مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یاد موت، بحث بسیار مهمی است و به عنوان یکی از بهترین داروها برای بیماریهای روحی و اخلاقی و برای برطرف کردن آسیب هایی که ممکن است به انسان برسد و سلامت روح و قلب انسان را به خطر بیاندازد از آن نام برده شده است.
امام هادی(علیهالسلام) می فرماید:«اُذكُرْ مَصرَعَكَ بَینَ یدَیْ أهلِكَ، و لا طَبیبَ یَمنَعُكَ ، و لا حَبیبَ یَنفَعُكَ[1]= به یاد آور زمانى را كه در جمع خانواده خود به حال مرگ افتاده اى و نه طبیبى مى تواند مانع رفتن تو شود و نه دوستى مى تواند كارى برایت بكند».
3 تعبیر از نبی اکرم ص درباره یاد مرگ
حضرت ختمی مرتبت (صلیاللهعلیهوآله) از یاد مرگ با سه تعبیر یاد کرده اند: زهد، عبادت و تفکر.
نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) می فرماید:« أفضَلُ الزُّهدِ فی الدّنیا ذِكرُ المَوتِ ، و أفضَلُ العِبادَةِ ذِكرُ المَوتِ ، و أفضَلُ التَّفكُّرِ ذِكرُ المَوتِ ، فمَن أثقَلَهُ ذِكرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِیاضِ الجَنّةِ[2] = برترین بى رغبتى به دنیا، یاد مرگ است. برترین عبادت، یاد مرگ است و برترین اندیشیدن، یاد مرگ است. پس، هر كه یاد مرگ، وجودش را پر كند، گور خود را باغى از باغ هاى بهشت بیابد ».
زهد) کلمه «زهد» در قرآن نیامده، اما تعریف آن در این آیه آمده است:« لِكَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ [3]= تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده شده است، شادمانى نكنید». زهد یعنی برای چیزی که از دست تان می رود، غصه نخورید و چیزی هم که به دست می آورید، ذوق زده نشوید. انسانی که به یاد آخرت است و دلخوشی ها و دلتنگی هایش با خداست، با داشتن خدا که کانون همه کمالات و همه شادیهاست؛ با از دست دادن چیزی غیر از خدا غصه نمی خورد و این برای انسان ادب، شرافت و عقلانیت است. اما این هم برای انسان قبیح است که به چیزی غیر از خدا دلخوش باشد.
زهد باعث می شود انسان از رقابتها، چشم و همچشمی ها، مسابقات، حسادت ها، غصه خوردن های الکی نجات پیدا کند. زهد یعنی یک دل آرام و شاد. تمام مخلوقات عالم برای انسان خلق شده و انسان هم برای خدا. وقتی انسان برای چیزی که قیمتش کمتر از انسان است، غصه می خورد، قیمت خود را پایین می آورد. خیلی سفارش شده که این صفت را در خودمان تقویت کنیم تا به خاطر چیزی که از دست می دهیم، عصبانی نشویم. این خصلت رمز آرامش و شادی انسان است. باید چیزی را هم که به دست آوردیم، خیلی ذوق زده نشویم؛ چون آن هم دورهای دارد و ممکن است از دستمان برود و ممکن است با به دست آوردنش خطرات دیگری ایجاد شود. مثلاً انسان یک اتومبیل می خرد، خیلی ذوق زده می شود، ولی نمی داند همین اتومبیل بلای جان خودش و خانواده اش می شود. گاهی عامل انحراف و دل مشغولی های زیاد می شود. پس داشتن ها همیشه به نفع انسان نیست.
کسی که می خواهد این صفت خوب را در خودش ایجاد کند، رسول خدا یک راهکار جلوی راهش گذاشته و آن هم یاد مرگ است که بهترین زهد است. یاد مرگ این صفت و این قدرت را در انسان ایجاد می کند که اگر چیزی را از دست داد، غصه نخورد و اگر یک چیزی را به دست آورد، شادی مضر و غفلت کننده نداشته باشد.
عبادت) «أفضَلُ العِبادَۀ ذِکرُ المَوت» بالاترین عبادت هم ذکر موت است. عبادت یعنی آن چیزی که ما را به کمال مطلق، به معشوق مان، به حق و هدف خلقت مان می رساند. آنقدر این عبادت بزرگ است که فرمود:«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ= من جن و انس را خلق نکردم، مگر برای اینکه من را عبادت کنند». خداوند به عبادت ما نیاز ندارد؛ اما اگر می گوید:«ِلیَعْبُدُونِ» یعنی شما احتیاج دارید که عبادت کنید. نیاز شما که رسیدن به هدف خلقت و کمال است که از طریق عبادت به دست می آید و در بین این عبادتها که سازندگی های گوناگون دارند، بهترین عبادت یاد مرگ است. یاد مرگ آنقدر اهمیت دارد که حضرت فرمود: اگر کسی روزی 20 بار یاد مرگ کند، شهید از دنیا می رود. یاد آخرت، انسان را خالص می کند.
تفکر) «وَ أفضَلُ التَفَکُرِ ذِکرَ المَوت» در بین عبادتها هیچ کدام مثل تفکر تأثیر ندارد. می فرماید:«تَفَکُرُ ساعَۀٍ خَیرٌ مِن عِبادَۀِ سَبعینَ سَنَۀ= ساعتی تفکر، بهتر از عبادت 70 سال است». خیلی ها سؤال می کنند اینکه در اسلام سفارش به تفکر شده، ما راجع به چه فکر کنیم؟ در اردوی اسماء الله و توحید توضیح دادیم که تفکر چقدر اهمیت دارد و خوب است در چه موضوعاتی انسان تفکر کند. حضرت می فرماید: بهترین موضوع برای تفکر یاد موت است. یاد موت اکسیری است که اگر کسی با آن انس بگیرد، سازندگی و قدرت زیادی برای او میاورد. کسی که خیلی عصبانی است؛ کسی که زودرنج است؛ یا کسی که بدبین است؛ کسی که حسود است؛ کسی که کینه به دل دارد؛ کسی که بداخلاق، بددهان و غافل است. فقط کافی است چند روزی یاد مرگ را به خودش تلقین کند. این داروییست که اگر با آن آشنا شوید، اولش ممکن است، یک ذره سخت باشد، ولی بعد شیرین می شود. دیدید یک نفر وقتی لحظات خاصی در زندگیاش قرار است اتفاق بیفتد، قبل از اینکه به آنجا برسد، هزار بار در خیالش آن لحظه را تصور و مرور می کند و خودش را در آن قالب قرار می دهد. مثلاً می خواهد پزشک شود، هزار بار در ذهنش مطب می زند، مریض می بیند و... یا کسی که می خواهد عروسی کند، در ذهنش قبل از این که به عروسی برسد، هزار بار عروسی می کند.
وفات عروسی مؤمن است. لحظه انتقال، صحنه خیلی دل انگیز و شیرینی است. زیرا لحظه ای است که انسان از درد، رنج، فشار، ناراحتی و محدودیت نجات پیدا می کند. خیلی خوب است انسان این لحظه شیرین را مرتب باید مرور کند. ما باید مرگ را که امری یقینی است، جدی بگیریم و باورش کنیم و با آن خیالپردازی کنیم. یکی از راه های رسیدن به کمالات مثبت، خیالپردازی مثبت است. در دعا هم داریم که می گوید: خدایا چقدر شیرین است که من در خیال خودم به سمت تو می آیم. یعنی خیالش هم شیرین است. انسان باید لحظه فوت و انتقال و لحظه ای که فرشته ها بالای سرش می آیند و لحظه ای که پنج تن را ملاقات می کند و چشم در چشم ملک الموت می اندازد را خیال بافی کند.
کسی که گناهکار است، لحظه ای که می خواهد به آن دنیا برود، تنها می شود. کسی با او نیست. او هست و عملش، او هست و یک مشت سگ و عقرب و مار و اژدها. خودش هست و تنهایی های خُلقی خودش.
آن لحظه دور هم نیست. چشم به هم بزنید، آن لحظه می آید؛ الان به کسانی که سنی از آنها گذشته ومثلا 40 سال 50 سال دارند، بگویی عمرت چطوری گذشت؟ می گوید: انگار یک روز بود، یک خواب بود، تمام شد. در برزخ هم وقتی به او می گویند چقدر در دنیا بودید؟ می گویند:«لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ=ما یک روز یا کمتر از یک روز در دنیا بودیم»؛ یا در قیامت اگر سؤال کنند، می گوید یک روز یا نصف روز. یعنی اینقدر زود می گذرد، «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ= مثل ابری است که در آسمان عبور می کند؛ یک لحظه هست و چند لحظه بعد، می بینی که دیگر خبری از آن نیست. انسان روی این باید فکر کند؛ اینها بهترین تفکر است. خیالپردازی و تفکر در لحظه ورود به آن عالم، لحظه باشکوه و تعیین کننده ای است. چون لحظه ای که می خواهید بروید، اگر با خوشی شروع شود، بعدش هم خوش است. ولی اگر با خوشی شروع نشود، بعدش بدتر است.
در سیر الی الله حرکت با دل نتیجه بخش تر است
خیلی از بزرگان و اولیاء خدا اینگونه نبودند که شب تا صبح عبادت کنند، بلکه بیشتر اوقات را بیدار بودند و فکر می کردند. این طور فکر کردن، سازندگی و حرکت قلبی فوق العاده محکمی برای انسان ایجاد می کند. همانطوری که امام جواد (علیهالسلام) فرمود:«القَصدُ إلیَ اللهِ تَعالی بِالقُلُوب أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمال= قصد و حرکت به سمت خداوند تبارک و تعالی با دل، انسان را زودتر می رساند تا اینکه بدنش را با عبادت به زحمت بیاندازد». و فرمودند اگر می خواهید عبادت کنید، حتماً باید در آن تفکر و تعمق باشد. صرفاً نمازخواندن خیلی مهم نیست. اگر انسان با تمرکز بنشیند و فکر کند و با فکر در محضر حق تعالی باشد و آن لحظات باشکوه انتقال را در ذهنش مرور کند، بسیار بسیار سازنده تر از این است که فقط عبادت انجام دهد.
یاد مرگ، شاد کننده نفس است
حضرت در ادامه حدیث سه تعبیر از یاد مرگ این جمله را می فرمایند:«وَ مَن أثقَلَهُ ذِکرُ المَوت وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَۀً مِن رِیاضِ الجَنَّۀ= کسی که یاد مرگ وجودش را پر کند و سنگینش کند، قبر خودش را باغی از باغ های بهشت می بیند». با توجه به مباحث جلسات قبل، اثر دنیایی اش این می شود که در همین دنیا نفس او باغی از باغ های بهشت است. یاد مرگ اینقدر شیرینکننده، شادی آور و آرام بخش است. به این دلیل آرام بخش است که نمی گذارد تو به چیزهایی بچسبی که در تو غصه ایجاد می کند. برای اینکه تو راحت می توانی با یاد مرگ بگویی: «این نیز بگذرد».
طبق قاعده «نفس ما قبر ماست و قبر ما نفس ماست»؛ در«وَجَدَ قَبرَهُ»، به جای قبر می توانیم بگوییم:«وَجَدَ نَفسَهُ»، «وَجَدَ نَفسَهُ رُوضَۀً مِن رِیاضِ الجَنّۀ=دل آدم باغی از باغ های بهشت می شود». کسی که یاد مرگ او را سنگین کند، دلش شاد می شود. در عرف می گویند، زیاد قبرستان نروید، دلتان می گیرد، روحیه تان خراب می شود. اما این برای آدم های بی فکر است.
یاد موت باعث می شود، انسان از چیزهایی دل بکَند که او را در مقابل خدا و در مقابل خودش قرار داده است. امام رضا(علیهالسلام) فرمود: چیزی که آخرش این باشد، نمی ارزد انسان اینقدر برایش حرص و جوش بخورد. اگر قرار است آخرش در این گورستان برویم، من برای چه برای این بدن، این همه حرام تهیه کنم.
7 تعبیر از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره یاد مرگ
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود:«اُذكُروا هادِمَ اللَّذّاتِ، و مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ، و داعیَ الشَّتاتِ، اذكُروا مُفَرِّقَ الجَماعاتِ، و مُباعِدَ الاُمنیاتِ، و مُدنِیَ المَنِیّاتِ ، و المُؤْذِنَ بالبَینِ والشَّتاتِ[4] = به یاد آورید آن بر هم زننده خوشى ها و منقص كننده عیش ها و دعوتگر پراكندگى را. یاد كنید آن از هم پاشنده انجمن ها و دور كننده آرزوها و نزدیك كننده مرگ ها و اعلام كننده جدایى و پراكندگى را».
«هادم» یعنی از بین برنده. شنیدید می گویند: فلان چیز منهدم شد؟ یعنی متلاشی شد. «أذکُرُوا هادِمَ اللّذات» به یاد بیاورید منهدم کننده و از بین برنده لذات را. این برای چه خوب است؟ برای اینکه انسان دلش را هزینه لذات نکند. چرب و شیرین، دیدنی ها، شنیدنی ها و سایر لذات او را از خودش، از قیمتش، از حقیقتش و از محبوبش غافل نکند. دیدید بعضیها آنقدر سفره آنها را می گیرد که یادشان می رود «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویند. یادش می رود از خدا تشکر کند. یا لذات دیگر که انسان برای آنها حیثیت انسانی قائل می شود. برای حیثیت انسانی و انسان خوب نیست که برای لذاتی که حیثیت انسانی ندارند، هزینه کند.
«أذکُرُوا مُفَرِقَ الجَماعات=یاد کنید آن چیزی که تمام جماعت ها را متلاشی می کند». یک دفعه می بینید یک نفر در یک خانواده یا دو نفر از دنیا می روند؛یا اصلاً یک فامیل متلاشی می شود و به هم می ریزد. یک آدمی که عامل جمع و اجتماع خیلی از آدمها بوده، برایش یک وفات ایجاد می شود و 50 نفر 100 نفر به هم می ریزند. یعنی همیشه به فکر این باش که یک چیزی ممکن است این جماعت را به هم بزند. آدم باید جایگزین ها را داشته باشد، حواسش باشد که اگر یک چیزی که عامل اجتماع هست از بین رفت، بعدش تفرقه ایجاد نشود.
«وَ مُباعِدَ الاُمنِیّات= دورکننده آرزوها» یعنی تو تلاش می کنی به یک چیزی برسی و در خیالت هزار بار آرزو می کنی که به آن برسی، یکدفعه یک چیزی میاید و تو را می گیرد و هیچ وقت به آن آرزو دست پیدا نمی کنی. یک موقع انسان مشرکانه به کسانی تکیه می دهد که مرگ آنها تمام آرزوهای انسان را از بین می برد. دلخوشی اش پدر و مادرش بودند؛ دلخوشی اش برادر بزرگتر بوده؛ دلخوشی اش صاحبکار بوده؛ دلخوشی اش پدرزن یا پدرشوهر بوده و خدا را اصلاً فراموش کرده و بعد طرف می میرد و اموالش را ورثه می برند. یک عالم طلبکار داشته که همه می ایند و می برند. این تمام زندگی اش را حساب کرده روی آدمی که فکر می کرده، حالا حالاها هست.
«مُباعِدَ الاُمنِیّات» یعنی همه آرزوهایت را در خدا متمرکز کن که هیچ وقت نمی میرد. آنوقت همیشه شاد هستی. آدم نباید روی جاهای سست بنا بسازد. دل و روح باید به یک جای محکم بسته شود. باید بگویی:«تَوَکَلتُ عَلَی الحَیِّ الذّی لا یَمُوت= من اتکال و توکلم به آن زنده پایداری هست که هرگر نمی میرد». بنابراین، انسان باید یک دور مرور کند که الان دلخوشی های من در زندگی چیست؟
در دعاها می خوانیم:«یا عُدَّتی= تمام پشت و پناه و ذخیره من تویی»؛ «صاحِبی فِی شِدَّتی= همراه من در شدتها». به صاحبِ دل، انسان باید دل بدهد. دلخوشی اش هم باید آن باشد. اگر دلخوشی اش خدا باشد، در شوهرداری یا زن داری شکست نمی خورد. چون برای شوهرش شوهرداری نمی کند؛ برای زنش زن داری نمی کند؛ برای بچه هایش بچه داری نمی کند؛ بلکه با خدا شروع کرده و با خدا و برای خدا بچه داری می کند. با خدا و برای خدا شوهرداری، زن داری و پدر و مادرداری می کند. هیچ وقت آن تکیه گاهش از بین نمی رود و این آدم هیچ وقت پژمرده نمی شود.
یاد مرگ
[1] - أعلام الدین : 311.
[2] - جامع الأخبار : 473/1334 .
[3] - سوره حدید/23.
[4] - غرر الحكم : 2575 ، 2576 .
کلیدواژه ها:
آثار استاد