مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
پاتوق داشتن خوب است، اما باید پاتوق را بهشتی و سالم نگه داریم. مهمانی، عروسی و ... باید بهشتی باشد. چه قیمتی از این بالاتر است که انسان خودش را به آن بفروشد و جوانی و عمرش را صرف اهل بیت (علیهم السلام) و سلاطین دنیا و ابدیت کند؟
انسان از روی یادهایش، می تواند مقدار ارزش خودش را بفهمد. ارزش او به اندازه ی یادها، خاطرات و خیالاتی است که انتخاب می کند. وقتی فطرت گراها و اهل بهشت، در پاتوق ها دور هم جمع می شوند، از جهنم صحبت نمی کنند. وقتی که با اشتیاق دور هم جمع می شوند، حرف از بهشت و معشوق و امیرالمؤمنین (علیه السلام) که سر کرده ی ساقیان است و ساقی اصلی یعنی خداوند تبارک و تعالی، می زنند.
یاد ما کن، یاد دیگر کس مکن یاد او کن، یاد خار و خس مکن
خداوند نیز در مورد اهل بهشت می فرماید: «عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا [1]= بر بالای بهشتیان، لطیف دیبای سبز و حریر استبرق است و بر دست هایشان دستبند نقره خام، و خدایشان شرابی پاک و گوارا از کوثر عنایت، بنوشاند.» « لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا [2]= نه آن جا هیچ حرف لغو و بیهوده ای شنوند و نه به یکدیگر گناهی بربندند. چیزی جز سلام و تحیّت و احترام هم، نگویند و نشنوند. »
در بهشت هر چه هست، حاکی از سلامتی است. چون در دارالسلام که همان بهشت است، نشسته اند. وقتی در خانه ی سلام بنشینی، سخن هم سلام است. چون در دنیا این گونه بودند. نمی شود انسان در دنیا، جمع ها و پاتوق هایش جهنمی باشد و بعد بتواند به پاتوق ها و ضیافت ها و مهمانی های آن چنانی بهشتی راه پیدا کند. بنابراین، اگر کسی بخواهد در جمع معصومین (علیهم السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و 124 هزار پیامبر و اولیای خدا باشد و نوبتی با همه ی آنها رفت و آمد و رفاقت و برخورد کند و سخن بگوید، باید در دنیا هم همین طور باشد. یعنی وقتی که دور هم جمع می شوند، سخنان شان باید بوی سلامتی بدهد و پاتوق هایشان نیز باید بوی بهشت بدهد.
پاتوق، جای همدل هاست.«بیا سوته دلان گرد هم آییم» یعنی همه باید همدل باشیم و معشوق واحد داشته باشیم. اگر یک پاتوق خوب درست شود، تا آخرش آدم صفا می کند و لذت می برد و رشد می کند، و خیرات بسیار کثیری که برای پاتوق ها و جلسات ذکر شده، نصیب انسان می شود. فطرت گرا ها در هیئت، جلسات، دور هم بودن ها، چایی خوردن ها، میوه خوردن ها و مسافرت رفتن ها از کسی دلخور نمی شوند و برای دیگری دلخوری ایجاد نمی کنند. اما طبیعت گرا ها در یک صبح تا غروب که با هم هستند، چندین بار از دست همدیگر ناراحت می شوند و به همدیگر غر می زنند و فحش می دهند و دل چرکینی ایجاد می کنند.
چه کنیم تا پاتوق ها و جلسات ما جهنمی نشود؟
یکی از وظایف بسیار مهم ما، علاوه بر ترویج فرهنگ پاتوق سازی، این است که جهنم را با خودمان به پاتوق نبریم. در جلسات، نباید معصیت کرده و خون به دل امام زمان کنیم. این ازمهمترین اصول جلسه داری بهشتیان است.
این که فرموده اندکسی که سیر و پیاز بخورد یا پاهایش بو بدهد، چون بویش دیگران را اذیت می کند، نباید به مسجد برود و کراهت دارد، فقط بوی ظاهری نیست؛ بلکه بیشتر جنبه معنوی دارد. وقتی که انسان در یک جمع می نشیند، باید خودش را از نفسانیت پاک کند. کسی که با نفسانیت در جلسات حضور پیدا می کند، جمع بهشتی را تبدیل به یک جمعی با وضعیت جهنمی می کند. ممکن است همه هم بهشتی باشند. اما وقتی انسان روح خودش را تزکیه نکرد و در جمع و جلسه و پاتوق شرکت کرد، شلیک های جهنمی پرتاب می کند. اما اهل جلسه که بهشتی اند، زرنگ هستند و نمی گذارند شلیک های نفسانی، آن ها را آتش بزند. این از زیرکی آنها است که نسبت به هر تیر جهنمی، می دانند چطوری جا خالی بدهند.
پس انسان باید در ارتباطات و رفاقت ها دقت کند که نفسانیت به خرج نداده و تیر جهنمی شلیک نکند و یک جمع را به جهنم نکشد و آلوده نکند و اختلاف و فتنه ایجاد نکند و مواظب باشد که جلسه و پاتوق، تا آخر بهشتی بماند. این که شخص دکترای فلان رشته را دارد، فوق لیسانس فلان رشته را دارد، ده سال در حوزه درس خوانده، برای این که در جلسه ی کار شناسی و علمی بیاید، کافی نیست. باید بهشتی باشد و نه جهنمی. علاوه بر این که تخصص دارد، وقتی در یک جمع می نشیند، باید با نفسانیتش جمع را خراب نکند. این که در جلسات رسمی، مثل مجلس شورای اسلامی و شورای شهر، یک دفعه فرد جهنمی می شود، برای این است که نفسانیت در کار است.
پاتوق و جلسات دینی، باید باعث رشد عقلانی و کسب معرفت شود
پاتوق های ما باید طوری باشد که هر وقت در آن ها دور هم جمع می شویم، چیزی از آن در بیاید و ما به معرفت جدید و نکته ی زیبایی برسیم.
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:«مُلاقاةُ الإخوانِ نُشرَةٌ و تَلقیحٌ لِلعَقلِ و إن كانَ نَزرا قَلیلاً [3]= دیدار برادران، مایه ی سلامتى و رشد عقل است، اگرچه بسیار اندك باشد.»
لقاح، موقعی به کار برده می شود که نطفه ای بسته شود. ایشان می فرماید: پاتوق هم باید باعث بسته شدن نطفه ی معرفت جدید و رشد عقلانی انسان شود. انسان در جمع رشد می کند و شخصیتش با ملاقات برادران دینی، شکل می گیرد. افرادی که در پاتوق های بهشتی شرکت می کنند، عقلشان بیشتر شده و معرفت های جدید پیدا می کنند. در قطع ارتباط یا ضعف ارتباط، انسان هدف و نصیب شیطان می شود. در روایت داریم مومن در قطع ارتباط، مثل گوسفندی است که وقتی از جمع گوسفندان جدا می گردد، نصیب گرگ می شود. شیر ها و ... وقتی به گله حمله می کنند، حیوانی که از گله جدا است را راحت تر شکار می کنند.
گاهی انسان برای عرض ادب به معشوق، هیئت می رود. می خواهد برای فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) و سیدالشهداء (علیه السلام) عزاداری کند. گاهی برای استفاده از سخنرانی می رود. مثل بعضی از محبین نیست که کاری ندارند سخنران کیست و چه می گوید. این جور افراد معمولا یا در بیرون از هیئت پرسه می زنند و یا در آبدار خانه می نشینند و چای می خورند تا سخنران صحبت هایش را تمام کند. مثل این که اساساً مخاطب سخنران نیستند و این حدیث ها و روایات برای آن ها نازل نشده. بعد که هیئت و عزاداری شروع می شود، می روند و عزاداری می کنند. اما گاهی انسان برای رشد پیدا کردن هیئت می رود. اگر در سخنرانی چیزی به انسان اضافه نمی شود و رشد نمی کند، باید مجلسی را انتخاب کند که بتواند از سخنران و معلمش بهتر استفاده کند. من بسیار دیده ام افرادی را که دور هم جمع شدند و پاتوق درست کردند و خودشان هم خیلی اهل معرفت نبودند، اما گفتند: حالا که با رفقا می خواهیم دور هم جمع شویم، برویم از فلان استاد دعوت کنیم که برای ما صحبت کند. یا اگر نمی توانیم از فلان استاد دعوت کنیم، هر کدام از ما هفته ای یک موضوع را انتخاب کرده و راجع به آن، برای بقیه صحبت کنیم. مثلاً از کتاب اصول کافی، راجع به خوش اخلاقی یا حقوق برادران دینی صحبت کنیم. چون جلسه باید رشد دهنده باشد. این فهم و عقل آن ها را می رساند. عالم نیستند، اما می دانند که باید جلسه شان، پر بار باشد.
پاتوق و جلسات دینی، باید مودت ایجاد کند
ایجاد مودت، از خصوصیات ملاقات برادران دینی است. وقتی انسان ها با هم رفیق و دوست می شوند، بذر مودت به وجود می آید و وقتی همدیگر را زیارت می کنند، این مودت رشد می کند.
«لِقَاءُ الْإِخْوَانِ مَغْنَمٌ جَسِیمٌ وَ إِنْ قَلُّوا[4] = دیدار برادران، غنیمت بزرگی است. هر چند که این دسته از برادران اندک هستند.» گاهی خیر، رشد، روشنایی و حیات قلب در ملاقات برادر دینی است و این برای انسان شادی آور است. این آثار، جدا از انگیزه ی اصلی ملاقات است که احیای امر اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«الزِّیارَةُ تُنبِتُ المَوَدَّةَ [5]= دید و بازدید، بذر محبّت را مى رویاند .»
باید بذر مودت بین دو نفر وجود داشته باشد تا زیارت و مودت به وجود بیاورد. مثلاً من از امام رضا (علیه السلام) دلخورم و زیارتش به من نمی چسبد. چون بذر مودت بین ما وجود ندارد. من یک خواسته ای داشتم که به من نداده، پس وقتی به حرم می روم، میانه ام با امام رضا (علیه السلام) شکراب است. یعنی ملاقات و زیارت صورت می گیرد، اما چون رابطه شکراب است، مودت اضافه نمی شود. بنابراین، قبل از این که به زیارت برویم، باید دقت کنیم که شیطان بین ما و اهل بیت (علیهم السلام) و خداوند را به هم نزند. یکی از جاهایی که شیطان خیلی سرمایه گذاری می کند، کمبود ها و بلاها و مصائب و مشکلات است که شیطان به وسیلة آن، رابطه ی ما را با خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) خراب می کند. مثل کسی که از حج واجب برگشته و می گوید: عجب غلطی کردم در این گرما رفتم! بی خودی پدر خودم را در آوردم! او کور رفته و کور برگشته. چنین کسی هرچه زیارت برود، فایده ندارد. چون تخم مودت بین او و اهل بیت (علیهم السلام) کاشته نشده است که سختی ها را هم شیرین ببیند.
با توجه به فرمایش پیامبر، باید تخم و بذری وجود داشته باشد تا رشدی هم صورت بگیرد. یعنی با کسانی رفیق شو که وقتی با آن ها رفیق شدی، رفاقت همان و پیدایش بذر مودت هم همان. یعنی باکسی رفیق شو،که حاضر باشد برایت زحمت بکشد و در سختی ها کمکت کند. و گرنه فقط بگوید: «من مخلصتم و دعایت می کنم و فدایت می شوم»، این ها به درد نمی خورد. مودت یعنی من وقتی احتیاج داشتم، طرف بتواند بیاید و کمکم کند و هر کاری که از دستش می آید، برایم بکند و هیچ دریغی نکند و پشتم را خالی نگذارد و از پشتیبانی من دست برندارد.
در قضای اسلامی داریم که اگر ۴ نفر عادل شهادت بدهند که فلانی زنا کرده و ثابت هم کردند، قاضی با حفظ آن شرایط، به او حد می زند. ولی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: اگر 50 نفر آمدند و گفتند که برادرت زنا کرده یا فلان گناه را کرده، ولی خودش گفت: من نکردم، حرف رفیقت را قبول کن و کاری به آن 50 نفر نداشته باش. مودت، اعتقاد، رفاقت، دوستی، باید این طوری باشد. دروغ، به هیچ وجه در کار نباشد. صداقت و صافی و پاکی باید باشد. این شرط مودت است.
«مودت» در ازدواج
«مودت» غیر از محبت است. «مودت» یعنی محبتی که توأم با به زحمت انداختن خودت نسبت به طرف مقابل باشد. او هم متقابلاً باید همین طور باشد. در مورد ازدواج، خداوند متعال می فرماید: « وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ[6] = یکی از آیات لطف او این است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما مودت و رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم با فکرت ادلهای از علم و حکمت حق، آشکار است. » یعنی زوجین بعد از این که با هم محرم شدند، باید برای همدیگر خودشان را به زحمت بیندازند و از جان شان، مایه بگذارند.
با وجود مودت، رفقا مشکلات همدیگر را حل می کنند
خیلی ها هستند که حاضرند به ما کمک کنند و مشکلات ما را حل کنند و به داد ما برسند و ما را از تنهایی در بیاورند و پشتیبان ما باشند. ولی وقتی خودمان، همه را از دور خودمان می رانیم و غرق مسائل کاری می شویم، غرق در مسائل علمی و زندگی می شویم و در تجارت و ساخت و ساز و بفروش و بخور می افتیم. دیگر دقت نمی کنیم که باید پاتوق داشته باشیم. بعد که به مشکل بر خورد می کنیم رویمان نمی شود که سراغ رفیق برویم.
رفیق هم بعد از چند سال، خیلی باید آدم کار درستی باشد که به ما اعتماد کند و مشکل ما را حل کند. اما وقتی با هم رفت و آمد کنیم و همیشه در معرض مودت باشیم، اگر مشکل بزرگی ایجاد شود، چون رفیق باز هستیم، آن هم به معنای صحیحش، مشکل مان خیلی راحت حل می شود. من چند روز پیش، چند میلیون تومان پول می خواستم. نصف روز هم فرصت داشتم. یکی از دوستان با چندین نفر تماس گرفت و همه ی پول را تهیه کرد. من نفهمیدم پول از کجا آمد. بعد هم فیشش را به من دادند. این بحث مودت و رفاقت و برادری است. بحث اعتبار و بحث این که مثلاً حاج آقا فلانی است و بازاری است و وضع مالی اش خوب است و تاجر است، نیست. یعنی طرف نمی گوید: ما به او می دهیم، بعداً از او چند برابر می گیریم. این ها همه اش حساب و کتاب های جهنمی و بد است. کار رفاقتی خوب است. یک وقت به رفیقت می گویی: من مشکل دارم. می رود به خاطر تو ماشینش را می فروشد. گاهی خودش برایت وام می گیرد و قسطش را می پردازد. مودت یعنی این که او برادر آخرتی من است. وقتی که آمده و نیازش را مطرح می کند، من کاری ندارم که این فلانی است با این مشخصات و قیافه؛ بلکه می گویم خدا آمده در خانه ی من و به من می گوید: به من قرض می دهی؟ « مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ [7]= کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که میگیرد و میدهد، و همه به سوی او باز گردانده میشوید. » خدا برای رفاقت، چقدر سرمایه گذاری کرده که خودش را طرف معامله کرده و می فرماید: هر برادری جلوی چشمت ایستاد، به جای این که حواست به او باشد، فکر کن، من جلویت ایستاده ام!
پی نوشت:
کلیدواژه ها:
آثار استاد