مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «أَقَلُ النَّاسِ رَاحَةً اَلْحَقُودُ= کمآسایشترین انسانها، کینهتوز است». کسی که می رنجد و رنجش را در دل نگه میدارد، هم دنیایش را از دست میدهد و هم آخرتش را. مثلاً از همسرش یک چیزی را به دل میگیرد و بعد که همسرش دلش را میزند و یا او راحت نمیتواند وظائفش را نسبت به همسرش انجام بدهد، میگوید او من را اذیت کرد؛ دوستش ندارم. وقتی کار به اینجا می رسد، دیگر کسی نمی تواند رابطه او را اصلاح کند. دیگر از پدر و مادرش و نزدیکترین کسانش، برای اصلاح رابطه، کاری بر نمیآید. چون زخمهای مختلف در دلش باقی مانده است. در حالی که اساساً بدبرخوردی دیگران، یک وسیله رشد ماست، یعنی خداوند ما را آفریده که مَثَل او بشویم و در سرای ابدی مثل خود خدا هر چه که اراده کنیم همان خواهد شد. ما اصلاً برای همین مقام آفریده شده ایم.
خدا برای بخشهای پایینی روح های خاصی در ما گذاشته. برای پولدار شدن و ثروتمند شدن، بخش جمادی را گذاشته. برای غذا خوردن و بچهدار شدن و هیکل و اندام و ورزش و مسائل اینطوری بخش گیاهی را به ما داد. برای ازدواج و عشقهای زمینی و کار اجتماعی ـ سیاسی، به ریاست و مقام رسیدن، روح حیوانی را به ما داد. برای دکتر و مهندس شدن، عالم شدن، پژوهش و تحقیق و اختراع و اکتشاف، روح عقلی و فرشتهای به ما داد. ولی خداوند یک روحی از خودش در ما دمیده است: «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی= از روح خودم در او دمیدم». یعنی من یک روح ویژه از خودم در تو دمیدم که تو به وسیلۀ آن دمش، میتوانی شبیه من بشوی. میتوانی به مقام من برسی. میتوانی به مقام اهل بیت برسی. عمرتان را هم به اندازۀ عمر خودم قرار دادم. یعنی یک موجود جاودانه. پس باید توانائی چنین موجودی را داشته باشیم. از همین رو، بلاها و مصائب را سر راه انسان قرار داده است.
بلاها و مصائب زندگی انسان، اعم از مادی و معنوی، کفارۀ گناهان ما هستند. اینها ما را قدرتمند میکنند. این یک روال طبیعی است و هر موجودی بخواهد قوی بشود، باید این مسیر را طی کند.
بنابراین، کینه احمقانهترین کارهاست. مثل اینکه به شخص بگویند: درس بخوان! بعد کتاب فارسیاش را پاره کند، کتاب ریاضیاش را پاره کند و بگوید من از این بدم میآید و متنفر هستم. او نمیفهمند برای چی باید مدرسه برود.
ساختار زندگی انسان این گونه است که انسان در تضاد رشد کند. پس از این تضادها نباید متنفر باشید. وقتی متنفر باشید، مثل دانشآموزی میشوید که از درس متنفر است و آن رشد لازم، حاصل نمیشود.
بخشش دیگران با رهایی از کینه و دشمنی با دیگران
حواست باشد که اگر دشمنی، حسادت، بدجنسی از سوی پدر و مادر، همسر، فرزند، اقوام، دوستان، شاگرد، معلم رسید، برای این است که شما جلا پیدا کنید.
اولین کسی که در حسادت، خودش را هلاک میکند، خود حسود است. روایت است که من تعجب میکنم از حسود که نمیفهمد با بدن خودش چه کار میکند. حالا مدام دکتر هم برود، فایده ای ندارد.
حضرت میگوید اگر یک حسود میدانست با بدن خودش چه کار میکند، هیچ وقت حسادت نمیکرد. آدمی که حادثهها، برخوردها و رفتارها در ذهن و دلش میماند، جالب است وقتی خودش نسبت به کسی این کار را میکند، دوست دارد اگر گفت: ببخشید یا معذرت میخواهم، طرف کاملاً ببخشد؛ یا اگر معصیت خدا را کرد، انتظار دارد که خدا او را ببخشید. خدا می بخشد؛ ولی به این شرط که او هم دیگران را ببخشد.
خدا در قرآن این را به ما تذکر می دهد که اگر میخواهید من گذشته و گناهان شما را ببخشم، شما هم بیخیال گذشته و گناهان دیگران نسبت به خودتان بشوید. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَكُم[1]= عفو و گذشت پیشه کنند و از بدیها درگذرند، آیا دوست نمیدارید که خدا هم در حق شما مغفرت و احسان کند».
کسی که در زندگی از سوی خیلی از افراد اذیت شده، باید احساس خوشبختی کند. چون ثروت دارد. خیلی از خدا طلبکار است. مگر قرار است ما فقط همین چهار روز رحمی دنیا را زندگی کنیم؟ ما تا خدا زنده است، زنده هستیم. چون قرار است با خدا زندگی کنیم.
از رحم دنیا باید به اندازۀ دوران رحمی توقع داشته باشید. عالم دنیا محدود است. اینکه شما هر چه دلتان بخواهد انجام بدهید، نمی شود. این برای آن طرف است، نه برای اینجا. آن هم در مقیاس قیامت تا ابدیت. بنابراین، دائم اینجا سخت نگیرید، روحهایتان کوچک نباشد، بزرگ باشید، بزرگ نگاه کنید.
کینه توزی، مانع آرامش روح و جسم انسان است
کینه، دنیا و آخرت و همه چیز انسان را به هم میریزد، هم در دنیایش عذاب میکشد، هم در آخرت.
