مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
شیوه استاد محمدشجاعی در مهندسی فرهنگی، برای همه فعالان فرهنگی اعم از کسانی که در یک خانواده، محله، شهر، استان، کشور و خارج از کشور، حتی غیرمسلمانان فعالیت فرهنگی میکنند، کاربرد دارد.
مدیر مسوول مؤسسه منتظران منجی که این شیوه را طی 14 جلسه در یک اردوی فرهنگی مطرح کرده گفت: این بحث چنان عام، فراگیر و قدرتمند است که همه نیازهای فردی ما را در برخوردهای فرهنگی و روشهای فرهنگی و تربیتی، از تربیت فرزند تا کارهای کلان فرهنگی تأمین میکند.
«مهندسی فرهنگی» بیانگر یک هندسه و ساختار ریاضی خاص است که ما این هندسه را توضیح می دهیم. قطعات مختلف یک جورچین را برای شما تکمیل میکنیم تا شخص به سهولت بتواند فعالیت تربیتی یا فرهنگی خودش را در هر سطحی که دوست دارد انجام بدهد.
اهمیت فعالیت فرهنگی
رهبر انقلاب در اهمیت کار فرهنگی فرمود: حاضرم جانم را فدای کار فرهنگی کنم.«فعالیت فرهنگی» آن قدر اهمیت دارد که تا بعد از ظهور امام زمان و تا قیامت ادامه خواهد داشت.
از آنجا که انقلاب، کشور، کتاب آسمانی و جامعه ما یک جامعه فرهنگی است و «فکر و فرهنگ» که قوام شخصیت انسان و یک جامعه مبتنی بر آن است، به کار فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی که اُس و اساس زندگی یک شخص و یک جامعه است، احتیاج داریم.
حاصل هزینه ای که صرف فعالیتهای فرهنگی شده، راضی کننده نیست
بعد از سالهای طولانی که از انقلابمان گذشته، هزینه های مصرف شده، بیشتر از نتیجهای بوده که حاصل شده است. این که خود مؤسسه ما (منتظران منجی) و دوستان و همکاران مؤسسه، بعد از گذشت این همه سال، داریم اقدام به بررسی «مهندسی فرهنگی» میکنیم، بیانگر عدم توازن هزینه ها با حاصل تلاشها میباشد. برای این که سالهای پس از انقلاب را طی کردهایم و تجارب قبل از انقلاب، و تجارب تاریخی زیادی را صرف کرده ایم و در حقیقت، دوران آزمون و خطا را گذراندهایم.
وقت و هزینههای کلانی در کشور صرف کارهای فرهنگی میشود، چه هزینههای دولتی، چه هزینههای دینی، و چه هزینههای مردمی؛ ولی ما آن نتیجهای را که باید از فعالیتهای فرهنگی بگیریم نمیگیریم.
رهبر معظم انقلاب میفرماید: کار فرهنگی در کشور زیاد میشود، اما تأثیرگذار نیست. چرا فعالیتهای فرهنگی تأثیرگذار نیست؟ آن تأثیری را که ما میخواهیم؛ نه اینکه تأثیرگذار نباشد. آن تأثیری را که مطلوب جامعه ما است، مطلوب نظام ما، کشور ما، شایسته مردم ما است و شایسته هدف بزرگ کشور ما مسیر و رسالتی که تا ظهور امام زمان(ع) دارد، نیست. چرا اینطوری است؟ چرا این همه فعالیت میشود و تأثیرگذار نیست؟ نکته خیلی مهمی که باید به آن توجه کرد این است که: بعد از انقلاب، بیش از هر زمان دیگری فعالیت فرهنگی کردیم؛ بیش از هر زمان دیگری مردم دین دریافت کردند؛ عالم دیدند؛ روحانی دیدند؛ با مراجع ارتباطشان قدرتمند شده؛ با روحانیت قدرتمند شده. بیش از هر زمان دیگر مکه رفتند. هیچ وقت ما اینقدر مکه برو نداشتیم. مردم بیش از هر زمان دیگری به زیارتگاهها رفتند؛ به کربلا رفتند؛ به سوریه رفتند؛ به امام رضا رفتند. آماری که هست، آمار خیلی بالایی است. بیش از هر زمان دیگری ما قاری تربیت کردیم.
بیش از هر زمان دیگری ما حافظ قرآن تربیت کردیم. طلبههایمان خیلی زیاد شدند. فعالیتهای فرهنگی مختلف و گسترده زیاد شده؛ تلویزیون ما انصافاً برنامههای فرهنگی بسیار قدرتمند عالی و فراگیری دارد. ولی چرا با وجود همه اینها، مسیری که رفتیم، نتیجهای که ما گرفتیم، آن نتیجهای که باید میگرفتیم نبوده.
یعنی اگر نگوییم نتیجه عکس گرفتیم حداقل باید بگوییم که آن نتیجهای که شایسته کشور ما، نظام ما و مردم ماست، نگرفتیم. یعنی شما وقتی که به آمار ناهنجاریها مراجعه میکنید، میبینید که ما رشدی نمیکنیم. از نظر هنجارها کشور دارد رشد می کند.
مصرف مواد مخدر؛ مصرف مواد ضد افسردگی؛ اصلاً خود افسردگی. در طلاق ما الان از نظر آمار جهانی چهارم دنیا شدیم. آمار طلاق ما هر سال دارد افزایش پیدا میکند. اگر ما فعالیت فرهنگی و دینی مان مؤثر بود. باید این آمار کم میشد. بزهکاریها و مسائل دیگری که الان وجود دارد که مهمترین آنها مسئله خانواده است. شما ببینید چقدر اوضاع خانواده در کشور ما رو به خرابی گذاشته.
عوامل بیرونی ضدفرهنگی
عوامل بیرونی مثل تهاجم فرهنگی و مسائل دیگر هم باید در نظر گرفته بشود. یعنی ما ضمن اینکه داریم ارزیابی میکنیم واقعه فرهنگی کشور خودمان را؛ نباید انکار بکنیم که ما با تهاجم فرهنگی مواجه هستیم. به تعبیر مقام معظم رهبری «با یک تهاجم؛ بلکه شبیخون؛ بلکه یک ناتوی فرهنگی و یک جنگ نرم که دشمن اعلامش کرده؛ (مواجه هستیم)؛ یعنی اگر اعلام نکرده بود، باز هم ما می پذیرفتیم و انکار نمیکردیم که این جنگ هست. ولی آنها اعلام کردند که ما این جنگ را علیه جمهوری اسلامی داریم.»
هزاران بار اعلام کردند؛ صدها مرکز فرهنگی، بنیاد فرهنگی تأسیس کردند با بودجههای میلیاردی؛ و قصدشان نابود کردن فرهنگ این کشور است؛ قصدشان نابود کردن مردم این کشور است؛ و همانطور که خودشان اعلام کردند، باید ریشه مردم ایران را خشکاند. یکی از اظهار نظرهاست. باید خانواده را در جمهوری اسلامی نابود کرد؛ باید با فرهنگ سکس و میکیموس، کشور ایران را از بین برد؛ اینها اظهار نظرهایی است که آنها گفتند، من دارم برای شما میگویم؛ چیزی از خودم نیست؛ و خیلی چیزهای دیگر؛ خیلی بایدها هست؛ یعنی اگر ما بخواهیم این دوره را فقط راجع به طرحهایی که آنها گفتند بگوییم باز وقت کم میآوریم. یعنی ما با یک دشمنی روبرو هستیم که از بیرون به ما از طریق های مختلف دارد حمله می کند.
تفاوت جنگ امروز با دوران دفاع مقدس
امروز، ما یک کشور جنگزده هستیم و جنگمان از جنگ دوران هشت سال دفاع مقدس، بسیار خونین تر و شدیدتر است. چون در دوران دفاع مقدس، کشتههای جنگ و مجروحانشان اولیاء خدا بودند و به بهشت میرفتند. اما در این جنگ کسانی که تحت تأثیر قرار میگیرند، به بهشت نمی روند؛ کسانی که در این جنگ تحت تأثیر و اصابت گلولههای زهرآگین فرهنگی دشمن قرار میگیرند، اینها از خدا دور می شوند؛ از سعادت سلامت، شادی و آرامش، چه در دنیا و چه در آخرت، دور میشوند؛ و دشمن تا خود خانههای ما و حتی در درون خود ما که نشستیم کار فرهنگی می خواهیم بکنیم نفوذ دارد.
بعداً توضیح میدهم در فعالیت فرهنگی مان، یکی از کسانی که باید خیلی حواسمان باشد که از بین نرود خود ما هستیم. در درجه اول در طرحی که ان شاء الله ملاحظه خواهید کرد، این را نشان خواهیم داد.
مواردی از آسیب شناسی فرهنگی که رهبر معظم انقلاب در مشهد برشمردند
اگر سبک زندگی که عامل اصلی بروز ناهنجاریها است را اصلاح نکنیم، هر چه بییشتر پیشرفت کنیم، مشکلات روحی و جسمی ما بیشتر خواهد شد.
ناهنجاریهای فرهنگی موجود، در حدیست که رهبر یک نظام، در سخنرانی عمومی که همه مردم کشور و دنیا میشنوند، بعد از سی و چند سال، حداقل 20 ناهنجاری را که در حال رشد در کشور است، بیان میکنند.
ایشان در سفرشان به خراسان شمالی گفتند موارد مذکور، باید بررسی شود که چرا بعد از این همه سال، ما این آسیبها را در کشورمان داریم؟ برخی از آنها مثل مسئله طلاق بود؛ روابط دختر و پسر بود؛ روابط نامشروع بود؛ مسئله رشوه بود.
ایشان مسئله را بردند روی سبک زندگی که دقیق هم است. واقعاً سبک زندگی یعنی همان مهندسی زندگی؛ سبک زندگی به گونهای است که ما ضمن این که داریم کار فرهنگی میکنیم؛ این کار دینی ما؛ این کار مذهبی و فرهنگی ما نمیتواند جلوی آن ناهنجاریها و مشکلاتی را که مردم دچارش هستند بگیرد؛ نمیتواند آمار طلاقهایمان را پایین بیاورد؛ نمیتواند آمار فسادمان را پایین بیاورد؛ نمیتواند آمار بیماریهای روحی روانی و بیماریهای جسمی را پایین بیاورد. کار فرهنگی به مسائل جسمی هم خیلی مربوط است. نمیتواند آمار سرطان ما را کم بکند؛ این درحالی است که دارد اینهمه فعالیت فرهنگی هم صورت میگیرد.
پس یک جای کار دارد میلنگد. یعنی یک مشکلی ما در ساختار سبک زندگی، در ساختار فعالیتهای فرهنگی مان داریم که این مسئله باعث میشود شما هر چه هم هزینه بکنید، نتیجه لازم را نگیرید.
بعداً توضیح خواهیم داد که اگر با این فرمولی که ما توضیح میدهیم جلو نرویم؛ اگر اصولی را که میگوییم، در فعالیت فرهنگی در نظر گرفته نشود؛ شما هر چقدر فعالیت فرهنگی، و هر چقدر فعالیت اقتصادی موفق و پیشرفت در کشور داشته باشید، نتیجه برعکس شده و ما آسیب هایمان در جهات روحی روانی بیشتر، و ناهنجاری هایمان بیشتر میشود.
تا وقتی که مهندسی فرهنگی اجرا نشود، هر چقدر کار فرهنگی کنیم، بیشتر ضرر میکنیم
تا وقتی که مهندسی فرهنگی کشور را درست نکنیم، هرچه پیشرفتهای اقتصادی و فعالیتهای فرهنگی، بیشتر شود و بیشتر هزینه کنیم، بیشتر ضرر میکنیم و ناهنجاری ها و آسیب هایمان بیشتر خواهد شد. این نکته خیلی مهم است و من به ضرس قاطع روی آن ایستاده ام.
نیروهای فکری و فرهنگی ما سر درگم هستند
اکنون ما با یک سر در گمی در نیروهای دلسوز فرهنگی و مراکز فرهنگی روبرو هستیم. اینها کسانی هستند که دور هم جمع میشوند و دلشان میخواهد یک کار فرهنگی بکنند، اما سر در گمند. حالا این مجموعه کار فرهنگی میتواند بسیج باشد؛ میتواند بسیج دانشجویی باشد؛ انجمنهای اسلامی باشد؛ پایگاههای مساجد باشد؛ ان.جی.او های فرهنگی باشد؛ یا خود دولت باشد.
فعالیتهای فرهنگی مراکز فرهنگی دولتی رو بنایی بوده و «اطلاعات» تبدیل به «دارایی» نمیشود
روبنایی بودن فعالیت مراکز فرهنگی به نداشتن اولویتها برای نحوه هزینه کردن بودجهها و «عدم تبدیل اطلاعات به دارایی» است.
یک دلیل سر در گمی مراکز فرهنگی دولتی، روبنایی بودن فعالیتهایشان است. این مراکز وقتی میخواهند بودجههای فرهنگی را هزینه کنند، نمی دانند چگونه باید عمل کنند؛ یعنی نمیدانند چه چیزهایی اولویت دارد. بیشتر به ظاهر مسائل فرهنگی میپردازند. کارها آب و رنگ فرهنگی و مذهبی دارد؛ اما چیزی به اسم «دارایی» به افراد اضافه نمیشود. نهایت چیزی که ممکن است اضافه بشود، «دانایی» است و سطح اطلاعاتی که بالا برده میشود. اما باید بدانیم که در فعالیتهای فرهنگی، «بالا رفتن سطح اطلاعات» حل کننده مشکل نیست.
تا وقتی که اطلاعات، تبدیل به دارایی نشود و منجر به قدرت نشود؛ تولید شادی، آرامش و نورانیت نمیکند و آمار ناهنجاری هایمان پایین نمیآید. این نکته خیلی مهم است. لذا بیشترین ناهنجاریهایمان در تحصیل کردهها و داناییهایمان است. چه داناییهایی که داناهای دانشگاهی هستند، و چه داناهایی که داناهای حوزوی هستند، و چه داناهایی که داناهای رشتههای دیگر هستند. حتی داناهای فرهنگی.
همه باید برای ایجاد تمدن اسلامی نوین، احساس مسئولیت کنند
رهبر معظم انقلاب در جملهای فوق العاده مهم فرمودند:«باید همه احساس کنند که مسؤولیت ایجاد تمدن اسلامی نوین بر دوش آنهاست.»
سلسله مراحل تمدن اسلامی چنین است: ما ابتدا یک نظام اسلامی تشکیل دادیم؛ بعد حکومت و دولت اسلامی و بعد باید برویم به سمت تمدن نوین اسلامی. ایشان میفرماید:«باید». وقتی ولی امر میگوید «باید»؛ خیلی دقت کنیم که این «باید»، از کجا ناشی میشود. دو کلمه «باید» و «همه» مهم بوده و تامل نیاز دارد.
یعنی ما تا نتوانیم این مسئله را همگانیش بکنیم موفق نیستیم. باید مسئله همگانی بشود؛ دردمندی و دغدغه های فرهنگی، باید همگانی بشود. باید همه احساس کنند که مسؤولیت ایجاد تمدن اسلامی یک مسؤولیت الهی است؛ مسؤولیتی است از ناحیه امام زمان(ع) بر دوش ما. اگر کسی خیانت بکند و کوتاهی بکند، مشکلش هیچ وقت حل نخواهد شد. یک مسؤولیت است؛ یک رسالت است به گردن همه ما.
اینطور نیست که یک کسی بگوید حالا به من چه. پیامبر فرمود: کُلُکُم راع وَ کُلُّکُم مَسئول. یک رسالت همگانی است. اگر یک کسی خودش را از زیر این بار کنار کشید، آن موقع است که وزر و وبال گناه را به خودش و همه کسانی که اطرافیانش هستند وارد می کند.
مواجهه با فرهنگ غرب، یکی از ابعاد نیل به تمدن اسلامی است
رهبر معظم انقلاب یکی از ابعاد «مسئولیت دستیابی به تمدن اسلامی» را در «مواجهه با فرهنگ و تمدن منحط غرب» دانسته و با بیان آن، یکی از ابعاد و حدود و ثغور این کار را مشخص کردند.
پس ما در مهندسی فرهنگیمان در تربیتی که میخواهیم نسبت به خود،فرزند، خانواده و جامعهمان داشته باشیم، یکی از عناصر اصلی که در محتوای فرهنگی لحاظ میکنیم، باید این باشد که توانایی مقابله با فرهنگ مبتذل و کفرآمیز غرب را داشته باشد.
مصادیق «سطحیگری و تحجر» در مسیر تمدن نوین اسلامی
رهبر معظم انقلاب تاکید دارند که در مسیر ایجاد تمدن نوین اسلامی نباید دچار «سطحیگری و ظاهرگرایی» و «تحجر» شویم. برخی مصداق های اینها شامل این موارد است: اسلامی بودن روبناها و ظواهر و غیر اسلامی بودن باطن، ادعای پیروی از قرآن و اهل بیت ع و پذیرفتن الگوهای غربی در سبک زندگی، قمه زنی، بحث شیعه و سنی، سکولاریسم پنهان و جدایی دین از سیاست، فعالیتهای فرهنگی غفلت زا.
سطحیگری و ظاهر گرایی)
فرزندمان از یک طرف میآید سینهزنی میکند و از طرف دیگر، میرود وارد اینترنت میشود و از آن استفاده نا به جا میکند. (البته اصل استفاده از اینترنت چیز بدی نیست.) برخی افراد، هم برای امام حسین ع گریه میکنند و هم ماهواره نگاه میکنند و آن خوراکهای مسمومی که دشمن با طراحی آماده کرده را به طور کامل جذب میکنند و منافاتی هم بین این دو عمل نمیبینند.
عمق فاجعه اینجاست که با سبک زندگی مذکور، یک شخص دیندار و یک شخص بیدین را دارد با هم جمع میکند. جمع دینداری و بی دینی. از یک طرف ابراز ایمان و اعتقاد به خدا و اهل بیت ع و ابراز علاقه به امام زمان عج میکنند و از طرف دیگر، عبادت دشمن را میکنند. این به آن معنی است که این سنگر ما را دشمن فتح کرده است. همین آدمی که قرآن هم میخواند و میگوید:«لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» درعمل می گوید«اعبد ما تعبدون».
یعنی ما از این سوره جدا شدیم که میفرماید: ما آنچه که شما میپرستید نمیپرستیم. از این طرف داریم میگوییم الله را میپرستیم (إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ) از طرفی هم به کفار میگوییم آقا آن را هم که شما میگویید، میپرستیم و قبول داریم. این یعنی بت های زیادی دارد خلق می شود در این کشور و در نهاد مردم و در جنبههای فردی و اجتماعی زندگی مردم.
تحجر چیست؟
رهبر معظم انقلاب می فرماید دچار «تحجر» نشویم. اما در حالی که باید مردم مان را به روز تربیت کنیم تا از قافله پیشرفت زمان عقب نمانند، یک عده دارند مردم ما را دچار تحجر می کنند.
از آن طرف ما آن آسیبهای خارجی را داریم و از این طرف هم آسیب های خودیها را داریم. در این اوضاع، سرباز و سردار جنگ نرم و ناتوی فرهنگی ما، از یک طرف باید به قول رهبر معظم انقلاب با فرهنگ غرب مبارزه کند و بتواند در مقابل تهاجم غربیها مقاومت کند و از طرف دیگر باید با خودیهای متحجر و خودیهای سکولار مقابله کند.
یعنی ما این حد فاصل از جنگ را داریم. یک جنگ داخلی و یک جنگ خارجی را داریم. حالا برای این باید چه فکری بکنیم؟ پس ما در جنگ فرهنگی مان این مسئولیت دوگانه را داریم.
روبنایی بودن تلاشهای فرهنگی
فعالیتهای فرهنگی که دارد انجام میشود میتواند فقط ظاهری باشد. یعنی شما خیلی جاها میگویید فعالیت فرهنگی انجام شده، این هم بودجهمان، این هم گزارش کارمان. ولی وقتی نگاه میکنیم میبینیم که اینها فقط سطحیگری و سطحینگری بوده.
میلیاردها تومان؛ نه اشتباه کردم، در یک فقره فعالیت، من بالای صد میلیارد تومان خبر دارم؛ دهها میلیارد تومان در یک پروژه فرهنگی هزینه می شود و فقط سطحینگری است؛ فقط روبناست؛ فقط رنگ مذهبی زدن است و محتوایی منتقل نمیشود به جایی؛ روحی ساخته نمیشود؛ ولی فضایش هم فضای مذهبی است؛ حرفها حرفهای مذهبی است.
به قول آقا تبلیغات تبلیغات مذهبی است؛ اما کاملاً با فرهنگ دشمن هماهنگی دارد. این چیزی است که در کشور ما زیاد دارد اتفاق میافتد.
برخی فکر میکنند، اگر جوانان را مثلا به اردوی مشهد ببرند و هزینههای زیادی بکنند که مثلا سر و شکل و ظاهر آنان را عوض کنند، یا حال معنوی موقتی به آنها بدهند که یک گوشه بنشینند و گریه کنند، کار فرهنگی بزرگی کرده اند.
من در این اردوهای دانشجویی چند بار دیدهام که مثلا در حج عمره دانشجوها را میآورند و آنها در مکه و مدینه هم آرایش میکردند و حتی حجاب اسلامی را هم رعایت نمیکردند. بعد از این که اعمال هم تمام شد، از احرام خارج شدند و آمدند در هتل و با همان لباسها و همان بزک و آرایش و خرید و چیزهای دیگر. بعد هم که سوار هواپیما شدیم و آمدیم تهران، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود. یک حال معنوی موقت بود و یک اشکی و گریهای و بعد تمام شد. باز همان آش و همان کاسه. سبک زندگی همان سبک زندگی قبل از حج بود.
اینکه مقام معظم رهبری دست گذاشته روی سبک زندگی، یعنی این باید عوض بشود. شخص حج و کربلا و سوریه میرود و میآید. روزه میگیرد و ماه مبارک را میگذراند. این رحم زمانی قدرتمند ماه رمضان رد میشود، عرفه رد میشود، اما هیچ تغییری در سبک زندگی اتفاق نمی افتد.
همان آدم با همان سبک زندگی و با همان ناراحتیها، غصهها، دغدغهها افسردگیها، ذلیل و خوار بودنها سر جای خودش هست. بیشتر بودجههای فرهنگی مان صرف مسائل ظاهری میشود. هیچ وقت به عمق و باطن افراد نمی ریزد؛ هیچ وقت تولید دارایی نمیکند و قدرتش کم است.
قمهزنیً از مصادیق تحجر و سطحی گرایی است
قمه زنی با آن وضعیت که آن همه افتضاح و آبرو ریزی فرهنگی برای نظام و کشور ما دارد، یکی از مصداق های تحجر است.
این مصداق تحجر یکی از صورتهایی از مذهب است که گاه آن را محکم نگه میداریم و بر آن تأکید میکنیم. در حالی که نیازی نیست اصلاً روی آن تأکید کنیم و لازم نیست حتی آنرا نگه داریم؛ چون متحجرانه است و مربوط به زمان های گذشته است و با فقه نوین و جدیدی که امام (س) و مقام معظم رهبری و بسیاری از مراجع عظام مطرح میکنند سازگاری ندارد.
بحث اختلاف شیعه و سنی از مصادیق تحجر است
مصداق دیگر تحجر بحث «اختلاف شیعه و سنی» است که الان یک حرام محض است. امام فرمود امروز بر سر ولایت حضرت امیر هم نباید دعوا کرد. جنگ شیعه و سنی جنگ بسیار خطرناکی است. اما یک عده متحجر وظیفه خودشان میدانند که از دین فقط همینها را احیا کنند و بر آن تأکید کنند.
سکولاریسم پنهان و جدایی دین از سیاست از مصادیق تحجر است
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: دچار سکولاریسم پنهان نشویم.
سکولاریسم یعنی چی؟ یعنی جدایی دین از دنیا، جدایی دین از زندگی. یکی از شاخههای سکولاریسم، جدایی دین از سیاست است. رهبر معظم می فرماید: گاهی اوقات در ظاهر تبلیغات ما تبلیغات دینی است. یعنی همه دارند اسم خدا و پیغمبر را میآورند.
در تلویزیون خودمان بعضی وقتها برنامهها، برنامههایی که مراکز فرهنگی غیر متخصص ارائه میکنند و در سطح شهر 2000 ـ 3000 ـ 10000 نفر جمعیت را جمع میکنند به اسم امام زمان در نیمه شعبان و فسق و فجور و گناه میکنند، به اسم امام زمان. حرف حرف دینی است ظاهرش ظاهر دینی است. اما در باطن سکولاریسم است.
مقام معظم رهبری میفرماید در ظاهر تبلیغات، تبلیغات دینی است؛ حرف، حرف دینی است؛ شعار، شعار دینی است؛ اما در باطن سکولاریسم است. جدایی دین از زندگی است. ایشان یک گام بالاتر رفت و فرمود: این سکولاریسم حتی در روحانیت ما هم دارد نفوذ میکند. یعنی طبقهای از طلبهها دارند تربیت میشوند در حوزههای علمیه که افکارشان افکار سکولاریستی است و سکولار فکر میکنند. اساساً خیلی عجیب است یک کسی که نان امام زمان را میخورد و مسئول بهداشت روانی جامعه است؛ مسئول توسعه تفکر دینی در جامعه است؛ اگر دینی را توصیه میکند و تبلیغ میکند این با اندیشه سکولاریسم همراه باشد. آخوندها طلبهها و روحانیونی که بلندگو و تریبون و منبر پیدا میکنند؛ اما به مردم بیدینی یاد میدهند.
فعالیت های فرهنگی غفلت زا کدام است؟
ما تعداد زیادی فعالیت فرهنگی غفلتزا داریم. یعنی فعالیت فرهنگی دارد انجام میشود. اما به جای این که توجه را بیشتر بکند، غفلت را بیشتر می کند. شخص را از هدفش دورتر میکند. ما الان که داریم در مؤسسه خودمان سالی تقریباً سه چهار هزار برنامه مینویسیم، خیلی وقتها طلبهها، روحانیون و دانشجویان عزیز و معلمان، افراد نخبه، افراد متدین، برنامه را برای من مینویسند. من میبینم که این نوشته که من این همه ساعتهای فرهنگی و مذهبی دارم، عبادت دارم.
بعد در سؤال شماره شش که نوشتیم مهمترین سؤالات یا مشکلات خودتان را بیان بکنید، میبینم که یک ردیف از انواع گرفتاریهای روحی و روانی نوشته است. من برای این که بتوانم این را درمان بکنم و یک برنامه بنویسم که این درمان شود، مجبورم حجم زیادی از برنامههای مذهبی و فرهنگی او را حذف کنم. این سفت چسبیده الان به انجام یک سلسله فعالیتهای فرهنگی و مذهبی و عبادات و اذکار که تمام اینها برای او غفلت میآورد. این در فرد بود در جامعه هم همین طوراست.
برنامه های فرهنگی غفلت زا را باید تعطیل کنیم
ما خیلی وقتها برای درمان افراد، مراکز اجتماعات و جوامع، باید دین را تعدیل کنیم. باید بگوییم یک سلسله از فقرات دینی را خواهشاً انجام ندهید. چرا؟ چون سر شما را گرم کرده و اصلاً به خودتان توجه نمیکنید. یک اصطلاحی بزرگان در عرفان دارند که میگویند«موظب باشید موقع ذکر گفتن؛ذکر، شما را از مذکور غافل نکند.» وقتی داری ذکر میگویی از الله غافل نشوی. گاهی آدم مشغول خود ذکر میشود. خیلی وقتها در فعالیتهای فرهنگی، شخص فکر میکند آدم متدینی است و بچههای مذهبی تربیت کرده و دارد کار فرهنگی و مذهبی انجام میدهد. اما با این کار دارد مردم را دور می کند و غافل میکند. یعنی شخص را از توجه به خودش و وظیفه خودش دور میکند.
عرض کردم نمونه کلیش این است که ما بیشتر از هر زمان دیگری در کشورمان داریم دین دریافت میکنیم. مردم ما دارند دین دریافت میکنند. از کتابهای درسی و دانشگاهی بگیرید تا تلویزیون و مراسم مختلف، زمانهای مختلف، مکانهای مختلف، دارند دین دریافت میکنند. اما ناهنجاریهای ما روبه افزایش است.
ما یک جاهایی باید جلوی فعالیتهای غفلتزا را بگیریم. حتی در درمان فردی و خودمان. خیلی وقتها میبینم افراد نوشته اند من دارم حفظ قرآن میکنم، حفظ نهجالبلاغه میکنم. دارم کلاس طب اسلامی میروم. باید به او گفت: همه را کنار بگذار.
الان نه وقت حفظ قرآن است؛ نه حفظ نهجالبلاغه؛ نه طب اسلامی. همه را باید حذف بکنی. الان فقط باید خودت را پیدا کنی. ظاهر این فعالیتها این است که این افراد دارند کار خوبی میکنند. اما در حقیقت کار خطرناکی میکنند.
از یک طرف شیطان میگوید بارک الله تو داری کار مذهبی میکنی. پس تو وظیفه دیگری نداری. داری روزی دو ساعت حفظ قرآن میکنی. داری حفظ نهجالبلاغه میکنی. خیلی خوب است. من حتی الان با این که سی سال است در حوزه هستم، به طلبههای عزیز یک موقع برنامه میدهم میگویند ما طلبهایم برنامه فرهنگی و مذهبی داریم. میگویم نه اینها برنامه فرهنگی و مذهبی نیست.
صرف و نحو خواندن، اصول و فقه خواندن، معانی بیان خواندن، منطق و فلسفه خواندن، غیر از حرکت به سمت شادی و آرامش است؛ غیر از حرکت به سمت نورانیت است؛ غیر از سمت و سوی دارا شدن است؛ غیر از سمت خداست. آدم ممکن است این مسیر را طی کند، اما حرکتش به سمت خدا نباشد. ممکن است روز به روز که «داناتر» میشود، دورتر هم بشود. این یک مشکل است در مورد مخاطبین ما که به عنوان دستاندرکاران فعالیت فرهنگی با آن روبهرو هستیم.
دشمن درحال دین سازی است
دشمن درحال دین سازی برای ما است. فعالیتهای فرهنگی، مثل قارچ در حال زیاد شدن است و مردم مشغول آنها میشوند. اما اکثر این فعالیتهای مذهبی واقعاً با روح مذهب سازگاری ندارد. با آن نقشهای که ما میخواهیم به سمت ظهور برویم سازگاری ندارد. دائماً دارند برای ما تولید برنامه های جدید فرهنگی میکنند. مناسبت ایجاد میکنند. حتی مناسبت های مذهبی ایجاد میکنند. در طول سال وقت و نیروی خیلی از بچهها و جوانها گرفته می شود و بودجههای عظیم دولتی صرف آنها می شود.
این برنامههای به ظاهر اسلامی برای این است که افراد به سمت آن چیزی که باید کشیده بشوند (تمدن نوین اسلامی) کشیده نشوند. یک نوع سرگرمی مذهبی است.
یک موقع پرفسور مولانا به من گفت که ما در آمریکا هر روز یک دین جدید داریم و مردم دین را میروند میخرند اینقدر تولید معنویت تولید عرفان.
جالب اینجاست که دشمن عرفانهایش را به کشور ما صادر میکند. الان عرفانهای مختلفی که هست، مثل عرفان سرخپوستی، عرفان اوشو کریشتامورتی پائولوکوئیلو و انواع و اقسام آن که حالا بحثش اصلاً بحث جدایی است دارد وارد کشور میشود. میگویند جوانها که عرفان میخواهند، چرا سمت تشیع بروند؟ چرا سمت اسلام ناب بروند؟
مگر این جوان عرفان نمیخواهد؟ نیاز به عرفان ندارد؟ این را ما خودمان به او میدهیم. این طوری جوان کاملاً ارضا میشود. همانطور که مردم خودشان را از این که توجه به اسلام ناب در ایران بکنند با این عرفانها فعلاً با این مخدرها در واقع سرپا نگه داشته اند. اینها میگویند: آقا برای چی شما میخواهید به آن سمت بروید؟ مگر شما خدا نمیخواهید؟ مگر معنویت نمی خواهید؟ مگر خلسه و ذکر نمیخواهید؟ مگر خلوت نمیخواهید؟ خودمان به شما می دهیم.
الان دارند این کار را میکنند. ضمن این که خودمان هم داریم در کشور از این چیزها تولید میکنیم. یعنی ظاهرنگری و سطحینگریهایی. یکی از جنگ هایی که الآن داریم، جنگ با عرفانهای کاذب، دین های کاذب و معنویت های کاذب است. پس ما فعالیتهای فرهنگی غفلتزا داریم فعالیتهای فرهنگی دینی ضد دینی داریم که واقعاً اسمش دینی است؛ اما ضد دین است.
کار فرهنگی مطلوب دشمن، به معنی تهاجم راست شیطان است
شیطان از چهار جهت به انسان حمله میکند: جلو، عقب، راست و چپ. حمله سمت چپ گناه است. حمله سمت راست شیطان وقتی دسترسی ندارد به شخص میبیند که شخص قویتر از آن است که بتواند او را به بیعفتی، به گناه و فحشا بکشاند؛ او را با دین مشغول میکند. با صورتهای مقدس مشغولش میکند. اما شخص نمیفهمد که شیطان زده شده است.
یعنی ظاهر، ظاهر دینی است. همان است که رهبر انقلاب میفرماید تبلیغات تبلیغات دینی است؛ حرف حرف دینی است؛ اما باطنش بیدینی است. شیطان خیلی وقتها افراد را به عبادت و فعالیتهای مذهبی، به عرفان، به قرآن، به تفسیر، به طلبگی، به فقه و اصول و فلسفه مشغول میکند. حتی به فعالیتهای فرهنگی مشغول می کند.
میگوید بابا تو حیفی! برو یک سری فعالیتهای فرهنگی انجام بده. مشغولش میکند به یک سلسله فعالیتها و شخص از خودش غافل میشود. محتوایی هم که تولید میکند، محتوای غفلتانگیز است. پس باید دقت کنیم که آیا فعالیتی که میکنیم، دقیقاً به اذن الله دارد انجام میشود؟ مربی بالای سرم بوده؟ برایم تجویز شده؟ این را یا خودم یک دفعه گفتم که خوب است من یک همچین کاری را بکنم خوب است مثلاً من بروم مداح بشوم قاری قرآن بشوم خوب من بروم طلبه بشوم اما این از کجا اجازه گرفتی؟ تجویز شدی؟ یعنی دقیقاً این با سلامتی نشاط، شادی، آرامش و قدرت تو سازگاری دارد یا ندارد؟
آمریکا برای از بین بردن فرهنگ عاشورا، دنبال مداحان منحرف است
الان در سازمان سیا میگویند: ما باید فرهنگ عاشورایی را با استفاده از مداحان سودجو و شهرتطلب از بین ببریم. یعنی عدهای از مداحان الان مشغول کار هستند. شخصیتی بعد از روحانیت، به تقدس مداحان نداریم. واقعاً هم مؤثر هستند و مبارک هم هستند.
ولی در حالی که در روحانیت سکولار داشته باشیم، در مداحان هم میتوانیم داشته باشیم. ما مداحانی داریم که با مداحی هایشان مردم را از فرهنگ حسینی دور میکنند. مردم را از فلسفه جهاد، از مهدویت و از رفتن به چادر امام زمان عج باز می دارند. انسان در هر قالبی، حتی قالبهای قرآنی و مداحی می تواند مورد حمله سمت راست شیطان باشد.
مبلغان فرهنگی ناشی مورد حمله سمت راست شیطان قرار می گیرند
یک استاد ناشی یک دفعه مثلاً یک برنامه فرهنگی یا مذهبی یا ذکری یا عبادی یا جلسهای تدارک میبیند. عده زیادی با وقت زیاد، گرفتار همینها میشوند. بعد هم دلخوش هستند که دارند فعالیت فرهنگی انجام میدهند. ولی همه آسیب میبینند. یعنی اینها در واقع سنگرهای فتح شده دشمن میشوند.
این حمله سمت راست را اصلاً دست کم نگیرید. ما در مفاتیح بعد از دعای عالیۀ المضامین میگوییم «خدایا! به من قلب پاک بده.اما نه قلب پاکی که علیه من بشود. خدایا! تقوا بده، عقل بده، امانه این که علیه من تمام بشود.»
چقدر آدمها با گناه نکردن به جهنم میروند و چقدر آدمها با عبادت به جهنم میروند. فرمول را نگاه کنید. معجزه کلام امیر المؤمنین(ع) را ببینید«رُبَّ مَتِنَسِکٍ وَ لا دینَ لَه= چه بسیار عبادتکنندهای که دین ندارد.» در فعالیتهای فرهنگی خیلی ها خوشحال میشوند اگر یک نفر را نماز خوان بکنند، یا با حجاب بکنند.
اما بیموقع نمازخوان کردن و بیموقع با حجاب کردن باعث میشود که این در آینده بیحجاب و بینماز بشود. وگرنه خیلی از مراکز دوست دارند که اینها را انجام بدهند و رنگهای مذهبی بدهند و بگویند نگاه کن چقدر جوان خوبی تربیت کردیم. ببین این چقدر ظاهرش خوب است. ولی ته قضیه خطرناک میشود. زیرا در آخر کار میبینیم میتواند اینطور چیزها علیه انسان تمام بشود. باید دقت کنیم که ما چه موقع به کسی چه چیزی بدهیم. الان برای متدین کردن یک نفر باید به او چه چیزی بدهیم. باید به او بگوییم نماز بخوان یا نماز نخوان. الان باید با حجابش کار داشته باشم؟
موقع وقتی حرف میزنی راجع به حجاب؛ وقتی با یک نفر برخورد میکنی که بیحجاب یا بدحجاب است؛ بینماز است و تو توجه نداری و بیموقع میروی صرف اینکه این را رنگ بزنی و حجابدارش بکنی؛ بیموقع میروی سراغش که نمازخوانش بکنی و ظاهرش را اسلامی بکنی؛ بیموقع به مسجد دعوتش میکنی این زمینه را فراهم میکند که بعداً خطرناک بشود.
خطرناکترین آدمها در طول تاریخ اسلام کسانی بودند که به پیغمبر بیشتر نزدیک بودند؛ به مراکز مذهبی بیشتر رفت و آمد داشتند؛ خواص همیشه بیشترین ضربه را زدند. فعالان فرهنگی ناشی مورد حمله راست شیطان قرار میگیرند. یعنی خواص در دل فعالیتهای فرهنگی به انحراف کشیده می شوند. در اوج مقدسترین کارها خواص به انحراف کشیده میشوند. پس مهندسی فرهنگی ما باید چه ساختاری داشته باشد که این آسیبها را نداشته باشد.
این ضرورت مهندسی فرهنگی است. بافت فرهنگی چینش فرهنگی باید چطوری انجام بشود که از افراط و تفریط فاصله بگیریم و حد تعادل را رعایت کنیم. یعنی نه دچار تحجر شویم؛ و نه سکولاریسم.
مهندسی فرهنگی را چطوری طراحی بکنیم که بودجهها هدر نرود. نیروها هدر نروند. واقعاً نیروی فرهنگی کم داریم. کار فرهنگی زیاد میکنیم؛ اما نیروی فرهنگی خبره به درد بخور مؤثر کم داریم.
حالا شما نگاه بکنید در دل این همه نیرویی که الان دارند واقعاً با اخلاص هم دارند کار میکنند؛ تعمدی هم نیست برای انحرافها. اما مشکل ما مشکل بیتخصصی نیروهای فرهنگیمان است. مشکل ما این است که در کشور ما مسائل فرهنگی تابع مسائل سیاسی شده و خودش حرف اول را نمی زند.
مشکل ما این است که فعالیتهای فرهنگی در کشور ما نوعاً به دست افراد غیر متخصص دارد انجام میشود. کارشناس نیستند؛ آدمهای ضعیفی هستند؛ طرحهای فرهنگی ما طرحهای ضعیفی است؛ طرحهای بیشتر روبنایی یا متحجرانه و یا سکولار است.
پس ما نیاز داریم به یک مهندسی فرهنگی به یک ساختار فرهنگی به یک سبک فرهنگی و یک الگویی که بتوانیم از این مسئله فاصله بگیریم و برویم انشاء الله به سمتی که تأثیرپذیری بیشتر باشد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
باسلام و احترام از همه شما و زحمات عالی و ارزنده شما سپاسگزاریم.. بسیار مفید بود... امید است که به همین زودی همه مراکز فرهنگی با اتحاد و همدلی، کنار هم در راستای تمدن نوین اسلامی گام بردارند.