده است که شما اهل بیت را از هر نوع پلیدی پاک کند و شما را به پاک کردن ویژهای پاک کند.
این را شیعه و سنی قبول دارند. همه متفقالقول هستند که منظور از مطهرون، اهل بیت است. در واقع ما با این دو منبع که پیامبر در غدیرخم برای ما گذاشت، یعنی قرآن و عترت، باید حرکت کنیم به سمت آخرت.
از اینجا نقش امامان پیش میآید که ائمه چه کاره هستند. ائمه کارشان هدایت مردم و رهبری مردم به سمت اهداف الهی است و هدف خلقتشان؛ تامین سعادت دنیا و سعادت آخرت مردم است.
وظیفه مردم در مقابل امام چیست؟
جواب، تنها یک کلمه است؛ «پیروی». در همه زمینهها؛ در اقتصاد در مدیریت، در هنر در تعلیم و تربیت، تعلیم و تعلم در سبک زندگی، کلا آنها هستند که تعیینکنندهاند.
در این میان، واقعیت تاریخی چیست؟ واقعیت تاریخی این است که بعد از پیامبر با اینکه پیامبر(ص) امامان را مشخص کرده است، مردم پیروی نکردند؛ جز معدودی از اصحاب. نه از امیرالمومنین پیروی کردند و نه از حضرت مجتبی، نه از سیدالشهدا و نه از سایر امامان. قدر این حضرات را ندانستند و یک به یک اینها به شهادت رسیدند.
الان نوبت رسیده به آخرین نفر. اگر خداوند بخواهد همینطور مردم را به حال خود بگذارد، اینها امام زمان را هم میکشند. کمااینکه مادر امام زمان وقتی باردار بودند، دشمنان بارها به درون خانهشان ریختند و بازرسی کردند. حتی مادر امام زمان را بازرسی میکردند که مبادا این بچه وجود داشته باشد. اما خداوند کاری کرد که حداقل برای مردم این یک دانه رهبر زنده بماند.
حالا چرا امام زمان غایب شد؟
چون اگر ظاهر بود او را میکشتند و مردم دیگر از متخصص معصوم محروم میشدند. اگر بنا بود این 12 نفر بشود 120نفر، باز مردم این امامان را میکشتند، چون پیروان به این بلوغ نرسیده بودند که باید از امامشان دفاع کنند.بنابراین خداوند به فضل و کرمش امام زمان(عج) را غایب نگه داشت تا زمانی که مردم به این بلوغ برسند.
پس اگر بپرسندعلت اصلی غیبت چیست؟ پاسخ فقط عدم آمادگی ماست. در درجه اول ما آماده نیستیم که از امام مان دفاع و پذیرایی کنیم و در درجه دوم ما آماده نیستیم خودمان را کاملا در اختیار ایشان بسپاریم و از ایشان اطاعت کنیم. پس علت غیبت مشخص شد.
امام زمان در نامهای که هزار سال پیش به شیخ مفید نوشتند، هم علت غیبت خود را بیان میکنند و هم شرط ظهورشان را. حضرت
فرمودند: «اگر شیعیان دو صفت داشته باشند، من با عجله میآیم»، پس این خیلی مهم است که حضرت عجله دارند و میخواهند زودتر بیایند تا ما را نجات دهند.
ولی آن دو صفت که حضرت فرمودند «اگر آنها را داشته باشید من میآیم» را ما نداریم، پس اگر الان امام زمان در میان ما ظاهر نیستند، به خاطر این است که آن دو صفت هنوز در ما به وجود نیامده است.
اما آن دو شرط: یکی وفاداری و عاطفهای است که باید نسبت به حضرت داشته باشیم و دومی همدلی. یعنی وحدت داشته باشیم حول محور امام زمانمان و همگی کمک کنیم به برطرف کردن موانع ظهور حضرت.
«وفاداری» که در ما ضعیف است، ما از دو جهت باید وفادار باشیم به حضرت. اینجا لازم است من نسبتهای حضرت با خودمان را بگویم.
دو نسبت حقوقی و حقیقی که ما با معصوم ع داریم چیست؟
معصومین با ما دو نسبت دارند: یکی نسبت حقوقی است که تا الان توضیح دادیم؛ یعنی اینها متخصصان معصومی هستند که عقلاً و شرعاً اطاعت از آنها واجب است و دیگری نسبت حقیقی است که اصل و ریشه و پدر ما است.
هر جا متخصصی هست، عقل میگوید باید از او پیروی کرد. ما در ساختمان، در اتومبیل، در کارهای الکترونیکیمان، در امور پزشکیمان، در همه کارهایمان به متخصص مراجعه میکنیم. متخصص انسان هم امامان هستند. پس یک رابطه حقوقی با حضرت داریم. از باب رابطه حقوقی باید به این متخصص وفادار باشیم و هر چه میگوید، گوش کنیم و اطاعت کنیم.
معصومین(ع) با ما یک رابطه مهمتر هم دارند و آن رابطه حقیقی است. خداوند تبارک و تعالی حقیقت ما را از آنها خلق کرده است. پس آنها در واقع اصل و ریشه ما و به تعبیر خودشان، پدران حقیقی ما هستند. بنابراین ما فرزندان حقیقی ائمه هستیم و آنها پدران حقیقی ما و خانواده آسمانی ما هستند و ما باید این خانواده را بشناسیم و ارتباطاتی با آنها داشته باشیم. ما وظایفی نسبت به این خانواده آسمانی داریم، وظایفی مهمتر از آنچه نسبت به خانواده زمینیمان داریم.
یعنی همانطور که قرآن میگوید، معصومین باید از پدر، مادر، همسر و فرزندانمان برایمان مهمتر باشند. ما باید نسبت به این دو رابطهای که با معصومین داریم، وفادار باشیم و متاسفانه هیچ کدامش الان در ما نیست. یعنی ما نه دلمان برای پدران آسمانی و خانواده آسمانیمان تنگ میشود، نه عاطفه فرزندی داریم نسبت به اینها. باید برای امام زمانمان دلتنگیهایی داشته باشیم و برای تنهایی ایشان گریه کنیم. دیگر اینکه وفاداری علمی نداریم به ایشان.
ما باید به سمت آنها برویم و اطلاعات تخصصی را فقط و فقط از متخصصان بگیریم. اما الان سبک زندگی و الگوهای زندگیمان در کشور خودمان هم معصومین نیستند.
اکثر مردم سبک و الگوهای زندگیشان را از غیر از متخصص میگیرند. این یعنی خیانت و وفادار نبودن به متخصص. مثل یک فردی میماند که در محلشان یک پزشک متخصص داشته باشد، اما برود از یک آدمی که اصلا نمیداند پزشکی چیست و تنها یک آدم مدعی است، دستور عمل پزشکی بگیرد.
متاسفانه هنوز به این بلوغ نرسیدهایم که زن، مرد و دختر و پسرمان سبک زندگیشان را از معصوم بگیرند. اگر کشور ما در طلاق جزو رتبههای اول دنیاست و اگر سهچهارم ازدواجهای ما با شکست مواجه میشود؛ اگر ما این همه مشکلات روحی- روانی در کشور داریم و آن مشکلاتی که رهبر حکیم انقلاب در سفرشان به خراسان شمالی به آنها به عنوان مشکلات سبک زندگی اشاره کردند و حدود 20 مورد را برشمردند، این یعنی جامعه فقط اسمش اسلامی است؛ اما هنوز مردم به اینکه اینجا کشوری اسلامی است که مردم باید واقعا از اسلام در همه مراحل و سبک زندگیشان، پیروی کنند، نرسیدهاند.
چون این سبک زندگی متخصصانه که نیست؛ خرافی هم هست است. تقلید از کسانی است که آنها هم انحرافات زیادی دارند. این همه مسائل در جامعه وجود دارد.
پس ما باید به اینها وفادار باشیم و دلمان برای حضرت تنگ شود. حضرت امام علی(ع) درباره امام زمان فرمودند: آواره طردشده تنهای یگانه. این تعبیر را در بحار الانوار میگویند.
با این آوارگی 1180 سال منتظرند تا ببینند ما چه کار میکنیم. خدا هم منتظر ماست که ببیند ما بالاخره به این وفاداری و همدلی نسبت به معشوق میرسیم یا نمیرسیم.
بنابراین ما نسبت به ایشان این حس را نداریم و هنوز رابطه عاطفی نداریم. ما این رابطه عاطفی را نسبت به پدر زمینیمان داریم؛ نسبت به دوستانمان، نامزدمان، همسرمان و بچهها داریم؛ ولی هنوز نتوانستهایم با ایشان به عنوان پدرمان رابطه عاطفی برقرار کنیم. همچنین نتوانستهایم با معصومین به عنوان متخصص رابطه علمی برقرار کنیم. به خاطر همین است که انسان و جهان بشریت به محروم بودن از حضور امام زمان(عج) مبتلا شده است؟چون مردم خود را از متخصص محروم کردهاند.
نکته دوم همدلی است. یعنی فراهم کردن شرایط ظهور ایشان، احتیاج به کاری جمعی دارد که همه مردم باید ایشان را بخواهند. همه مردم باید این طلب در آنها اتفاق بیفتد و بخواهند و واقعا با سبک زندگی معصومین کار کنند. اگر این آمادگی در دلشان ایجاد شود، حضرت چه لزومی دارد در غیبت باشند؟ خودشان هم دوست ندارند؛ نه خودشان نه خداوند دوست ندارند در غیبت باشند؛ ولی ما هستیم که باید خودمان را آماده کنیم و زمینه ظهور را فراهم کنیم.
حداقل کاری که ما میتوانیم برای حضرت انجام دهیم، چیست؟
چیزی که خود حضرت از ما خواستند و ما میتوانیم انجام دهیم، دعا کردن است. روایت داریم: «برای تعجیل فرج دعا کنید». دعا چگونه باید باشد؟ دعا باید صادقانه باشد و از صمیم قلب تا استجابت در آن باشد و به اجابت برسد.
حضرت امام صادق(ع) درباره نحوه دعا برای امام زمان یک داستان تعریف کردهاند تا ما خیلی خوب با این داستان حس بگیریم و بتوانیم یک شبیهسازی بکنیم که چطور باید دعا کنیم. ایشان داستان بنیاسرائیل را نقل میفرمایند که خداوند برای بنیاسرائیل 400 سال آوارگی و در به دری تقدیر کرد؛ برای آنکه آنها به انبیا پشت میکردند و انبیا را اذیت میکردند و انبیا را میکشتند و مورد غضب خدا قرار گرفتند. ۲۷۰ سال از این 400 سال گذشت، مردم خیلی اذیت شدند؛ زیرا 270 سال بدون رهبر خیلی اذیت شدند و مشکلات زیادی داشتند. همگی به این نتیجه رسیدند که باید بروند توبه کنند و برای ظهور یک پیغمبر، برای آمدن یک رهبر و برای اینکه خداوند هدایتشان بکند و مشکلاتشان را برطرف بکند دعا کنند. چون گرفتار فرعون شده بودند. فرعون هم به آنها خیلی ظلم میکرد. قرآن میفرماید مردهایشان را میکشت و زنهایشان را رها میکرد. اینها آمدند 40 شبانه روز به معنای حقیقی دعا کردند. خداوند به اینها رحم کرد و 130 سال را بخشید. امام صادق(ع) وقتی این داستان را نقل میکنند، میفرمایند: شما هم باید اینگونه برای فرج ما دعا کنید. اگر شما اینگونه دعا کنید، فرج ما حتما خواهد رسید. و گرنه، تا زمان مقرر پایان خودش، ادامه پیدا میکند. پس ما باید به دعا برسیم، اما متاسفانه مردم ما حتی در دعا هنوز به این اضطرار نرسیدهاند. اضطرار یعنی اینکه انسان آن حالت نیاز به شخص را احساس کند و بداند چقدر نیاز به طرف دارد، بداند این نیاز، یک نیاز ضروری و آخرتی است. هم برای حیات دنیایی ما و هم برای حیات آخرتی ما. یعتنی حالا بیفتد به گریه اما ما چنین گریهای را نداریم.
البته ما دعا میکنیم و میگوییم «اللهم عجل لولیک الفرج» و الهی آمین میگوییم؛ اما اضطرار حالتی است که شخص به بیچارگی بیفتد. مثل اینکه وقتی به یک فرد بگویند تو سرطان داری! چگونه به حالت اضطرار میافتد و گریه میکند؟ میگویند پسرت، نامزدت، شوهرت، زنت، مادرت در حال مرگ است؛ دعا کن! چگونه دعا میکنید؟ آن حالت را میگویند اضطرار.
هنوز برای ما چنین حالتهایی برای دعا کردن برای حضرت دست نداده است. یعنی نیفتادیم به اضطرار که ای خدا! ما به آقا نیاز داریم؛ این آقا را برای دنیا و آخرتمان میخواهیم. بنابراین، حداقل کاری که میتوانیم انجام بدهیم، دعاست که متاسفانه آن هم هنوز به فرهنگش نرسیدهایم.
بعد از دعا میماند اینکه انسان باید برنامه زندگی خودش را با برنامه امامش تنظیم کند. یعنی سبک زندگی خودش را بهگونهای تنظیم کند که حرکتها و انتخابهای او، ارتباطات او، رفتارهای او، کارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی تربیتی که میکند، هر کاری که دارد، کارهای هنری او هر چه که هست در جهت برطرف کردن موانع ظهور حضرت باشد. اگر از این غفلت کند، در واقع خیانت بزرگی به مردم، به خودش و امام زمان کرده است؛ چون حضرت هر 24 ساعت میفرمایند «هل من ناصر ینصرنی» اما کسی نمیرود کمک بکند. مردم دوست دارند برای آن حسینی که سال 61 «هل من ناصر ینصرنی» گفته است گریه کنند، عزاداری کنند، پول خرج کنند، ولی برای حسین زمان که زنده است، نه! ما به ایشان احتیاج داریم و او هر روز هم از ما کمک میخواهند، اما هیچ اقدامی نمیکنیم و در حرکت نیستیم.
انسانها در مورر حضرت به چند دسته تقسیم میشوند
اول کسانی که الان جزو سربازان امام زمان هستند و خودشان را واقعا به چادرهای حضرت رساندهاند. دوم کسانی که فهمیدهاند نسبت به حضرت چه وظایفی دارند و در حال حرکت هستند تا خودشان را به حضرت برسانند. سوم کسانی که بیخیال هستند و هیچ برنامهای برای رسیدن به حضرت ندارند.
این مساله دقیقا مثل عاشوراست. امام حسین(ع) در عاشورا میگفتند: هل من ناصر ینصرنی. این مردم به سه قسمت تقسیم شدند؛ عدهای رساندند خودشان را و با حضرت همراه شدند و آمدند تا کربلا و ماندند. عدهای هم بعدا ملحق شدند و در راه بودند و نرسیدند، خیلیها بودند که دوست داشتند برسند و نرسیدند و عدهای هم برگشتند یا وقتی ندای امام را شنیدند، اصلا همراهی نکردند. ما لعنت میکنیم اینها را در زیارت وارث و زیارت عاشورا. در زیارت وارث میگوییم خداوند لعنت کند کسانی که تنهایی شما را شنیدند و نیاز شما را به کمک شنیدند و به این تنهایی راضی شدند.
حالا ما هم الان اینطوری هستیم. در جامعه ما الان مردم به چند گروه تقسیم شدهاند: یا کسانی هستند که با امام زمان اصلا کاری ندارند، اگر هم دارند یک رابطه انگلی است، مثلا شوهر میخواهند، زن میخواهند، چک برگشتی دارند، شفا میخواهند، برای خودشان نیازهای حیوانی را میخواهند؛ از حضرت کمک میگیرند، اما با خود حضرت کاری ندارند. اصلا حضرت در زندگیشان نیست و در چادر حضرت نیستند. در کارهایشان، فعالیتهای اجتماعیشان، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... چیزی از این کارها به حضرت نمیرسد. یعنی مثل حلالمسائل که هر وقت جواب سوال را میخواهیم، بازش میکنیم و پیدایش میکنیم و بعد میبندیم و وقتی دوباره لازم داشته باشیم، به آن مراجعه میکنیم.
این مشکل در ما هست و هر کسی در رسانه و مراکز فرهنگی هست، معلمان، روحانیون، علما، کسانی که دستاندرکار امور فرهنگی هستند و... همه این رسالت را دارند که پیام غربت و مظلومیت حضرت را به همه مردم برسانند و نسبتهایی که حضرت با مردم دارند را برای مردم بگویند و شناخت و معرفت را نسبت به امام زمان ایجاد کنند. باید ضرورتی که اقتضا میکند ما خودمان را به حضرت برسانیم، برای مردم تشریح شود و آثار مخربی که نبودن حضرت و صدمههایی که ما از نبودن حضرت میخوریم و خسارتهای بسیار وحشتناکی که از نبودن حضرت در جامعه میبینیم، آن هم در سطح جهان و نه فقط در سطح کشور خودمان، مطرح شود و آن را برای مردم تبیین کنیم تا مردم به این معرفت برسند که حداقل کاری که میکنند یک دعای مضطرانه باشد. حالا حرکت و یاری در مراحل بعدی قرار میگیرد.
دلیل اینکه خدا به مدت ۶۹ سال غیبت صغری قرار داد و اکنون بیش از هزار و چند صد سال از غیبت کبری میگذرد، چیست؟ آیا ممکن بود با خواست مردم؛ غیبت صغری به پایان رسیده و غیبت کبری لازم نباشد؟
غیبت صغری امتحانی برای مردم بود که آیا واقعا میخواهند ظهور امام زمان را یا نه؟ امام زمان(ع) آن موقع با چهار نایب خود ارتباط داشتند، اما آن موقع هم این آمادگی در مردم ایجاد نشد. برای همین، چون حضرت دیگر ناامید شده بودند از مردم که اینها حالاحالاها ما را نمیخواهند، دوران غیبت کبری آغاز شد. دنیا چه باید بکند تا این غیبت پایان یافته و حضرت صاحب حکومت عدل جهانیشان را تشکیل دهند؟ دعا، همدلی و وفاداری. البته دعا کردن اولین کار و اولین قدم است؛ بعد کمک کردن و یاری حضرت است. باید یاری، یاری حقیقی باشد.
تنظیم شده مصاحبه روزنامه وطن امروز با استاد شجاعی
کلیدواژه ها:
آثار استاد