حسادت، بدبینی، حساس بودنها، ریز شدن در کار مردم، ریز شدن در اخلاق مردم، ایراد گرفتن از این و آن، اینها همه شکنجه و خودآزاری است، یک حماقت خودآزاری است.
«الْحَقُودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ مُتَضَاعَفُ الْهَم= جانِ كینه توز در عذاب است و اندوهش دو چندان». شخص کینهتوز، جانش در عذاب است. این آدم گرفتاری، اندوه و دغدغههایش چند برابر میشود. ما برای کسی که ظلم میکند یا برای کسی که حسادت میکند، بیشتر باید دلمان بسوزد و دعایش کنیم که او گرفتار چنین جهنمی است.
اگر انسان نمیتواند از همسرش لذت ببرد؛ نمیتواند از فرزندانش لذت ببرد؛ نمیتواند از پول لذت ببرد؛ نمیتواند از مسافرت لذت ببرد؛ نمیتواند از بهترین غذاها لذت ببرد؛ نمیتواند از خدا لذت ببرد؛ از ملائکه لذت ببرد؛ از آسمان لذت نمیبرد؛ نمازش برایش یک مصیبت میشود؛ عبادتهایش برایش یک مصیبت میشوند؛ دلیلش این است که بیشتر به فرمان شیطان است تا فرمان خدا.
شما اگر غیبت کردی، گناهان طرف را به شما میدهند و ثواب شما را به او میدهند و این احمقی است. آدم با دشمن خودش هم این کار را نمیکند.
غیبت یعنی بارکشی. حسادت و کینه یعنی بارکشی. بداخلاقی و زودرنجی یعنی بارکشی، حساس بودن یعنی بارکشی، او نمیتواند با همسرش خوش باشد. نسبت به هر چیزی نق و غر میزند و حساس است. هر چیزی را میبیند ریز است.به هر چیزی ایراد میگیرد و خدا نکند که بددهانی یا تحقیر هم بکند. این دیگر خیلی وحشتناک است. این هم در دنیایش عذاب دارد و هم از آن طرف به بعد گرفتار است.
پیامدهای منفی کینه توزی
علی علیهالسلام میگوید که چقدر زندگی چنین کسی سخت است. آدم باید دلش برای او بسوزد. چقدر زندگی یک آدم کینهای سخت است، چون دنیا که ندارد، آخرت هم ندارد، دیگر از این بدتر نمی شود.
من آمدم اینجا شبیه خدا بشوم. من آمدم اینجا بهشت و بالاتر از بهشت را به دست بیاورم. وقتم را در درگیری با مردم نمی گذارم، 20 سال، 30 سال، 40 سال جنگ و نفرت و کینه و حسادت... اینها را که رها کنی، دلت آرام میشود، عقلات هم آرام میشود.
شما هر چه از این دنیا کمتر کام بگیرید، کام آخرتیات بیشتر است. اینقدر بیشتر است که حضرت امام صادق علیهالسلام میگوید: ای کاش در دنیا یکی از دعاهایم مستجاب نمیشد. ای کاش در دنیا من را با قیچی تکهتکه میکردند.
پس یک ابدیت سر راه ماست. شوخی نیست. یک جاودانگی منتظر ماست، ما مرگی نداریم، مردنی نداریم، آدم حقود، یعنی کینه توز، نمیتواند خوب فکر کند، نه قلبش خوب کار میکند، نه مغزش، نه قلب مادی اش، نه مغز مادیش، و نه قلب معنوی و روحش و نه خرد و عقلش، هیچ کدام خوب کار نمیکنند.
امام زینالعابدین علیهالسلا میفرماید: «الْحَقُودُ یَمُوتُ كَمَداً= کینهتوز از اندوه میمیرد». پیریهای زودرس، مشکلات بدنی، پوستی، مرگ زودرس، سکته عمر را کوتاه میکند.
عصبانیت، عامل تباهی قلب و پشیمانی است
عامل بعدی که مانع شادی ما میشود، عصبانیت و خشم است. خشم یک منشأ جسمی دارد که انسان باید حتماً آن را با طبیب در میان بگذارد.
ما باید نظام تغذیهایمان را درست کنیم. مثلاً ورزش خوب، نظام تغذیهای خوب. آن چیزهایی که تو فکر میکردی، ناامیدیها، کسالتها، تاریک دیدن خیلی چیزها، بدبینیها، همه با یک نظام تغذیهای خوب برطرف میشود و می فهمی که تو بیخود فکر میکردی مشکل روانی داری. بعدا می بینی آن چه که فکر می کردی، مشکل روانی نیست. یک مشکل جسمی بوده و به نفسات زده. بدن کم آورده. چون بدن مرکب نفس است. اگر به بدن نرسی و نیازهای بدن را تأمین نکنی، روح گرفتار میشود.
پس ما باید برنامۀ غذایی خوبی داشته باشیم، یعنی من بدانم که اول باید از چه چیزی استفاده کنم. گاهی مشکل طبع نیست. واقعاً مشکلات معرفتی، شخصیتی، عقیدتی است.
خشم، شربت فوقالعاده تلخی است، اگر بتوانی آن را قورت دهی، شیرینیهای زیادی برایت میآورد.
گاهی غضب خوب و لازم است. اما باید بدانی که باید فقط نقش یک آدم عصبی را بازی کنی. مثلاً پدر و مادر باید یک جاهایی این نقش را بازی کنند. در برخورد با هر کسی ممکن است این ضرورت پیش بیاید. نه اینکه درونات به هم بریزد و به هم بریزی. لازم است که این کار را بکنیم. چون درمانگر است و کمک میکند.
قا/112
موانع شادی/ کینه توزی
[1] . سوره نور/ آیه 22.
کلیدواژه ها:
آثار استاد