مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
تنها گزینه ی درست برای زندگی که مورد تأیید خداوند است، گزینه ی زندگی ایمانی است. کسی که ایمان را نپذیرفته است، اساساً مؤمن نیست.
مؤمنین اهل خسران نیستند. «والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا (سوره عصر آیه1و2)». مؤمنین حیات انسانی و باطن انسانی دارند، غیر مؤمن از حیات انسانی بهره مند نیست. حیات انسانی در سایه ی اجابت خدا و رسول به دست می آید.
خداوند در این خصوص می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا یُحْیِیكُمْ = اجابت کنید خدا و رسول را هنگامی که شما را دعوت می کنند به چیزی که آن چیز به شما حیات می دهد. (انفال/24)»
جایی که اجابت خدا وجود ندارد، آنجا هم زندگی جریان دارد، ولی حیات جمادی یا کمتر از جماد، گیاهی و حیوانی وجود دارد. حیات طیبه که خدا می پسندد و انسان برای آن آفریده شده، حیات ایمانی است و فقط مؤمنین از این حیات انسانی برخوردار هستند و با آن سعادت دنیا و آخرت را به دست می آورند.
قدرت مؤمن در ایمان و دین اوست
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «المؤمنُ لَه قوّةٌ فی دِینٍ، و حَزْمٌ فی لِینٍ، و إیمانٌ فی یقینٍ، و حِرْصٌ فی فِقهٍ، و نَشاطٌ فی هُدىً ... و صَلاةٌ فی شُغلٍ = مؤمن در دین قدرتمند است و در عین نرمش، قاطع. ایمانش با یقین همراه است، در فهمیدن [دین] آزمند و در پیمودن راه راست با نشاط... و با وجود كار و گرفتارى نمازش را ترك نمى كند.».
«المؤمنُ لَه قوّةٌ فی دِینٍ= مؤمن در دین قدرتمند است». برای این که مؤمن با بصیرت دینش را انتخاب می کند. انسان مؤمن از مسلمان متفاوت است، اسلام با ایمان فرق می کند. ایمان وقتی آمد باور، آرامش در شخصیت انسان می آید. انسان با ایمان آن چیزی که از خدا به او رسیده را قبول دارد.
از زندگی مؤمنانه ی خود تحت هر شرایطی (چه در داخل کشور، چه در خارج) پشیمان نیست و از این که مؤمنانه زندگی می کند، خجالت نمی کشد. کسی که در شرایط مختلف اقلیمی تغییر روش و منطق می دهد، مؤمن نیست.
مؤمن دین و حقیقت خود را باور دارد، چون براساس علم خدا و متخصصان معصوم می باشد. مؤمن ملون و باری به هر جهت نیست، زیرا قلبش امنیت پیدا کرده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصداق مؤمن حقیقی است
قرآن کریم در توصیف نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: « آمن الرسول بما انزل الیه من ربه= پیامبر به آنچه بر او نازل شده ایمان دارد. (بقره/285) ». باید انسان باور کند که آنچه از خدا برایش نازل شده، حق است. قرآن کریم در شروع ارتباطش با مردم نفی تردید می کند. با شروع آیه «ذالک الکتاب لا ریبَ فیه (بقره 1)» قرآن با آوردن شرط «لا ریبَ» هر گونه تردید و شک نسبت به غیب را نفی می کند. کسی که تردید و شک دارد در همه امور زندگی دنیایی اش اعم از خانواده، شغل، اجتماع، اخلاقیات و ... تزلزل پیدا می کند.
شخصی که به «حق» بودن آیین خود آگاه است، دچار «تردید فکری» و «تردید عملی» نمی گردد. او دینداری قدرتمندی دارد، همه ی دین را با دل و جان می پذیرد، کسی که «نَکفُرُ بِبَعض=کفرمی ورزیم به بعضی از دین» است یعنی قوانین فردی را قبول دارد و از پذیرفتن قوانین اجتماعی سر باز می زند، به التقاط و سکولاریسم مبتلا می شود. این فرد در دینداری قوی و محکم نیست و با افتخار دینداری نمی کند. دین از ما ایمان با یقین را می خواهد.
«و حَزْمٌ فی لِینٍ» مؤمن نرم و رام است. در حین نرمی و لین بودن، خیلی آدم محتاط و عاقلی است. شاید دیگران فکر کنند او آدم احمق و نادانی است ولی در واقع اینطور نیست. مؤمن کاملاً هوشیار است. اگر کسی او را به غیر دین دعوت کند، زیر بار نمی رود. مؤمن خود را در محضر خدا و فرشتگان و اهل بیت می بیند.
«و إیمانٌ فی یقینٍ= ایمان مؤمن با یقین همراه است». مومن با اطمینان گام بر می دارد و دینش را با بصیرت انتخاب می کند. اما بعضی افراد غیر خوشدل هستند، گرایشات معنوی دارند، ولی گاهی شک و تردید سراغشان می آید. در حالی که دین از ما یقین می خواهد. قرآن ما را به بصیرت دعوت می کند.
«و حِرْصٌ فی فِقهٍ= مؤمن در فهم دین حریص است». فقه یعنی فهم. در فهم دین، شناخت و مطالعات دین حریصانه عمل می کند. منبر، مطالعه، موعظه و محضر علما را دوست دارد.
در دعای ابوحمزه امام سجاد (علیه السلام) به خداوند عرض می کند: «لعلک فقدتنی من مجالس العلما = خدایا اگر من از چشم تو افتاده ام، شاید تو مرا در مجالس علما نمی بینی». یادگیری علم برای مؤمن با اهمیت است، چون اول مسیری که برای آخرت طی می کند، باید با علم باشد. «لکل شیئ طریق و طریق الجنه العلم = برای هر چیزی راهی است و راه بهشت علم است.» مسلمان جاهل به بهشت راه پیدا نمی کند. خیلی بد است که یک مسلمان آگاه به دین نباشد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:«لیت السیاط على رؤوس أصحابی حتى یتفقهوا فی الحلال والحرام = ای کاش با تازیانه بزنند به سر شیعیان من، ولی آنها حلال و حرام شان را یاد بگیرند.» ارزش دارد که انسان سختی و ذلت بکشد، هجرت کند در شرایط سخت، ولی دینش را یاد بگیرد، تازیانه هم بخورد ولی دینش را یاد بگیرد، چون ابدیتش در گرو دینش است.
جوانان شیعه باید در دین شان فقیه باشند
امام صادق (علیه السلام) فرمود: « لَو اُوتیتُ بِشابٍّ مِنْ شَبابِ الشّیعَةِ لا یَتَفَقَّهُ لَأَدَّبْتُهُ = اگر یكى از جوانان شیعه را نزدم بیاورند كه تفقّه نمىكند، او را تأدیب مىكنم! » در جای دیگر فرمود: « لَضَرَبْتُهُ » او را می زنم. جوان شیعه ای که تفقه نمی کند و دینش را بلد نیست، از چشم خدا و پیامبر می افتد. قرآن کریم می فرماید: « أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا یَتَذَكَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَكَّرَ ...= مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم كه هر كس كه باید در آن عبرت گیرد، عبرت مى گرفت. (فاطر/37)».
حضرت فرمود: «توبیخ لابن الثمانیه» این یک جوان 18 ساله است که خدا توبیخش می کند که تو بعد از تکلیفت، 3 سال وقت داشتی، در این 3 سال چه کار کردی؟ باید بار خود را می بستی. یعنی از نظر امام یک جوان 18 ساله باید دینش را کامل بلد باشد. عقاید، اخلاقیات و فقه را بلد باشد. وگر نه خدا توبیخش می کند.
در حدیث دیگر در مورد جوان شیعه امام صادق (علیه السلام) فرمود: « لَستُ اُحِبُّ أن أرى الشّابَّ مِنكُم إلاّ غادیا فی حالَینِ: إمّا عالِما أو مُتَعَلِّما، فإن لَم یَفعَلْ فَرَّطَ، فإن فَرَّطَ ضَیَّعَ، و إنْ ضَیَّعَ أثِمَ، و إن أثِمَ سَكَنَ النارَ و الذی بَعَثَ مُحمّدا بِالحَقِّ = دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانش آموز؛ زیرا اگر چنین نباشد، كوتاهى كرده و چون كوتاهى كند، ضایع گشته و چون ضایع گردد، گنهكار باشد و چون گنهكار باشد، سوگند به آن كه محمّد را به حقّ برانگیخت، در آتش جاى گیرد.».
کسی که در اثر جهالت گناه می کند و می گوید نمی دانستم که این عمل گناه است، سؤال می شود که چرا نمی دانستی؟ «ندانستن» از نظر خدا و اهل بیت (ْعلیهم السلام) جرم است. کسی که دین شناس نیست، مجرم است. از پدر و مادرهایی که فرزندان شان با دین آشنایی ندارند، ولی افتخار می کنند که آنها دکتر و مهندس و ... هستند، باید پرسید آیا فرزندان شما دین را می شناسند، با فقه آشنا هستند؟ از رساله و اخلاقیات چه می دانند؟ آیا عقایدشان درست است، تردید ندارند؟ این وظیفه شرعی پدر و مادر است که فرزندان شان را اول با دین آشنا کنند. زیرا حضرت قسم می خورد که چنین جوانی ساکن جهنم می شود.
مؤمن در یادگیری و عمل به 3 ساحت دین، فقه اصغر (رساله)، فقه اوسط (اخلاقیات)، فقه اکبر (معارف) محکم است. یادگیری دین علاوه بر این که وظیفه است و در قیامت از آن سؤال می شود، کسب درجات آخرتی است. (50 سؤال آخرتی که مؤمن باید یاد بگیرد و عمل کند که از لحظه مردن، قیامت انسان و پرسیدن سؤالات، شروع می شود).
«و نَشاطٌ فی هُدىً= مؤمن در رعایت دینش با نشاط است» مومن در مسیر دین که می رود، شل، کسل و تنبل نیست. خدا را شکر می کند و لذت می برد. نمی گوید چاره ای نیست، اگر عمل نکنیم، جهنم می رویم. این افراد به محض تغییر شرایط مکانی و زمانی، به رنگ اهل دنیا در می آیند. مؤمن از داشتن رساله، مرجع تقلید و ... سرمست است و افتخار می کند.
« و صَلاةٌ فی شُغلٍ = مؤمن در سخت ترین شرایط نماز را اول وقت اقامه می کند». در هر شغلی یا در مسابقه، تمرین و ... در هر جا که باشد. ما پزشکانی داریم که در هر شرایطی در مطب، نماز اول وقت را ترک نمی کنند. در دفاع مقدس رزمندگان در حین عملیات نمازشان را اول وقت اقامه می کردند. در آن شرایط سخت که رو در روی دشمن بودند ولی از نماز اول وقت غافل نمی شدند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد