www.montazer.ir
جمعه 31 ژانویه 2025
شناسه مطلب: 1208
زمان انتشار: 3 مارس 2020
چرا بعضی ازکسانی که در بخش طبیعی شاد هستند، به پوچی می‌رسند؟

قلب، جلسه 12، 89/02/04

چرا بعضی ازکسانی که در بخش طبیعی شاد هستند، به پوچی می‌رسند؟

انسان باید بتواند با کانون شادی حقیقی، خودش را شاد نگه دارد و با کانون این گونه شادی ها ارتباط داشته باشد و فقط به شادی‌های طبیعی و بخش حیوانی اکتفا نکند. چون شادی‌های طبیعی در دل خودش غصه تولید می‌کند و با بخش اعظم و اصلی روح ما تناسب ندارند. شادی های طبیعی بعد از یک مدت به خلأ و به بن­ بست می‌رسند و چون مجالس و کانون‌های شادی فطرت­ گرایانه سراغ ندارند، زود مچاله می‌شوند و زود به پوچی و احساس تنهایی و بی­ مصرفی و پیری می‌افتند.

 قبلا گفتیم، بهترین قلب ها آنهایی هستند که گنجایش بیشتری دارند و یکی از مصادیق تنگی دل را آزردگی، زودرنجی، حساسیت، سوءظن و غم و غصه شمردیم. اینها از مصادیق کم ظرفیتی و کوچکی روح انسان است. در نقطه مقابل، گفتیم که انبساط، قدرت، نرنجیدن و داشتن شادی روحی، از مصادیق انبساط روح، گنجایش روح و ظرفیت روح هستند. در مورد شادی گفتیم که ما باید ضمن اینکه اهل شادی باشیم، تولید شادی هم بکنیم و به خصوص در بخش شادی‌های فطری سرمایه ­گذاری زیادی کنیم و با شیوه ­های مختلف تولید شادی، راه نهادینه کردن شادی را بپیماییم.

گداصفتی مانع تولید شادی و در نتیجه مانع وسعت قلب می‌شود

برای تولید شادی، اگر ما بخواهیم در درون خودمان تولید شادی کنیم و ارتباط‌ مان با کانون شادی‌ بیشتر برقرار شود، باید دست از گدایی برداریم. آدم وقتی که مصرف­ کننده و وابسته و گدا صفت است، هیچ وقت به ثروت نمی‌رسد. معلوم است که گدایی، در مقابل ثروتمند بودن و فقر، در مقابل غناست. برای همین در بُعد مادی در روایت داریم که خداوند 9 دهم برکت را در تجارت قرار داده است.

تجارت یعنی تولید، خرید و فروش، مصرف کردن و به مصرف رساندن و داشتن یک چرخه خیلی خوب از تردد کالاها. یک دهم برکت را در مشاغل دیگر مثل کارگری و کارمندی و حقوق ­بگیری قرار داده است. همیشه هم افراد ثروتمند جامعه از کسانی نیستند که حقوق ­بگیر هستند. یعنی از کسانی هستند که تولید کار می‌کنند.

2 راه برای رشد اقتصادی و افزایش برکت

در بُعد مادی اگر می‌خواهید به برکت برسید و رشد اقتصادی داشته باشید، دو کار باید بکنید: اول اینکه پول و خدمات و کار و فعالیت و ذهن را در کار بازرگانی سالم بیاندازید و به حرام نیافتید و حقوق و حدود الهی را هم رعایت بکنید. کسانی که خمس و زکات نمی‌دهند، به ورشکستگی و آسیب‌های بدنی و مالی سخت دچار می‌شوند.

دوم این که باید بخشش و انفاق ها زیاد شود. کسانی که اهل تجارت نیستند؛ یا اهل تجارت هستند، ولی می‌خواهند درآمد بیشتری غیر از تجارت داشته باشند، مثل کسی که کارمند و کارگر است و حقوق ثابت دارد؛ یا نه، تاجر است، اما می‌خواهد غیر از تجارت، سود بیشتری ببرد، باید زیاد انفاق کند.

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: هر وقت پولم کم می‌شود، باقیمانده پولم را صدقه می‌پردازم و خداوند چندین برابر به من برمی‌گرداند. خداوند در قرآن مَثل کسانی که مال خودشان را در راه خدا انفاق می‌کنند را به گندمی مثال می‌زند که یک دانه­اش به 700 دانه ترقی می‌کند. یعنی خداوند خیر و برکت را در انفاق گذاشته است.

صدقه بخیلانه فطرت را ضعیف می‌کند

صدقه نباید بخیلانه باشد. در صدقه چون باید از طبیعت انسان کم شود، باید طوری باشد که به بخش طبیعت انسان فشار بیاید و اذیت شود. نه این چیزی که الان مرسوم است، پول خردها را در صندوق صدقات بیاندازیم یا اسکناس‌های کهنه که نمی‌دانیم با آن چه کار کنیم و می‌خواهیم از شرش راحت شویم، درراه خدا بدهیم. این جور صدقه دادن، طبیعت را اصلاً اذیت نمی‌کند؛ بلکه تقویت می‌کند. وقتی شما از طبیعت و از بخش حیوانی می‌کَنی و دردت می‌آید، آنجاست که حجم طبیعت کم می‌شود و به حجم فطرت اضافه می‌شود.

یکی از راه‌های افزایش درآمد در اسلام، انفاق، رد کردن و از خودت گذراندن است. یعنی از طبیعت بگذرانی و بگذاری جریان خیر و برکت راه بیافتد. چون دارد انفاق می‌کند و به کس دیگر می‌بخشد، خدا راه را باز می‌گذارد. مثل چشمه است که وقتی آب از آن برندارید، این چشمه می‌خشکد. راه تولید و فوران آب، برداشت آب بیشتر از چشمه است.

انفاق و صدقه در بخش معنوی، بخشش عاطفه و محبت است

همانطور که انفاق و بخشش در بخش طبیعی داریم، در بخش انسانی هم انفاق و صدقه و بخشش شامل بخشیدن عشق، عاطفه، محبت و شادی به دیگران است. این خیلی بد است که آدم در بخشش های معنوی هم آویزان دیگران و گدا باشد. همانطور که در بخش اقتصادی می‌گویند: گدایی نکنید و نان گدایی نخورید که خیر و برکت ندارد. کار کنید، زحمت بکشید، تولید بکنید و به دیگران هم بدهید تا خیر و برکات بیاید؛ در بخش شادی ها و گنجایش و انبساط روح و شادی روح و باز کردن حجم روح هم نباید گدای دیگران بود و خودمان باید تولید شادی و انبساط کنیم.

کسی که نمی‌تواند دیگران را شاد کند و به دیگران محبت کند، این همیشه گدای عاطفه دیگران است. همیشه نیاز دارد یک کسی او را بخنداند. همیشه احتیاج دارد یک جایی برود، پارکی برود، فیلم کمدی نگاه کند تا او را بخنداند. در آموزه‌های اسلامی به ما سفارش کرده‌اند که هیچ وقت محتاج و گدا و گداصفت نباشیم.

در اقتصاد گفتند، شما صدقه بده و مال را در خودت نگه ندار. اگر کم هم داری، یک مقدارش را به فقیر بده تا خیلی بیشتر نصیب تو ‌شود. حتی اگر کم داری در همان حال فقرت هم انفاق کن. در فقرت هم صدقه بده. پس ما همانطور که در بخش اقتصادی اگر با وجود فقر بخشش کردیم، خداوند خیرات و برکاتی چندین برابر به ما خواهد داد؛ در بخش انسانی و عاطفی و محبت و بخش معنوی هم همینطور است. کما اینکه در بخش علم هم همینطور است. کدام یک از دوتا استاد بیشتر برکات علمی دارند، آن که علمش را به دیگران سخاوتمندانه می‌دهد و خداوند هم به او خیر و برکت بیشتر و علم بیشتری می‌دهد. اصلاً بسیاری از مطالب مهمی که اساتید به شاگردان‌شان یاد می‌دهند، به خاطر لیاقت استاد نیست؛ به خاطر لیاقت شاگرد است. خداوند می‌گوید این استاد نان­خور زیادی دارد. وقتی نان خور معنوی و علمی یک استاد بیشتر می‌شود، خداوند رحمش به شاگردان می‌آید و به خاطر شاگردان است که علم را نصیب استاد می‌کند و چیزهایی که شاگردان نیاز دارند و دوست دارند، بدون اینکه استاد لیاقتش را داشته باشد را به زبان استاد می‌آورد.

دریافت محبت و شادی از خداوند و اهل بیت علیهم‌السلام

در محبت، حرفه، فن، عشق و شادی، کسی می‌تواند ثروت بیشتری داشته باشد که شادی بیشتری تولید کند. کسی می‌تواند نیازمند محبت دیگران نباشد که بتواند به دیگران محبت بیشتری کند. اینطور نیست که اگر شوهری به زنش محبت نکرد، زن عقده­ ای شود و کم بیاورد. آدم می تواند از خداوند تبارک و تعالی دریافت محبت ‌کند. ما خانواده آسمانی داریم. پدر ما امیرالمؤمنین و آقا امام زمان (علیهم‌السلام) است و مادر حقیقی همه ما حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هستند. اجداد طاهرین ما اینها هستند. سید و غیر سید هم فرقی نمی‌کند.

در بحث آشتی با امام زمان اینها از نظر علمی اثبات شده است؛ نه اینکه ما تعارف بکنیم و استعاره بیاوریم. مادر حقیقی من فاطمه زهراست که زنده است و بی نهایت بالاتر از هر مادر دیگری من را دوست دارد و الان می‌توانم با او ارتباط داشته باشم. آقا امام زمان(علیه‌السلام) زنده است و می‌تواند به من محبت کند. من اصلاً نیازی به عاطفه بچه ­هایم ندارم که اگر بچه­ هایم به حرف من گوش نکردند و تنهایم گذاشتند، همسرم چنین کاری کرد، آدمی باشم که مچاله و بدبخت شوم و احساس خواری کنم. یا مثل یک آدم گدا دائماً بایستم که یک کسی به من محبت کند. بعد بگویم که امروز خیلی به من محبت شده و الان پر هستم و می‌توانم چهارتا هم محبت به بچه و کسان دیگرم بکنم.

در شادی هم همینطور است. اگر میخواهی محتاج نباشی، محبت را تولید کن. آدم باید عزیز و باشخصیت باشد و خودش برای خودش احترام قائل باشد. همانطور که در چیزهای مادی ما دوست نداریم کسی به ما کمک کند و صدقه بدهد، در مسائل معنوی هم نباید گدایی کنیم.

اسم «یاغنی» خداوند کانون بی‌نهایتِ برکت است

کانون‌های موقت، هرگز یک انسان بی نهایت­ طلب را ارضا نمی‌کند. ما باید از کانون‌های نامحدود و بی‌نهایت، عشق، شادی و آرامش را جذب کنیم تا بتوانیم به بقیه انسان ها بدهیم و میلیون ها آدم را بتوانیم از محبت خودمان سیراب کنیم. بدون اینکه نیازی به عاطفه یک نفر داشته باشیم. غنا بهتر است. اصلاً وقتی ما می‌گوییم: «یا غنی»، فقط دنبال پول نیستیم؛ بله شما اگر پول می‌خواهی بگو یا غنی. اگرصبح به صبح این ذکر 100 مرتبه گفته شود، خداوند از راهی که فکرش را نمی‌کنی برکت اقتصادی به شما می‌دهد. اما غنی فقط این نیست و غنای خداوند فقط به پول و ثروت دنیا نیست. خداوند می‌تواند در محبت، علم، عواطف، شادی، آرامش شخصیت آدم را غنی کند که تو اینقدر آویزان دیگران نشوی.

خداوند انسان را مانند خودش عزیز آفریده

خداوند ما را خیلی عزیز آفریده: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ = عزت مخصوص خدا و رسولش و مؤمنین است» عزت یعنی بی­نیازی و نفوذناپذیری و آویزان نشدن و خوار نشدن و گدایی نکردن. یعنی التماس از دیگران نداشتن. یعنی توقع از دیگران نداشتن. کسی که عزیز نیست، اخلاص هم نمی‌تواند داشته باشد، پاک هم نمی‌تواند بشود. برای آخرت هم نمی‌تواند کاری بکند. چون همیشه وابسته است. یک کسی همیشه باید از او تعریف کند. از پولش، از ظروفش، از لباسش، از بچه ­اش، از سوادش، از مدرک تحصیلی­ اش، از قیافه ­اش، از هیکلش، از اتومبیلش، همیشه آویزان است. یک کسی باید به او بگوید دوستت دارم و تو را می‌خواهم و عزیزم هستی و خوب هستی. یک کسی باید همیشه به او یک چیزی بگوید تا شاد شود. اما خداوند ما را اینطوری نیافریده، ما خودمان را نمی‌شناسیم و خودمان را دست کم گرفته ایم.

زیارت آل یاسین، عاشقانه هایی است با امام زمان علیه‌السلام

جلسه قبل 4 گروه را معرفی کردیم که می‌توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. این چهارگروه می‌توانند ما را از محبت اشباع کنند. آدم یک آل یس می‌خواند و تمام وجودش پر می‌شود. چقدر هم این آل یس عاشقانه است. دور امام زمان می‌گردی. اصلاً همه اش دور گشتن و قربانت بروم است. با امام زمان حرف می‌زنی:«السلام علیک حین تقوم و تقعد= سلام بر تو موقعی که می‌ایستی و می­نشینی». سلام بر تو وقتی که قرائت می‌کنی و تشهد می‌گویی. سلام بر تو موقع قنوتت. سلام بر تو موقع استغفارت. چقدر این سلام کردن ها عاشقانه است. شما تا به حال دیده اید در تمام اشعار عاشقانه از زمان‌های دیر تا حالا، یک عاشقی به معشوقش در تمام حالت ها سلام بدهد. اصلاً شعور و عقل و عشق یک آدم نسبت به جنس مخالف به اینجا نمی‌رسد که بگوید من در همه حالت هایت فدایت شوم. در همه حالت هایت دورت بگردم. در همه حالت هایت برتو سلام. دو نفری که خیلی همدیگر را دوست دارند، پنج دقیقه یکبار، ده دقیقه یکبار به هم سلام نمی‌کنند. این عاطفه یک عاطفه خیلی گدایانه است. اینها که عشق نیست. عشق این است که بایستی جلوی امام زمان و بگویی سلام و هزارتا سلام به او بکنی و هزارتا علیک و هزارتا جواب بشنوی. عشق این است که او را ببوسی و بعد از هر بوسه به او سلام بکنی. شما نگاه کنید ما نماز که می‌خوانیم آخر نمازمان بعد از آن همه عشقبازی و سجده آخرش به سلام ختم می‌شود. انگار همه این نمازها بهانه­ای برای سلام بوده است.

بنابراین، برای اینکه ما هیچ وقت گدا نشویم، سر نماز یک فرهنگی را به ما یاد داده اند:«إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ= تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو کمک می‌خواهیم». اینها که نماز نمی‌خوانند همیشه باید گدای دیگران باشند. اما نمازخوان به معنای واقعی، اصلاً به کسی تکیه نمی‌کند. «لا مُؤثِرَ فِی الوُجُود إلاّ الله. لا حول و لا قوۀ إلا بالله العلی العظیم» اصلاً ما آفریده شده ایم که یاد بگیریم فقط به خدا تکیه کنیم.

چون ما به آسمان وصل هستیم، باید از آسمان دریافت کنیم. خدا بینهایت به ما محبت دارد

 بزرگان ما می‌گویند شما صبح که اذان می‌گویند و فرشته­ های شما عوض می‌شوند، به این فرشته­ های جدید سلام کنید. یعنی فرشته های شب، جایشان را به فرشته های روز می دهند. اینها همان فرشته هایی هستند که خدا به مقام شان قسم یاد کرده و می فرماید: «والشاهد و المشهود= قسم به فرشتگان شب و روز». آدم چقدر خوب است ادب و شعور و احساسات داشته باشد و با فرشته ­های خودش غریبه نباشد و به آنان سلام کند و در طول روز هم می‌تواند چقدر با اینها حرف بزند. مغرب دوباره سلام به فرشته­ های جدید بدهد و آنها هم حتماً جواب تان را می‌دهند. جواب فرشته­ ها هم خیلی برای آدم سلامتی می‌آورد.

گُل را نگاه کنید چه کسی می‌تواند به آدم اینطوری گُل بدهد. ببین خدا آن را چطوری برایت طراحی کرده. در اسماء الله اینها را توضیح دادیم. اتم به اتم گل را فرشته­ها کنار هم چیده اند. الکترون به الکترون، کار دست است. یک موقع شما فرش ماشینی می‌خری، ولی یک موقع فرش دستی می‌خری. فرش دستی چند برابر فرش ماشینی قیمت دارد. می‌گویند کار دست و هنر دست است. چندتا فرشته نشسته این گل را برای تو به این زیبایی درست کرده، بعد خدا به شما این را هدیه می‌دهد. شما وقتی در طبیعت می‌روید، به این درختان و برگهایش نگاه کنید هر کدامشان آدم را مست و دیوانه می‌کند. این همه میلیاردها فرشته را گذاشته این را برای تو درست کردند. آدم وقتی در طبیعت نگاه می‌کند که سرشار از محبت خدا نسبت به بنده ­اش است، آیا این آدم کم می‌آورد؟ خیر.

عزیزترین آدم کسی است که تولید شادی کند

در جمع‌ها یکی از عزیزترین آدمها که به خدا خیلی نزدیک و اهل بهشت است، کسی است که عُرضه دارد در جمع بقیه را شاد کند و بخنداند. معصوم (علیه‌السلام) می‌فرماید: هیچ مؤمنی نیست، مگر اینکه بهره ­ای از شوخی دارد. حرف‌های بی­ ادبانه و رکیک نمی‌زند، غیبت نمی‌کند، ولی شاد است و می‌تواند دیگران را بخنداند.

در روایت داریم، کمترین چیز در برخوردها لبخندی است که به دیگران اهدا می‌کنیم. از این رو می‌گویند: مؤمن مثل عسل شیرین است. هر کس کنار مؤمن می‌رود انبساط، آرامش و شادی او را می‌گیرد. اگر اینگونه نیست پس مؤمن هم نیست. شب تا صبح هم نماز بخواند و روزه بگیرد و حج برود به درد نمی‌خورد. نمازی که شاد نمی‌کند فایده ندارد. نمازی که نمی‌تواند وسواس‌ها و وسوسه­ های فکری را از من بگیرد غصه ­ها و دلشوره­ های من را بگیرد، ارزش ندارد. خدایی که عُرضه ندارد، من را شاد کند، چه خدایی است؟ به فرمایش امام صادق (علیه‌السلام) این خدا مخلوق خودتان است. این خدای حقیقی نیست. خدای حقیقی کانون شادی است. یکی از اسم های خدای متعال که در دعای جوشن کبیر می‌خوانیم «مرتاح» است، یعنی شاد.

اگر من نمی‌توانم با این خدا شاد شوم، مشکل از من است. فرمود:«یا داوُودُ بی فَفرَح وَ بِذِکری فَتَلَذَذ= ای داوود! با من شاد باش و از اینکه من را داری از من لذت ببر» ما عرضه نداریم از او لذت ببریم و با او شاد باشیم. دیگران را هم نمی‌توانیم شاد کنیم.

پاداش کسی که بچه ها را شاد می‌کند

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «إنَّ فِی الجَنَّۀِ داراً یُقالُ لَهُ دارُ الفَرَح لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ الصِّبیان= به درستی که در بهشت خانه­ ای هست که به آن خانه شادی می‌گویند، داخل این خانه نمی‌شود، مگر کسی که توانسته باشد بچه­ ها را شاد کند.» (كنز العمّال : 6009) همه بهشت شادی است. یکی از لذت های بهشت این است که انسان وقتی واردش می‌شود تا بینهایت ،تا خدا خدایی می‌کند، آدم در بهشت شاد است.

این بهشت هم دائماً در حال تنوع و جدید شدن است. یعنی آدم را خسته نمی‌کند. مدل به مدل و لحظه به لحظه همه چیزش عوض می‌شود و هر وقت شما دلت می‌خواهد عوض می‌کنی. اگر در بهشت رفقای بهشتی و همسر بهشتی و دوستان بهشتی داری و اراده می‌کنی که از این به بعد آنها را با یک قیافه‌ی دیگری ببینی، می‌بینی. در یک قسمت بهشت بازار چهره است. یعنی تو می‌روی هر چهره­ای که دوست داری، برای دوستان و اطرافیان و خودت انتخاب می‌کنی. حال در چنین بهشتی که اینقدر شاد است، جایی ویژه است به نام خانه شادی. می‌فرماید: داخل این خانه نمی‌شود مگر کسی که توانسته باشد بچه ­ها را شاد کند.

پس وقت بگذار و بچه ­های خودت را در خانه بخندان. ببینید امیرالمؤمنین چطوری بچه­ های خودش و دیگران را می‌خنداند. امام حسن و امام حسین به رسول خدا علیهم‌السلام می‌گویند: ما شتر نداریم، وضع مالی­ شان خوب نبوده، این بچه­ ها همه شتر دارند. عید است بچه­ ها همه سوار شتر می‌شوند. رسول خدا می‌گوید: من شتر شما می‌شوم. پیغمبر لباس شان را عوض می‌کند، آنها را پشت خود می‌نشاند و بعد وسط شترها می‌رود. آنقدر پیغمبر اینها را بازی می‌دهد و صدای شتر در می‌آورد که همه شاد می شوند. همه بچه ­ها به امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام حسودی­ می‌کنند. می‌گویند: شتر اینها از شترهای ما بهتر است. کار به جایی می‌رسد که بچه ها اطراف پیغمبر را می‌گیرند و می‌گویند به ما هم باید کولی بدهی. ظهر موقع نماز است و رسول خدا می‌خواهد برای نماز به مسجد برود. مردم در مسجد منتظرند. پیغمبر نیامده. بلال را می‌فرستند می ­بیند که وسط بچه ­ها دارند نوبتی از پیغمبر کولی می‌گیرند.

خانه ای در بهشت برای کسی که یتیم را شاد می‌کند

پیغمبر باز می‌فرماید:«إنَّ فی الجَنَّۀ دارا یُقالُ لَهُ دارُ الفَرَح لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَ المُؤمِنین = در بهشت خانه  ای هست که به آن خانه شادی می‌گویند. داخل این خانه نمی‌شود، مگر کسی که ایتام مؤمنین را شاد کند.»(كنز العمّال : 6008)

خیلی‌ها در عمرشان عُرضه ندارند، بچه ­ها را شاد کنند. در این کار بخل می‌ورزند. از مهدکودک چهارتا بچه پیدا کن، چهارتا یتیم پیدا کن، آدم باید اینها را فکر بکند و بفهمد.

 پیغمبر چه می‌گوید. خیلی سفارش شده به بچه­دوستی و به احترام گذاشتن به بچه‌ها. آنقدر این مسئله مهم است که امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) به نوه ­اش می‌گوید: من حاضرم تمام عباد تهایم را به تو بدهم تو ثواب اذیت بچه­داری­ات را به من بدهی. مادرها چقدر سود می‌برند. خانم‌هایی که در مهدکودک کار می‌کنند چقدر سود می‌برند. چقدر خوب است که آدم اذیت یک بچه را تحمل کند. نق و غر و بیخوابی و گریه ­اش را تحمل کند. بچه برای آخرت انسان ثروت بزرگی است. چه بچه خودت و چه بچه دیگران، فرقی نمی‌کند. آدم باید عرضه داشته باشد و دیگران را شاد کند.

ع ل 356                        

قلب/ شادی/صدقه

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed