مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
فکر فوقالعاده قدرتمند است و هر عملی از فکر ناشی میشود. فکر میتواند انسان را به جهنم ببرد یا به بهشت ببرد. اگر قرار است اتفاقی بیفتد، باید اول در اندیشه این اتفاق بیفتد. اما با این حال، غالباً مردم ترجیح میدهند به جای اینکه فکرشان را کار بیندازند، یک سلسله رفتار و عبادت ها را انجام دهند.
در جلسه گذشته گفتیم، حرکت ما به سمت آخرت و ابدیت، یک حرکت وجودیست. اگر بخواهیم خود را شبیه شرایط زیستی حیات ابدی کنیم، یعنی از شب اول قبر به بعد راحت باشیم، بدون فکر نمیتوانیم به این مرحله برسیم. مثلاً به افراد بگویید، دعا بخوانند میخوانند؛ زیارت بروند، میروند؛ تسبیح دستتان بگیرید و این تعداد ذکر بگویید، حاضرند این کار را انجام دهند. اما اگر به آنها بگویی فقط یک ساعت باید فکر بکنید، یعنی حرکتتان را با فکر جلو ببرید، برای شان سخت تمام میشود.
چرا در اسلام، طلب علم واجب است؟
وجوب طلب علم به این خاطر است که علم انسان را وادار به فکر میکند. آدم وادار میشود پای درس و جلسهای بنشیند. «جانور فربه شود از راه نوش/ آدمی فربه شود از راه گوش».
وقتی انسان میشنود، وادار میشود که فکر کند و وقتی فکر راه افتاد، حرکت درونی انسان اتفاق میافتد. چون ما با بدنمان به آخرت نمیرویم. این بدن را در خاک میگذاریم و با حقیقت انسانی و روحمان وارد ابدیت و آن نظام میشویم. پس خوراک ما فکر است. برای همین هم در اسلام اینهمه به فکر کردن سفارش شده است. یعنی شما تا فکر نکنید، «شدن»ی در کار نیست. در رحم مادر خوراک چیست؟ خوراک همان غذاهاییست که جنین از طریق بند ناف دریافت میکند. در رحم دنیا نیز خوراک ما چیزهاییست که میشنویم و میبینیم و بعد فکر میکنیم و کم کم باطن ما را میسازند. بهتر است ما مهارت فکر کردن را یاد بگیریم و باید شجاعت ایجاد فراغت برای فکر کردن را به خودمان بدهیم. باید حاضر باشیم دارایی کسب بکنیم.
اما عده زیادی هستند که زیر بار یک ساعت فکر کردن نمیروند. طرف میخواهد ازدواج کند، میگوییم این شیوه اقدام شما غلط است. باید مهارت یاد بگیری؛ اما قبول نمیکند که مهارت جذب کند و یاد بگیرد. ما الان در میان ازدواجها 25% طلاق داریم؛ 25% در شرف فکر طلاق داریم؛ 25% بیخیال داریم که دارند همدیگر را تحمل میکنند؛ 25% هم خوشبخت هستند.
در این 75% که خوشبخت نیستند، کسانی هستند که هیچ وقت حاضر نبودند فکر کنند. طرف میپرسد، آیا راهی هست که من با زنم بتوانم بسازم؟ میگوییم بله، میشود. به شرطی که تو حاضر باشی 100 ساعت فکر بکنی و در این 100 ساعت 3 نوع مهارت را یاد بگیری تا مشکل حل شود. ولی چون حاضر نیست فکر بکند، در رفتار و اقدام هم شکست میخورد.
شجاعت فکر کردن و دو مرحله ای بودن آن
هم باید شجاعت فکر کردن را داشت و هم به دو مرحله ی «کسب مهارت» و ایجاد فراغت برای فکر کردن توجه نمود.
این مهم است که حاضر باشیم برای داشتن یک زندگی خوب، متعادل و پایدار فکر کنیم و مهارت یاد بگیریم. مرحله اول فکر این است که بخواهیم مهارت فکر کردن را یاد بگیریم و دوم این که خود را برای فکر کردن فارغ کنیم. یعنی من الان شجاعتش را دارم و پذیرفتم که این کار را بکنم؛ پس حالا اگر پذیرفتی، باید فضا را باز کنی و بنشینی، بشنوی، بخوانی و فکر کنی.
شجاعت فکر کردن شجاعت مهمی است. خیلی از آدمها هستند که شجاعت فکر کردن ندارند. یعنی اگر بگویی یک ساعت در خانه بنشین فکر کن، حوصلهاش سر میرود. اول اینکه سعی میکند که همیشه دور و برش شلوغ باشد. اگر تنها بود، زود تلفن را برمیدارد، به این و آن زنگ میزند یا پیامک میدهد. اگر نتواند پیامک بدهد، تلویزیون را روشن میکند. اگر تلویزیون راضیش نکند، میرود به سراغ ماهواره و اینترنت و ... یا بیرون از خانه میرود، یا کسی را دعوت میکند که به خانه اش بیاید. حاضر نیست با خودش تنها باشد و فکر بکند.
قدرت فکر
فکر آنقدر قدرت دارد که شما به هر چیزی که فکر بکنید، همان میشوید. این یک اصل پذیرفته شده است. همه روانشناسان مسلمان و غیر مسلمان این را قبول دارند که انسان وقتی به مطلوبی فکر میکند، همان برایش تحقق پیدا می کند.
شما وقتی که به مسائلی مثل معاد فکر میکنید یا به حرکت های عالی انسانی فکر میکنید. چند مرحله دارد که ابتدایی ترین مرحله اش دیدن خواب های زیباست. خدا رحمت کند میرزا اسماعیل دولابی را که میگوید: شما اول وقتی که فکرهایت را متمرکز میکنی، کم کم شروع میکنی به خواب دیدن. خوابهای قشنگ برایت اتفاق میافتد. آنهایی که خوابهای مشوش و خوابهای وحشتناک و بیسر و ته میبینند، برای این است که در طول روز افکارشان پر از ترس، دلهره، فکرهای منفی، سوءظن و اضطراب است و گرفتار گذشته یا گرفتار دلشورههای آینده هستند. اینها نمیتوانند خوابهای بهشتی و خوابهای خوب ببینند.
فکر منجر میشود به این که راه رؤیا برایت باز شود. بعد از رؤیا انسان کم کم در بیداری مکاشفه میکند. بعد از مکاشفه میتواند ارتباطات خارجی و معاینه داشته باشد. این یک سیر و سلوک دارد که از خیال شروع میشود و به خواب میرسد. از خواب به مکاشفه میرسد و بعد از مکاشفه به حقیقت میرسد.
قرآن میفرماید، جبرئیل در خیال حضرت مریم سلاماللهعلیها آمد. در هیچ جای قرآن گفته نشده، جبرئیل نزد مریم آمد. میگوید:«فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا[1]= پس برای او [به صورت] بشری خوش اندام و معتدل نمودار شد.» یعنی در عالم مثال و در خیال مریم تمثل کرد. اینطوری نیست که جبرئیل بال بزند و به روی کره زمین بیاید. جبرئیل سر جای خودش هست. مریم یک لحظه دید کسی کنارش ایستاده و گفت: من رسول خدا هستم.
پس خیال خیلی قدرت دارد. خیال میتواند یک حقیقت آن هم یک حقیقتی مثل حضرت مسیح را به وجود بیاورد. پس شما اگر خیالتان را تطهیر بکنید، این خیال تا عالیترین درجات و تا خود حقیقت، انسان را میبرد. مهم این است که ما یاد بگیریم فکر بکنیم و اول تمرکز بگیریم. نماز هم که معراج و قربان مؤمن است و انسان را به بالاترین درجات انسانی میرساند، اگر با تمرکز نباشد، رشدی از آن حاصل نمیشود.
نقش تفکر و تمرکز در روابط انسانی
در زندگی و در روابط بین انسان ها هم کافی است تمرکز بگیری. مثلاً اگر کسی از تو دل چرکینی دارد، اگر بخواهی دل چرکینی او پاک شود، حضرت علی علیهالسلام میفرماید، اول دل چرکینی را از خودت پاک کن. انسانها بر اساس حقیقت با هم رابطه دارند. این یعنی وقتی دل خودت آلوده است، هر چه هم بروی طرف را راضی بکنی و بگویی حلال کن، هیچ چیزی اتفاق نمیافتد.
اگر میخواهی یک اتفاق در طرف دیگر بیفتد، باید اول همان اتفاق در خودِ شما بیفتد. میگوید: من میخواهم فلانی دوستم داشته باشد. مثلاً همسرم دوستم داشته باشد؛ بچههایم دوستم داشته باشند؛ نامزدم دوستم داشته باشد. اما شما نمیتوانی بخواهی محبوب باشی، اما محب نباشی. تا تو نتوانی همه جهنمهای بین خودت و یک نفر را خاموش بکنی، اتفاقی در طرف مقابل نمیافتد. آدمها بو میکشند. آدمها حس دارند. آدمها بالاتر از چشم، گوش و دست و پایشان حواس درونی دارند. به همدیگر نزدیک میشوند و میفهمند که در دل آن یکی چه میگذرد. برای همین هم داریم که نزدیک مؤمن که میشوید، از او آرامش، شادی و انرژی میگیرید. اینکه فرمود، مؤمن مثل عسل شیرین است. یعنی شخصیتش واقعاً اینطوری است. شما وقتی نزدیکش میروی، در وجودت به آرامش میرسی. مؤمن چون آرامش دارد، میتواند آرامش بدهد. فاقد شیء مطیع شیء نیست. کسی که چیزی ندارد، نمیتواند به دیگری بدهد. شخصی که ادعای ایمان میکند، ولی ایمان واقعی در او نیست، و فاقد آن است، آرامشی هم از او ساطع نمیشود.
بنابراین ما اول باید از فکر شروع کنیم. یعنی شما هر چیزی را میخواهی در بیرون درست بکنی، اول باید در فکر ساخته شده باشد و خودت واقعاً باورش کرده باشی. فکر در هر جهتی که باشد، چه مثبت و چه منفی، شما به هر هدفی، چه مثبت و چه منفی بخواهی برسی، باید راجع به آن تمرکز بگیری و فکر بکنی. همانطور که در جلسات قبل گفتیم، فکر کردن در کار خیر، باعث عمل به آن میشود. اگر کسی بخواهد موفق به انجام کار خوبی بشود، لازم نیست که زور بزند که آن کار را انجام دهد؛ بلکه کافیست که بیشتر در موردش تمرکز بگیرد و فکر کند. در این صورت انجام آن کار برایش خیلی راحت میشود.
نقش فکر در امر ترغیب و تشویق افراد برای انجام کارها
برای ترغیب کسی برای انجام کاری، بهتر است روی فکر او کار شود. مثلاً وقتی میخواهی کسی نماز شب بخواند، یا به نماز جماعت برود، یا قرآن بخواند، یا ریاضیات یاد بگیرد، یا با علوم انس بگیرد، مثلا ادبیات بخواند، به او بگو بخوان که برای آیندهات لازم است. این خودش انتقال فکر است. وقتی میبینی هنوز دل نمیدهد، اگر دیدی دل نداد، یعنی اندیشه متناسب با آن کار را هنوز ندارد به جای اینکه تنبیهش کنی، به جای اینکه سرش داد بزنی، فکرش را تغییر بده. بعد میبینی که چقدر راحت میتواند این کار را انجام دهد.
ما وقتی که میخواهیم یک کافر را مسلمان کنیم، چه کار میکنیم؟ اندیشه و فکر را به او منتقل میکنیم. اگر اندیشه منتقل نشود، فایدهای ندارد. وقتی اندیشه هر کاری آمد، عمل آن کار هم میآید. اگر میخواهید خودتان برای هر کاری یا فرزندانتان یا خانوادهتان برای هر کاری قوی شوند، اندیشه آن کار را در وجودش بگذارید. این معجزه فکر است. ما بیخود زور میزنیم تا مشکلاتمان را حل بکنیم. مشکل با قرص و دارو و زور زدن حل نمیشود. فکر که عوض شود، مشکل حل میشود. نقش فکر در درمان بعضی از بیماریها را نیز نمیتوان نادیده گرفت. شما بیماری وسواس داری، یا هر بیماری دیگری مثل حسودی، زودرنجی، حساس بودن، بددهانی و ... با یک مقدار کار فکری و با شنیدن مطالب مفید در آن مورد و کار مطالعاتی و تمرین، مشکل برطرف میشود.
اهمیت تداوم فکر
اندیشه مداوم و مستمر در کارها خیلی مؤثر است. اینکه میگویند:« اَلدَرسُ حَرف وَ التِکرارُ اَلف= درس یکبار و تکرارش هزار بار.» برای اهمیت استمرار است. شما اگر بخواهید یک بیماری را هر نوع بیماری که باشد فرق نمیکند؛ حتی بیماری روحی، جسمی و درد را بیرون کنید، با تمرکز میتوانید بیرونش کنید. ولی تمرکز باید زیاد و مداوم باشد.
امام علی علیهالسلام میفرماید:«مَن طالَت فِكرَتُهُ حَسُنَت بَصیرَتُهُ[2] = هر كس مدّت درازى بیندیشد، بینشش نیكو شود.» میفرماید، بینشش، نه علمش. زیرا بصیرت بالاتر از علم است. یعنی دیدن و شهود است. اگر بخواهید به بهترین و مؤثرترین دیدها برسید، باید فکرهای طولانی بکنید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:«دَوامُ الفِكرِ و الحَذرِ یُؤمِنُ الزَّلَلَ، و یُنجی مِن الغِیَرِ[3]= اندیشه و هوشیارىِ مداوم، از لغزشها مصون مى دارد و از دگرگونیها[ى نعمتها] رهایى مى بخشد.»
اینکه میگویند چلّه و اربعین بگیرید، برای این است که چهل روز باید انسان روی خودش کار کند. آن هم چهل روز با تمرکز. اگر همه داروها و شربت را یکبار بخوریم، آیا بیماری برطرف میشود؟ خیر. باید یک مقدار معین در هر روز و در یک ساعت معین، توسط دارو به آن میکروب حمله کرد و آن را تکرار کرد تا آن بیماری خوب شود. روح هم همینگونه است، نگو تکراری است، حوصله ندارم. میگوید هر روز نماز را تکرار کنید، با تکرار و تلقین است که آدم به اوج میرسد.
پس فکر کردن و به خصوص دوام فکر خیلی مهم است. به طوری که امام حسن علیهالسلام درباره دوام فکر میفرمایند:«أُوصِیكُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ إِدَامَةِ اَلتَّفَكُّرِ؛ فإنَّ التَّفَكُّرَ أبو كُلِّ خَیرٍ و اُمُّهُ[4]= شما را به تقواى الهى و اندیشیدنِ همیشگى سفارش مى كنم؛ زیرا اندیشیدن پدر و مادر همه خوبیهاست.»
یک فکر قشنگ، یک اندیشه زیبا، یک چیزی که میتواند تحول و آرامشی در شما ایجاد کند، آن را ادامه بدهید و رهایش نکنید. تفکر، انسان را میسازد. تحولات عظیم، ناشی از استمرار و تداوم فکر است.
مذمت تداوم فکر درباره گناهان
در حالی که تداوم فکر در امور مثبت و خیر باعث نیکو شدن بینش و بصیرت انسان میشود؛ تداوم اندیشه درباره گناهان، باعث کشیده شدن انسان به سوی آنها میشود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:« مَن كَثُرَ فِكرُهُ فِى المَعاصی دَعَتهُ إلَیها[5]= هر كس بسیار به گناهان بیندیشد، گناهان او را به سوى خود مى كشانند.» مثلاً اگر فرد مدام به مواد مخدر فکر کند، وسوسه میشود و روزی این فکر را عملی میکند. چون اول تمرین آن گناه را در فکر انجام میدهد و در واقع آن گناه در وجود و در روح ما دارد اتفاق میافتد. چون روح آن را میپذیرد، آن گناه شکل میگیرد و عمل آن، به راحتی انجام میگیرد. مثلا کسی برای فرزندش بورسیه گرفته که در خارج از کشور درس بخواند. اما نمیداند که بچه اش در آنجا چه کار میکند. وقتی در محیط قرار میگیرد، محیط فکرساز است. دائماً دارد بمباران میکند، دائماً دارد به او تلقین میکند. دانشگاه میرود، مهمانی میرود، جشن تولد میرود، دوستانش را میبیند، میگوید من هم باید اینگونه باشم.
الان بچههایی که در آمریکا هستند، آدم میکشند. در مدرسهها اسلحه برمیدارند و معلم یا شاگردها را میکشند. فکر میکنید اینها از روز اول قاتل به دنیا آمده اند؟ یا سری به زندان ها بزنید. هر کس هر جرمی مرتکب شده، اینطور نبوده که یک دفعه یک آدم پاک و بی گناه، مرتکب جرم شود. از کجا شروع شده؟ اگر از آنها بپرسید، خواهند گفت از دیدن یک فیلم، یا شنیدن چیزی، یا بودن در محیطی، بالاخره این تولید فکر انجام شده و یک دفعه سر از یک فاجعه درآورده است.
دو روش درمان بیماری های اخلاقی در اسلام
در اسلام ما دو روش برای درمان آدمها داریم. یک روش، روش بهداری و روش دیگر، روش بیمارستانی است. در روش بهداری از واکسن استفاده میکنند. مثلاً برای اینکه فرد در آینده مبتلا به بیماری نشود، از کودکی به او واکسن های مختلفی مثل واکسن فلج، واکسن کزاز، دیفتری و ... به او می زنند. هزینه واکسن زدن هم کم است. اما اگر واکسن نزد و بعداً دچار بیماری شد، باید هزینه زیادی را برای درمان متحمل شود. روش بیمارستانی روش پر هزینه و وقت گیر است.
در آمریکا و کشورهای غربی، روش بهداری ندارند. روشها همه بیمارستانی است. آنجا میگویند همه آزاد باشیم. زن آزاد، مرد آزاد. هر کاری دلشان خواست انجام دهند. هر وقت مبتلا شدند، از روش بیمارستانی استفاده میکنند. اصلاً سیستمی به نام بهداری در روابط انسانی شان وجود ندارد. اگر بگویی روش بهداری؛ میگویند آزادی ما سلب شد.
اگر بگویید، حجاب، میگویند شما دارید دست و پای همه را میبندید. در نتیجه از فجایعی که از چند ده سال پیش مطرح شده، سر در میآورند. فجایعی مثل سوزاک و سفلیس و .... که چند ده میلیون آدم را کشته است. الان هم که ایدز آمده، تاکنون نزدیک 60 میلیون نفر کشته شده اند. چند برابر این هم تا حالا به این بیماری مبتلا شدهاند. بدترین روش، همین روش بیمارستانی است. چون دیر خوب میشود یا اصلاً خوب نمیشود و هزینهاش هم خیلی زیاد است. اسلام میگوید، اصلاً نگذارید کار به بیمارستان بکشد، در بهداری مشکل را حل کنید.
میخواهید کنار هم کار کنید، زن و مرد حجاب داشته باشند که از اول آلودگی ایجاد نشود. فیلم مخرب نبینید. مطالب مخرب روح را نشنوید. مسایل جنسی را رعایت کنید و نگذارید بچه ها این گونه روابط والدین را ببیند. میگوید، بچهام الان اینطوری شده، میگویم برایش تلفن همراه خریدهای؟ میگوید بله. میگویم: خودت این آلودگی را به دست بچهات دادی و میگویی بخور و مریض نشو. در کشورهای عقب مانده جهان چرا اینقدر قیمت موبایل ارزان است؟ به خاطر این که راحت به جوانان تهاجم فرهنگی کنند.
چرا در قیامت از دیدنی ها و شنیدنی ها سؤال میکنند؟
اینکه در قیامت از دیدنیها و شنیدنیها سؤال میکنند، برای این است که اینها تولید فکر میکرده. قرآن می فرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[6] = گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» این که اول «سمع» را می فرماید، برای این است که سمع خیلی مهم است. این سمع و بصر است که فؤاد را ایجاد میکند.
علی علیهالسلام:«مَن كَثُرَ فِكرُهُ فی اللذَّاتِ غَلَبَت علَیهِ[7] = هر كس زیاد درباره لذّتها بیندیشد، آن لذّتها بر او چیره شوند.» لذت سیگار، لذت مواد مخدر، لذت گناهان دیگر، لذت خوراکی. شما نگاه کنید، چقدر آدمها به حرامخواری افتاده اند. اینها فقط به خاطر این است که شکمو هستند.
چند وقت پیش، یکی از این آقایان را دیدم که میگفت: امکان ندارد من در خانهمان یک وعده کباب نخورم. باید در 24 ساعت یک وعده کباب بخورم. گفتم چند سالت است؟ گفت، 54 سال. میلیاردر بود. پرسیدم: حج رفتهای؟ گفت: نه. گفتم: میدانی اگر اینطوری بمیری، یهودی و مسیحی مردهای و مسلمان نمردهای؟ پیغمبر میفرماید به دین من نمرده، اگر کسی حجش را به جا نیاورد. یا خمس ندهد. میگوید، وقت نکردم، نشد. یا اصلاً بدبخت نمیداند سال خمسی چیست؟ دارد لقمه آتش به خانوادهاش میدهد. این آدم لقمه اش حرام است. همه پول و ثروت را تبدیل به آتش میکنند و به سرو رویش می ریزند. قرآن میگوید همه پولهایی که جمع کرده، سکه های طلایی که جمع کرده اند را با آتش به پهلو و صورتشان میچسبانند.
لذتِ لذت از جایی شروع میشود که شخص اسیر لذت میشود و مجبور است که برایش پول هزینه کند. هر لذتی میخواهد باشد، خوردنی، پوشیدنی، خانه، ابزار و وسایل خانه و ... آدم خودش را اینطوری بدبخت می کند. عمری را که باید خودش را بسازد و برای آخرت سازی صرف کند، برای تهیه پول میگذارد. چرا؟ چون این شهوت را دارد که هر چند وقت یکبار وسایل خانه و مبل و اتومبیلش را عوض کند. دیگر وقتی برای خودسازی نمیماند. زمانی باقی نمیماند تا تو روی خود تمرکز کنی و خودت را پیدا کنی. در حقیقت، تو لابه لای این ابزار و وسایل گم شدهای.
علی علیهالسلام میفرماید، من تعجب میکنم از آدمهایی که چگونه دنبال گمشدهها و مطلوبشان میگردند، در حالی که خودشان گم شدهاند و دنبال پیدا کردن خود نیستند.
اصلاً من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ اینجا چه کار میکنم؟ کجا میخواهم بروم؟ اگر سوت پایان را بزنند و تو به برزخ منتقل شوی، از تو میپرسند، برای شرائط زیستی اینجا (عالم بعدی) چه آوردهای؟ اینکه بگویی، من دکترم، مهندس هستم؛ من پنج تا خانه دارم؛ من ده تا ماشین دارم؛ حساب بانکیم پر است؛ من مشهور هستم؛ من رئیس جمهور هستم؛ اینها در آنجا به درد نمیخورد.
ع ل 168
تفکر، درمان بیماریها
[1] . سوره مریم/17.
[2] . غرر الحكم : 8319.
[3] . غرر الحكم : 5149.
[4] . تنبیه الخواطر : 1/52.
[5] . غرر الحکم : 8561.
[6] . سوره اسراء/36.
[7] . غرر الحكم : ۸۵۶۴.
کلیدواژه ها:
آثار استاد