مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بعد از آن که در انگلیس یک سمت دولتی با عنوان «معاونت تنهایی» ایجاد شد، به تازگی یک سمت دولتی دیگر، با عنوان «معاونت پیشگیری از خودکشی» نیز ایجاد شده است.
استاد شجاعی در همین خصوص بحثی دارند با عنوان (باید ارزش «تنفس فطری» در مقابل «تنفس طبیعی» را درک کنیم) و به سبک زندگی در غرب و ایران پرداخته و اظهار می دارد:
انسان در طول زندگیش دو نوع تنفس دارد: یکی «تنفس طبیعی» مثل اکثر افراد کره زمین؛ و دیگری «تنفس فطری» که خدا آن را مخصوص افراد ویژه قرار داده است.
ما ایرانی های مسلمان، نباید مساله هدایت مان به سوی دین را خیلی ساده یا اتفاقی بدانیم. اگر برویم به کشورهایی که از نظر فطری، در آن بحران معنویت وجود دارد و در آنجا امکان «تنفس فطری» وجود ندارد؛ اگر برویم به مناطق فقیرنشین دنیا، تازه ارزش تنفس فطری که در ایران وجود دارد را درک می کنیم.
کشوری مثل ایران، از این نظر ثروتمندنشین است. اما وقتی که کشورهای فقیرنشینی مثل کشورهای اروپایی و آمریکایی که اصلا انسان نمی تواند در آنجا تنفس فطری بکند را نگاه کنید، به ارزش تنفس فطری پی می برید. در آن کشورها تنفس طبیعی زیاد است؛ امکانات تنفس و لذت های طبیعی زیاد است؛ اما تنفس و لذت های فطری کم است یا اصلا نیست.
مرحوم علامه فرمود: «در غرب اسباب حیات زیاد است، ولی حیات وجود ندارد». در آنجا حیات انسانی که انسان باطنش انسان شود و نه حیوان، نیست. از این نظر قحطی است. اگر کسی بخواهد مسلمان شود، زندگی برایش سخت می شود.
یک کسی که شیعه شده بود می گفت: در دوره گمراهی، ذهنم را خیلی بحران گرفته بود و دنبال حقیقت می گشتم، اما هیچ کس نبود هدایتم کند. نه عالِمی، نه کتابخانهای، نه استادی، نه مسجدی؛ هیچ کدام از اینها نبود. می گفت: فقط به خدا گفتم و گریه کردم که خدایا! من را راهنمایی کن. من را از این بن بست رها کن. حقیقت چیست؟ من برای چه آمده ام به این دنیا؟ باید چه کار کنم؟ در خانه نشستم و آنقدر فشار به من آمد که نتوانستم محیط خانه را تحمل کنم و زدم بیرون. آمدم به خیابان و در پیاده رو که داشتم می رفتم دیدم یک کتاب به انگلیسی روی زمین افتاده و رویش نوشته شده «اصول عقاید اسلامی»، خم شدم و آن را برداشتم و خواندم و ناگهان همه چیز را پیدا کردم. چقدر خدا هزینه کرده، کسی بیاید و کتاب از زیر بغلش بیفتد و هیچ کس پا نزند و هیچ کس آن را برندارد تا این شخص بیاید و آن را بردارد و هدایت شود؛ اینها اتفاق نیست.
ما زیاد داریم، کسانی که در اروپا و آمریکا مسلمان و شیعه شده اند؛ مطالب شان را زیاد خوانده ایم؛ ماجراها دارند. ما در این مملکت داریم در اوج ثروت «تنفس فطری» زندگی می کنیم. اما خیلی از آدم ها هم هستند که در این مملکت که در اوج ثروت فطری است، زندگی می کنند، اما چون به این ثروتها بی توجه هستند، در آخرزندگی خود، گدا می میرند. بدترین نوع مردن این است که آدم حساب بانکی اش پر از پول باشد، جیبش پر پول باشد، اما از گرسنگی بمیرد. آنهایی که در اوج امکانات فطری بی دین می شوند، خیلی بدبخت و بیچاره هستند.
حالا ببینید خدا چقدر سرمایه گذاری کرده برای تک تک ما و چقدر هزینه کرده تا این کشور این طور ثروتمند شود. همه این هزینه ها که خداوند برای تک تک ما داده، رحمت عام و رحمت رحمانیه است. خدا می گوید: بنده هایم را دوست دارم و نمی خواهم حتی یک نفر از آنها سر از جهنم در بیاورند و به عذاب برسند. آدمی که بچه اش دوتا می شود، محبتش نصف نمی شود. به هر بچه به وزان خودش، محبت ایجاد می شود. اما خدا اینطور نیست، بلکه هر بنده اش را بینهایت دوست دارد و برایش عزیز است. اینها همه محبت عام خداست.
کلیدواژه ها:
آثار استاد