مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
پنج شنبه ای دیگر رسید ...
به سرعت برق و باد گذشت ...
ماه شعبان هم رو به پایان است و چشمان گناهکارمان ، به جمال یوسُف زهرا روشن نشد...
رمضان ، در راه است، ماه ضیافت الهی و مهمانی خدا...
مهدی جان بخاطر شماست که باران فرو می ریزد....
و بخاطر شماست که زمین سبز می شود...
و بخاطر شماست که هنوز به ما فرصت سجاده نشینی می دهند...
حصار تن، چنان تنگ و فسرده مان کرده که خیال بال زدن هم از سرمان پریده است، چه رسد به آنکه، نیمه شبی هوس پرواز، به سرمان بیفتد ...
آنچنان قدم هایمان در مسیر عاشقی، بی جان است که گویی هدف دیگری هم از زیستن وجود دارد و ما آنرا برگزیده ایم.
وااااااااااااای که لحظه لحظه های زندگی مان، در توهمی باور نکردنی، غرق شده است.
و چه توهمی بزرگتر از آنکه بی تو هنوز احساس خوشبختی می کنیم!
و همه این دردها، شرح حال قلبی است که قرن هاست، رنگ طبیب ، به خودش ندیده است.
تو فرمانروای زمین و آسمانی، یوسُف ...
قلب ما، به اذن چشمهای توست که هنوز بدنبال گوشه ای، برای گستردن سجاده اش می گردد.
قلب ما، به اذن توست؛ که هنوز زنده است و نفس می کشد.
باران به اذن شما، می بارد.
کمی بر دل خشکیده ام ببار.
قحطی زده است، دلم؛ یوسُف ...
بس که رنگ و بوی تو را نچشیده است!
بس که در انتظاری ممتد صبح را به شب و شب را به صبح رسانیده است!
بی تو.... نمی شود....که نمی شود... که نمی شود!!!
جوجه گنجشکی که بال زدن نمی داند؛ چگونه بر سجاده اش سوار شده و به آسمان برسد؟
به والله قسم؛ که بالی برایمان نمانده است، بس که زمین خورده ایم!
یتیمی... درد عظیمی است نه برای آنان که پدر از دست داده اند.
نه!!!!!
برای آنان که بی تو...؛ در حصار تن گیر کرده اند!
برای آنان که بی تو...؛ توان درآغوش گرفتن خدا را نداشته اند!
برای آنان که بی تو...؛ همه قبلشان را در زمین جا گذاشته اند!
برای آنان که بی تو....؛ در توهم خوشبختی خوشند!
و این منم که در این یتیمی چنان به خسران مبتلایم که، هیچ انسانی را خسران زده تر از خودم، نمی بینم.
یوسف....؛ از انتظارت خسته نیستیم.
که انتظار تو؛ تنها علامت قلبهای زنده است.
فقط زمین گیری، بیچاره ترینمان کرده است!
شب جمعه ای که نتوانی بال بزنی.
یعنی، در حصار بازی های کودکانه دنیا اسیری.
و من همان اسیرترینم ...
که بی تو.... درمانی برای درد بالهایم نیست!
طبیب....می خواهم..
و خدا نشانی کسی را جز تو، به ما نداده است...
تو بگو بی تو به کجا بگریزم یوسف ... !!!
تو بگو بی تو به کجا بگریزم یوسف ... !!!
تو بگو بی تو به کجا بگریزم یوسف ... !!!
کلیدواژه ها:
آثار استاد