www.montazer.ir
شنبه 23 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 9947
زمان انتشار: 9 ژانویه 2019
چه زمانی نعمت ها تبدیل به نقمت می شوند؟

احسان، جلسه 3، 91/05/19

چه زمانی نعمت ها تبدیل به نقمت می شوند؟

ما باید از دارایی ها و نعمت هایی که خدا به ما ارزانی کرده، خروجی داشته باشیم. زیرا هر یک از دارایی های انسان هم می تواند درد سر باشد و هم می تواند نعمت باشد. دارایی ها اگر انسان را به حق تعالی شبیه و نزدیک کنند، نعمت اند. اگر دارایی ها، کارهای خیر، سوابق و کمالاتی که داریم، انسان را به خودش مشغول کند، حتی اگر چیز خوبی هم باشد، مثل نماز، عبادات، قرآن، ذکر و ... آنقدر ما را به خودش مشغول کند که از صاحب نعمت غافل شویم، این نعمت دیگر نقمت و عامل غفلت است. یعنی انسان بعدا می گوید کاش نبود و اینها را نداشتم. بسیاری از افراد که وارد قبر و برزخ و قیامت می شوند، می گویند، ای کاش خیلی از نعمت ها را خدا به ما نمی داد. ای کاش توفیق خیلی از عبادتها را پیدا نمی کردیم. زیرا همان عبادت ها ما را بدبخت و خودخواه و خودپسند کرد و نسبت به مردم متکبر بار آورد. بنابراین، معلوم نیست که اینها بلا می شود یا نعمت. این مهم است که ما فقط میزانش را بشناسیم. میزانش هم این است که اگر بلایی انسان را به خدا نزدیک کرد، می شود نعمت؛ و اگر نعمتی انسان را از خدا دور کرد می شود بلا.

نعمت ها و نقمت ها نباید ما را غافل کنند

این یک قاعده است که نباید دارایی ها و نعمت ما را غافل کند. یکی از راه هایی که کمک می کند تا دارایی ها ما را غافل نکند، این است که خروجی داشته باشیم. یعنی بدی ها و بلاها هم نباید ما را از خدا غافل کند. علی علیه السلام می فرماید: «رب مرحوم من بلاء هو دواءٌ =چه بسا افرادی که بلایی سرشان آمده و دلتان خیلی برایشان می سوزد، اما همان بلا باعث رشد او می شود.» همان بلا داروست و شخص را به خدا نزدیک می‌کند. چه بسیار افرادی که می گوییم، خوش به حالشان؛ کاش من جای او بودم؛ در حالی که همان چیزی که تو نسبت به آن راغب هستی، همان چیز، آن شخص را بدبخت می کند و از خدا دور می کند.

برای رفتن به محضر خدا، تخلیه از شأن و منیت، الزامی است

نباید «شأن و من و منیت» برای خودمان درست کنیم. هیچ چیز نباید در ما بماند. ما وقتی به محضر خدا می رویم، باید با تخلیه کامل برویم تا چیزی در ظرف ما بریزند. اما وقتی این ظرف پر باشد، جایی ندارد که چیزی در آن بریزند. انسان زیرک، کسی است که وقتی پیش خدا می رود، هم خوبی ها و هم بدی ها را تخلیه می کند و خدا هم به  نسبت بدی ها و خوبی هایی که تخلیه کرده، خوبی های بهتر و بیشتری در ظرفش می ریزد.

انسان اگر به محضر یک استاد، عارف یا مربی هم می رود، باید خالی برود. اگر پر برود، چیزی دریافت نمی کند. کسانی هستند که پای درس و جلسات اساتید می نشینند، در حالی که قبل از رفتن، تخلیه نکرده اند و فقط برای انتقاد و غلط گیری می روند. اینها چیزی گیرشان نمی آید. بزرگان و اولیا و علمای بزرگ، حتی اگر به یک جنگل می رفتند، حتی اگر پای روضه یک آدم معمولی می رفتند، اول تخلیه می کردند؛ انگار هیچ چیز نمی دانند. برای همین بود که روضه به دلشان می چسبید. زیرا از هر چه مطرح می شد، عبرت می گرفتند. حتی از شاگردهای درجه چندم خودشان هم درس می گرفتند. به قول یکی از مراجع، آدم حتی از یک الاغ هم می تواند درس و پیام بگیرد. از یک مورچه هم می تواند درس و پیام بگیرد. اما یک نفر وقتی خودش را عالم، با سواد و با معلومات و کمال دانست، چون این همیشه پر است، پس چیزی گیرش نمی آید و آن آشغالهایی که جمع کرده، همان ها او را به خودش مشغول می کند. به فرموده قرآن فکر می کند:« وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا[1] = و خود مى ‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏ دهند».

به فرمایش امام صادق ع، 4 چیز، زکات 4 چیز است

امام صادق علیه‌السلام فرمود: « اَلْمَعْرُوفُ زَكَاةُ اَلنِّعَمِ وَ اَلشَّفَاعَةُ زَكَاةُ اَلْجَاهِ وَ اَلْعِلَلُ زَكَاةُ اَلْأَبْدَانِ وَ اَلْعَفْوُ زَكَاةُ اَلظَّفَرِ وَ مَا أَدَّیْتَ زَكَاتَهُ فَهُوَ مَأْمُونُ اَلسَّلَبِ[2] = احسان، زكات نعمت هاست؛ و شفاعت، زكات مقام؛ و بیماری ها زكات بدن؛ و گذشت، زكات پیروزی است؛ و هر آنچه كه زكاتش پرداخت شود، از دست رفتنش آسودگی باشد.» 

کار خیر و احسان به دیگران، زکات نعمت است. اگر نعمتی نصیب شما شد، اولین چیزی که انسان باید به آن فکر کند، این است که چقدر از آن، سهم دیگران است. اگر شرف، عزت، آبرو، معلومات، سواد، معنویت و پول و هر چه که هست و هر چه که نصیب انسان می شود، باید ببینیم چقدر از آن باید خارج شود و به دیگران برسد. مثل آدم بدهکاری که تا پول دستش می آید می گوید، چقدر از آن را باید قسط بدهم. کسی که با روح زکات آشناست، می داند که اگر هر چه دارد را نگه دارد و همه چیزش را خودش مصرف کند، می بازد.

آن چیزی که به دیگران می دهیم، ماندنی است و آنچه که نزد ما می ماند از بین می رود: «مَا عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاق ٍ[3]= آنچه پیش شماست، تمام مى ‏شود و آنچه پیش خداست پایدار می ماند».

دریافت دو اسم، در ازای عطا و بخشش به دیگران

اگر در میان اسم های الهی به «جود» و «کرم» دقت کنیم، می بینیم که هر چه انسان جود و کرم بیشتری داشته باشد، نه تنها چیزی از او کم نمی شود، بلکه بر این صفت افزوده می شود. نمونه اش خود خداست.

وقتی در دعای افتتاح می خوانیم: «وَ لا تَزِیدُهُ [یَزِیدُهُ‏] کَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلا جُودا وَ کَرَما= و بخشش بسیارش، جز جود و كرم بر او نیفزاید»، یعنی دارد به دست ما این قاعده را می دهد که تو هم می توانی در جود و کرم، شبیه خدا شوی. یعنی هر چقدر که از تو خارج شود و به دیگران برسد، هر چیز مادی یا معنوی فرقی نمی کند، وقتی تو می توانی از آن بگذری و به دیگران عطا کنی، در عوض آن، به تو، دو اسم اضافه می شود. دو راه به سوی خدا برایت باز می شود و دو صفت از صفات خدا نصیبت می شود. یکی جود و دیگری کرم. مثل سوخت بنزین می ماند که شما هرچقدر پایت را بیشتر روی پدال گاز فشار می دهی، سرعتت بیشتر می شود و بنزین مصرفش بیشتر می شود و هر چقدر بنزین بیشتری مصرف کنی، زودتر می رسی.

احسان و کار خیر را باید از خانواده شروع کنیم

انسان باید اول در خانه و خانواده برای دیگران مفید باشد. پیامبر فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله = بهترین شما کسی است که بهترین کس برای خانواده اش باشد.»

باید طوری عمل کنیم که اگر به هر یک از اعضای خانواده شخص گفتند: فلانی چطور آدمی است؟ آنها او را قبول داشته باشند. پس عطاها، دهش و مهربانی و احسان را اول در حیطه خانواده خودتان انجام دهید. این کار به ما تمرین می دهد تا برای بیرون از خانواده نیز،  بتوانیم مفید باشیم. چون محیط خانواده، یک محیط باشگاهی است. من باید در خانواده اسم الله را جذب کنم و به حق تعالی نزدیک شوم.

بنابر این، هر کس باید سعی کند تا برای پدر و مادر و خانواده اش، بهترین باشد. اگر موقعی در منزل نبود دل اعضای خانواده برایش تنگ شود. طوری نباشد که بگویند خدا را شکر که نیست. وقتی نیست، اعصاب ما راحت است.

بهترین شما کسی است که برای خانواده، فامیل و رحم خود بهترین فرد باشد. برای محله و شهر و کشور خود از بهترین ها باشد. هر چقدر شما بیشتر خروجی داشته باشید، به حق تعالی شبیه تر می شوید و تقرب تان بیشتر می شود.

احسان راهی میانبر، برای تقرب به الله

ما با احسان می توانیم به خدا نزدیک شویم. گاهی افراد قدرتمند خیلی خوب می توانند از نماز و عبادات استفاده کنند؛ ولی برای امثال ما که افراد ضعیفی هستیم، راه های دیگری هم هست که بتوانیم یک جوری خودمان را به مقصد برسانیم و بالاخره با یک اسم، دو اسم یا سه اسم، خود را به خدا نزدیک کنیم. احسان کردن، نه خرج مادی دارد و نه خرج معنوی.

تقرب الی الله را اشتباهی فهمیده ایم، می گوییم قربة الی الله، اما عمل نمی کنیم. مثلاً می گوییم: دو رکعت نماز می خوانیم قربة الی الله. قربت یعنی نزدیکی، نزدیکی یعنی شباهت، چون تا شباهت وجودی نداشته باشید، نزدیک نمی‌شوید. چون دو امر معنوی هستند. در میان رفقای شما کی ها به شما نزدیکترند؟ آنهایی که به شما شبیه ترند. هر چه شبیه تر باشند، نزدیکتر می‌شوند و گرنه، اگر خصوصیات اخلاقی تان به هم نخورد که از هم دورید. بسیاری از زن و شوهرها که با طلاق از هم جدا می‌شوند، جسماً به هم نزدیک هستند، اما روحاً دورند. پس شباهت است که نزدیکی و تقرب می آورد. تقرب یعنی سنخیت. یعنی مَثَل شدن و مثل هم شدن. با این حالت است که همه چیز قربة الی الله می شود.

شما وقتی احسان می کنی، خدا چک سفید داده و در قرآن می فرماید: اگر شما از مالت دادی، منِ خدا تضمین می کنم که یک تا ۷۰۰ برابر به تو برگردانم. پس چیزی از مالت کم نمی شود، بلکه اضافه هم می شود. آنهایی که سال خمسی دارند و خمس و زکات را از مالشان خارج می کنند، خداوند تضمین کرده که به آنها چندبرابر برگرداند و درست نقطه مقابل آنهایی که نمی توانند خارج کنند، به آنها ضرر مالی می خورد. نکبت و عفونت در مالشان ایجاد می شود. این مثل چربی اضافه است که بعداً درد سر درست می کند. این طور نیست که اگر کسی چربی اضافه، نمک اضافه و قند اضافه خورد، خوش به حالش است. بعداً باید کلی هزینه بدهد، یا محرومیت بکشد تا همین مقدار اضافه وزن را کم کند و گرنه اینها برایش سکته می آورد؛ یا سکته قلبی یا مغزی.

پس یادمان باشد که ما در عطا و بخشش ضرر نمی کنیم. این یک راه کاملاً بی ضرر است. چیزی از ما کم نمی شود، بلکه هم نظر مالی و هم  از نظر روحی به ما اضافه می شود. شما از علم، هر چقدر بدهی، علم بیشتری جایش می آید. از معنویت هرچقدر بتوانی در اختیار دیگران قرار بدهی، معنویت بالاتری نصیب خودت می شود. هر چقدر خیر و برکت و خوبی و مهربانی بیشتری به دیگران بکنی، رحمت بیشتری از خدا نصیبت می شود. مال هر چقدر خارج کنی، مال بالاتر و بیشتری سراغت می آید.

برای جذب اسم احسان، از چیزهای ساده باید شروع کرد

احسان از اسم های کلیدی است. هر کس یک سال یا دو سال روی اسم محسن یا روی اسم احسان تمرکز بگیرد و تمرین کند که همیشه خوب باشد و خروجی داشته باشد، حاصل آن را خواهد دید. مثلاً تصمیم بگیرد همین حالا در خانواده، هنگام خواب، در خدمات، اجتماع و ...  در هر جا که هست، برای دیگران خیری داشته باشد. گاهی دیده اید که یک نفر سر سفره می نشیند و تک خور است. می رود در گوشه ای و غذایش را به تنهایی می خورد.

برعکس این گونه افراد بعضی ها هستند که در وسط سفره می نشینند، یعنی جایی که به همه طرف احاطه دارد. دیگ را می‌گذارد جلویش و برای همه غذا می‌کشد. این خیرات دارد. این نشسته که هر کس آش می خواهد، آب می خواهد، نمک می خواهد، سالاد می خواهد، به دستش برساند. وقت جمع کردن سفره یا انداختن سفره بلند می شود کمک می کند. این گونه آدمها برای دیگران خیر دارند. شخصیتاً آدمی هستند که اگر سفره جمع شود اینها جمع می کنند، اگر قرار است ظرفی شسته شود، ظرفها را می شویند. اگر یک مهمانی جمعی تمام شد، اینها آنجا را جارو می کنند. واقعاً در روح اینها خدمت وجود دارد. ممکن است از نظر بدنی نتوانند و یا دیگران نگذارند که اینها کمک بکنند، ولی روح خدمت در وجودشان هست. روح تکبر و مهمان بودن و مصرف گرایی در آنان نیست.

جذب اسم احسان در هیئت ها

اهل بیت به اندازه ای شما را از خودشان می دانند که شما آنها را از خودتان بدانید. ولی کسی که با اهل بیت غریبه است نباید توقع داشته باشد به راحتی راه برایش باز شود.

کسی که روح خدمت در وجودش هست، هیئت که می رود، این طور نیست که مهمان باشد و یک گوشه ای بنشیند. اول می رود ببیند آشپز خانه کاری دارند یا نه. دم در کاری هست یا نه. می رود ببیند پرچمی باید زده شود یا نه. می رود ببیند سیب زمینی یا پیازی باید پوست کنده شود، یا غذایی باید آماده سازی شود.

این دغدغه ها را دارد، چون مهمانی پدر و مادر خودش است. عزاداری ها و شادی هایی که برای اهل بیت داریم، مال خانواده آسمانی ما است. او اصلاً خجالت می کشد به عنوان یک مهمان برود در مجلس خانواده آسمانی اش شرکت کند. این طور نیست که باید به او بگویی، تو را به خدا برای مجلس امام حسین کمک کنید. این خودش عارش می آید که به او بگویند. این وقتی می فهمد که جایی مجلس امام حسین یا مجلس امام زمان است، جلوتر می رود تا کمک کند. چون مجلس پدرش است.

احسان به همسایه، یعنی همیشه از حال او با خبر باشی

خدا رحمت کند مرحوم بحرالعلوم رحمة الله تعالی علیه را که مکرر هر وقت که می شد، خدمت امام زمان علیه السلام می رسید. به قول مرحوم علامه طباطبائی سه نفر هستند که از کُمَل اولیای الهی هستند. مرحوم بحرالعلوم، مرحوم ابن طاووس و مرحوم ابن فهد حلّی صاحب «عدّة الداعی». یکی از شاگردان مرحوم بحرالعلوم که از علما بوده، می گوید: شب استادم من را صدا کرد. رفتم، دیدم استادم خیلی هم غضبناک نشسته، یک ظرف غذا هم جلویش گذاشته بود. پرسیدم: چی شده؟ گفت: این غذا را ببر به همسایه تان بده. مدتهاست اینها غذا ندارند بخورند. تو چرا نباید از همسایه ات خبر نداشته باشی؟ گفتم: من واقعاً خبر نداشتم، نمی دانستم. گفت: من هم سوالم از تو همین است که چرا نمی دانستی؟ اگر می دانستی و کمک نکردی که این کفر است. آدم بداند که دوست، همسایه و همکارش نیاز دارد و به روی خودش نیاورد، این خیلی خطرناک است.

انسانِ محسن، در نیکی کردن پیشقدم است

در روایت داریم، آدم محسن اصلاً نمی گذارد که سراغش بیایند. خودش جلوتر از آن که کسی به آنها بگوید، می رود تا کمک کند. بعضی ها منتظر می شوند که دیگران از آنها التماس و درخواست کمک کنند؛ یا پدر و مادر، بارها و بارها التماس شان کند تا یک کاری برای آنها انجام دهند. اگر کسی عمداً بگذارد، پدر و مادر از او درخواستی کنند، این غضب خدا را در پی می آورد. اگر کسی عمداً بگذارد تا خواهر و برادر و کسان دیگر از او کاری بخواهند، این خیلی گرفتاری می آورد.

 آدم سخی و محسن کسی است که خودش به سراغ مردم می رود. مثل خداست که سراغ بندگان می آید. کریم یعنی دادنِ بدون درخواست. حضرت می فرماید: آدم پست، از خوردن لذت می برد و آدم کریم از خوراندن لذت می برد. آدم سخی اصلاً کیفش این است که غذایی برایش نرسد و به جای او دیگری بخورد.

مصادیق مختلف احسان در خانواده و اجتماع

گاهی با خانواده و زن و بچه زیارت امام رضا علیه السلام می روید، بچه گریه می کند. چه کسی به امام رضا نزدیکتر است؟ آن که می گوید، من بچه را نگه می دارم، شما بروید زیارت کنید. آن کسی که با یک پیرزن و یا یک پیرمرد بیشتر می ماند و آنها را نگهداری می کند. آن کسی که ویلچر می گیرد و می آورد و به زائر خدمت می کند و کمتر هم فرصت می کند که به سمت ضریح برود. این آدم به امام رضا خیلی نزدیکتر است.

در یک اردوی تفریحی، کسی که به زن و بچه خودش بیشتر می رسد و کاری می کند که فشار بیشتری به خودش بیاید، تا دیگران در آسایش بیشتری باشند. این سرور است و پیش خدا سیادت و برتری دارد. این ذاتاً بزرگ است. چون خروجی دارد، بیشتر شبیه خداست و مفید است. هر چقدر شما مفیدتر هستی، آقاتر هستی و به خدا شبیه تر هستی. آن کسی که فقط مصرف کننده است و دیگران کارهایش را انجام می دهند و از همه توقع دارد، این کار را بکن، آن کار را بکن، این پست تر است. چون خروجی ندارد و از خدا دور است. 

یک هیئت یا گروهی مثلا به مشهد می روند. آن که بیشتر از همه به این گروه خدمت می کند و اتفاقا کمتر هم حرم نصیبش می شود، او به امام رضا خیلی نزدیکتر است. امام رضا توجه ویژه به او دارد. ما به خیال خودمان داریم زیرکی می کنیم که آن بنده خدا را سر کار می گذاریم، بعد فکر کنیم ما خیلی عزیز هستیم که بیشتر کنار امام رضا رفتیم.

پس کسی نباید بگوید: همه اش من دارم کار می کنم و زحمت می کشم. فرمود وقتی می روی بیرون برای زن و بچه ات کار می کنی، این جهاد است: «کالمجاهد فی سبیل الله». اگر در این راه کشته شوی شهید هستی. نفهمیدن اینکه من دارم چه کار می کنم، خیلی بد است. زن باید از کارهایش لذت ببرد. چون کارش خروجی اوست. مرد هم باید از زحماتی که در بیرون از منزل می کشد،‌ باید لذت ببرد. چون خروجی او محسوب می شود و با همین خروجی ها عبادت می کند. کسی که در هوای گرم نشسته، بدون کولر، دارد مسافر کشی می کند. دارد عبادت می کند. این از نماز شب برایش بیشتر تقرب می آورد.

چند روایت درباره احسان از امیرالمؤمنین علیه السلام

امیرالمومنین علیه السلام فرمود:«اَلمَعرُوفُ سِیَادَهٌ = کار خوب موجب آقایی است». (غرر الحكم: ٣٢ و ٨٠) پیغمبر فرمود:«سید القوم خادمهم = آقای هر قومی، خادم آن قوم است». یعنی کسی که در قومی بیشتر به بقیه خدمت می کند، آن کس نیست که می رود یک گوشه ای می نشیند و منتظر است که برایش کار انجام دهند، بلکه کسی است که بیشتر از همه می دود. او سرور این قوم است.

امام علی علیه‌السلام فرمود: «المعروف حَسَب= خوبی کردن یک افتخار است».(غرر الحكم: ٣٢ و ٨٠) خوبی کردن شرافت است. مثلاً پسری آمده خواستگاری دخترت، پدر و مادر که ندارد، فوت کرده اند یا نیستند یا پیر هستند. نگاه کن شخصیتش چطور آدمی است، اگر یک شخصیت خیر و بزرگوار و مهربانی دارد؛ خود این از پدر و مادر مهربانتر است؛ خود این یک حسب است.

باز می فرماید:«المعروف اشرف سیادة = خوبی، با شرافت ترین سیادت است».(غرر الحكم: ٨٥٧، ٦٥٨٥، ٩٨٩٠) اول گفت کار خیر آقایی و سروری است. بالاتر از آن فرمود، کار خیر با شرافت ترین سیادت است. بالاترین شخصیت، اهل نیکی و اهل معروف بودن است.  

باز از حضرت نقل شده:«فِعْلُ المَعْرُوفِ، وَ إغاثَهُ المَلْهُوفِ، وَ إقْراءُ الضُّیُوفِ آلَهُ السّیادَهِ = انجام کار خیر و دستگیری ستمدیده و مهمان نوازی، وسیله آقایی هستند». (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل , ج 16 , ص 241)

«ابذل معروفك للنّاس كافّة فإنّ فضیلة] فعل[ المعروف لا یعدلها عند اللّه سبحانه شئ = به همه مردم خدمت کنید، زیرا در نزد خدای تعالی، هیچ چیز به اندازه فعل خوب ارزش ندارد.» (المصدر نفسه، 1932)

حضرت می فرماید به همه مردم خدمت کنید، خوب و بد ندارد. بعداً می رسیم به این که آیا ما فقط به خوبها خدمت کنیم؟ اگر شخص کافر و فاجری آمد و کمک خواست به او کمک نکنیم؟ حضرت می فرماید، چه به بد و چه خوب، خوبی و خدمت کن. خوبی به شخصِ بد، نه این که باعث تقویت بدی او شود، بلکه اگر نیاز معقولی دارد، برطرفش بکن.

نباید بگذاریم، رسم های خوبِ جوانمردی، در جامعه ما بمیرند

چه رسم های خوبی مردم ما دارند! چقدر در آنها آقایی و سروری هست! اصلاً نمی توانند از کنار مشکل یک نفر به راحتی رد شوند. اگر ببینید یک نفر مشکل دارد، سریع کمک می کنند. من در خارج از کشور زیاد بوده ام. اصلاً از این خبرها نیست. آن سالی که سویس بودم، همسر یکی از دوستانم می گفت: من زایمان کرده بودم و با نوزاد از بیمارستان می آمدم و تصادف کردم و با بچه نوزادم در خیابان افتادم. می گفت: هیچ کس نیامد ما را بلند کند. هیچ کس به ما کاری نداشت. اما در ایران اگر یک نفر چپ به ناموس مردم نگاه کند، صدتا مرد غیور هستند که نمی گذارند.

 یادم هست با فرمانده مان داشتیم می آمدیم، یک دفعه گفت: بزنید کنار، گفتیم: چه شده؟ گفت: این جا اتومبیل یک خانم پنچر شده. خانم محجوبی بود و بلد نبود پنچری بگیرد. جک هم نداشت. موقع پنچرگیری سه نفر ما شدند جک. یک نفر تند تند چرخ را باز کرد در عرض 4 دقیقه لاستیک را جا انداختند. در ایران این طوری است. یک جا مریض هست، تصادفی می شود، همه می ریزند کمک می کنند. چقدر این روح ها بزرگند. نباید بگذاریم این رسم های جوانمردی در جامعه ما بمیرد. این رسم ها باید تقویت شود.

«این مشکل توست» یک رسمِ ناجوانمردانه و طبیعت گرای غربی است

هر جا که می توانیم کاری کنیم، بریزیم کمک کنیم؛ مشکل همه مشکل ماست. در نظام طبیعت گرای غربی می‌گویند:«This is your problem = این مشکل توست». مشکل من نیست. ولی در فلسفه و اخلاق اسلامی، مشکل دیگران، مشکل من هم هست. حتی اگر خودش هم کوتاهی کرده باشد، ما باید به یک نحوی کمکش کنیم.

خداوند کافر با سخاوت را بیشتر از عابد خسیس دوست دارد

حاتم طائی کافر بود. اما چون آدم سخاوتمندی بود، خداوند همه عذاب ها را از او برداشت. یعنی خدا حیا می کند از این که آدمی که خوب است را عذاب کند. بهشت نمی رود چون مومن نیست. اما عذابش نمی کند. اگر کافری اهل خیر باشد، خدا دوستش دارد.  در روایت داریم خداوند یک جوان کافر ولی با سخاوت را بیشتر از یک پیر عابد، ولی خسیس دوست دارد.

چون معروف، احسان و محسن اسم مادر است. پس هیچ چیز در نزد خدا به این اندازه که یک نفر اهل معروف و اهل کار خوب باشد، ارزش ندارد.

آرشیو مباحث استاد شجاعی

فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

ع ل 145


[1] . کهف/104.

[2] . تحف العقول عن آل الرسول صلی ال، ج 2، ص 381

[3] . سوره نحل/96.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed