مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در این بحث، ابتدا به «هویت» شیطان می پردازیم که از جنس فرشتهها نبود؛ و سپس اسم های او را توضیح می دهیم.
هویت شیطان) ممکن است برای برخی این سوال پیش بیاید که وقتی خداوند به فرشتگان دستور سجده به انسان داد، مگر فرشتهها معصوم نیستند که شیطان از امر خدا سر باز زد؟ پاسخ این است که بله. قرآن هم میفرماید: «لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ[1]= (فرشتگان) هرگز مخالفت فرمان خدا را نمیكنند و دستورات خدا را دقیقا اجرا مینمایند». اما قرآن در سوره کهف آیه 50 توضیح میدهد که شیطان از جن بود و نه از فرشتگان:«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ [2]= [یاد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده كنید، پس [همه] سجده كردند، به جز ابلیس که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید».
پس شیطان از فرشتهها نبود، ولی به خاطر عبادت زیادی که داشت، در مقام فرشتگان قرار گرفته بود، اما بعد با امتحانی که شد، از آن مقام بلند که جایگاه فرشتگان بود، سقوط کرد. خداوند هویت و جنس او را در سوره رحمن از آتش معرفی میکند:« وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَار[3] = و جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد».
نام های شیطان
شیطان اسمهای متفاوتی دارد. در حدیثی داریم از حضرت رضا (علیهالسلام) که نام شیطان «حرث» بوده و بعد از اینکه نافرمانی کرد و از رحمت خدا هم ناامید شد و توبه نکرد، «ابلیس» نامیده شد. ابلیس از «بَلَس» است، به معنای «مأیوس شدن» و خود ابلیس یعنی مأیوس؛ یعنی موجودی که از رحمت خدا مأیوس و ناامید است. این اسم حدود 15 مرتبه در قرآن آمده، اسم دیگرش هم شیطان است که بیش از 70 بار در قرآن آمده و اهمیت این موجود را نشان میدهد که چقدر در زندگی ما حضور جدی دارد.
شیطان به معنای «فاصله گیرنده و دورشونده» است. در روایت داریم، وقتی که انسان یاد خداست و یاد هدف خودش است و مسیر را درست میرود، شیطان بر او هیچ غلبهای ندارد؛ اما به محض اینکه غفلت میکند، او به سراغ انسان میآید. وقتی انسان به یاد خدا میافتد، شیطان از او دور میشود و کاری به او ندارد. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هم فرمودند:«ذِکرُ الله مَطرَدَۀُ الشَّیطان[4] = یاد خدا طردکننده شیطان است».
اسم دیگر شیطان «وسواس خناس» است که در سوره ناس آمده و از ماده «خنس» است که به معنای «پنهان شونده» میباشد و از حالت تهاجم و حضور و ظهور جمع میشود و خود را مخفی میکند. وقتی که انسان از یاد خداوند تبارک و تعالی غفلت دارد، شیطان به سراغ او میآید و وقتی که یاد خداوند را میکند، شیطان جمع میشود و پنهان میشود. در حدیث داریم از امام صادق(علیهالسلام) میفرماید:« ابلیس به قلب انسان وارد میشود و چون کسی خدا را یاد کند، عقبنشینی میکند و از قلب او بیرون میرود. به همین سبب به او خناس گفته میشود.
خدا فقط تا روز ظهور امام زمان عج به شیطان فرصت داده است
بعد از آن که شیطان سجده نکرد و از بهشت رانده شد و از رحمت خدا هم ناامید شد، از خداوند خواست که خداوند به او تا روز قیامت فرصت بدهد. اما خداوند فقط تا روز ظهور امام زمان عج این فرصت را به او داد و بعد از ظهور حضرت، دیگر دست شیطان برای فریب انسان بسته میشود.
«قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ[5] = گفت: خدایا به من تا روز قیامت فرصت بده». خداوند هم فرمود:« قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ؛ إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ[6] = فرمود در حقیقت تو از مهلت یافتگانى؛ (اما) تا روز معین و معلوم». این یعنی نه تا قیامت. در روایاتی آمده که آیه شریفه «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» روز ظهور امام زمان(علیهالسلام) است و بعد از آن شیطان دیگر نمیتواند وسوسهای بکند.
خدا را قبول داشتن کافی نیست، عمل صالح نیز، لازم است
از آیه «رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» فهمیده میشود که شیطان هم خداوند و توحید و قیامت را قبول دارد. حتی شیطان به اسم خدا قسم میخورد و میگوید: «فَوَعِزَّتِكَ»، «فَبِعِزَّتِكَ». یعنی به عزت خداوند قسم میخورد. پس اصول دین شیطان کامل است.
بنابراین اینطور نیست که اگر کسی معتقد به خدا و معاد بود و پیامبر و صفات الهی را قبول داشت، مورد وسوسه قرار نخواهد گرفت. بلکه انسان علاوه بر این اعتقاد، باید عمل صالح و ارتباطهای متناسب با این اعتقادها را نیز، داشته باشد. یعنی الَّذِینَ آمَنُوا» کافی نیست، بلکه «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» نیز لازم است. پس آن عمل صالح است که این ایمان را تأیید میکند و گرنه اگر ایمان، در عمل انسان ظهوری نداشته باشد، معلوم است که ایمان نیست.
برای عمل صالح، انسان نباید ارتباط خود را با منبع تغذیهای خودش قطع بکند. قلبِ خالی از «یاد خدا» مأمن شیطان است. اگر به هر یک از این دو لفظ، چه شیطان و چه خناس توجه کنیم، نوع این نامگذاری نشان میدهد که شیطان زمانی به قلب انسان نزدیک میشود که ارتباطش با خداوند تبارک و تعالی ضعیف شده باشد.
در برنامهریزیها و انتخابها و ارتباطها در طول شبانهروز، آدم باید به گونهای «عمل» کند که از یاد خدا غافل نشود. اگر مسافرت میخواهد برود، اگر رشتهای را میخواهد انتخاب بکند، اگر با کسی میخواهد ازدواج بکند، اگر شغلی را میخواهد انتخاب بکند، باید این انتخابها و ارتباطها به گونهای باشند که در ارتباط گرم و صمیمی انسان با خداوند تاثیر منفی نگذارند.
انتخابی که انسان را غافل میکند، کار و اشتغالی که یاد خداوند را در انسان ضعیف میکند و عملاً دست و پای انسان را میبندد، این انتخاب و ارتباط نامبارک است و زمینه را برای نفوذ شیطان باز میکند. گاهی ممکن است یک تصمیم و انتخاب و ارتباط اشتباه، زمینه را برای غافل شدن من از یاد خدا فراهم بکند و کم کم نیرو و قدرت و سرعت من در حرکت به سمت هدف خلقتم کم بشود و قلبم آمادگی نفوذ شیطان را پیدا بکند. اگر دقت کرده باشید، زمانی که ارتباط شما با خداوند گرم و صمیمی است، بدون اینکه بخواهید فشاری به خودتان بیاورید، دلتان نورانی و پاک است. مثلاً مواقعی که به حسینیه، مسجد و حرمهای مطهر میروید، یا ایام خاص یا مکانهای خاص یا زمانهای خاص، مثلاً ماه مبارک رمضان، محرم و صفر، میبینید که در ایام خاص، قلبتان پاکتر و آمادهتر است. این به خاطر آن است که توجهتان به هدفتان بیشتر است.
آیا نفوذ شیطان اجباری است یا با انتخاب انسان؟
آیا واقعاً به شیطان فرصت داده شده که ما را به اجبار به سمت جهنم بکشاند؟ آیا او بر ما تسلط دارد؟ نص قرآن این است که شیطان هیچ نوع سلطهای بر انسانها ندارد. یعنی به هیچ وجه هیچ اجباری را نمیتواند برای انسانها ایجاد بکند.
در حقیقت طبق کلام خداوند که در قرآن کریم آمده، شیطان هیچ تسلطی روی انسان ندارد: « وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ مَا كَانَ لِیَ عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ[7] = و شیطان هنگامی كه كار تمام میشود میگوید خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و خلف وعده كردم. من بر شما تسلطی نداشتم جز اینكه دعوتتان كردم و شما پذیرفتید، بنابراین مرا سرزنش نكنید؛ خود را سرزنش كنید؛ نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من؛ امروز من نسبت به شرك شما درباره خود كه از قبل داشتید (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و كافرم، مسلما ستمكاران عذاب دردناكی دارند».
درباره این آیه دو تفسیر وجود دارد، یکی این است که گاهی «سلطان» را «برهان» معنا کردهاند. یعنی وقتی من وعده دروغ میدادم و شما را از قیامت آگاه میکردم، هیچ برهانی برای شما نمیآوردم. در آیات دیگری هم در قرآن داریم:«إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ[8] = اینان جز از گمان پیروى نمى كنند و جز گمان نمى برند». پیروان شیطان فقط ظن و گمان، اوهام و خیالات خودشان را پیروی میکردند. آنهایی که میگویند: «قیامت نیست؛ خدا نیست و آخرت نیست»، هیچ کدام برهان و دلیل نمیآورند، بلکه از روی هوا و هوس خودشان سؤال میکنند که قیامت کجاست؟ چه موقع قیامت است؟ در سوره قیامت همین موضوع را بیان میفرماید:«بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ[9] = انسان شك در معاد ندارد، بلكه او مىخواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت در تمام عمر گناه كند». انسان برای ادامه به فسق و فجور قیامت را انکار میکند و دلیلی هم نمیآورد و با این انکار خود را راحت میکند.
تفسیر دوم این است که گاهی «سلطان» را «سلطه» معنی کردهاند. «وَ ما كانَ لِی عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ = من تسلطی بر شما ندارم و نداشتم». «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی= من فقط شما را دعوت میکردم». فقط وسوسهای میکردم و چیزی به ذهن شما میانداختم، شما هم دوست داشتید که دنبال من بیایید. «فَاسْتَجَبْتُمْ لِی» شما دعوت مرا اجابت میکردید؛ و گرنه در مقابل دعوت من، دعوتهای دیگری هم بود. دعوت خدا، انبیاء، عقل، فطرت. پس در مقابل وسوسه شیطان، ما نیروهای دیگری هم داریم که به ما الهام میکنند. این نیروها عبارتند از فرشتگان و خود خداوند تبارک و تعالی که حضور دارند و به قلب ما چیزهای خوبی را وارد میکنند.
شیطان میگوید:«فَلا تَلُومُونِی= من را ملامت نکنید»، «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ = خودتان را ملامت بکنید». اگر من توانستم شما را فریب بدهم، برای این بود که شما هم از این فریب خوشتان میآمد و دوست داشتید به این سمت بروید و خودتان زمینه را فراهم کردید. شیطان میگوید: کار من حمله اولیه و ایجاد فکر در ذهن شما بود. شما خودتان به دنبال این فکر میرفتید.
برای همین هم در حدیث داریم که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود:«وقتی فکر گناه به سراغ شما میآید، فکرتان را دنبال نکنید و اگر کسی زیاد در چیزی فکر بکند، به آن آلوده میشود». مثلاً ظن و گمان بدی نسبت به کسی داریم و در موردش فکر میکنیم، کم کم این ظن تبدیل به سوءظن میشود، یعنی گمان تبدیل به گمان بد میشود. بعد نتیجهگیری میکنیم و بعد هم بر اساس آن نتیجه عمل میکنیم. برای همین است که از ابتدا خدا به ما دستور میدهد که اجتنبوا کثیرا من الظن؛ ان بعدالظن اثم=از بسیاری از ظن ها بپرهیزید که بعضی از ظن ها (خود) گناه است».
برای شیطان در وجودت دستگیره ایجاد نکن
شیطان تسلطی بر انسان ندارد و فقط در ذهن انسان تولید فکر میکند و این تولید فکر و وسوسه زمانی اتفاق میافتد که خود انسان زمینه و دستگیرهای برای شیطان را در وجود خودش ایجاد کردهباشد. جاهایی که عقلانیت حاکم است، نمیتواند در ما نسبت به احکام و عقائد تردید ایجاد کند.
میلیاردها انسان در کره زمین هستند که به خدا معتقدند و خدا را قبول دارند، آیا شیطان دوست دارد که انسانها به خدا معتقد باشند یا نه؟ دوست ندارد. صدها میلیون انسان موحد هستند که نماز میخوانند، روزه میگیرند، حج انجام میدهند، شیطان دوست ندارد که آنها این عبادات را به جا بیاورند. ما صدها هزار شهید داشتیم که در راه خداوند و به عشق خداوند خودشان را فدا کردند. شیطان دوست داشت که اینها شهید بشوند یا دوست نداشت؟ بطور مسلم دوست نداشت که اینها به مقام شهادت برسند. خیلی از گناهان دیگر هم هست که شیطان دوست دارد ما انجام بدهیم. او دوست دارد که (نعوذ بالله) ما قمار بکنیم، قتل بکنیم، مشروب بخوریم و کارهای زشت دیگر بکنیم. آیا موفق شده یا نشده؟ در خیلی از موارد موفق نشده. اصلاً فکر این گناهان هم به سر ما نمیزند. شیطان دوست دارد، مردم این گناه ها را انجام دهند، اما هنوز نسبت به خیلی از مردم جهان موفق نبوده، چون تسلطی بر آنان ندارد.
وقتی دهها میلیون نفر در سراسر کشور عزاداری میکنند؛ نماز جماعت برپا میکنند؛ شیطان اینها را دوست ندارد، ولی کاری هم نمیتواند بکند. واقعاً زورش نمیرسد و تسلطی ندارد که جلوی انسانها را بگیرد. نمیتواند وسوسه بکند. چون در وجود این انسانها دستگیرهای در آن بخشهایی که شیطان دوست دارد، وجود ندارد. برخی از گناهان را که ما مرتکب میشویم، آنجایی است که خودمان دستگیرهاش را فراهم کردهایم. کافی است ما آن دستگیره را از بین ببریم، دیگر وسوسهای هم وجود ندارد. مثلاً من میخواهم با دست خودم میز را بگیرم، وقتی میخواهم میز را بگیرم، دست من با کف صاف میز هیچ تناسبی ندارد، پس نمیتوانم میز را بگیرم و تکان بدهم. اما اگر بخواهم از اینطرف بگیرم، میبینم که ساختار دست من با کنار میز تناسب دارد، پس آن را میگیرم و حرکت میدهم و به آن ضربه میزنم.
بنابراین شیطان در جاهایی که دستگیره ندارد، سرمایهگذاری نمیکند. شیطان خیلی دوست دارد خیلیها نماز نخوانند؛ خیلی از بانوان حجاب را رعایت نکنند. ولی میبیند که دهها میلیون بانو در اینجا و در خارج از کشور هستند که حجاب اسلامی دارند. چرا شیطان نمیتواند در اینها وسوسه ایجاد کند، برای اینکه دستگیره در وجود این بانوان ندارد. آن بانوان هم حتی به خیالشان نمیآید که یک روز بخواهند حجاب را کنار بگذارند.
حرف شیطان هم همین است که من آنجاهایی توانستم شما را وسوسه بکنم که خودتان با آن گناه سنخیت برقرار کرده بودید. زمینه و دستگیرهها را خودتان ایجاد کرده بودید. پس اگر شیطان تسلط داشت، الان میتوانست ما را به هر جایی که میخواست ببرد و هر کاری بکند، ولی نمیتواند این کار را بکند. برای همین میگوید: «وَ ما كانَ لِی عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ= من تسلطی بر شما نداشتم». شیطان یک موجود خارجی است. ولی عملش درونی است. یعنی در فکر ما وسوسه میکند. ما در درون مان نفسی داریم به نام «نفس اماره» که غیر از شیطان است، از شئون خود ماست و عملش هم درونی است. پس اگر من این نفس اماره که به بدیها امر میکند را کنترل کنم و دستگیرههای گناه را از بین ببرم، وسوسه خارجی شیطان هیچ تأثیری در من ندارد.
سپس شیطان میگوید:«إِنِّی كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ[10]= من به آنچه پیش از این مرا [در كار خدا] شریك مىدانستید كافرم». من کفر میورزم و قبول ندارم که شما من را شریک خودتان میگیرید. یعنی عامل گناه و معصیت شما من نیستم. من در حد یک وسوسه بودم، شما عقل و فطرت و شعور داشتید. خدا و پیغمبر و خیلی چیزهای دیگر بود. چرا به حرف آنها گوش نکردید؟ شما چند برابر من نیرو داشتید؟ اگر من یک وسوسه داشتم، از آن طرف آن همه فرشتهها هم به شما الهام میکردند. برای همین حضرت میفرماید: خداوند در جان و دل انسان دو گوش قرار داده، یک گوش برای وسوسه شیطان و یک گوش برای الهام فرشتگان. شما چرا به الهام فرشتگان توجه نکردید؟
بارها در درون انسان تضاد ایجاد میشود که این کار بد است و آن کار خوب نیست؛ خدا خوشش نمیآید. چون قرآن میفرماید:«وَ نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا؛ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها[11]= سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد؛ سپس پلیدكارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام كرد». یعنی انسان در نفس خودش میداند. فجور و تقوا، خوب و بد ذاتی است. در واقع به قول بزرگان «حُسن و قبح ذاتی» است. یعنی همه این را میفهمند و همه این را درک میکنند. نگویید که تو آمدی ما را وسوسه کردی و به اینجا کشاندی. زیرا فرشتهها هم در مقابل هستند.
هیچ وقت ما به سمت کار بد دعوت نمیشویم، مگر اینکه حتماً در درون خودمان تضاد داریم. اینطور نیست که بگوییم این کار را انجام بدهیم و خودمان هم آگاه نباشیم که این کار بد است. مگر میشود؟! همه میدانند که این کاری را که دارند انجام میدهند، خدا دوست دارد یا ندارد.
هویت شیطان/ اسامی شیطان/یاد خدا/
[1] - تحریم /6.
[2] - کهف/50.
[3] - رحمان/15.
[4] - میزان الحکمۀ، ج4، ص1852، ح6427.
[5] - ص/ 79.
[6] - ص/ 80، 81.
[7] - ابراهیم/22.
[8] - یونس/66.
[9] - قیامه/5-6.
[10] - ابراهیم/22.
[11] - شمس/8، 9.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
ممنونم از مطلب خوبتان با ذگر لینگ، انتشار دادم
<p>باسلام و تشکر از همکاری شما.</p>
با سلام و خدا قوت وقتی یک مبحثی برای خوندن انتخاب میشه، از آخرین جلسه میاد و ما باید به پایین بریم تا فایل یک رو پیدا کنیم وقتی هم فایل یک را خوندیم باز دوباره برمیگردیم به اول یعنی دوباره انتخاب مبحث و دوباره برگشت به اول آیا راه دیگه ای هست پشت سرهم فایل متنی رو از اول بخونیم؟
سلام، هر مطلب را که باز می کنید بالای صفحه لینک مبحث آن مطلب درج شده مثلا اگر پوشه دشمن شناسی را باز کنید مطالب در پایین صفحه دیده می شه حال اگر یک جلسه را باز کنید لینک مبحث دشمن شناسی در بالای صفحه درج شده و دیگر نیاز نیست شما از دکمه برگشت استفاده کنید همانجا می توانید روی کلمه دشمن شناسی که لینک شده کلیک کنید و وارد کل مباحث دشمن شناسی شوید.