مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
مؤمن دلبستهی ابدیت است و کم و زیاد دنیا او را متأثر نمیکند و در هر حالی خدا را شکر میکند. اگر زیاد باشد خدا را شکر میکند که داراست و اگر هم کم باشد شکر میکند که برای آخرتش ذخیره شدهاست.
آخرین فراز حدیث را که توضیح دادیم این بود که اگر می خواهی پارساترین مردم باشی نسبت به دنیا زاهد باش. (فازهد فی الدنیا) یعنی کمیت و کیفیت دنیا انسان را به گریه نیندازد. توصیه ی دیگر جهت پارسایی «رغبت داشتن به آخرت» است (وارغب فی الاخره) «زهد» پشت کردن به نعمتهای دنیایی نیست> بلکه دلبستگی نداشتن است که منشأ همهی فسادها و غم و غصهها میباشد.
مؤمن دلبستهی ابدیت است و کم و زیاد دنیا او را متأثر نمیکند و در هر حالی خدا را شکر میکند. اگر زیاد باشد خدا را شکر میکند که داراست و اگر هم کم باشد شکر میکند که برای آخرتش ذخیره شدهاست. غصه، مربوط به چهاربخش پایینی است و غصهی بخش پنجم برای دلتنگی خداست و دردآور نیست و عین آرامش و شادی است. غصههایمان را بررسی کنیم، اگر مربوط به بخشهای پایینی باشد که عین خودخواهی است ولی اگر مربوط به انسانیت انسان باشد مبارک بوده و شادیآور است ضمناً درجه هم دارد. قیمت انسان هم به موضوع غم و شادیاش است.
«زهد» یعنی مراقب باشیم که دغدغههایمان مربوط به چهاربخش پایینی نباشد. «لِكَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ= تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نكنید»(حدید/23). مؤمن در هر حالی شاکر است. بلال حبشی وقتی به خواستگاری دختری میرود میگوید که اگر او را به ازدواج من درآورید که خدا را شکر، و اگر هم اینطور نشود خدا بزرگ است. ما باید در کسب مال تلاش کنیم ولی مراقب باشیم که با از دست دادن آن غصه نخوریم. «غصه» اگر فراهم فوق عقل شود، تعلق است. کسی که تعلق ندارد ممکن است در مصائب دنیا متأثر شده و گریه کند، ولی از شادیهای فوق عقل او کم نمیشود. شادی حقیقی در گرو دلبسته نشدن است. حواسمان باشد که غصهی دنیا فشار قبر برای ما ذخیره میکند. کسی که برای دنیا میگرید در آسمان بیآبرو شده و خیلی کوچک است و با فرهنگ آخرت انس ندارد.
ملاک، صورتهای عبادی ما نیست بلکه میزان دلخوشی ما نسبت به غیب است. «المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرّکه العواصف = مؤمن مانند کوه استوار است و بادها نمیتوانند او را تکان دهند». ما فرزندان حضرت زهرا و حضرت زینب و امیرالمومنین (علیهمالسلام) هستیم که دنیا هرگز آنها را به گریه نینداخت. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بعد از آن همه مصیبت فرمودند: «و ما رأیت الا جمیلا». اساساً خیلی ناپسند است که انسان نتواند با خانوادهی آسمانیاش کنار نیاید. کسی که حسود است در واقع به فرزندان اهلبیت (علیهمالسلام) حسادت کرده به کسانی که خواهر و برادر دینی او هستند.
بخیل و حسود هم دنیایشان را خراب میکنند هم آخرتشان را و این حماقت بزرگی است. بزرگان قائلند کسی که تحمل سخن و رفتار دیگران را ندارد، قابلیت سیر و سلوک ندارد. اولین وظیفهی استاد در زمینهی حکمت عملی همین است که ببیند شاگرد تحمل پرخاش و تندی را دارد یا نه؟ و برخورد محترمانه و غیر محترمانه برای او فرق میکند یا نه؟ اگر برایش مهم بود یعنی به درد باشگاه انسانی نمیخورد. بالغ کسی است احساس حقارت، عقب افتادن از دیگران و چشم و همچشمی و ... نداشتهباشد، و الا مانند کودکی میماند که سر خوراکی غصه میخورد.
اگر سر «منِ» اضطراب آفرین را نبریم، هم دنیایمان خراب میشود و هم آخرتمان. رمز اینجاست که مؤمن تحت هیچ شرایطی چیزی را از دست نمیدهد و در هر حالی آرامش دارد. انفاق در راه خدا انسان را تطهیر میکند. چنانچه به یکی از انفاقهای مالی «زکوه» میگویند. هم پاکی در آن است و هم رشد. کسی که مال را نگهداشته و نمیبخشد هم کوچک میشود و هم نکبت به سراغش میآید. هرقدر زهدمان نسبت به دنیا بیشتر و رغبتمان به آخرت افزایش یابد، قدرتمان افزایش پیدا میکند. انسان زمانی که به دریا میرود، اگر نهنگ و کوسه را ببیند و منقلب شود یعنی در اثر ترس دمای بدنش افزایش یابد حتماً به او حمله میکنند ولی خوب است که تعادلش را حفظ کرده و خونسرد باشد. عصبانیت و حسادت هم همینطور است اگر کسی بتواند آرامش خودش را حفظ کند از شر آنها نجات مییابد ولی اگر حساسیت نشان بدهد، ذخیرهی قبر و باعث فشار قبر میگردد.
«تجاهل» و «تغافل» و نقش آن در زهد انسان
انسان باید اهل تجاهل و تغافل باشد و این در گرو اصالت دادن به آخرت است. بهشتی در انتظار ماست که به تعبیر قرآن عرض آن به اندازهی آسمانها و زمین است و حضرت فرمودند: فاصلهی بین درجات آن به اندازهی زمین تا آسمان است.
ما با توجه داشتهباشیم که با عصبانیت و حسادت و ... چنین بهشتی از کفمان میرود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «من بکی علی الجنّه دخل الجنّه و من بکی علی الدنیا دخل النّار» کسی که برای بهشت بگرید وارد بهشت میشود و کسی که برای دنیا گریه کند داخل آتش میشود. و در حدیث دیگر میفرمایند: در قیامت مؤمن وقتی در بهشت به رویش گشوده میشود، اگر ملائک او را یاری نکنند (از هیجان) در جا میمیرد.
وقتی به چیزی تعلق پیدا میکنیم، کوچک شدهایم و قیمتمان از آن کمتر است. هر چیزی که بتواند دل ما را تسخیر کند قدرتش از ما بیشتر است. دل همهی هستی انسان است و خداوند برای دل او لفظ اله را برگزیدهاست. اله یعنی دلبر. هیچ چیز قابل نیست که دل انسان را ببرد. هیچ فحشایی بالاتر از غصه خوردن برای دنیا نیست. چه فاحشههایی که بیرغبت از ما نسبت به دنیا هستند. همهی بحث ما دربارهی غرور انسانی است که ما باید داشتهباشیم. چرا به ما احساس غرور، حسادت، رقابت و تکبر و ... دست میدهد. «انّ الله حرّم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن» چه فحشایی بالاتر از اینکه ما غصهی دنیا را بخوریم. تعلق به بخشهای پایینی اینطور ما را بدبخت و ذلیل کردهاست. ما باید دندان طمعمان را از طبیعت بکَنیم. کسی که هنوز حس حقارت داشته یا حسود و تندخوست یعنی «من طبیعی» او زنده است که میتوان او را متأثر کرد. اگر این «مَن» را از بین ببریم نتیجهاش تغافل است که نیمی از شخصیت عاقل را تشکیل میدهد. به علی (علیه السلام) فحش میدادند، حضرت میگفت که با علی دیگری هستند. شرایط قرب به «ولی الله» شبیه او شدن است. حضرت از موضع عذرخواهی هم خارج شده و اساساً تغافل میکند. به ما توصیه شده که عذر دیگران و لو به دروغ را بپذیریم.
کسی که عرضهی نادیده گرفتن گناهان و خطاهای خودش و دیگران را ندارد خیلی ضعیف است و از پرواز باز میماند. امیرالمومنین (علیهالسلام) میفرمایند: «كلُّ شیءٍ مِن الدُّنیا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِیانهِ، وكلُّ شیءٍ مِن الآخرةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ، فَلْیَكْفِكُم مِن العِیانِ السَّماعُ، ومِن الغَیبِ الخَبَرُ = هر چیز دنیا، شنیدن آن بزرگتر از دیدن آن است؛ و هر چیز آخرت، دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است. پس، به جای دیدن آخرت و مشاهده آنچه از دیدگان شما پنهان و در پس پرده غیب است، به همان شنیدن و خبر یافتن [توسط پیامبران ]اكتفا كنید».
هر کدام از نعمتهای دنیا را که در نظر بگیریم چنین ماهیتی دارد و انسان تا زمانی که دربارهی آن میشنود و رویای رسیدن به آن را میپروراند خیلی در نظرش بزرگ است ولی وقتی به آن دست مییابد متوجه میشود که آن قدرها هم که او تصور کرده مهم نیست و این به دلیل غلبهی توهم بر عقل است. مثل اینکه عقل به ما میگوید که مرده با ما کاری ندارد و وهم باعث ترس از مرده میشود و کسی که میترسد، واهمهاش بر عقل او غلبه کردهاست. کسی که مباحث دشمن شناسی، حلم، غضب و مهرورزی و ... را گوش کرده و باز هم اظهار میدارد که عصبانی و پرخاشگر است دچار توهم است و با عقلش به دریافت مباحث نپرداختهاست. خانمی به من مراجعه کرده و از بابت استفادهاش از کتاب «درّ و صدف» جهت ارائه پایاننامه تشکر کرد در صورتی که خودش حجاب نداشت. این شخص باید خیلی شرمندهی بیحجابیاش باشد زیرا اطلاعات لازم را دارد.
«... و کلّ شی من الاخره عیانه اعظم من سماعه» و هر چیزی از آخرت دیدنش از شنیدنش بزرگتر است. هرقدر از نعمتهای آخرت، قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و ... به ما بگویند اصل آن برای ما قابل فهم کامل نیست. و خداوند در قرآن میفرمایند: «و ما تعلم نفس ما اخفی لهم من قرّه اعین» هیچ کس نمیداند که چه چیزی از نور چشم «چشم روشنی» برای ایشان پنهان کردهایم. نعمتهای دنیا و آخرت فقط یک شباهت اسمی با هم دارند و اصلاً قابل مقایسه نیستند. با مثالهایی از دنیا این مسئله ملموس میگردد، شما اسلحه را در زمانهای قدیم در نظر بگیرید و در حال حاضر سلاحهایی وجود دارند که با فشار دادن یک دکمه در اقصی نقاط جهان انفجار و نابودی صورت میگیرد. ممکن است دهها سال دیگر سلاحهایی اختراع شوند که خیلی پیشرفته هم باشند. ضمن اینکه به همهی آنها لفظ اسلحه و سلاح اطلاق میگردد: «... فیکفیکم من العیان السّماع و من الغیب الخبر» برای شما شنیدن از دیدنیهای آخرت و خبر از غیب کافی است.
علی (علیه السلام) در واقع به ما میفرمایند همین خبری که به شما میدهم، برایتان کافی است. با این اوصاف نباید افراد به جان هم بیفتند که حضرت امام رضا (علیه السلام) تهدید به نفرین کردهاند دربارهی کسانی که کینه به دل دارند. «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه» مسلمان، کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در سلم و سلامتی هستند. کسانی که اهل کنایه زدن هستند هارند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «من بکی الجنّه دخل الجنّه و من بکی علی الدنیا دخل النّار» کسی که رای بهشت بگرید، داخل بهشت شده و کسی که بر دنیا گریه کند داخل آتش میشود. ما باید رفتن به بهشت و جهنمی نشدن برایمان موضوعیت داشتهباشد. چه کسانی که برای آیندهای موهوم در دنیا حاضرند کلی زحمت و حتی خسارت متحمل شوند. ولی حاضر نیستند برای آیندهی قطعی که خدا وعده داده هیچ سرمایهگذاری کنند.
اگر انسان حرف معشوقش را باور نکند این چه عشقی است؟ علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «شَوِّقوا أنفُسَكُم الى نَعیمِ الجَنَّةِ تُحِبّوا المَوتَ و تَمقُتوا الحَیاةَ= جانهاى خود را مشتاقِ نعمتهاى بهشت گردانید، تا مرگ [و رسیدن به بهشت] را دوست بدارید و زندگى [در این دنیا] را دشمن». انسان با معشوقهای هر پنج بخشش خیالپردازی و عشقبازی دارد. اعم از معشوقهای حسی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی. متخصص مغز و اعصابی نقل میکرد که در دوران محصلیاش پایین نوشتههایش با عنوان «متخصص مغز و اعصاب» امضاء میکردهاست.
این همه داستان، پیامک و متنهای مختلف زاییدهی خیال هستند. ما از خانوادههایمان، وسایل و تفریحات و ... بدون اینکه به ما توصیه شود لذت میبریم چطور باید از ما بخواهند که از خدا لذت ببریم و با امام زمانمان رابطه برقرار کنیم؟ ما در هزینه کردن و اشتیاق به امام زمانمان خیلی ضعیف عمل میکنیم. سعی کنید حداقل روزانه یک روز با خانوادهی آسمانیتان خیالپردازی عاشقانه داشتهباشید که اگر نتوانید اصلاً عاشق ایشان نیستید. «... و ارغب فی الاخره» دستور نیست راه و روش است. اگر در خیال عشقبازی نکنید در واقعیت راه نخواهید یافت. اگر جنینی سقط گردد و یا کودکی از دنیا برود پدر و مادر دائماً با خیال با او رابطه دارند در صورتی که آنها در جایی خیلی بهتر بوده، و لیاقتشان فوق این والدین بودهاست. حضرت صادق (علیه السلام):« همانا اطفال شیعه مورد تربیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستند. با خانوادهی آسمانی خلوتهای عاشقانه داشتهباشیم که والله آنها شنیده و پاسخ میدهند. انسان به هر چیزی که میخواهد برسد اول شوق آن را پیدا کرده و با آن خیالهای عاشقانه میکند تا از خود بیخود شده و به آن نایل میشود که در غیر اینصورت انسان به هیچ معشوقی نمیرسد.
برای خیالپردازی باید وقت بگذاریم. تعقیبات نماز ما پنج دقیقه خیالهای مقدس با معصومین (علیهمالسلام) باشد. باید در عشقبازی حریص شویم به حدی خداوند در اطراف ما معشوقهای مقدس قرار داده که اگر خیالپردازیهای مقدس در ما احیاء گردد نمیدانیم که با کدامیک انس داشته و خلوت نماییم. انسان بدون خلوت به هیچ جا نمیرسد. اگر مدتی این روش را ادامه دهیم امکان ندارد که به سراغمان نیایند؛
عشق معشوقان بسی افزونتر است لیلی از مجنون بسی مجنونتر است
کلیدواژه ها:
آثار استاد