www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 6608
زمان انتشار: 9 آوریل 2017
هیچ عبادتی مانند «دعا» انسان را به خدا نزدیک نمی کند

آثار دعا(9)، 85/1/26 برگرفته از مباحث «شرح صحیفه سجادیه»

هیچ عبادتی مانند «دعا» انسان را به خدا نزدیک نمی کند

حضرت امام صادق علیه السلام درباره ی دعا و تقرب انسان به خداوند می فرمایند: «عليكم بالدعا فانكم لا تقربون بمثله = بر شما باد به دعا كردن، زيرا شما با هيچ عبادتى مانند دعا به خداوند نزديك نمى شويد».

کلمه «علیکم» چه در قرآن و چه در روایات به معنی «بر شما باد»، یعنی بر شما واجب است. در حرکت به سمت آخرت و ابدیت از دعا استفاده کنید. «علیکم» در مورد عملی گفته می شود که آن عمل جزء ضروریات است و اگر به آن توجه نکنید، حتما با یک نقص بزرگ وارد آخرت می شوید.

ادبیات این فرمایش معصوم در مورد انسان های فطرت گراست که فهمیده اند از کجا آمده اند، در کجا هستند و به کجا می روند و به این مسئله یقین دارند و می فهمند که تقرب به خداوند تبارک و تعالی یعنی چه؟ در انسان فطرت گرا هیچ دغدغه و دلشوره و عشق و هدفی بالاتر از این وجود ندارد.

اگر می خواهید بدانید که چقدر باطن انسانی دارید، به همان میزان دغدغه و دلشوره و عشق و هدف تان زیاد تر می شود. ببینید که این دغدغه و دلشوره در وجود شما هست یا نه؟ از همین جا معلوم می شود که آیا خداوند شما را دوست دارد یا نه؟ وقتی به اسم رحمان خدا نگاه کنیم، خداوند بی شک همه ی ما را دوست دارد. اما این دوست داشتنِ عمومی خدا برای مؤمن کافی نیست. مومن می خواهد رابطه ی مستقیم و خصوصی با خدا برقرار کند. برای همین به محبت ویژه ی حق تعالی احتیاج دارد.

بنابراین می فرماید: شما با هیچ چیز به اندازه ی دعا به حق تعالی نزدیک نمی شوید. چون شما در دعا اصلِ توحید را رعایت می کنید. یعنی در دعا هم هدف را می بینید و هم محبت دارید.  در دعا، از خدا غیر خدا را نمی خواهید. اساسا تصمیم گیریها، انتخاب ها و ارتباط ها و رفتار یک مؤمن مبتنی بر این نیست که خودش چه چیز را دوست دارد و چه چیز را ضروری می داند، بلکه براساس رضایت حق تعالی است. برای همین حضرت می فرماید: شما اگر می خواهید به خدا نزدیک شوید، با هیچ چیز به اندازه ی دعا به خدا نزدیک نمی شوید.

دعا باطن عبادت است

از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:« الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ = دعا مغز عبادت است»[1].

 خداوند در قرآن کریم فرمود: « وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ = و جن و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند».[2] عبادت هدفِ خلقت نیست. بلکه، وسیله است. یعنی شما را برای عبادت خلق کردم تا آن عشق خدایی که در دل همه ی شما هست، ارضا شود. چون ما نفخه ی خدا هستیم و همه مان عشق به خدا داریم. می گوید: اگر می خواهید شبیه من شوید، عبادت کنید. این برای آن است که آن چیزی که مال شما نیست، از شما جدا شود و آن چیزی که از من در شما هست، رشد کند. آن قدر رشد کند تا مثل من شوید. شما مثل من خواهید شد به این شرط که دعا کنید. برای همین فرمودند: دعا مغز عبادت است.

دعا فقط برای رسیدن به نیازهای شئون حیوانی ما نیست، بلکه مکتب انسان سازی است

دعا برای این نیست که اگر من یک خواسته ای دارم، اجابت شود. اساسا وضع و تأسیس دعا برای این نیست که ما از خدا بخواهیم فلان مشکل ما را حل کند یا خواسته ای را برآورده سازد و ما هم خیلی مبتذل با آن برخورد کرده و فقط در حیطه ی مسائل دنیایی از آن استفاده کنیم، بلکه دعا یک روش و یک مکتب انسان سازی کامل است.

بنابراین اگر کسی با فرمول های دعا، مهارتهای عبادی، فرمول های ذکر و مهارتهای مناجات آشنا شود، دعا او را به آن هدفی که برایش خلق شده، می رساند.

در روایت بعدی امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ما یعلم عظم ثواب الدعاء و تسبیح العبد فیما بینه و بین نفسه الا الله تبارك و تعالى = بزرگى پاداش دعا و تسبیح كردن بنده خدا را (آن زمان كه بین او و خود باشد)، هیچ كس جز خدا نمى داند».

هیچ کس نمی تواند بفهمد که دعا کردن، هنگامی که انسان به تسبیح و تنزیه و تقدیس حق تعالی می پردازد، چقدر ثواب دارد. گاهی ما «ثواب» را مزد یک کاری می دانیم. مثلا درختی در بهشت برای ما بگذارند. ولی ثواب این نیست، بلکه منظور از ثواب، نوع تاثیری است که یک عمل بر وجود ما می‌ گذارد. پس اگر می خواهید واقعا به سرعت و قدرت رشد کنید، باید به ثواب با این معنا، خیلی اهمیت بدهید.

 یعنی اولا، مفت از کنار هیچ ثوابی رد نشوید، ثانیا، ثواب را یک امر خارج از وجود تان نبینید. یعنی نگویید، بهشت می روم و در بهشت به خاطر تسبیحاتی که گفتم این قدر ثواب به دست می آورم. دقت کنید! بهشت، خودِ تو هستی. زیرا شما در آخرت متولد به درون و باطن خودتان می شوید. این تو هستی که بهشت سازی می کنی و باید از بهشت لذت ببری. میزان بهشت سازی، تنظیمِ قوا، قلب و روح تو با اوامر الهی و بهشت است. باطنی را می سازی که یا متناسب با شرایط زیستی ابدیت هست یا نیست.

 بنابراین، منظور از «ثواب» یعنی من به یک توانایی و قدرتی برسم که بتوانم از آن بهشت یا بالاتر از بهشت بهره مند شوم. باید به این فکر کنید که در شما کمالی ایجاد شود و همین حالا در دنیا ظهور کند، نه این که بعداً به ظهور برسد. وقتی که شما به ملاقات خدا می روید، نباید «کور» به ملاقات بروید، ملاقات یک دیدار است.

از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) روایت داریم که فرمودند: سعی کنید که به باغ های بهشتی زیاد بروید، در محافل بهشتی، در بوستان های بهشت زیاد قدم بگذارید، عرض کردند: یعنی چی؟ فرمود: یعنی مجالس ذکر، مجالسی که انسان در آن به یاد بهشت حقیقی می افتد. بهشت حقیقی یعنی خود حق تعالی.

باید دقت کنید که وقتی می گوییم مجلس و ملاقات، باید حتماً این ملاقات صورت بگیرد. اگر ذکر می گویید، یک دور تسبیح می گردانید، دو رکعت نماز می خوانید، دعایی می خوانید، باید یک ملاقات و دیدار جدیدی بین شما و خدا رخ داده باشد. تجدید دیدار شده باشد. این یعنی ثواب. بعداز ملاقات باید ببینی تا چه اندازه دلت سبک شد، چقدر از این ملاقات خوشحالی معنوی پیدا کرده ای.

اگر کسی مرتب ذکر بگوید و دعا کند، اما دلش تاریک و غمگین و افسرده و متمایل به گناه باشد، در حقیقت ملاقاتی صورت نگرفته است و باطن انسانی هم ساخته نشده است.

خداوند در هیچ ملاقاتی کسی را دست خالی بر نمی گرداند. چون کریمی مطلق است. برای همین است که فرمود: دعای بدون اجابت در خارج نیست. علی علیه السلام فرمودند:« مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الْإِجَابَهَ= كسى را كه توفیق دعا دهند از اجابت محروم نمی کنند».[3]

در آیه ی شریفه ی:« ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ = بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»[4] اجابت را به طور مطلق، معلق بر دعا فرموده است. حال آن که با آمدن شرط یعنی «دعا»، «جزا» که همان تحقق دعاست حتمی می باشد. در صورتی که در بعضی از دعاها ظاهرا خواسته و حاجت مورد سوال متحقق نمی شود. چه بسا بسیاری نمی دانند که حال دعا، حالی است که انسان با صرف نظر از عالم کثرات (دنیا) به عالمی وارد شده که نام و نشانی ندارد.

ظاهرا ما دعا می کنیم و در بعضی از موارد اجابت نمی شود. به طور مثال، می خواهیم مریضی شفا پیدا کند یا یک مشکلی داریم که می خواهیم حل شود. دعا می کنیم، ولی نتیجه ای که می خواهیم حاصل نمی شود.

در همین دعای اجابت نشده، واقعا یک ورود به عالم ملکوت صورت می گیرد. یعنی واقعا ما می رویم در آن عالم و در آن لحظه صحیفه ی نفس بریده ی از همه چیز این عالم شده و به ملکوت می پیوندد و هیچ دعا کننده ای هرگز از آن عالم قدسی دست خالی بر نمی گردد. حال اگر حاجت دنیایی تان را دادند که دادند، اما اگر ندادند، چیزی بالاتر از حاجتی که خواستید و صلاح نبوده روا شود، به شما می دهند که همان مغفرت و درجات عظیم آخرتی است.

اینجا ثوابی که می بریم این است که چیزی به وجود ما اضافه شده است. این ها حداقل ها هستند. حضرت می فرماید: در قیامت عبد انتظار مقامات عالیه ندارد، ولی می بیند خیلی درجات به او دادند. بعد سوال می کند که این مقامات برای چه به من داده شده است؟ می فرمایند: به خاطر این که دعاهایی در دنیا داشتی که اجابت نشد. ما آن دعا ها را آن موقع برای تو اجابت نکردیم. اما به خاطر دعایی که کردی و دستت را به خاطر ما بالا بردی. حقی بر گردن ما داشتی و ما باید به تو چیزی می دادیم و حالا دادیم. حضرت می فرماید: مؤمن در آن موقع آرزو می کند که ای کاش هیچ یک از دعاهایش در دنیا به اجابت نمی رسید.

ششمین اثر دعا، تعلیم و وقوف بر آداب و معارف بلند الهی است

ششمین اثر دعا تعلیم و وقوف بر معارف بلند الهی و فهم دستور العمل های زندگی،‌ تعلیم آداب و سنن الهی و همچنین درس چگونه حرف زدن با خداوند عز و جل است. شاید از علل مهم و اساسی تاسیس مکتب دعا به وسیله ی حضرات معصومین علیهم السلام همین باشد.

در روایات و احادیثی که از معصومین علهیم السلام نقل شده و حضرات با مردم حرف می زنند. یعنی به اندازه ی عقل و شعور و درک طرف مقابل با آنها حرف می زنند. این همان فرمایش رسول خداست که :« کلم الناس علی قدر عقولهم= با مردم به اندازه ی عقل آنان صحبت کنید». امام هیچ وقت به اندازه ی عقل و فهم خودش با مردم حرف نمی زند. احادیث و روایات بر پایه ی فهم و عقل مردم گفته شده اند تا مطلب برای عموم مردم قابل فهم باشد.

بر این اساس، درمی یابیم که اطلاعاتی که از احادیث به ما می رسد، هیچ وقت به اندازه‌ی اطلاعاتی که از طریق دعاها به ما می رسد، نیست. در دعا پیغمبر و سایر معصومین علیهم‌السلام با خدا روبرو شده اند و با همه ی حقیقت وجودیشان سخن گفته اند. پس اطلاعاتی که از تجلی معصوم به دست شما می آید، خیلی بالاتر از اطلاعاتیست که از طریق احادیث به شما می رسد.

یعنی انسان اگر بخواهد واقعا راه و رسم زندگی، ارتباط با خدا و ارتباط با خودش و ارتباط با مردم را یاد بگیرد، باید به دعا ها مراجعه کند. چون معصوم با همه ی حقیقتش در آن تجلی کرده است. آن جایی که برای پدر و مادر دعا می کند؛ یا جایی که امام سجاد علیه السلام برای فرزندانش دعا می کند؛ یا برای خانواده اش دعا می کند؛ یا برای مسائل سیاسی، اجتماعی دعا می کند؛ انسان می فهمد که زندگی و انسانیت یعنی چه؟

برای همین کسی که با متن دعاها آشنایی دارد، می داند که به قدری معارف و اطلاعات در آن نهفته است که شما به هیچ وجه نمی توانید چنین اطلاعاتی را در احادیث پیدا کنید. هر چقدر آدم دقیقی باشید و هر چقدر عمیق باشید، نمی توانید به این اطلاعات و معارف دست پیدا کنید. این اطلاعات نه در تحقیق و مطالعه نصیب انسان می شود، و نه در تعمق و تعقل. ولی معصوم این اطلاعات را رایگان در اختیار ما گذاشته است.

میزان قرب یک انسان به حق تعالی معرفت است. وقتی قرار است، شبیه خدا شویم، هر چقدر معرفتت بالاتر و حقیقی تر باشد، تو به خدا شبیه تر هستی.

یک موقع هست که ما با انگیزه ی بخش حیوانی مان دانشگاه یا حوزه می رویم و درس می خوانیم. مثلا فردی حوزه می رود و درس می خواند که یک روزی مرجع تقلید شود. چون دنبال واهمه است. دنبال مقام و شهرت و بزرگ شدن در دل مردم است. این شخص در حقیقت به دنبال ارضای نیاز وهمی خودش بوده و بخش حیوانی اش را ارضا کرده است. ولی زمانی شخصی حوزه می رود تا کسب علم کند و به حق تعالی شبیه می شود، برای این که فهمیده است که این علم، تجلی خداست.

حضرت آیت الله جوادی آملی می فرماید: یک نفر در آخرت می گوید: خدایا من ریاضیات خواجه را بلد نیستم. ریاضیات خواجه را در بهشت به من یاد بده. آنجا متوجه می شود که اگر به فهم ریاضیات برسد، نقصی در وجودش برطرف می شود. علم را برای این می خواند که خودش کامل شود. علم برای او کاربرد حسی و خیالی و وهمی ندارد و نمی خواهد  با آن، دنیا چرانی و نفس چرانی کند. بنابراین، اگر کسی می خواهد به علم حقیقی و صحیح راه پیدا کند، باید سراغ ادعیه برود.

واقعا حیف است که آدم قبل از مردن این ها را نفهمد. چون هر چه اینجا بفهمید، آنجا سرعت تان بیشتر است. اگر اینجا این معارف را که در ادعیه هست، نفهمید و بمیرید، در برزخ معطل دریافت اینها هستید. شخصی در دنیا به طور جدی وقت می گذارد و با معارف الهی چه در قرآن و چه در ادعیه و چه در روایات آشنا می شود و جان خودش را به معارف الهی مزین می کند. آنجا خروجی اش را بررسی می کنند. یعنی می بینند که چقدر کلاس رفته و معرفت دارد. بعد کلاس بندی اش می کنند. با این حساب، چرا ما از دنیا فهم معارف الهی را شروع نکنیم؟ دردنیا ببینیم غایت خلقت ما چیست؟ با ادعیه ما به این معارف بلند الهی دست پیدا می کنیم.

