www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 4651
زمان انتشار: 2 فوریه 2016
یهودیان جنگ افروزان عالم

جنگی خاموش و شگفت

یهودیان جنگ افروزان عالم

فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی و تخریب دیوار برلین در دسامبر ۱۹۸۹ و بروز تحوّلاتی در روابط بین الملل، ایالات متحده آمریکا را بر آن داشت تا با اغتنام فرصت و اجرای سیاست تک قطبی، جهان را به سوی اهداف و منافع امپریالیستی خویش سوق دهد.

طرح شعارها و اجرای برنامه هایی چون «نظم نوین جهانی» (۱)، «جهانی شدن»، «نقشه ی راه» و… محصول همین سیاست است.
در این چارچوب، مسائل جهانی بر اساس منافع ملی قدرت های بزرگ طبقه بندی گردیده و شیوه های سیطره ی قدرت های جهانی بر ملل جهان سوم، دست خوش استحاله ی کلی خواهد شد.
هم اینک ایالات متحده ی آمریکا، به دنبال ترسیم نقشه ی جدیدی برای خاورمیانه است که با نقشه ی ترسیم شده پس از جنگ جهانی دوم متفاوت است.
به یقین این نقشه ی جدید، تنها محدود به محو کامل فلسطین از خاورمیانه و لغو هویّت عربی – اسلامی بیت المقدّس نمی شود؛ بلکه در نقشه ی کشورهای لبنان، سوریه، اردن، عراق و پاره ای سرزمین های دیگر نیز تغییراتی به عمل خواهد آمد.
از سوی دیگر چنان که می دانیم، اسرائیل تنها عضو سازمان ملل است که مرزهای آن از سوی این رژیم نامعلوم و تعیین نشده باقی مانده است. این مرزها به این دلیل نامشخّص و مبهم رها شده است که راه دسترسی به «اسرائیل بزرگ» همواره برای این رژیم گشوده باشد.
آیا رابطه ای میان «اسرائیل بزرگ» و «نقشه ی جدید خاورمیانه» نمی توان یافت؟
آیا حضور نظامی آمریکا در عراق به بهانه ی اوّلیه ی دست یابی به سلاح های کشتار جمعی و سپس با شعار مضحک «برقراری دموکراسی!»، با توسّل به سیاست «تجاوز و تخریب» و «نسل کُشی» و ارتکاب هولناک ترین شکنجه ها نسبت به مردم مظلوم و بی پناه این کشور، بخشی از تمهیدات «تغییر نقشه ی جغرافیایی خاورمیانه» به شمار نمی آید؟
آیا نمی توان گفت که پس از شکست فضیحت بار سیاست توسعه طلبانه ی رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان، هم اینک در سال های آغازین سده ی بیست و یکم، این سیاست در چارچوب یک راهبرد تازه و پیچیده و نامرئی دنبال می شود؟
آیا نمی توان گفت که نفوذ صهیونیسم در تار و پود و عمقِ ساختار نظام های سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی غرب، موجب شده است که هم اینک رژیم صهیونیستی به منظور دست یابی به اهداف توسعه طلبانه ی خود، دست تطاول و تجاوز خود را از آستین آمریکا و انگلیس در عراق بیرون آورد؟
نیکولاس کریستوف، تحلیل گر سیاسی ایالات متحده، طی مقاله ای در روزنامه ی آمریکایی هرالد تریبیون می گوید:

جناح دینی راست گرای انجیلی، نقش مؤثری در تصمیمات سیاسی جرج بوش دارد؛ به گونه ای که حمله ی نظامی به عراق، تا حدود زیادی عمق این تأثیر را آشکار می سازد. چه، جنگ عراق دارای ابعاد روشن دینی است. (۲)
دو روز پیش از انتشار مقاله ی کریستوف، موران، سناتور آمریکایی در تاریخ ۳ /۳/ ۲۰۰۳ گفت:

جنگی که بر عراق سایه افکنده است، محصول عملکرد یهودیان آمریکاست و چنان چه فشار یهودیان نمی بود، به یقین ما به گونه ای دیگر عمل می کردیم. (۳)
پس از این اظهار نظر، صهیونیست های آمریکا، حملات فشرده ی خود را متوجّه موران کرده و چنان او را تحت فشار قرار دادند که مجبور به استعفای از مقام خویش شد و بارها دست به عذرخواهی و پوزش زد. (۴)
خانم دکتر شری ویلیامز، استاد دانشگاه هاروارد و همسر ریچارد نیوستاد، نویسنده نامدار آمریکایی نیز می گوید:

جنگ بر ضدّ عراق را بنیادگرایان مسیحی و یهودی آمریکا برنامه ریزی کرده اند. (۵)
ساموئل هانتینگتون (S.P.Huntington) نویسنده ی یهودی و صهیونیست آمریکا که در علوم سیاسی قلم می زند، پس از پایان جنگ خلیج فارس – که به دنبال تجاوز ارتش عراق به خاک کویت در سال ۱۹۹۰ و اعزام نیروهای آمریکایی به منطقه صورت گرفت – در بیانیه ی سیاسی – نظامی اش، خطاب به جهان اسلام اعلام کرد:

کشورهای اسلامی باید خود را برای یک جنگ بی سابقه و نوین، به نام جنگ تمدّن ها، آماده کنند.
وی در کتاب برخورد تمدّن ها (۶) همان چیزی را تکرار می کند که پیش تر، ریچارد نیکسون در کتاب فرصت مغتنم (۷) دنیای غرب را از خطر جهان اسلام بیم داده بود، و ویلی کلایس، دبیر کل پیشین پیمان آتلانتیک شمالی «ناتو» نیز اسلام را دشمن شماره یک تمدن غرب معرفی کرده بود؛ ولی هانتینگتون، تقابل و رویارویی با اسلام را بسی آشکارتر از دیگران بیان کرد و غارت جهان اسلام را برای آمریکا و اروپا و حتی یهودیان، امری مشروع و قانونی اعلام داشت!
البتّه حوادث پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا و اشغال نظامی در عراق، نشان داد که تزِ سیاسی هانتینگتون، استاد علوم سیاسی و رئیس مؤسسه پژوهشی و استراتژیکی دانشگاه هاروارد (جان اوُلین)، بخشی از نقشه های پنهان و گسترده و حساب شده ای است که صهیونیست ها می کوشند از راه آن، غرب و به ویژه آمریکا را در یک نبرد همه جانبه ی نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… بر ضد کشورهای اسلامی بشورانند.
تزِ برخورد تمدّن ها (۸) و پیش بینی هانتینگتون مبنی بر این که دهه های اوّل و دوم قرن بیست و یکم، دوره تقابل و تصادم تمدن ها و تحمیل فرهنگ و تمدن اروپایی و آمریکایی بر جهان می باشد، خط بطلانی بر همه ی تمدن های غیر غربی تلقی شده است. او نظریه فرانسیس فوکویاما (آمریکایی ژاپنی تبار) را که گفته است: سقوط کمونیسم، حلقه ی پایانی زنجیره تاریخ و آغاز پیروزی نظام سرمایه داری و لیبرالیسم غربی است، مورد تأکید قرار می دهد.
هانتینگتون با یادآوری اهم مناطقی که در جهان، عرصه ی این نبرد قرار خواهد گرفت، بر حتمیّت وقوع برخورد میان تمدن ها تأکید می ورزد. در این مورد، او از دو تمدن موجود در شمال و جنوب دریای مدیترانه و نیز جمهوری های مسلمان و مسیحی برآمده از دل شوروی سابق، مانند «آذربایجان و ارمنستان»، «روسیه و تاجیکستان» و «روسیه و چچن» نام می برد؛ امّا وی به عنوان یک یهودی صهیونیست، هرگز اشاره ای به تضاد و تعارض میان اسلام و صهیونیسم نمی کند. (۹)
این جنگ نوین، برخلاف جنگ های کلاسیک، تنها در میدان نبرد شکل نمی گیرد و نیازی به طبل، شیپور، رجز، سلاح و سپاه ندارد و کشته و مجروحی بر جای نمی نهد؛ امّا در عین حال، آثار تخریبی و ضایعات و عوارض مهلک آن بسی گسترده تر و عمیق تر از جنگ های عادّی است. سنن، فرهنگ، عقاید و اخلاق را به تاراج می برد. نسلی را از غیرت و هویّت تهی کرده و اندیشه ها را به زنجیر می کشد و ذوق، سلیقه، تمایلات و آرمان های ملت مغلوب را در قالب های پیش ساخته می ریزد.
سال های چندی نیست که این جنگ تمام عیار جهانی، امّا خاموش و پنهان، سربرآورده است. جنگی میان فرهنگ ها، تمدن ها و ادیان رسمی و شناخته شده جهان از یک سو و دشمن جبار و غدّار و پنهانی که رخ نمی نماید و خود را آشکار نمی سازد، از سوی دیگر. در حقیقت، این تازه ترین و شگفت ترین جنگ تاریخ است.
جنگی بر ملتی تحمیل می شود و آثار تخریبی و جبران ناپذیر خود را آشکار می سازد و پیکره، ساختار، اصالت، شرف و هویّت ملت جنگ زده را مورد تهاجم قرار داده و درهم می کوبد و نسل جوان آن را به عنصری بی اراده و بریده از فرهنگ، باورها و ارزش های اخلاقی تبدیل می کند؛ امّا این اقدامات، چندان آرام و پوشیده صورت می گیرد، و دشمن، خود چنان مجهول و مرموز است که امکان هرگونه دفاع و عکس العمل را سلب می سازد!

آتش افروز جنگ ها

در طول تاریخ و به ویژه سده های اخیر، یهودیان همواره استعداد شگرف خود را در افروختن آتش بسیاری از جنگ ها نشان داده اند و از همین جا ضرب المثل غربی «جنگ ها، موسم برداشت محصول یهودیان است» (۱۰) شکل گرفته است.
در دهه های اخیر، نقش اسرائیل در ایجاد بحران و ناامنی و فضای جنگ و درگیری در منطقه ی خاورمیانه، به ویژه در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، خلیج فارس و نیز دیگر مناطق جهان مانند بوسنی، کوزوُو، شاخ آفریقا و… محل تأمّل و بررسی است. هم چنان که نقش سرمایه داران یهود در تخریب بنیان اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا، در سال های گذشته، بر کسی پوشیده نیست. (۱۱)
این طایفه در سده های اخیر، طی اقداماتی، سلطه ی استعمار را بر کشورهای اسلامی تسهیل کردند، موجب تسلّط انگلیس بر کانال سوئز شدند. در پشت صحنه ی معاهده ی «سایکس – پیکو» حضور داشتند. کشور مصر و برخی کشورهای عربی و اسلامی را در دام وام های سنگین خود گرفتار ساخته و با سودهای هنگفت، جیب های خویش را آکندند.
آنان حتی در جنگ تریاک چین و بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن، مؤثر بوده اند. توطئه های ایشان در شبه قاره هند، قحطی و گرسنگی و مرگ و میر هزاران هندی را موجب شد. سلطان عبدالحمید عثمانی را به سبب عدم انعطاف در برابر آنان و امتناع از واگذاری سرزمین فلسطین، از خلافت خلع کردند. بسیاری از اقدامات نژاد پرستانه در قارّه ی سیاه، به دست این قوم صورت پذیرفت. (۱۲)

پی نوشت ها:
۱٫ نوام چامسکی، متفکر و نقّاد آمریکایی، نظم نوین جهانی را نامی تازه برای توسّل به زور خوانده است.
۲٫ محمد السماک، الدین فی القرار الامریکی، ص ۸۳ به نقل از: Nicolas kristoff, Herald Tribune, 5-3-2003
۳٫ The Economist, April, 2003
۴٫ محمد السماک، الدین فی القرار الامریکی، ص ۸۴٫
۵٫ همان، ص ۸۵٫
۶٫ The clash of civilization
۷٫ این کتاب را آقای حسین وفسی نژاد با عنوان فرصت را دریابیم به فارسی ترجمه و منتشر کرده است (طرح نو، تهران، ۱۳۷۱).
۸٫ در حقیقت، توجّه به آثار شوم و تخریبی دکترین هانتینگتون بود که پیشنهاد ریاست جمهوری اسلامی ایران، مبنی بر گفت و گوی تمدّن ها (Dialogue Civilization) که در مذاکرات ایران با کشورهای اروپایی، مطرح گردید، مقبولیت بین المللی یافت.
۹٫ ر.ک: عبدالحلیم عویس، الفکر الیهودی بین تأجیج الصراعات و تدمیر الحضارات، ص ۵۷-۶۳٫
۱۰٫ Wars are The Jews harveste
۱۱٫ در اکتبر سال ۱۹۹۷ بورس اوراق بهادار کشورهای جنوب شرقی آسیا، دچار بحران شدید شد و آینده ی اقتصادی کشورهای مزبور را در مخاطره انداخت. علّت این امر آن بود که جورج سوروس میلیاردر یهودی، با به کار انداختن مبالغ هنگفتی از سرمایه ی خویش در این کشورها و بازی با اقتصاد آن، موجب سقوط ارزش پول این کشورها شد.
مهاتیر محمد، نخست وزیر پیشین مالزی، سرمایه گذاران یهودی را مسئول سقوط ارزش پول کشور خود اعلام کرد و سازمان های اقتصادی جهانی، مانند صندوق بین المللی پول را مورد حمله قرار داد و آن را متّهم به همکاری با سرمایه گذاران یهود و نقض حقوق اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا نمود.
شایان یادآوری است که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی (بانک بین المللی ترمیم و توسعه) دو مؤسّسه ی اقتصادی وابسته به سازمان ملل متحد است که تحت نفوذ یهودیان، احیاناً حلقوم اقتصادی کشورهای در حال توسعه را می فشارد (ر.ک: کامل سعفان، الیهود من سرادیب الجیتو الی مقاصیر الفاتیکان، ص ۱۷۴).
۱۲٫ نعمات احمدفؤاد، اسرائیل، ماذا تقول الوقائع … و الکتب، ص ۱۰۸٫
منبع: کریمیان، احمد، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم ۱۳۸۶٫

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed