مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در میان انواع بهشت، بهشت «دارالکرامة» جایگاهی است که مخصوص اهل ایمان است و آن را به هرکسی نمیدهند. فقط نصیب کسانی می شود که 1) خودشناسی داشته باشند. 2) از گناهان کبیره اجتناب کنند.
قرآن می فرماید:«إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِیماً[1]= (ای اهل ایمان) چنانکه از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند دوری گزینید، ما از گناهان دیگر شما درگذریم و شما را به مقامی نیکو برسانیم».
پس اگر از گناهان کبیره اجتناب کنید، خداوند بقیه گناهان تان را میپوشاند و آن لغزش ها را اصلاً نمیبیند و به روی شما هم نمیآورد و شما را به جایی میبرد که خیلی ارزشمند است. در این مکان، انسان احساس میکند که چقدر محترم و عزیز و بزرگ است. بینهایت موجود در آنجا عاشق او هستند.
پس حواسمان به قیمت ها باشد. نه خودمان و نه بچه هایمان، نه نسل مان، نه همسر مان و هیچ کس را غافل نکنیم. هیچ کس را منحرف نکنیم که سراغ چیزی برود که لایق او نیست.
نکته مهم این است که همه عاشق کرامت، بزرگ شدن، مورد احترام قرار گرفتن، شخصیت داشتن، دیده شدن و تحسین شدن هستند. این هم در وجود همه انسانها ذاتی است. چون جنس انسان، جنس بزرگی است. در این راستا قرآن میفرماید: بعضی ها میفهمند که انسان هستند. یعنی میفهمند که «نه جمادند، نه گیاهند، نه فقط یک زن یا یک مرد هستند، نه فقط استاد دانشگاه و نه فقط داری عقل هستند. می فهمند که فقط این چهار بخش «جماد و گیاه و حیوان و انسان» همه ی جنبههای وجودی من نیستند؛ بلکه ابزار حیات دنیایی من هستند و می دانند که وقتگذاری در این کمالات، اگر برای بخش «فوق انسانی» که بخش اصلی وجود ماست نباشد، همه زندگی خسران است. چون ابدیت از دستش می رود. ارزش را در این نمی بیند که با کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» به دیگران پز بدهد. هر چند تلاش می کند، ولی از آنها برای ابدیتش استفاده می کند.
چگونه مورد اکرام، احسان و بزرگی قرار بگیریم؟
اگر کسی با کمالات دنیایی ابدیتش را بسازد، در دار کرامت بهشت قرار می گیرد. یعنی محترمانه در بهشت قرار می گیرد. یعنی انسان علاوه بر اینکه وارد بهشت میشود و آسایش در بهشت در اوج قرار دارد. یک چیزی بالاتر از خود بهشت آنجا وجود دارد و آن این است که انسان در بهشت حس بزرگی و اکرام دارد. این آن نیاز اساسی انسان است. ولی انسان را اگر با خواری به بهشت بفرستند، تحقیر میشود و به او خوش نمیگذرد.
حقارت نفس، موجب نابودی انسان میشود و همه چیزش را از دست میدهد. این حقارت هم فرقی نمی کند در کدام بُعد باشد. در بعد جمادی، گیاهی، حیوانی یا عقلی. در حالی که اگر کسی فهمید انسان است، برای نداشتن هایش غصه نمیخورد. چون قیمت را به اینها نمیداند.
کسی که میگوید دختر من باید مهریهاش 500 یا 100 یا 200 سکه باشد، او یک جایی قیمت از دستش رفته. خودش خبر ندارد. دخترش اصلاً نمیتواند ازدواجی که مورد رضای خداست، داشته باشد.
شما نگاه کنید، اگر فقر خجالت آور بود، خداوند انبیاء را نوعاً فقیر قرار نمیداد. پیغمبر ما خیلی وقتها دست خالی بود. خود «مَثَلهای اعلی» یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین چیزی نداشتند بخورند. آن مقداری هم که داشتند، انفاق کردند. برای همین بزرگ شدند. پس مستأجر بودن و وضع مالی خراب، حقارت ندارد. اما برای کسی حقارت دارد که خودش را در این حد تعریف کرده و این حقارت را قبول کرده باشد. اما کسی که شرافت انسانی دارد، اصلاً نمیتواند به حقارت های دنیایی فکر کند. اصلاً شرافتش اجازه چنین فکری نمیدهد و شرافتش اجازه غصه خوردن به او نمیدهد. نه عصبانی شدن، نه زودرنجی، نه حساسیت، نه دلخور شدن و نه حماقت هایی که الان همه مردم جهان را گرفته، هیچ کدام او را گرفتار و درگیر نمی کند. در کشور ما هم کم نیستند افرادی که گرفتار این بیماری ها و چشم و همچشمیها و رقابتها در کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی و علمی» شده اند. افراد سعادت و سلامت جسم و روح دنیایی و آخرتیشان را گذاشتنه اند سر یکی از این کمالات.
نگاه کنید امروزه مردم همه برای همدیگر کلاس میگذارند. این اصلاً چیز قشنگی نیست. تو چه کسی هستی؟ چه چیزی برای تو هست؟ این وجود و قیافه و استعداد و مغز و هوش تو که مال تو نیست. این که تو تا الان بزرگ شده ای، خودت که این کار را نکردی. دیگران به تو کمک کردند. در اوج فقر و بدبختی و وابستگی به اینجا رسیدی. حالا برای چه کسی کلاس میگذاری؟ برای چه کسی بزرگی میکنی؟
قرآن میفرماید: «وَ الْعَصْرِ /إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ/ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» در بین خسران ها آدم حسابی هایی وجود دارند که اهل خسران نیستند. چون برای کمالات دنیایی شان ارزش قائل نیستند.
پس بدان که هر چقدر باطل در وجودت بزرگ باشد، حق کوچک می شود و هر چقدر حق را کوچک کنی، خودت حقیر می شوی. درحالی که خانواده و اصلت حق هستند. خودت هم حق هستی. با بزرگ کردن باطل در وجودت، اصل و نَسَبَت و خودت را انکار میکنی. بزرگی فرزند اهل بیت بودن را انکار میکنی. میخواهی جایش را با کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» پر کنی. حواست نیست که فرزند حضرت زهرا هستی. با او لذت نمیبری. با او سرپا و سرشار نیستی. با او احساس شخصیت نمیکنی. اینها موجب تحقیر انسان میشود.
وقتی انسان با کمالات دنیایی که واقعاً هم کمال هستند، امّا غیرحقیقی، پیوندی با آخرت برقرار نکند، دچار توهم میشود. وقتی انسان با کمالات غیر حق پیوند بخورد، فرصت بزرگی حق را از دست میدهد. شما هر چقدر اینها را جدی بگیرید و مهمتر از خدا بدانید، در نگاه خدا کوچکتر میشوید. در نگاه اهل آسمان تحقیر میشوید. اینطور که شد، فرشتهها هم حالشان از ما به هم میخورد، اما وقتی شان های پایینی را برای آخرتت مصرف کنی، اینها همه عبادت و نورانیت میشود.
علی (علیه السّلام) وقتی که متقین را ترسیم میکند، میفرماید: «عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْیُنِهِمْ[2]= عظیم شد خالق در وجودشان، پس حقیر شد در چشمشان، هر چه بجز خداست». یعنی قشنگیشان این است که خدا در چشمشان خیلی بزرگ و غیر خدا خیلی کوچک است.
ذات هر انسانی این را میخواهد که هر جا هست، مورد احترام، اکرام و بزرگی قرار بگیرد، اما نه با حقارت. حالا چگونه مورد اکرام، احترام و بزرگی قرار بگیریم؟ برای این کار، اول انسان باید با کرامت حقیقیاش آشنا شود و پیوند بخورد. تا وقتی که ذهنش درگیر کرامت های قلابی هست، تحقیر میشود. در آخرت نیز تحقیر میشود.
پس وقتی که میگویند: بهشت «دار کرامت» است، خوب دقت کنید که منظور چیست. یعنی بزرگی حقیقی در بهشت است. وقتی انسان وارد فضای بینهایت آسایش آخرت میشود، فقط این نیست که هر چه بخواهد برایش فراهم باشد؛ بلکه آن چیزی که برای شخصیتش لذت بخش است، این است که حس کند خدا من را خیلی دوست دارد. اهل بیت من را دوست دارند. فرشتهها من را دوست دارند. من در بین میلیونها بهشتی که اینجا در حیطه زندگی من هستند، عزیزترین فرد هستم.
برای همین هم خدا میفرماید: «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْكاً كَبِیراً[3]= و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی، عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت». مؤمن از این جهت ارضاء میشود که میفهمد در بهشت پادشاه است. آن هم یک بهشتی که به اندازه ی همه آسمانها و زمین است. این بهشت را هم فقط به یک نفر میدهند و مؤمن در آنجا کاملاً اشباع میشود.
انسان موجودی به بزرگی خداست
«کرامة» از کَرَم می آید. یعنی قیمت و کرامت. یعنی قیمتی بودن یا قیمت دادن، ارزش، بزرگی و بزرگواری. این نکته بسیار مهم است که چرا خداوند تبارک و تعالی یکی از اسماء بهشت را «دارالکرامة» معرفی میکند.
انسان چون از روح خدا آفریده شده، ذاتاً از بزرگی خاص برخوردار است. چون همه انسانها از اولین مخلوق خدا آفریده شدهاند. این عالیترین نمونه از خدا که در قرآن به آن «مَثَل اعلی» یا «نور محمد و آل محمدA» میگویند، اصل بزرگواری و بزرگی است. بزرگتر از «مَثل اعلی» امکان ندارد چیز دیگری باشد. همه ما چهره اصلیمان همان نور و همان کاملترین وجه الله و نور اهل بیت علیهم السلام است. بنابراین، همه در اصل و ریشه، تجربه بزرگی داریم و با بزرگی و علو زندگی کرده ایم.
خانواده ما همان خانواده آسمانی است که خاندان کرامت هستند و در جامعه کبیره به آنها می گوییم: «و أصول الکرم». یعنی اصل قیمت و اصل بزرگواری در خاندان ماست. پس انسان با این وراثت بزرگ به دنیا میآید. وقتی که به دنیا میآید، اصل و ذاتش او را به همان جایگاه بزرگش میکشاند. یعنی میخواهد به بزرگی و کرامت برسد. ولی هر کس بسته به نوع شناختی که از ارزش ها، آرزوها و آرمان هایش دارد، بزرگی را در همان شان تعقیب میکند. این شئون شامل این موارد است:
۱- شأن جمادی) اگر بچه در محیط خانواده، به گونهای تربیت شود که شخصیت جمادی پیدا کند، یعنی ارزشش را در جمادات بشناسد، شروع میکند به سمت بزرگ شدن در کسب «ثروت، پول، خانه، ویلا، اتومبیل، کارخانه، شرکت، زمین، مستقلات» و می خواهد یک حرکت قدرتمند بینهایتی را در این مسیر طی کند. چرا که خدا روحش را بینهایت طلب خلق کرده است و محدودیت را اصلاً قبول نمیکند.
امروزه می بینیم که میلیونها انسان جانشان را در کمالخواهی و بزرگی شدن در کمالات جمادی از دست می دهند. چرا این طور هستند؟ چون اینگونه تربیت شده اند که چیزی غیر از «پول، خانه، دلار، سکه، ویلا، اتومبیل، تلفن همراه، مبلمان» و اینطور چیزها را نمیشناسد. بنابراین، این روح بینهایت که آن را از خاندان خودش، یعنی از «مَثَل اعلی» به ارث گرفته، او را به سمت بینهایتطلبی میکشاند. اما چون نوع برنامهریزی هایش جمادی بوده و پدر و مادر و محیط، دائماً به او القاء کرده اند که تو اگر میخواهی به سعادت، قیمت و کرامت برسی و بزرگ بشوی و دیگران حسرت تو را بخورند، باید به این سمت بروی. پس این آدم بزرگ است، اما بزرگیاش در کمالات جمادی است.
2) شأن گیاهی) بعضیها این بزرگی را در کمالات گیاهی میبینند. در این می بینند که از نظر شأن گیاهیشان در عالم اول باشند. مثل کسانی که کار ورزشی میکنند تا قشنگترین بدن، بهترین بدن و قویترین بدن را داشته باشند. بعضی ها می خواهند مشهور شوند و با عنوان زیباترین زن او را بشناسند. شأن و بزرگی این آدمها به این گونه کمالات است. مورد احترام دیگران هم قرار می گیرند. چون کرامت، بزرگی و احترام را با کمالات گیاهی جلب میکنند. متوجه میشوید که در جامعه، میلیونها آدم با بخش گیاهی بزرگ میشوند.
3) شأن حیوانی) بعضیها بزرگی را در شئون حیوانی می بینند. چون به چیزی غیر از این، خودشان را نشناخته اند. مثلاً کسی میگوید: بزرگی یعنی من به رئیس جمهوری، وزیری، استانداری، فرمانداری، سرداری، نماینده مجلسی و.. برسم. اینها تمام عمرشان را در کار دیپلماتیک و کار سیاسی گذاشته اند. حتی به همین عشق دانشگاه رفته و رشته ی علوم سیاسی خوانده که وارد کار سیاست بشود یا دیپلمات بشود یا سفر خارجی برود و کشورها را بگردد. میلیونها آدم امروز درگیر این گونه کمالات هستند و بزرگیشان را هم در همین می بینند.
4) شأن انسانی) یک عده از افراد همه چیزشان را فدا میکنند که در علم و دانش بزرگ بشوند تا به درجه پروفسوری، مجتهدشدن، دکتر شدن، نویسنده بودن، استاد شدن و... برسند یا رتبه هایی در اختراع و اکتشاف کسب کنند. اینها دوست دارند در این زمینه مورد احترام و تکریم قرار بگیرند و این نوع زندگی آنها را سرپا نگه میدارد.
در دنیا این چیزها وجود دارد و افراد با همین ها سرپا هستند و بزرگیشان را در به دست آوردن این گونه کمالات می بینند. هیچ انسانی هم نیست که دوست نداشته باشد بزرگ بشود و مورد اکرام، کرامت و احترام قرار بگیرد. زیرا ذات انسان دوست دارد که محبوب، بزرگ و مقبول باشد و مورد احترام قرار بگیرد و کمالاتی داشته باشد که آن کمالات دیده شود. کسی که به خودکشی و خیلی چیزهای دیگر میرسد، علتش این است که میفهمد آن چیزی که به دنبالش می رفته، سرابی بیش نبوده. برای همین است که وقتی به آنن کمالات رسید، یکدفعه زیر پایش خالی میشود و می بیند که هیچ چیزی برایش نمیماند و چیز دیگری هم ندارد که عرضه کند.
بهشت/دارالکرامة
کلیدواژه ها:
آثار استاد