وقتی که امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم به حق تعالی عرض می کند: «وَاسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْئَلُنِی غَداً عَنْهُ = و مرا در كارى قرار ده كه فردا مرا از آن بازپرسى مى‌كنى». حضرت با این دعا ما را به معرفت نسبت به معاد و 50 سؤال مهم آن آگاه می کند.50 تا سؤال مهم قیامت و 50 هزار سال، هر هزار سال، یک سؤال. هزار سال سؤال در مورد پدر و مادر، هزار سال سؤال در مورد خانواده؛ باید فکر کنیم، آیا می توانیم جواب دهیم؟ هزار سالی که در مورد امام زمان (علیه السلام) و قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) سؤال می کنند، می توانیم جواب بدهیم یا در گرفتاری آنجا در می مانیم؟

سپس حضرت به خداوند عرض می کند: «وَ اسْتَفْرِغْ أَیّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ = و روزگارم را در آنچه براى آن مرا آفریده‏اى مصروف بدار». یعنی، بجنب و در مسائل وهمی و خیالی عمرت را تلف نکن. چون با وهمیات هیچ چیز برایت نمی ماند. ما الان کسانی داریم که قرآن نمی خوانند. نه از صحیفه سر در می آورند، نه از قرآن سر در می آورند، نه از نهج البلاغه سر در می آورند. از این ها که تجلیات خدا و معصومین علیهم السلام است چیزی نمی داند. ولی ۵۰ تا کتاب رمان دارد و رمان می خواند. امکان ندارد یک نفر معارف کسب کند و خوراک انسانی بخورد و مضطرب باشد. مبنا، میزان شادی و خوشحالی شماست که چقدر از تجلیات خدا در دنیا لذت می برید. پس زودتر خودتان را از تنهایی در بیاورید. راه درآمدن از تنهایی هم انس با خود خداوند تبارک و تعالی است.

دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد             سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد

هفتمین اثر دعا تربیت انسان کامل است

معصومین (علیهم السلام) نمونه ی بارز انسان های کامل هستند و با دعا انسان به بلوغ انسانی رسیده و تبدیل به انسان کامل می شود. 

هفتمین اثر دعا، تربیت انسان هایی است که به بلندترین قله های مقامات معنوی رسیده و تا نزدیک مرتفع ترین مرحله ی فضیلت، یعنی مقام (معصومین) راه یافته اند. این ها ثابت می کند که مقامات مذکور در فرهنگ الهی اسلام، صرفا یک سری ایده های ذهنی که تنها در مرحله ی خیال و وهم قرار داشته باشند، نیست؛ تا استعدادِ خامی چنین انگارد که این مقامات نسیه است و تحقق آن در آینده ی بسیار دور است و شاید از آن خبری نباشد و بهتراست که به خاطر آن وعده های دور، از لذایذِ نقد دست برنداریم. چه فکر ناپخته و چه اندیشه ی دور از واقعیتی.

«بلوغ و کمال انسانی» یعنی چه؟ انسان کامل یعنی معصومین علیهم السلام. اما افراد دیگری هم هستند که به تناسب و نسبت به آنها به کمالات انسانی و بلوغ انسانی می رسند.

بلوغ و کمال انسانی یعنی وقتی تو متولد می شوی، «حداقل» مثل جنینی می‌مانی که سالم متولد شده و با تمام امکاناتِ دنیا می‌تواند ارتباط برقرار کند. حال، شما امکانات چند میلیارد برابری آخرت را در نظر بگیرید که از نظر کمال و قدرت و عظمت و شکوه و جلال و پیشرفت، چندین برابر دنیا وسیع است؛ در این صورت انسان کامل یعنی کسی که بتواند با حداقل این امکانات به آخرت متولد شده و از همه امکانات آخرت بتواند بهره مند شود، یعنی کمترین درجه و حداقل آن تولد سالم است.

اساسا در این نوع حرکت، اگر واقعا انسان درست حرکت کند، فقط به آخرت هم مربوط نخواهد بود، بلکه در دنیا هم همین طور رشد خواهد کرد. در دنیا هم انسان به چیزهایی خواهد رسید که فوق تصور ماست.

البته کسی که با فرهنگ دعا آشنا است، به خوبی می داند که تا انسان خوب به مقام معرفت نرسیده باشد، هرگز نمی تواند سخنانی را انشاء کند که همه از آن بی خبرند. وقتی شما صحیفه سجادیه را می خوانید، هزاران خبر در آن هست که هیچ کس این خبرها را نگفته است. مثلا وقتی صحیفه سجادیه را می خوانید، حضرت  اسامی تک تکِ فرشته ها و طبقه بندی شان را بیان می کند. درهای بهشت، مراتب بهشتی، نعمتهای بهشت، جهنم و درکاتش. اینها را چه کسی جز معصومین می داند که چگونه است؟ نه تنها معصومین، بلکه بزرگان دیگر هم این گونه بوده اند، آنها هم خبر می دادند. چون وجودشان از اینجا تا آنجا منبسط شده است.

با دعا انسان سعه ی وجودی پیدا می کند

وقتی انسان با دعا کامل می شود، سعه ی وجودی پیدا می کند. وقتی شما در دعا، دائما با خدا در ارتباط هستی و معارف حقیقی، فرمولها و قوانین حقیقی عالم را کشف می کنی، شبیه خداوند تبارک و تعالی می شوی.  

بزرگان و اولیای زیادی بوده اند و هستند که با دعا به این قابلیت رسیده اند. حضرت آیت الله بهجت می فرماید: در نجف در زمان ما بین آقایان مکاشفه یک امر خیلی عادی بود. ایشان این مطلب را هم در مورد خودشان گفته اند و هم در مورد خیلی از بزرگان دیگر.

در جبهه های ما هم رزمندگانی بودند که در فضای جبهه که فضای بسیار خاصی بود، از پوسته ی طبیعت شان کنده شدند. وقتی شما جبهه می رفتید، به بصیرت و بینش و حقایقی می رسیدید. همین الان کسانی که برای بازدید از مناطق جنگی می روند( که بنده اکیدا توصیه می کنم، حتما به این مناطق مشرف شوید ) وقتی بر می گردند، تحولات اساسی می یابند. چون با آن ارواح طیبه و بدن های پاکی که در آنجا افتاده و شهید شده اند، سنخیت پیدا می کنند. وقتی آنجا حضور می یابید، این را یقین بدانید که حجم زیادی از معنویت و بینش و بصیرت نصیب شما می شود. انسان اگر اهل معرفت هم نباشد، فضای جبهه به او معرفت می دهد. در جبهه هیچ چیز به اندازه ی دعا تجلی نداشت. یعنی برنامه ی اصلی رزمنده ها جنگیدن به همراه مناجات بود. باطن جبهه این گونه بود که با ورود به آن نورانی می شدی. مثل حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام، حرم سید الشهدا، حرم حضرت رضا علیهم السلام است که با هر درجه ای بروید، احساس آرامش، پاکی و سبکی می کنید. یعنی باطن آن فضا اثر می گذارد. اینها با دعا و مناجات به این سعه ی وجودی رسیده بودند، زیرا در رأس فرهنگ جبهه و جنگ، عبادت، مناجات و دعا بود.

بنابراین اگر شما می خواهید واقعا یک حرکتی بکنید چه حرکت اخلاقی، چه حرکت علمی و عقلی و چه حرکت عرفانی، باید خلوت داشته باشید. باید بروید به سمت دعا. باید مناجات داشته باشید، باید با حضور قلب ذکر بگویید و دعا بخوانید و کار کنید. آن هم برای خدا،‌ فقط برای خدا تا برسید به مقامات یادشده.

شما نگاه کنید، حتی انسان اگر شهوت علمی هم داشته باشد، باز به این دعا نیاز دارد. مرحوم ابن سینا این طوری بود. ابن سینا خیلی آدم بزرگی بود. ولی می گوید: من هر وقت به مشکل علمی بر می خوردم، به مسجد جامع می رفتم و دو رکعت نماز می خواندم و به خدا التجا می کردم. مشکلم حل می شد. اینها برای ما الگو هستند. این گونه رفتارها برگرفته از این آیه شریفه است که می فرماید: واستعینوا بالصبر و الصلاة= به وسیله ی صبر و نماز از خدا استعانت بجویید.


[1] - بحار الأنوار : ج 93 ص 302 ح 39

[2]- ذاریات/56.

[3] - نهج البلاغه، حکمت 135.

[4] - غافر/60.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed