مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
رستورانهای زنجیرهای مک دونالد، اولین رستورانهایی بودند که ادعا کردند که برای تولید غذا، میتوان مانند تولید ماشینهای آمریکایی که به صورت کارخانهای بر روی خط مونتاژ قرار گرفته؛ عمل کنند. طراحان این رستوران، برای رسیدن به این هدف، ابتدا منوی غذایی خود را به همبرگر محدود کرده و یا یک فرآیند چند مرحلهای مکانیزه شدن تولید، مدل همبرگرهایی را طراحی کردند که به آنها اجازه میداد با تولید انبوه و کاهش هزینه تولید، به سود بیشتری دست یابند.
اولین ایده صنعتی شدن تولید غذا، زاییده رستورانهای زنجیرهای معروف مک دونالد است و اولین رستورانهایی بودند که ادعا کردند برای تولید غذا میتوان مانند تولید ماشینهای آمریکایی که به صورت کارخانهای بر روی خط مونتاژ قرار گرفته است، عمل کنند.
تصور کنید در یک رستوران شیک و فضایی آرام و دلنشین نشستهاید و به صدای موسیقی آرام گوش میدهید و در حال خوردن غذای مطبوعی خود هستید؛ ناگهان چیزی را در زیر دندانتان احساس میکنید. برای آنکه بفهمید چه چیزی در زیر دندانتان قرار گرفته، بشقاب را برمیدارید و به سمت آشپزخانه که در انتهای سالن قرار گرفته؛ میروید. به احتمال زیاد با فضایی آکنده از شلوغی و پر از دود روبرو خواهید شد، بوهای تندی را استشمام میکنید. با سر و صدای کارگران روبرو شده و حتی عرق تن کارگران که هوای آنجا را آلوده کرده را حس میکنید.
«مستند صنعت غذا» سعی دارد تا مخاطبانش را از پشت درهای سوپرمارکتهای بزرگ و پر از محصولات رنگارنگ و چشم نواز، بیرون برده و تصاویری را از نحوه تولیدشان به آنها نشان دهد. باید گفت که بسیاری از افراد در تلاشاند تا هیچ زمانی و در هیچ مکانی، تصاویری از تولید محصولات، منتشر یا دیده نشود. زیرا، برخلاف تصور افراد از تولید مواد غذایی، در طول زنجیره تامین غذایی به جای آنکه با مزرعههای سرسبز با خانههای ییلاقی روبرو شوند؛ به کارخانههایی پر از خطهای مونتاژ تو در تو، گاوداریهای بزرگ و مرغداری های تاریک برخورد میکنند.
«رابرت کنر» فیلم ساز و مستند ساز امریکایی، راهی را برای شروع سفرش به جهان کارخانجات تولید غذا پیدا کرد، و آن بازگشت به گذشته بود تا آنکه به زمان افتتاح اولین شعبه رستورانهای زنجیرهای مک دونالد رسید. اولین ایده صنعتی شدن تولید غذا، زاییده رستورانهای زنجیرهای معروف مک دونالد است. رستورانهای زنجیرهای مک دونالد، اولین رستورانهایی بودند که ادعا کردند که برای تولید غذا، میتوان مانند تولید ماشینهای آمریکایی که به صورت کارخانهای بر روی خط مونتاژ قرار گرفته؛ عمل کنند. طراحان این رستوران، برای رسیدن به این هدف، ابتدا منوی غذایی خود را به همبرگر محدود کرده و یا یک فرآیند چند مرحلهای مکانیزه شدن تولید، مدل همبرگرهایی را طراحی کردند که به آنها اجازه میداد با تولید انبوه و کاهش هزینه تولید، به سود بیشتری دست یابند.
موسسان مک دونالد مدل همبرگرهایی را طراحی کردند که به آنها اجازه میداد با تولید انبوه و کاهش هزینه تولید، به سود بیشتری دست یابند
با اثبات موفقیت رستوران مک دونالد، رستورانهای دیگر نیز، بر آن شدند که این نسخه را بر روی سایر بخشهای زنجیره غذایی در آمریکا انجام دهند و حالا، بعد از گذشت حدود نیم قرن، شاهد آن هستیم که به جای تعداد بیشماری از مزارع کوچک، با تعداد انگشت شماری از کمپانیهای بزرگ چندملیتی روبرو هستیم که نتیجه آنکه کارخانجات صنعتی، تمام مکانیزه صنعت غذا را به انحصار خود در آوردهاند. امروزه، نه فقط غذای رستورانها، بلکه غذای موجود در آشپزخانههای شهروندان آمریکایی نیز، در بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان در محدوده نظارت این کمپانیها قرار گرفته است.
(لازم به ذکر است که با پدیدار شدن این چرخه فعالیت، مشتریان مزارع از خریداران متعدد با فروش خرد به خریداران محدود با فروش عمده تغییر یافتهاند)
اربابان مزارع، بردههای کارخانه
باید گفت بزرگترین قربانیان صنعتیشدن تولید غذا، مزرعهداران هستند. شاید «رابرت کنر» نیز، پیش از ساخت مستند صنعت غذا، مانند بسیاری از آمریکاییهای شهرنشین این تصور اشتباه را در ذهن خود داشت که هنوز مزرعهداران با کلاههای کابویی بزرگ، شلوارهای جین و چکمههای چرمشان، عاملین اصلی در تآمین غذای خود و همسایههایشان هستند؛ ولی جستجوی در این راستا، با این تصویر ذهنی به هم ریخته است. در عصر جدید، بسیاری از کمپانیهای تولیدکننده قطعات الکترونیکی و ماشینآلات صنعتی، برای کاهش هزینههای تولید، کارخانههای خود را در کشورهای توسعه نیافته، احداث میکنند تا به نیروی کار و مواد اولیه ارزانتری دست یابند.
بزرگترین قربانیان صنعتیشدن تولید غذا، مزرعهداران هستند
تولید کنندگان غذا نیز، از این قافله عقب نماندهاند؛ ولی نکته جالب توجه آنکه استفاده از این راهکار در صنعت غذا، دامن خود شهروندان آمریکایی را نیز فرا گرفته است. در واقع، امروزه، بسیاری از مزرعهداران دشتهای پهناور و حاصلخیز آمریکا نیز، به چرخدندههای ماشین عظیم تولید غذا تبدیل شدهاند. چرخدندههایی که با دریافت وام و تسهیلات از جانب کمپانیهای تولید کننده غذا، سند بردگی خود را امضا کرده، هیچ اختیاری از خود نداشته و مجبورند که در ملک خود هر آنچه را که اربابان جدیدشان طلب میکنند؛ بیکم و کاست انجام دهند . زیرا، کوچکترین انحرافی از این برنامه سیستماتیک، دقیق و سختگیرانه منجر به فسخ قرارداد و ضرر هنگفت مالی برای مزرعهداران را به همراه دارد.
امپراطوری ذرتی
یکی از مسائل حائز اهمیتی که «رابرت کنر» در اثر خود بر آن تآکید داشت، جایگاه ذرت در صنعت تولید غذاست. باید گفت که ذرت حکم نفت را در صنعت تولید محصولات پلاستیکی دارد. در حال حاضر، بیش از 90 درصد از محصولات غذایی در ایالات متحده، حاوی فرآوردههایی مشتق از ذرت یا سویا هستند و دلیل آن نیز، تنها یک چیز است؛ «کاهش هزینه تولید و افزایش سود دهی». ذرت دانهای پر کالری است که میتوان به مدت طولانی آن را ذخیره کرد، اما برخلاف نفت، میتوان آن را خورد و یا مصرف نمود . امروزه، کنترل ذرت در صنعت غذا به معنای کنترل کل این صنعت است؛ زیرا ذرت و مشتقات این ماده خام، منجر به تولید بسیاری از محصولات غذایی به ویژه خوراک دام میشود. نقش ذرت به قدری کلیدی و با اهمیت است که حتی برای آن لایحه و قانون اختصاصی تصویب شده و برای تولید آن، یارانه تعلق میگیرد.
یش از 90 درصد از محصولات غذایی در آمریکا، حاوی فرآوردههایی مشتق از ذرت یا سویا هستند و دلیل آن نیز، تنها یک چیز است: «کاهش هزینه تولید و افزایش سود دهی»
شاید در نگاه اول، چنین رویکردی عاقلانه به نظر برسد؛ ولی به عقیده «رابرت کنر» مشکل از جایی شروع میشود که تعادل طبیعت برهم میخورد. قبل از پای گذاشتن انسان به کره خاکی، گاوها علف خوار بودهاند؛ اما، در طول 50 سال گذشته، مجبور به خوردن ذرت شدهاند، تا زودتر پروار گردند. در سالهای اخیر، گاوها زودتر چاق میشوند و نیز، گوشت بیشتری تولید میکنند؛ اما، بدان معنا نیست که گوشت سالمتری تولید خواهند کرد. باید گفت که ذرت سوخت و ساز دستگاه گوارش گاوها را برهم میزند و زمینه خوبی برای رشد باکتری مولد اسهال خونی، باکتری اشریشیا فراهم میکند و به تدریج، در تمام زنجیره غذایی انسان نیز، راه مییابد. در حال حاضر، بسیاری از عفونتهای کلایی یکی از شایعترین بیماریهای ناخواسته در صنعتی کردن تولید گوشت هستند که گهگاه، منجر به آسیبهای جانی میشود.
زمانی که پلیس، قاضی، قانونگذار و مجرم همه با هم یکی میشوند
«رابرت کنر» در سفرش از کارخانهها نیز، عبور کرده و به تالارهای بزرگ قانونگذاران، سیاستمداران و دادگاهها قدم میگذارد. این فیلم ساز در جستجوی اسامی مدیران برجسته کمپانیهای تولید کننده غذا، به لیستی بلندبالا از مدیران در دستگاههای تصمیم گیرنده، سازمانهای نظارتی و مسئولین تنظیم مقررات و استانداردهای صنایع غذایی برخورد میکنند. این شبکه گسترده از مدیران با مسئولیتهای دوگانه نیز، توانستهاند دولتی مخفی را درون دولت آمریکا ایجاد کنند تا در مواقع لزوم، موانع را از سر راه شرکای تجاری خود بردارند. بازوهایی قانونی هستند که به تولیدکنندگان صنایع غذایی امکان میدهند تا قوانین جدیدی را به نفع کمپانیها وضع کرده و از تصویب قوانین محدود کننده بر ضد آنها، جلوگیری کنند. نفوذ قانونی این کمپانیها به حدی بالاست که تا چند سال قبل و پیش از مرگ یک کودک خردسال به خاطر خوردن همبرگر آلوده به باکتری مولد اسهال، وزارت کشاورزی حتی از تعطیل کردن کارخانههای آلوده نیز، ناتوان بود و در مقابل، کمپانیها از افرادی که علیه آنها اعتراض کردند؛ از قانون «افترا به شهرت» استفاده کرده و از آنان شکایت میکردند. برای کشوری که مدعی مهد آزادی بیان است؛ بسیار جای تاسف دارد و کمی به نظر عجیب میرسد. شرکتهای تولید کننده با کمک رابطهای خود، لایحههایی را به تصویب میرسانند که حتی ذخیره کردن بذر را برای کشاورزان ممنوع میکند. گاهی این افراد در هیبت ماموران اجرای قانون نیز، ظاهر شده و با بهرهگیری از آموزشهای کارآگاهان خصوصی، کشاورزان متخلف را شناسایی و به دادگاههای نمایشی میکشانند.
تغییر سبک زندگی انسان یکی از رهاوردهای صنعتی شدن غذا است
حرفهای نگفتهای بسیاری میتوانست در اثر «رابرت کنر» دیده شود که مهمترین آنها تاکید بر تغییر سبک زندگی انسان توسعه یافته غربی است. انسانی که در هیاهوی زندگی سریع ماشینی خود، چنان غرق شده که برای جانماندن از آهنگ سریع زندگی، چاره ای جز تن دادن به سلطه غذاهای سریع و آماده کارخانهای ندارد. انسانی که خوردن را ابزاری برای رفع نیاز اولیه خود و آن هم در حد کفایت به تفریحی برای خود بدل میکند که که برای لحظاتی کوتاه از زندگی روزمره رها گردد. تفریحی که خود، نیاز کاذب تبدیل شده که روز به روز به یک ارضا ناپذیرتر مبدل میگردد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد