مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
عمرو بن عکرمه گوید: بر امام صادق (ع) وارد شدم و عرض کردم: همسایه ام مرا اذیت می کند!
فرمود: با او خوش رفتاری کن، گفتم: خدا او را رحمت نکند.
امام از من روی گردانید! من نخواستم به این شکل از حضرت جدا شوم، عرض کردم آخر او به شکلهای مختلف اذیتم می کند! فرمود: خیال می کنی اگر در ظاهر با او دشمنی نمائی (و مقابله به مثل کنی) می توانی از او انتقام بگیری.
عرض کردم می توانم، فرمود: همسایه تو از کسانی است که از آنچه خدا به همسایه ها داده است حسادت می برد، اگر نعمتی برای کسی ببیند، اگر خانوده داشته باشد به آنها تعرض می نماید و آزار می کند، و اگر خانواده ندارد به خدمتکار او اذیت می کند، اگر خدمتکار نداشته باشد شب بیدار بماند و روز به خشم گذراند.
همانا مردی از انصار نزد پیامبر آمد و عرض کرد: خانه ای در فلان قبیله خریدم لیکن نزدیکترین همسایه ام کسی است که به خیرش امیدوار نیستم و از شرش در امان نیستم.
پیامبر امر کرد علی (ع) و سلمان و اباذر و یک نفر دیگر (مقداد) بروند در مسجد به آواز بلند بگویند: هر کس همسایه اش از آزارش ایمن نباشد ایمان ندارد پس آنها سه بار گفتند. سپس با دست اشاره کرد که تا چهل خانه از چهار طرف همسایه باشند.(1)
1. اصول کافی جلد دوم باب حق الجوار ح1
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد