مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«عقائد، اخلاق و رفتار و اعمال»، سه شاخه اصلی سازنده حیات آخرتی ما هستند. هر کس هر طور در اینجا زندگی کرده، ادامه همان وضعیت را در آنجا خواهد داشت. در این مسیر، "پرخوری" یکی از چیزهایی است که به شدت به انسان آسیب میزند و نمیگذارد انسان باطن انسانی پیدا کند.
ما دو نوع آینده داریم:
آینده اول) این آینده، عمر دنیاست که مشکوک است. چون نمیدانیم چقدر طول میکشد و چقدر زنده هستیم. خیلی وقتها انسانها آرزوهایی میکنند که قرار است کارهایی را بکنند؛ اما به آن نمیرسند و وارد نظام برزخی میشوند. مثل ازدواج کردن، درس خواندن، تعیین رشته کردن.
آینده دوم) آیندهای است که با وفات آغاز میشود. این آینده چند مرحله دارد و قطعی هم هست. یعنی تردیدناپذیر است. ما با وفات، در چرخه جدیدی از زندگی وارد میشویم که در آنجا نوع برخوردی که با ما میشود، بستگی به سبک زندگی ما در دنیا دارد و عبارت است از اینکه اخلاقمان چطور بوده؟ اعتقاداتمان چطور بوده؟ رفتارهایمان چطور بوده؟
ابدیت، یک مسیر بسیار طولانی است. دهها هزار سال طول میکشد تا به قیامت برسیم. یعنی یکسال، ۲ سال، هزار سال، ۱۰ هزار سال، ۲۰ هزار سال، ۵۰ هزار سال نیست؛ بلکه یک مسیر بسیار طولانی است تا قیامت و ما همین طور استمرار حیات داریم.
در قیامت، یک حشر جدیدی داریم. یک بعثت جدیدی است. 50 هزار سال است. یک استمرار و حیاتی است که در وجود همه ماست. همه ما این حیات را خواهیم گذراند. یک حیات جاودانه هم داریم که انتها ندارد و ابدی است و همینطور استمرار دارد.
پس تمام کیفیت حیات ما در نظام ابدی و حتی همین آینده مشکوک دنیایی ما، بستگی به وضعیت فعلی ما دارد که مبتنی بر سه اصل «اعتقادات، اخلاق و عملکردها» است. آدم اگر خودش را اینطور استمراردار نبیند، هم آیندهاش را به خطر میاندازد و هم دنیایش را خراب میکند.
پس اول باید یادت باشد که تو یک موجود جاودانه هستی و عمرت هم به اندازه عمر خداست. باید در این جاوانگی، عشق به خودت را در تمام این مدت داشته باشی. چون تو میخواهی در آنجا زندگی کنی، باید ابزار و وسائل زندگی را داشته باشی. هر چه که اینجا داری، آنجا هم لازم است. مثلا در آنجا ازدواج هست، دانشگاه هست، حوزه هست، زندگی هست، مسافرت هست، مهمانی هست، خوراک هست، خانه هست، مسکن هست. همه چیز در آنجا وجود دارد و استمرارش آن هم به شکل برزخیاش، بعد هم به شکل آخرتیاش است.
نکته بعد اینکه ما برای چه هدفی آفریده شده ایم؟ یعنی بهترین کیفیت زندگی چطور است؟ چطور میتوانیم هم دنیای خیلی خوبی داشته باشیم و هم آخرت خوبی؟
سفر طولانی زندگی ابدی نیاز به توشه دارد
نکته جالبی که قرآن میفرماید، این است که هر انسانی به تنهایی به آنجا میآید. می فرماید: «وَ كُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْداً[1]= و تمام آنها روز قیامت منفرد و تنها به پیشگاه حضرتش حضور مییابند». یعنی آنچه که از زندگی در نظام ابدی نصیب انسان میشود، خود و عملکردهایش است. یعنی دیدنیها، شنیدنیها، خوردنیها، لمسکردنیها، بوییدنیها، خیال کردنیها، توهمات، تعقلات، امور فوق عقلانی و معنوی، کل اینها ما را برای آن مسیر میسازد و مثل یک رحم در نظام برزخی ما، نظام قیامتی ما و نظام جاودانه ما تاثیرگذار است.
پس آنچه که شایسته است یک انسان بداند، این است که به هدف خلقت خودش توجه کند. یعنی انس و عشق و شباهت به خانواده آسمانی و خداوند تبارک و تعالی.
هر چقدر عشق، انس و شباهت انسان به خانواده آسمانی و خداوند تبارک و تعالی بیشتر باشد، وفاتش قشنگتر، زندگی برزخیش زیباتر، قیامتش سرافرازتر، و حیات بعد از قیامتش هم همینطور خواهد بود.
حالا در این مسیر باید یک مسیری را طی کنیم که اصطلاحاً به آن "صیرورت" میگویند. یعنی یک نوع شدن. مثل بچهای که در رحم مادر صیرورت دارد. یعنی صورت به صورت شدن. یعنی این نطفه دائماً شکلش عوض میشود تا یک بچه کامل بشود.
جنبههای انسانی ما در دنیا کامل نیست. ما به صورت یک گیاه و یک حیوان به دنیا میآییم. الان باید به مرور زمان جنبههای جمادی، گیاهی، حیوانیمان، حتی جنبههای عقلانیمان را تحت تصرف بخش فوق عقلانی در بیاوریم تا کم کم یک شکل انسانی به خودمان بگیریم تا موقع وفات.
موقع وفات معلوم میشود چه کسی به صورت انسان وارد برزخ میشود و چه کسی به صورت حیوان. آدمهایی که نتوانند به شکل یک انسان وارد برزخ شوند، زجرآور و وحشتناک است.
در دنیا فقط چند سال طول میشود یک صورت حیوانی را در چند لحظه به آدم تبدیل کنیم. اما وقتی انسان با همین صورت حیوانی به برزخ برود، میلیونها سال طول میکشد تا تحول صورت بگیرد. مثل در «رحم مادر» که در طول ۹ ماه جنین، یک بچه کامل میشود. این بخاطر قدرتی است که رحم مادر دارد. ولی وقتی به دنیا میآید، اگر یک بند انگشت کم داشته باشد، ۱۰۰ سال هم در دنیا باشد، دیگر نمیتواند آن بند انگشت را بسازد. چون دنیا توانش را ندارد. در آخرت نیز، نسبت به دنیا، حرکت خیلی کُند صورت میگیرد. برای همین است که تحول هم طول میکشد.
بنابراین، آن چیزی که ما خیلی به آن احتیاج داریم، این است که اول قدرت و سرعتمان را در "شدن" بالا ببریم. این فوقالعاده مهم است. برای اینکه این اتفاق بیفتد باید سبک باشیم. یعنی نگذاریم بخشهای پایینی (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) مزاحم ما باشند. باید سریع بخشهای فوق عقلانی در ما شکل بگیرد تا بتوانیم قدرت بگیریم و به سمت آدم شدن حرکت کنیم.
پس قدم اول، شروع آدم سازی است. بعد باید شروع به رشد و تغذیهاش کنیم. برای این هدف که او میخواهد به مقام خلیفة اللهی برسد؛ میخواهد مظهر همه اسمهای خدا بشود؛ میخواهد به معصومین شبیه بشود و به مقام معصومین برسد. برای همین است که میگوییم: «وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ= از تو می خواهم مرا به مقام محمودی که شما در نزد خدا دارید، برسانید». حالا برای رسیدن به این هدف باید مسیری را طی کند.
پرخوری، سبب تیرگی باطن انسانی می شود
در این مسیر یکی از چیزهایی که به شدت به انسان آسیب میزند و نمیگذارد انسان باطن انسانی پیدا کند، و انسان به اهل بیت شبیه بشود، "پرخوری" است.
یک موقع شما میگویی کسی مشروب بخورد، یک کسی قماربازی کند، گناه دارد؛ اما پرخوری از همه اینها بدتر است. البته در انواع گناهان کبیره در بخش اسراف، یک بخشش پرخوری است. ولی ما این را اصلاً گناه نمیدانیم. در حالی که ضررش بیشتر از بسیاری از گناهان کبیره است. اینکه انسان به پرخوری و پر بودن شکم عادت کند، بسیار به انسان آسیب میزند.
گاهی یک شخص نه شراب میخورد، نه بی حجابی میکند. نمازش را میخواند و به وظائف دینی اش هم عمل میکند، فقط پرخور است. او به جائی نمیرسد. یک کسی هم میبینید 20 ـ 30 سال گناه کبیره میکند ولی پرخور نیست. بعدا که توبه میکند، مشکلاتش را هم میتواند حل کند.
پس داستان روزه را خیلی ساده نگیریم. داستان روزه، حتی روزههای مستحبی، خیلی مهم و تاثیرگذارند. اگر روزه هم نگیرید، بدانید خالی بودن شکم و گرسنگی کشیدن، یک قدرت و یک کمال و یک فرصت است.
اگر دو نفر را در نظر بگیرید که ضریب هوشی و تواناییهایشان مساوی است، آن که گرسنگی و کمخوری بیشتری دارد، در نهایت سرعتش به شدت در مباحث معنوی بالا میرود نسبت به آن که پرخوری دارد.
میخواهم بگویم گرسنگی و روزه گرفتن، سرعت را زیاد میکند. به شرطها و شروطها. بعضیها بلد نیستند از روزه استفاده کنند. مثلاً در روز عرفه که یکی از مهمترین روزهای سال برای جبران و آمرزش است، نقل است که مواظب باشید روزهاش خوب است به شرط اینکه به کارهای معرفتی دعا و ذکر شما لطمه نزند.
در روایت داریم که بزرگان و اساتید درسهایشان را در این ماه سبک بگیرند و فشار علمی به افراد نیاورند. چون روزهاش واجب است. حتی از ماه رجب اساتید این تذکر را دادهاند که فشارهای کاری، زندگی و فشارهای درسی تان کمتر بشود. مثلاً استاد کلاسهایش را کوتاهتر کند. پس خودتان را سبک کنید که آن اتفاقات مهم معرفتی بیفتد.
ما نمیگوییم کسی زیاد روزه بگیرد، یا اینکه دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرد. اگر کسی بتواند بگیرد و توانایی داشته باشد، خیلی عالی است. اما بحث این است که گرسنگی و کم غذایی خودش قدرت و سرعت و فرصت است. خودش رشد است. خودش انرژی فوقالعادهای را برای انسان ایجاد میکند.
ما آدمهای زیادی داریم که ظرفیتهای معنوی فوقالعادهای دارند و هوش و عقلشان زیاد است. درس علمی زیاد میخوانند؛ اما به این یک نکته دقت ندارند. برای همین است که ضربه میخورند و اصلاً هم متوجه نیستند از کجا ضربه میخورند.
اگر کسی میخواهد بار سفر آخرت و ابدیت را ببندد، یکی از بهترین وسایل مورد نیاز و اسلحههایش در مقابل نفس و شیطان، "گرسنگی" و "سبک شدن شکم" است.
پرخوری، خوش فکری را از انسان می گیرد
از وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) روایت است: «مَنْ زَادَ شِبَعُهُ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ وَ مَنْ كَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ حَجَبَتْهُ عَنِ الْفِطْنَة= هر کس زیاد سیر بشود، پرخوری او را سنگین میکند، و هر کس که پرخوری او را سنگین کند، حجاب برای خوشفکری و خوشفهمی میشود».
آدمهای سنگین و پرخور، قدرت تعقل و تیزهوشی ندارند. شما اگر گرسنه سر کلاس بیایید، نه گرسنهای که دردتان بیاید؛ بلکه به این معنا که پرخور نباشید و شکم سبک باشد. اینطور که شد، یک چیزی از کلاس میفهمید.
آدمی که خیلی خوب و قوی است، تیز و معنوی هست، اگر با پرخوری وارد کلاس و جلسهای شود، با یک آدم ضعیف که کمخوری کرده، آن ضعیف بیشتر برداشت میکند تا آن آدم قدر و قوی و معنوی که پرخوری کرده. در نماز شب همینطور است. در احیا همینطور است. در ماه رمضان همینطور است. در شبهای قدر همینطور است.
کسی که در شب قدر پرخوری میکند و می خواهد در احیا شرکت کند، احیایش مرده است. او اصلاً احیا ندارد. برای همین می بینید تندتند چرت میزند. ورق میزند تا ببیند چه موقع دعای جوشنش تمام میشود تا برود خانه سحری بخورد. یعنی او اصلاً نمیتواند با باطن ماه مبارک ارتباط بگیرد. نه با امام زمانش، نه با باطنهای معنوی دیگر. همه برایش زحمت است.
امیرالمومنین در نهجالبلاغه فرمودند: «رُبَّ صائِمٍ لَیسَ لَهُ مِن صیامِهِ اِلاَّ الجُوعِ وَ الضَمان= چه بسیار روزهداری که از روزهاش هیچ بهرهای جز گرسنگی و تشنگی نمیبرد».
پس کسی که کار فکری دارد. مثلا میخواهد برای کنکور درس بخواند و امتحان دارد، مسابقه دارد. یا قرار است طرح و برنامهای بریزد. میخواهد تصمیمی در زندگیش بگیرد. باید شکمش خالی باشد تا بتواند خوب تصمیم بگیرد. با شکم پر نمیتواند تصمیم بگیرد. چون خیلی از چیزها از ذهنش میپرد.
حضرت امیر (علیه السّلام) در فرمایش دیگری فرمودند: «إِیَّاكَ وَ الْبِطْنَةَ فَمَنْ لَزِمَهَا كَثُرَتْ أَسْقَامُهُ وَ فَسُدَتْ أَحْلَامُهُ= از پرخورى بپرهیز كه هر كس پایبند آن شود، بیماریهایش زیاد مىگردد و خوابهاى پریشان مىبیند». چون میخواهی به سمت مقام محمود حرکت کنی، فقط شکم سنگین نیست که بدنت را سنگین میکند؛ بلکه روحات را هم سنگین میکند.
آدمی که شهوت شکم دارد و دائما پرخوری میکند، مریضیهایش زیاد میشود. اکثر سرطانها و مرگ و میرها از زیاد خوردن است، نه از نخوردن. سکتههای قلبی و مغزی، انواع قند و چربی که ما میگیریم، به خاطر این است که بد یا زیاد میخوریم.
یک جامعه کمخور، جامعهای است که مریضی در آن خیلی کم است. این هم چون در فهرست گناهان کبیره نیست، ما خیلی آن را جدی نمیگیریم. درحالی که تاریکی خیلی از گناهان را سر آدم میآورد.
آدم پرخور که همیشه مواظب شکم و مزه و طعم است، به انواع گناهان آلوده میشود. از شهوتهای جنسی بگیرید تا مشکلات اخلاقی، یعنی از فحشاهای ظاهری تا فحشاهای باطنی.
کسی که شرط دارد که همیشه غذاهای فلان جور را بخورد، مجبور است برای رسیدن به این نوع غذاها امتیاز بدهد. یعنی باید از عمرش و شرافت و اخلاقش امتیاز بدهد تا همیشه سفرهاش رنگی باشد.
پرخوری، خوابها را هم خراب و فاسد میکند. مثلا شخص لیاقت دارد خواب امام زمان علیهالسلام را ببیند؛ اما نمیتواند ببیند. میخواهد با فرشتهها و معصوم ارتباط بگیرد؛ اما شکم سیر که نفس را مشغول میکند، نمیتواند به رؤیت حضرت برسد و نمیتواند پرواز کند. برای همین است که خوابهایش خوابهای پریشان و آلوده است. اگر هم خوابهای خوب ببیند، وسطهایش کلی چرت و پرت و چیزهای مسخره و بی معنی میبیند و خواب خوبش خراب میشود. چون یک جا نفسش را خراب کرده است.
«خواب» چیزی است که به تو قدرت و انرژی میدهد و میتواند تو را خیلی جلو ببرد؛ اما تو با پرخوری، آن را فاسد می کنی و فرصت بهرهبرداری را از دست میدهی..
کسی که میخواهد از شب قدر استفاده کند و پرواز کند؛ اما با یک بیاحتیاطی پرخوری میکند و سر سفره تا آنجایی که جا دارد میخورد. او دیگر نمیتواند رشد کند و تمام شب قدرش را کور میکند. اشک و حس ندارد. جوشن کبیر میخواند؛ اما با آن، هیچ حسی ندارد.
پرخوری انواع دارد. مثلا پرخوری خیالی. شخص نشسته پای تلویزیون همه فیلمها را نگاه کرده، در گوشی تلفنش سرک کشیده و چیزهای مزخرف دیده، حالا میخواهد با این فیلمها در شب قدر به احیا برود. این که روحش را سنگین کرده، چطور می تواند از شب قدرش استفاده کند؟ درک شب قدر برایش معنایی ندارد. چون خیال این آدم سنگین است.
منشأ قساوت دل و فساد بدن، پرخوری است
«إِیَّاكُمْ وَ الْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مَقْسَاةٌ لِلْقَلْبِ مَكْسَلَةٌ عَنِ الصَّلاَةِ مَفْسَدةٌ لِلجَسَدِ= از پرخورى دورى كنید كه مایه قساوت دل، تنبلى در نماز و تباهىِ بدن است».
قلبی که باید با خدا، با خانوادۀ آسمانی ارتباط بگیرد، با پرخوری کور و قسی میشود؛ بیرحم و بیعاطفه میشود.
پرخوری، عشقهای زمینی را هم خراب میکند. عواطف را خراب میکند. روابط زن و شوهر را خراب میکند. روابط پدر و فرزندی را خراب میکند. چون قساوت قلب میآورد. قلب هم که قساوت پیدا کند، منشأ اختلافات، فتنهها، حسادتها، گرفتاریهای زیاد برای انسان می شود.
چقدر خانوادهها هستند که بر سر قضیه شکم به جان هم میافتند. تو 17 ساعت روزه گرفتی برای اینکه ملکۀ تسلط به نفسات را ایجاد بکنی. این لذت دارد. آدم باید فکر بکند که من 17 ساعت روی نفسم کار کردم و بر آن غلبه کردم و حالا به قدرت و سلطنت رسیده ام. حالا موقع افطار میخواهد رانندگی بکند، انگار وحی منزل است که من حتماً باید موقع اذان سر سفره باشم.
خدا از همه ما موقع افطار امتحان میگیرد. مثلاً مرد از راه رسیده و الان گرسنهاش است. ماه رمضان است و خانم میگوید غذا آماده نشده، چون برق رفته بود؛ یا گاز قطع شده بود؛ یا آب قطع شده بود، غذا نتوانستم درست کنم؛ یا غذا سوخت. یا هر چیزی که مربوط به شکم باشد، خراب شد. اگر این اتفاق ها افتاد و هیچ تأثیری در حالت ایجاد نکرد و گفتی فدای سرت؛ اشکال ندارد و مهم نیست. من بروم نمازم را بخوانم تا غذا آماده بشود. تعقیباتم را بخوانم؛ نماز عشایم را بخوانم تا غذا آماده بشود. این آدم بهشت ایجاد میکند، ولی کسی که بهم میریزد، جهنم دارد.
«مَكْسَلَةٌ عَنِ الصَّلاَةِ» یعنی پرخوری شبانه، باعث میشود نماز صبحهایت قضا شود. کسی که نماز صبح نمیخواند، نمازهای دیگرش هم فایدهای برایش ندارد. مسجد میرود نماز اول وقت هم میخواند؛ اما پروازی ندارد. نماز مغرب و عشا میخواند؛ اما پرواز ندارد. نماز شب هم میخواند؛ ولی هیچ تحولی ندارد. ثواب هم به او میدهند. چون نماز میخواند؛ ولی فایدهای ندارد. چون نمی تواند رؤیتی، تمرکزی، حضور قلبی و ملاقات عاشقانه ای داشته باشد.
«مَفْسَدَةٌ لِلْجَسَدِ» یعنی پرخوری بدن را فاسد میکند. همان طور که قند خون باعث می شود بعضی افراد چشم خود را از دست بدهند؛ یا پایشان را قطع کنند، پرخوری هم بدن را فاسد میکند. بدن هم که فاسد شد، روح دیگر نمیتواند کاری بکند. چون عمر و وقت و بودجه و انرژی تو باید صرف دکتر شود.
قا/169
ماه رمضان/پرخوری
[1] . سوره مریم/ آیه 95.
کلیدواژه ها:
آثار استاد