مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
پیامبر (ص) با بعضی از یارانش در مدینه در یکی از اعیاد یهود وارد معبد آن ها شدند، آن ها از ورود پیامبر ناخشنود بودند. پیامبر فرمود: ای جمعیت یهود! دوازده نفر از خودتان را به من نشان دهید که گواهی بر وحدانیت خدا و نبوت محمد بدهند، تا خداوند غضبش را از تمام یهودیان جهان برگیرد.
آن ها ساکت شدند و کسی پاسخ نگفت: پیامبر سه بار این مطلب را تکرار کرد و همه سکوت کردند؛ سپس فرمود: شما از میان حق ابا کردید، ولی به خدا سوگند، من همان پیامبری هستم که در تورات به نام «حاشر» و «عاقب» نامیده شده ام، خواه ایمان بیاورید و یا تکذیبم کنید.
سپس پیامبر از آن جا بازگشت، اما هنوز قدم بیرون نگذاشته بود که مردی پشت سر او آمد و گفت: ای محمد! بایست، پیامبر ایستاد.
او رو به جمعیت یهود کرد و گفت: مرا چگونه آدمی می دانید؟ گفتند: مردی آگاه تر از تو و پدر و جدّت نسبت به کتاب آسمانی خود تورات نداریم. او گفت: من خدا را گواه می گیرم که او همان پیامبر است که در تورات و انجیل آمده است. یهودیان گفتند: دروغ می گویی. پیامبر فرمود: شما دروغ می گویید، انکار شما بعد از اقرارتان هرگز پذیرفته نخواهد شد.آن یهودی که پیامبر را تأیید کرد و اقرار به رسالتش نمود، عبدالله بن سلام بود.(2)
2.داستانهای تفسیر ص 31- تفسیر نمونه 21/313
منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
کلیدواژه ها:
آثار استاد