مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
علاوه بر عوامل روانی، برخی عوامل اقتصادی مثل مسکن، شغل و درآمد برای کسب رفاه بیشتر نیز، ایجاد ترس در انسان می کنند. آدمهای ترسو چون میترسند که روزی محدودیت، گرسنگی یا فشاری سراغشان بیاید، از شدت این ترس سعی میکنند از بخشهای اخلاقی، عقلانی و معنویشان بزنند.
مثلاً شخص پول بیشتری جمع میکند که رفاه بیشتری داشته باشد تا مبادا سطح زندگیاش اُفت پیدا کند یا در رقابت با دیگران کم بیاورد. چنین آدمی، بارکشی میشود که از صبح تا شب کار میکند و زحمت میکشد و یکسره پول جمع میکند، هزینه میکند، تجهیزات مختلف میخرد تا رفاه بیشتری داشته باشد. نتیجه این میشود که دیگر حس و حال پرواز ندارد. چون سنگین شده است. زیرا فقط کسانی میتوانند از زمین پرواز کنند که سبک باشند. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید«تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا= سبک باشید تا ملحق شوید». آدمی که دلش در طول روز، در میان ابزار و وسایل خانهاش گیر است، نمیتواند پرواز خوبی داشته باشد. نمیتواند با آرامش زندگی کند. چون همیشه ترس دارد.
بعضیها آنقدر ترس دارند که نکند یک روزی خودشان یا بچههایشان فقیر شوند، دو سه شیفت کار می کنند. تمام عمر برخی افراد، در ساخت و ساز و پول در آوردن و تعمیرات مسکن و بساز بفروش و ...تلف میشود. انیها لذتی از زندگی نمیبرند و به شادی و آرامش نمیرسند، آخرتشان را هم خراب میکنند. چون همه چیز را در اینجا مصرف کرده اند و دیگر سبک نیستند که بتوانند پروازی بکنند.
یکی از نمونه هایی که امروز در کشور ما بسیار دیده می شود، ترس های تحصیلی است که در مقاطع مختلف و برای کنکوری ها ایجاد کرده اند و باعث بروز ناآرامی، اضطراب، مشکلات خانوادگی در افراد شدهاند. این همه ترس و نگرانی در حالی است که ما دوست داریم در دنیا شاد و آرام زندگی کنیم؛ پس همه ابعاد وجودی انسان باید با همدیگر رشد کند، نه فقط یک بُعد خاص. ازاین رو میبینیم ترس هم بر انسان غلبه میکند و شیطان هم یکسره ما را میترساند. آن وقت نمیتوانیم از نماز، قرآن خواندن، حرم رفتن و سایر عبادتها لذت ببریم.
ترس؛ مانع پرواز انسان
آدم ترسو نمیتواند نماز خوبی بخواند. چون در حال نماز، به یاد تمام دلشورهها و نگرانیهایش میافتد. حتی حرم هم که برود، نگرانی دارد و نمیتواند با امام ارتباطی برقرار کند. یکسره دلشوره و ترسهای «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی»دارد.
ترس موجب نادانی و حماقت انسان میشود. امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرماید: من هیچ کس را ندیدم که در رابطهاش با خدا احمقانه عمل کند، جز آدم ترسو. در حالی که همه کارۀ زندگی ما خداست: باید بگوییم:« لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ »، «لا مؤثر فی الوجود الا الله=هیچ موثری در عالم وجود، جز خدا نیست». فقط خدا میتواند به ما کمک کند. پس باید از او کمک بخواهیم: «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ». اما اگر عجله داری یا نمیرسی که از او کمک بخواهی، خدا هم تو را به دیگران واگذار می کند.
بعضی افراد آنقدر ترس دارند که اصلاً نمیتوانند شب وضو بگیرند و ده دقیقه، نماز شب 11 رکعتی را بخوانند یا بر سر سجاده ذکری بگویند و درد دلی با خدا بکنند یا تعقیباتی بعد از نماز بخوانند.
در روایت داریم خداوند به فرشتهها میگوید: ای فرشتهها! نگاه کنید که این بنده من، بعد از نمازش به کجا میرود. مگر غیر از من کسی قرار است به او کمک کند، غیر از من کسی حلال مشکلات او هست؟
بر سر سجاده ی نماز، پیش خدا نمینشیند؛ بعد می بینی برای حل شدن مشکلی که در یک زمان کوتاهی قابل حل شدن است، دو سال باید از این اداره، به آن اداره و از این سازمان به آن سازمان بدود؛ چون نمیداند باید از کجا کمک بگیرد.
شیطان دائما در انسان ترس ایجاد میکند. حمله های از عقب و گذشته، جلو و آینده، راست و چپ به انسان می کند. اینها باعث می شود انسان تعادلش را از دست بدهد. چنین آدمی، حتی میخواهد و دوست دارد که با خدا عشقبازی کند، اما نمیتواند؛ میخواهد دل به آسمان بدهد، نمیتواند؛ میخواهد خودش را به غیب بسپارد و بالا برود، اما نمی تواند. زیرا دائماً اضطراب دارد.
چگونه بر ترس غلبه کنیم!
ترس خیلی به انسان صدمه میزند و باید بر آن غلبه کرد. خدا امام امت را رحمت کند که فرمود: «انسان بدون تلقین به هیچ جا نمیرسد». باید به خودت تلقین کنی، باید به نفست بگویی که نباید بترسی! باید خودت را در آن مُهره بیاندازی. حضرت علی علیه السلام فرمود: «از هر چیز ترسیدی، زودتر به سمت آن حمله کن». چون میفهمید هیچ چیز مهمی نیست.
مثلا شخص میخواهد با یکی از اقوامش یا عزیزانش یا همسرش آشتی کند، اما میترسد و میگوید: الان اگر زنگ بزنم چه میشود؟ الان اگر یک پیامک آشتی بدهم چه میشود؟ الان حرف بزنم چه میشود؟ درحالی که اگر شجاعت داشته باشد و حرف بزند، میبیند که هیچ این خبرها هم نبود؛ بیجهت میترسید.
انسان نباید شخصیت ترسو بودن را دوست داشته باشد. چرا باید از چیزی بترسد؟ همین که انسان این شجاعت را پیدا کرد که نترسد، کارش روی روال میافتد.
ترس در «نه گفتن»، این خودش یک داستانی است که باید راجع به آن صحبت کنیم. یک جاهایی ما باید «نه» بگوییم. مثلا شخص میگوید: من الان نمیتوانم به او نه بگویم، نمیتوانم رد کنم و بخاطر رودربایستی یک چیزهایی را قبول میکند. بعضیها با رودربایستی ازدواج میکنند، بعد میبینند نمیتوانند زندگی کنند و تقاضای طلاق میدهند. بهتر است از اول شجاع باشی و زیر بار این ازدواج نروی. در معاملات اقتصادی نیز بعضی بارو دربایستی برخورد می کنند و بعدا پشیمان می شوند.
اگر حواسمان نباشد ترس، ما را از غیب، ابدیت و رشد میاندازد. باید بدانیم که ترس دروغ است. چون وقتی میخواهی قرآن بخوانی تو را میترساند و شیطان القا می کند که اگر قرآن بخوانی، به درست نمیرسی، به کنکور نمیرسی، کارهایت زمین میماند. شیطان بهراحتی آدم را میترساند. برای غلبه بر این ترس، بگو خدایا من پیش تو مینشینم و قرآن می خوانم، هر کاری هم می خواهد بشود، بشود. خدا هم برکت میدهد و کارت را زودتر راه میاندازد.
دقت کنید: وقتی که آرامش دارید، قدرت میگیرید و انرژیهای مثبت دریافت میکنید. آن وقت می بینید که دست به هر کاری بزنید، خیر و برکت برایتان میآید. همه چیز این گونه است. پس به خدا اعتماد کنید.
ما هنوز همه مفاسد را نگفتیم تا برسیم به سراغ اینکه ما با این ترس چگونه مقابله کنیم و از این ترس چگونه استفاده کنیم.
واهمه. ترس
کلیدواژه ها:
آثار استاد