مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«ایام الله» به معنای روزهای خدا. این دو کلمه ای است که براساس قرآن باید آنها را گرامی بداریم. هر یک از این روزها نیز، رحم زمانی قدرتمندی است که جنین وجود کودک وجود مارا بهتر از روزهای دیگر رشد می دهد. مثل ولادت و شهادت معصومین علیهمالسلام که گاه می تواند هزاران سال ما را در مسیر شدن، جلو بیندازد. البته این در صورتی است که بلد باشیم از این «ایام الله» خوب استفاده کنیم. ایام وفات حضرت معصومه سلام الله علیها نیز یکی از این ایام است.
حضرت معصومه سلاماللهعلیها از قدرت فوق العادهای برخوردار هستند و ما که در فاصلهی کمی از ایشان زندگی میکنیم و اگر بخواهیم میتوانیم در عرض یکی دو ساعت به محضر ایشان برسیم. اما اگر با این وجود رفاقتی، دوستی، یک ارتباط عاطفی و معنوی خوبی با ایشان برقرار نکنیم، واقعاً خسارت کردهایم و حسرت عظیمی دل ما را میگیرد. پس قبل از این که از دنیا برویم، باید صمیمیت، رفاقت، رفت و آمد و ارتباط قدرتمند عاطفی و معنوی خوبی با ایشان برقرار کنیم. ایشان کس ما هستند و سهمی در وجود ما دارند، عنصر وجودی ما هستند.
ما در قم در جوار بانویی هستیم که به فرموده جد بزرگوارشان وجود مقدس امام صادق علیهالسلام:«اگر همهی شیعیان را بخواهد شفاعت بکند، خداوند شفاعت ایشان را میپذیرد». شفاعت یعنی توان رشد دادن و بالابردن دیگران. شفاعت یعنی بتوانی کسی را از ته جهنم دربیاوری و به بالاترین درجات بهشت برسانی. وقتی میگویند: حضرت معصومه سلاماللهعلیها در این حد قدرت شفاعتی دارد، یعنی وجود ایشان خیلی قدرتمند است و موثر است. پس هر کس بخواهد به رشد حقیقی نائل شود، بدون این که از وجود مقدس حضرت معصومه سلاماللهعلیها کمک بگیرد، امکان پذیر نیست؛ بخصوص برای ما که همسایه و همجوار ایشان هستیم. ایشان در واقع خویش ما و رحم آسمانی ما هستند و قطع رحم همانطور که در مورد رحم دنیایی صدق میکند، در مورد رحم آخرتی هم صادق است. یعنی اگر رابطه کسی با پدر و مادر زمینی یا خواهر برادر زمینیاش قطع باشد، عاق می شود و به بهشت راه پیدا نمیکند و زندگیاش پر از مشکلات و گرفتاریها و گرهها و تنگیها و غصههاست. حتی اگر دنیایش هم خوب باشد، در نظام معنوی و آخرتی زندگی او، گشایشی وجود نخواهد داشت و راهی به آسمان و غیب نمییابد. اینها هستند که باید دستی بر سر ما بکشند و عنایتی بکنند که قلب ما باز بشود و قلب ما اول باید به روی اینها باز بشود. اینها در قلب ما بیایند و تصرف کنند. باید ما با این حضرات رابطهی قلبی برقرار کنیم. وقتی اینها آمدند و در دل ما نشستند، برای دل ما اتفاقات مبارکی می افتد. همهی حیثیت و دارایی یک انسان، قلب اوست و قیمت دل هم به دلبرانش، یعنی به کسانی است که در آن دل نشسته اند. اینها سلطان و حاکم آن دل هستند. آن دل را میتوانند بالا و پایین یا شاد و غمگین بکنند. از 5 تا معشوقی که گفتیم، معشوق های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی یا فوق عقلی» باید دید که سلطان دل تو، کدامیک از این معشوق هاست.
خدا من و شما را در بهشت به هم معرفی کند
شما در زیارت نامه حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) میگویید:«عرف الله بیننا و بینکم فی الجنه = خدا من و شما را در بهشت به هم معرفی کند». همین جمله را در زیارت حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) هم میگویید. امکان ندارد که شما این بزرگواران را در دنیا بشناسید و با آنهار ارتباط بگیرید و آنها در برزخ شما را فراموش کنند.
همهی فریادها و نعرههایی که انسان در برزخ و قبر میزند و کسی به دادش نمیرسد، به خاطر بی خیالی هایی است که در دنیا داشته است. به خاطر کریها و کوریها و قهر بودن و بی انس بودن و سردیها و بیعاطفگیهای خود انسان با خانواده آسمانی اش است. این کر و کوریها را خدا در قرآن این طور بیان فرموده است: «من کان فی هذه اعمی، فهو فی الآخرة اعمی= هرکس در دنیا کور باشد، در آخرت هم کورخواهد بود». این حاصل کار خود ماست، و گرنه از طرف آنها سردی وجود ندارد. دنیایی که بدون اهل بیت و بدون ارتباط صمیمی و رفت و آمد صمیمی با غیب، الله، اهل بیت، انبیاء اولیاء، صدیقین، شهدا، صالحین و فرشتگان بگذرد، یک جهنم است که داریم تحملش میکنیم، همین جهنم را بعداً هم تا برزخ و قیامت با خود می بریم.
دنیا اگر قیمت، ارزش، نورانیت و شادی دارد در رفت و آمد و ارتباط و خدمت به اینهاست. کار کردن برای اینها، دویدن به عشق اینها، در واقع فدای اینها شدن است. این جمله که میگوییم:«بابی انت و امی، بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی» این یک زبان کاملاً عاشقانه است که اگر کسی درکش نکند، نمیداند جایگاهش کجاست. انسان در ارتباط با معشوقهای زمینی مثل همسر، نامزد، فرزند، پدر و مادر و ... وقتی میگوید:« عزیزم دوستت دارم؛ نفسم هستی؛ جگرم هستی؛ قربانت برم و...» این جملات را درک میکند و جایگاهش را میداند، اما وقتی که به خانواده آسمانی میرسد، نمی تواند این جملات را به صورت حقیقی بیان کند. این نشانهی آن است که چنین شخصی بالغ نشده است و در حد خانواده آسمانیاش بلوغ ندارد که بتواند اینگونه حرف بزند. چون بالغ نشده، نمیتواند رابطه عاطفی برقرار کند. بنابراین، جملاتی که در جامعه کبیره و یا در زیارت نامه ها میخوانید براساس شرایط یک آدم بالغ، طراحی شده، براساس همان بخش از انسان که از جنس اهل بیت و آسمان است. یعنی شان پنجم از ۵ شأن انسان.
این ادعیه، زیارتها، نماز و سجده و رکوع و همه چیز براساس این شخصیتی که از جنس خود اهل بیت است طراحی شده است. اگر ما آن «من» که از جنس اهل بیت است را در خودمان زنده، بالغ و تغذیهاش نکنیم، تا آخر عمر کورکورانه یک زیارتی میخوانیم که جدی و حقیقی نیست. دروغی است که برای به دست آوردن خواسته زمینیمان میگویید و این خیلی زشت است که آدم با خانواده آسمانی اش صاف و روراست نباشد.
همه شکستها، تلخیها، بدبختیها و نکبتهایی که در دنیا سراغ ما میآید، بخاطر این است که با آسمان قهریم و انس نداریم. وقتی از بالا روزیات را میبندی و ارتباطت را قطع میکنی، در پایین هزاران گرفتاری و بسته شدنها سراغتان میآید. چرا؟ چون با اصل خیر، و معدن خیر، قطع رابطه کرده ایم.
در جامعه کبیره میخوانیم که اگر خیری وجود داشته باشد، اصل و فرع و معدن و اول و آخر و مأوای آن خیر اهل بیت علیهم السلام هستند. وقتی من با خانواده آسمانی ام قهر باشم، همه چیز با من قهر است. نزدیکترین کسانم اعم از همسر و فرزند و.... با من قهرند. دنیا با من قهر است. اگر ایام الله بیاید و بگذرد، مثل تولد امام عسکری وفات حضرت معصومه علیهمالسلام و ... و هیچ اتفاقی، قدمی، انسی، ارتباطی، پیوندی در قلب ما نیفتد، یعنی ما داریم ایام الله را از دست میدهیم. اما متاسفانه این ایام میآید و میرود و هیچ تغییری اتفاق نمیافتد. چون ما مشغول شأنهای پایینی هستیم. یا مشغول معشوقهای جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا نهایتاً معشوق های درسی و علمی و از این قبیل و در این میان قلب ما بی بهره می شود و در نتیجه ما که همه هستی مان قلب ماست، هیچ چیز دریافت نمیکنیم.
رحمت رحمانیه و رحیمیه ی خدا چیست؟
خداوند یک رحمت رحمانیه یعنی رحمت عام دارد که همه ی مخلوقات اعم از اشیاء، جمادات، گیاهان، حیوانات، انسان ها چه کافر و چه مسلمان را در بر میگیرد. رحمت دیگر خداوند رحمت خاص و ویژه است که به آن رحمت رحیمیه میگویند. این رحمت شامل کسانی می شود که بیشتر با الله سنخیت و شباهت دارند.
در یک کلاس، همهی شاگردها روزهای اول مشمول رحمت رحمانیهی معلم هستند. معلم همه شاگردها را دوست دارد. اما به آنها رحمت خاص ندارد. شاگردی برای استاد خاص و ویژه میشود که سنخیت و شباهت بیشتری با او دارد و بیشتر اطاعت میکند و این اطاعت و سنخیت، آن شاگرد را بیشتر شبیه به استاد می کند.
اهل بیت و خداوند نسبت به ما یک رحمت رحمانیه دارند که همه ما را دوست دارند. کافرها را هم دوست دارند چون بندگان خدا هستند و خداوند دوست ندارد هیچ کدام از بندگانش کافر باشند. دوست دارد همه هدایت شوند.
نمونهای از رحمت رحمانیه در سیدالشهدا (علیهالسلام) در روز عاشورا تجلی کرد. حضرت خیلی مهربان با لشکر دشمن برخورد کردند. تمام یاران امام حسین نیز در روز عاشورا مثل حضرت برخورد میکنند. هیچ کدام از یاران سیدالشهدا علیهالسلام عصبی و خشن برخورد نکردند. همهشان مهربان بودند و نصیحت میکردند و به توبه دعوت میکردند وقتی نمیشد، میجنگیدند. خودِ حضرت سیدالشهدا نیز تا آخرین لحظه با مهربانی خطبه خواندند و دعوت کردند که باعث شد ده ها نفر از لشکر عمر سعد برگردند و توبه کنند و به حضرت کمک کنند و پای رکاب حضرت به شهادت برسند. این یعنی سیدالشهدا نمیخواهد یک نفر از اینها جهنم برود.
خدا رحمت کند استاد بزرگوار حضرت آیت الله حائری شیرازی را که اصطلاح زیبایی داشتند، میفرمودند: «دین یعنی طی مسیر رحمت رحمانیه تا رحیمیه». برای همین هم شما در نماز هم این جمله را تکرار میکنید، «بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین، الرحمن الرحیم» این رمز است که به ما می دهند؛ یعنی مسیر باید از مسیر رحمت رحمانیه تا رحمت رحیمیه طی بشود. شما همه تحت ربوبیت خدا هستید. اما یک عدهی خاصی در این کلاسِ دین به اهل بیت، غیب، معصومین، فرشتگان و به خدا نزدیکی خاص و ویژه پیدا میکنند. آدمهای زرنگ و آدم هایی که قدر و قیمت خودشان را میدانند و میفهمند که لیاقت شان دنیا نیست. میفهمند لیاقتشان این است که یک رابطهی خاص، ویژه، صمیمی و عاشقانه با غیب برقرار کنند، اینها میشوند شاگردهای زرنگ کلاس. اما تنبل ها نه، تنبل ها همانطوری می مانند، محترم هستند، سر کلاس هم میآیند. ولی همیشه همان شاگرد تنبل هستند، شاگردی که خیلی رشد نمیکند. اما شاگرد زرنگ ها شاگردهایی هستند که زود میگیرند، عمل میکنند، ویژه و خاص می شوند، یعنی مورد رحمت ویژه و عنایت ویژه نسبت به غیب قرار می گیرند. حالا مقام تو بستگی دارد به این که تو خودت چقدر خودت را تحت این رحمت قرار بدهی.
دسته بندی رحمت براساس شئون انسانی
ما به تعداد شئون مان (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی)، یعنی 5 نوع رحمت جمادی، رحمت گیاهی، رحمت حیوانی، رحمت عقلی و رحمت فوق عقلی داریم.
1) رحمت جمادی: مثلا اقتصادی است؛ مثلاً شما کسی را میبینید که نیازمند است و پولی به او میدهید.
2) رحمت گیاهی: در حیطهی کمالهای گیاهی است؛ مثل تغذیه، کمکهای بهداشتی، درمانی، زایمان، حل مشکلات نازایی. این جور کمالات و کمکها ریشه در رحمت گیاهی و شأن گیاهی انسان دارد.
3) رحمت حیوانی: رحمت حیوانی بستگی به شأن حیوانی مادارد. مثلاً رابطهی عاطفی با کسی برقرار میکنید، دوستش دارید، با او ازدواج میکنید، مثل مهربانی با پدر، مادر، فرزند، خواهر و برادر و ... یا مثلاً روابط اجتماعی دارید و به مردم و کسان دیگر کمک میکنید، یا موجبات ازدواج چند نفر را فراهم میکنید. اینها رحمت هایی است از جنس حیوانی و جنسی.
4) رحمت عقلی: در رحمت عقلی مثلاً شما به دانش کسی اضافه میکنید. کمک میکنید درس بخواند، باسواد بشود، دانشگاه برود، حوزه برود، به جنبه های شناختی شخص کمک میکنید.
5) رحمت فوق عقلانی: یعنی رحمت و مهربانی که مربوط به بخش فوق عقلانی انسانهاست. انسانها را از خاک و از این چهارتا محدودیت (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) نجات میدهد. شما به وسیله رحمت در این بخش، به انسانها بلوغ فوق عقلانی میدهید تا انسان ها خودشان را به بلندای ابدیت بشناسند. بفهمند که فقط زن یا مرد نیستند؛ عقل یا فرشته نیستند؛ بفهمند انسان اند؛ بفهمند از جنس خدا و از جنس محمد و آل محمد علیهمالسلام هستند. این هم یک رحمت خاص است. رحمتی که تو میخواهی آدمها به بزرگی خلقت شان و به هدف خلقت شان و به بزرگی ابدیت و جاودانگی رشد پیدا کنند. این میشود رحمت مخصوص.
در بین 5 رحمت، اصالت با رحمت فوق عقلانی است
در بین رحمت های پنجگانه که نام بردیم، رحمت «فوق عقلانی» رحمت اصلی است و اصالت دارد.
یک پدر برای پسرش رحمت اقتصادی دارد؛ به او پول میدهد، بزرگش میکند؛ مخارج تحصیلات او را فراهم میکند؛ کمک میکند تا تشکیل خانواده بدهد؛ اینها همه در حیطهی چهار رحمتی است که گفته شد. اما این چهار رحمت پسر را به مقام انسانی نمیرساند و رشد انسانی نمی دهد. او را از فسق در نمی آورد و به ایمان نمی رساند.
پدر و مادر، مربی یا استاد، فرمانده، مدیر و... زمانی به زیردست هایشان خدمت اصلی را می کنند که آنها را از مراحل چهارگانه فوق عبور بدهند و به مرحلهی فوق عقلانی برسانند؛ به ایمان برسانند. قرآن در سوره «عصر» میفرماید:« همه آدم ها خسارت میدهند مگر مؤمن». آن هم مؤمنی که اهل عمل صالح باشد. اگر والدین، استاد، فرمانده، رئیس جمهور، استاندار و فرماندار یا هر مدیر دیگری نتواند، زیرمجموعهی مدیریتی و ولایتی خودش را به ایمان برساند و فقط خدمات پایینی را ارائه دهد، خدمات انسانی نداده است. قرآن در مدیریت یک شرط میگذارد و میگوید: من مدیریت کسی را قبول دارم که بتواند ارتباط عاطفی، معنوی با غیب را برای زیرمجموعه اش فراهم کند؛ عدالت اقتصادی را بتواند فراهم کند؛ زکات را زنده کند؛ امر به معروف و نهی از منکر را احیا کند.
قرآن میفرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ[1] = همان كسانى كه چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و دیگران را به كارهاى پسندیده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست».
اگر در زیرمجموعهی مدیری این اتفاق نیفتد، مدیریتش مدیریت الهی نیست. نه پدر و مادر خوبی است. نه رئیس خوب و نه رئیس جمهور خوبی است. باید افراد زیرمجموعه ی یک مدیر به این رشد ها برسند، وگر نه؛ خدمات یا جمادی است یا گیاهی، یا حیوانی و یا نهایتاً خدمات علمی است. خدمات انسانی غیر از اینهاست.
رحمت عاطفی و رحمت عقلی
حضرت آیت الله جوادی آملی در شرح جامعه کبیره دوتا رحمت را ذکر کردند که تقریباً نزدیک به بحث ماست. ایشان میفرمایند: ما یک «رحمت عاطفی» داریم و یک «رحمت عقلی» داریم.
رحمت عاطفی مثل همین عواطفی است که انسان در بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی» دارد. اینها رحمت های عاطفی هستند. یعنی انسان دلش می سوزد برای کسی. یعنی به رحمت می افتد، عاطفه اش تحریک می شود و یک کمکی می کند.
امام صادق علیهالسلام خادمشان را برای کاری فرستادند. خادم دیر کرد. حضرت دنبال او رفتند، دیدند که خادم در سایه درختی خوابیده است. حضرت بدون این که عصبانی شوند و داد بزنند، فرمودند: این درست نیست که شما هم شب بخوابی و هم روز. شبها را خوب استراحت کن، روزها مال ما هستی. خیلی شیرین خادم را نصیحت کردند. این رحمت عاطفی است.
حضرت آیت الله جوادی آملی در این شرح شان از جامعه کبیره، از جناب سلمان علیهالسلام هم یک مطلبی نقل کرده اند که شخصی وارد شد و سلمان را مشغول انجام کاری دید و پرسید: ای اباعبدالله (اباعبدالله کنیه سلمان بود)، چطور خودت مشغول کار شدی و به خدمتگزارت واگذار نکردی؟ جواب داد: خادمم را دنبال کاری فرستادم، خوش نداشتم که هر دو کار را بر دوش او بگذارم.
مثلاً شخصی است که برای انسان کاری انجام میدهد، این درست نیست که هر طور دلت خواست با او رفتار بکنی و هر جور که دلت خواست روی دوشش بار بگذاری. ملاحظه خواب، استراحت، شخصیت، خانواده، نیاز عاطفی و نیاز جنسی اش را باید داشته باشی. یعنی مدیر خوب کسی است که به نیازهای زیرمجموعه خودش توجه دارد و به آنها احترام می گذارد. خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید: اگر اصحاب و سربازان تو برای بعضی از کارهای شخصی شان از تو اجازه می گیرند، به آنها اجازه بده.
نسبت به حیوانات نیز انسان میتواند رحمت عاطفی داشته باشد. اشخاصی که حیوانات را در قفس نگهداری میکنند برای این که خودشان لذت ببرند، این نهایت بیعاطفگی است. پرنده باید آزاد باشد و پرواز کند، دوست دارد در جنگل و روی درخت برود. این خودخواهی است که ما آنها را درقفس نگه میداریم یا آکواریم درست میکنیم چهارتا ماهی در آن می اندازیم. این ماهی ها دوست دارند شنا کنند و این طرف و آن طرف بروند. ولی من اینها را در آکواریم اسیر کرده ام. از اسارت یک موجودی که شخصیت دارد، لذت می برم. حیوانات هم مثل ما شخصیت دارند. راوی می گوید: من دیدم امام صادق (علیهالسلام) نشسته بودند، یک سگ هم جلوی ایشان بود، حضرت یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه به این سگ می دادند. پرسیدم: آقا شما همه غذایتان را به سگ دادید. فرمودند: من حیا می کنم و خجالت می کشم از این که ببینم یک موجود با شخصیت و با روح، جلوی من نشسته و من برایش غذا ندهم. حیوانات شخصیت و روح دارند و خیلی بهتر از ما هستند. قبلاً گفتیم همه حیوانات آگاهانه نماز می خوانند در حالی که خیلی از انسانها نمی خوانند. حیوانات خدمت به همنوع و غیر همنوع دارند، ولی خیلی از ما نداریم. حیوانات بهشت می روند خیلی از انسان ها نمی روند.
رحمت عاطفی نسبت به اشیاء هم صدق میکند. این که انسان با اشیاء مهربان باشد. ماشینت وقتی خاموش شد رویش ضربه نزن، فحشش نده، ماشین احترام و شخصیت دارد و میفهمد که داری به آن فحش می دهی. لباست را درآوردی پرتش نکن. او می فهمد که تو پرتش کردی. تنت بوده دوستت و رفیقت بوده، تو را پوشانده، پرتش نکن و دوستش داشته باش وبه آن احترم بگذار. حضرت می فرماید: لباس تسبیح می گوید، پس زود به زود آن را بشویید.
آدم باید با اشیاء رفیق باشد. حرمت همه چیز را داشته باشد. حرمت صندلی که رویش نشسته ای، خودکارت که با آن نوشته ای، عینکی که به چشمت زده ای، لباسی که پوشیده ای، خانه ای که در آن بوده ای، همه اینها حرمت دارند، چون همه شان می فهمند.
نسبت به گیاهان رحمت عاطفی داشته باشید، با گیاهان خوب و مهربان باشید. اگر گل و گیاهی در منزل دارید، هر روز با او حرف بزنید، آن را ببوسید، نوازش کنید، او میفهمد که تو با او حرف میزنی. ما کر هستیم و متوجه حرفهای آنها نمیشویم. گیاهان شخصیت دارند. مشکل از ماست.
عاطفهی دیگری که ایشان ذکر میکنند به نام عاطفه ی عقلی است. که ما تحت عنوان رابطهی فوق عقلی، یعنی رابطه عاطفه و رحمت فوق عقلانی از آن نام بردیم. یعنی آدمها را براساس هدف خلقت شان دوست شان داشته باشید. آدمها را به قیمتی که پیش خدا دارند دوست داشته باشید. آدم ها را براساس لیاقت شان و این که فرزند اهل بیت هستند دوست شان داشته باشید. وقتی اینگونه دوست شان بداری، نوع خدمات دهی و ارتباطت با آنها براساس بخش فوق عقلانی می شود. به این می گویند رحمت عقلانی.
رحمت رحمانیه و رحیمیه/فهم حیوانات و جمادات و گیاهان
[1] - حج/41.
کلیدواژه ها:
آثار استاد