www.montazer.ir
شنبه 5 اکتبر 2024
شناسه مطلب: 6785
زمان انتشار: 22 آوریل 2017
نگاهی به زندگانی امام كاظم (علیه السلام)

سالروز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) تسلیت باد

نگاهی به زندگانی امام كاظم (علیه السلام)

ابوالحسن موسي بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم از ائمه اثني عشر (علیهم السلام) و نهمين معصوم از چهارده معصوم (علیهم السلام) تولد آن حضرت در ابواء (محلي ميان مكه و مدينه) به روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ق و تاريخ شهادت آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند. درباره تاریخ ولادت امام موسی کاظم(ع) دو تاریخ 20 ذی الحجه و هفتم صفر ذکر شده است؛ براساس مستندات و تخمین ها می توان بیان کرد، امام موسی کاظم(ع) در 20 ذی الحجه متولد شده اند، بنابراین شایسته است این روز برای تبیین فضائل و مناقب در نظر گرفته شود.

چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت

در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) كسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی كسانی مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی كه در كتب اسماعیلیه مذكور است. پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت كه بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت كرد و برخی نیز از او پیروی كردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی كردند كه فطحیه موسوم هستند.
ـ برادر دیگر امام موسی كاظم (علیه السلام) اسحق كه برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی كاظم (علیه السلام) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می كرد كه او تصریح بر امامت آن حضرت كرده است.
ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی كاظم (علیه السلام) بقدری بارز و روشن بود كه اكثریت شیعه پس از وفات امام صادق (علیه السلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین كثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الكاظم (علیه السلام) را از امام صادق (علیه السلام) روایت كردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اكثریت شیعه مسجل گردید.

شخصیت اخلاقی

او در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بران و بداندیشان را با عفو و احسان بیكران خویش تربیت می فرمود.
شبها بطور ناشناس در كوچه های مدینه می گشت و به مستمندان كمك می كرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در كیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می كرد. صرار (كیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به كسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلك در اطاقی كه نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.

برخورد حاكمان سیاسی معاصر با امام

مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابی كه دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی كرد و به مدینه اش بازگرداند گویند كه مهدی از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش قیام نكند این روایت نشان می دهد كه امام كاظم (علیه السلام) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنكه از جهت كثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است كه او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است كه هارون فرزند مهدی در یكی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدك را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد كرد فرمود می پذیرم به شرط آن كه تمام آن ملك را با حدودی كه تعیین می كنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یك حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش كناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:
می دانستم اگر حدود فدك را تعیین كنم آن را به مامسترد نخواهی كرد (یعنی خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق منست) از آن روز هارون كمر به قتل موسی بن جعفر (علیه السلام) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیك یا رسول الله، السلام علیك یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام كاظم (علیه السلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیك یا رسول الله، السلام علیك یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید.

زندان نمودن امام و چگونگی شهادت

درباره حبس امام موسی (علیه السلام) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (علیه السلام) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت كه موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاری ندارد یا كسی بفرست كه او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed