مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
معاویه غالباً برای جذب افراد به خود، پول و عمل و نظائر اینها می فرستاد. مردمان فقیر که از ماست سیر نشده بودند یک دفعه معاویه چند خیک عسل برای آنها می فرستاد، و گاهی کیسه پولی در خیک عسل می گذاشت تا مردم به طرف امیرالمؤمنین (ع) نروند، و کم کسی بود که از پول و عسل بگذرد و دست از علی (ع) برندارد.!
روزی معاویه برای اینکه ابوالاسود دئلی (3) را که از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود جذب کند، چند خیک عسل برای او فرستاد. او در مسجد بود، نامه معاویه را به او دادند و گفتند: خیک های عسل (یا حلوائی بسیار خوشمزه و خوش رنگ) را به خانه ات بردیم.او به منزل آمد، دید دختر پنج ساله او می خواهد انگشتی از عسل در دهان گذارد. گفت: ای دخترم از این مخور که سم می باشد. و دختر انگشت عسل را بخاک مالید و اشعاری را خواند که مفهوم آن این است: ای پسر هند آیا با عسل مصفّی می خواهی دین و ایمان ما را ببری اصلاً ما دست از علی (ع) بر نمی داریم.ابوالاسود نامه معاویه را به یک دست و دخترش را به دست دیگر گرفت و نزد امام آورد و شعرهای دخترش را برای حضرتش خواند. امام خندید و در حق ایشان دعا فرمود.(4)
3. او پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) وامام حسن (ع) و امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) را درک و در 85 سالگی در بصره به مرض طاعون وفات یافت. او به امر امیرالمؤمنین (ع) کتابی در علم نحو نوشت و کلمات قرآن را نقطه گذاری کرد.
4. خزینه الجواهر ص 536
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد